سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای هولناک حمله سارقان به خانه زنی در تهران / سارقان مرا 2 روز بدون آب و غذا رها کردند
حادثه 24 - روایت یک زن مالباخته که هدف سرقتی خشن قرار گرفته و گاوصندوق خانه اش خالی شده بود. چند روز پیش بود که ماموران پلیس پایتخت در جریان سرقتی خشن از خانه ای در شمال پایتخت قرار گرفتند. مرد جوان وقتی از ماموریت کاری برگشته بود، همسرش را بیهوش داخل یکی از اتاق ها، آن هم درحالی که دست و پایش بسته بود، پیدا کرد. این مرد فورا همسرش را به بیمارستان رساند و موضوع را به پلیس گزارش کرد. او ...
کار شرم آوری که مرد مست با برادرزن خود کرد
کردم که با او درگیر نشوم اما او اصرار به درگیری داشت. من چاقو را برای ترساندن او برداشتم می خواستم به هرنحوی او را آرام کنم اما او مدام فحاشی می کرد و در یک لحظه کنترل اعصابم را از دست دادم و دست به این کار زدم. او در ادامه ضمن ابراز ندامت گفت:باور کنید من قصد کشتن برادرزنم را نداشتم و نمی دانم چرا این اتفاق افتاد.ما هر دو مست بودیم وحال طبیعی نداشتیم. حالا هم شرمنده خانواده همسرم هستم و ...
راز سر به مهر
و سمیرا نبوده و رابطه ما فقط در حد چند پیامک و تلفن بوده ، اما به او دروغ گفتم با هر بدبختی که شد از اون شرایط برزخ وار خلاص شدم اما هیچ کس به اندازه خودم نمی دانست چه خبط بزرگی مرتکب شده ام . ای کاش اون لحظه هیچ وقت اتفاق نمی افتاد و دعوت سمیرا را برای رفتن به خانه اش نمی پذیرفتم چند روزی بود برای آرام شدن وضعیت، ارتباطم را با سمیرا قطع کردم اما با دیدن پیامکی تمام بدنم به رعشه افتاد ...
رونمایی ژاله صامتی از همسرش | ژاله صامتی فیلمی از همسرش منتشر کرد
روز زایمان کرده بودند خواب که چه عرض کنم بیهوش بودند. (می خندد) ولی من که 48 ساعت نخوابیده بودم پس از رفتن مادر و همسرم مرتب یاس را از پتویی که در آن پیچیده شده بود در می آوردم و نگاهش می کردم و هر نیم ساعت یک بار او را در آغوش می گرفتم و دوباره روی تختش می گذاشتم. یاس هم مثل من آن شب بیدار بود و این موضوع کمی نگرانم کرد تا اینکه بالاخره زنگ زدم به بخش پرستاری و گفتم خانم پرستار نمی دانم چرا دختر ...
نقشه زوج سرایدار برای سرقت از خانه خانم مهندس
...، چند روز بعد از سرقت، زن جوان هراسان با پلیس تماس گرفت و اطلاعات جدیدی از زوج سرایدار در اختیار مأموران پلیس قرار داد. او گفت: برای خرید از خانه خارج شده بودم که مرد سرایدار را در نزدیکی خانه ام دیدم. شروع به سر و صدا کرده و از مردم کمک خواستم. آن ها هم کمک کردند و زوج سرایدار را دستگیر کردیم. متهم پس از انتقال به اداره پلیس ضمن اعتراف به سرقت گفت: من و همسرم در این خانه ...
مرد35ساله: شرط ترلان ازدواج مخفیانه بود
نگران بود و به دلداری های من نیز توجهی نمی کرد. یک روز که در خانه خواب بودم متوجه شدم که تلفنی با یکی از دوستانش درباره عوارض سقط جنین صحبت می کند. من خودم را به خواب زدم و موضوع را جدی نگرفتم تا این که حدود یک هفته قبل برای انجام کاری به سفر رفتم. دو روز بعد وقتی به خانه بازگشتم همسرم مدعی شد که جنین اش سقط شده است ولی من به او مشکوک بودم به همین دلیل به جست وجو در خانه پرداختم و داروهای سقط جنین ...
اذان صبح که تمام شد، برادرم به شهادت رسید!
گفتند زخمی است؛ یک پایش زخمی است؛ بعد گفتند عید قربان می آید. داداشم عید قربان به دنیا آمده بود عید قربان هم به شهادت رسید. دوم محرم از خانه بیرون شد و دوم محرم به خاک سپرده شد. سه روز بعدش پسرخاله مان را گرفتیم و گفتم بگو چه خبر؟ گفت که یک دستش قطع شده. بعد خیلی نگران شدیم. یک هوای دیگری داشتم اصلا. خیلی خالم بد بود. هر چه بهم می گفتند اصلا آرامش نداشتم. شش سال از هم دور بودیم، دیگه ...
◄ داستانی از تهران؛ ایستگاه مترو فرودگاه مهرآباد
مسافران سوال کردم، آنها نیز از ساعت شروع کار مترو اطلاعی نداشتند. با حالی افسرده و ناامید از دست خودم، گفتم که آدم حسابی، مگر دیوانه ای؟ با اسنپ آمدی، با اسنپ هم برمی گشتی، با مترو برگشتنت چه بود؟ در حال خارج شدن مجدد از ترمینال توجه ام به نظامی جوانی که احتمالا سرباز وظیفه بود جلب شد که در کنار درب نشسته و خروج مسافران از ترمینال را زیر نظر می داشت، با نامیدی از او سوال خودم را پرسیدم ...
دستگیری باستان شناس قلابی که تصور می کرد قاتل است | زن جوان را به بیابان های پاکدشت کشاندم و ...
به گزارش همشهری آنلاین، چند روز قبل، رهگذری که در حال عبور از تپه های حوالی پاکدشت بود، چشمش به پیکر خونین زنی جوان افتاد که نیمه جان روی زمین افتاده بود. زن از هوش رفته بود اما نفس می کشید و مرد رهگذر با دیدن این صحنه، زن نیمه جان را به ماشینش منتقل کرد و او را به بیمارستان رساند. زن جوان به شدت از ناحیه سر ضربه دیده بود و آثار جراحت و کبودی روی بدنش نشان از درگیری او با فردی داشت ...
مرمت گنبد مسجد جامع عباسی به روایت مدیرکل میراث
ن نیامدم به باور خودم خیانت کنم. می توانستم بگذارم بماند هیچ کس هم چیزی نمی گفت، مرمت است و شما می توانید راحت بگوید هنوز ادامه دارد؛ اما داربست ها به بنا فشار می آورد و باید باز شود هرچند که برای من بار دارد ولی عیب ندارد. وقتی شروع کردیم به باز کردن داربست، یک روز خودم بالا بودم و در ترک 1 و 2 و 3 مشکلات را دیدم و جالب است که خیلی ها گفتند نقوش اشتباه در مرمت های قبل ازجمله سال 1351 اصل بوده اند در ...
سرایداران طمعکار به محل سرقت برگشتند
طرف محل کارش به مأموریت می رود و چند روزی من تنها می مانم. چند روز قبل هم مثل همیشه شوهرم به مأموریت رفت و من در خانه تنها بودم. یکی و دو شب اول خانه مادرم بودم و یک شب هم میهمان داشتم تا اینکه شب چهارم تصمیم گرفتم در خانه ام بخوابم و از خانه مادرم راهی خانه خودم شدم، وقتی وارد آپارتمان شدم، زوج سرایدار را دیدم که هراسان و گریان بودند. همسرش با گریه گفت که حالش بد بوده و همراه شوهرش بهزاد به ...
خاطرات حسن روحانی، شماره 101: با گفتگو توانستم یک معمم را خلع لباس کنم!
باید از طریقی دیگر وارد شد. روز بعد دوباره ایشان را در دانشکده دیدم و به او گفتم: بعضی از همکلاسی های ما از رفتار تو عصبانی هستند و ممکن است به شما اهانت کنند و یا حتی کار به زدوخورد بکشد. این هشدار را که به او دادم، قدری نرم شد و گفت: سعی خودم را می کنم. با وجود این چند روز بعد متوجه شدم که ایشان رفتار خود را تصحیح نکرده و شیوه ی گذشته را ادامه می دهد. لذا با شیوه ی دیگری با او وارد بحث شدم و گفتم ...
کریم باقری سالی چند میلیارد می گیرد و فقط چایی می خورد/ ما 9 نفره هم استقلال را می بریم
. این حرف ها در شان یک پیشکسوت نیست و واقعا زشت است. اولا ما خیلی دیر به حد نصاب رسیدیم و به همین خاطر هم عذرخواهی کردیم. دوما مگر کم آن ها را بردیم که حالا از استقلال بترسیم. اصلا مگر استقلال ترس دارد؟ من حتی حاضر بودم با 7 یا 9 نفر بازی کنیم و با همان ها هم استقلال را می بردیم. خودم هم می خواستم در خط حمله بازی کنم و حداقل 2 گل به استقلال می زدم. بازی دوستانه بود و در نهایت ...
هر 2 شهید سرباز خوبی برای حضرت زینب (س) شدند
و سپاه سیدمحمد را تشییع و تدفین کرده بودند. ما سه ماه بعد از شهادتش به ایران آمدیم. چطور در جریان شهادت شان قرار گرفتید؟ یک روزی که یکی از اقوام فوت شده بود و ما به خاکسپاری ایشان رفته بودیم. آنجا همه به من نگاه می کردند و از من سراغ سیدمحمد را می گرفتند و می گفتند، از سیدمحمد خبری نداری؟! من هم گفتم چند روز قبل تماس گرفته بود. حالش خوب است! قرار است دوباره تماس بگیرد، اما چند ...
یک ناقص العقل با آبرویم بازی کرد
سوی احمد هدایت به تیم تاج آبادان دعوت شدم و من هم با جان و دل قبول کردم. فوتبال من از آبادان به صورت حرفه ای شروع شد. فوتبال خودم را مدیون تاج آبادان هستم. دو سال قهرمان آبادان و یک سال قهرمان خوزستان شدیم. حدود سال 48، آقای هدایت با من صحبت کرد و گفت می توانم پیشرفت کنم و به تیم ملی بروم. گفت دوست دارد من به تهران بروم. یک مقدار پول برای هزینه سفر به من داد. به تهران آمدم و با چند تیم ...
دیدم که جانم می رود
همان جلسه داریوش حرف هایی را زد که به مذاق عروس خانم خوش نیامد. بانو ماجرای آن روز را تعریف می کند؛ داریوش نخستین حرفی که زد اینکه دوست دارم همسرم خانه دار باشد. من هم جواب دادم خب پس اشتباه آمدی. بعد گفت دوست دارم چادر بپوشی. گفتم این کار را نمی کنم. من آن زمان چادری نبودم و فقط هنگامی که به دانشگاه می رفتم چادر سر می کردم. خلاصه هر چه بیشتر صحبت می کرد می دیدم هیچ وجه اشتراکی نداریم. بانو موضوع را ...
آینده نگری رمز ماندگاری کسب و کارها| کارآفرینان برتر کشور به دنبال فناورهای نوین
: سال 69 دیپلم گرفتم و در آن زمان موشک باران بود و آن سال با معدل 10 مدرسه را به پایان رساندم و بعد از سربازی وارد بازار کار شدم و شغل های مختلفی را تجربه کردم. همیشه در همه جا می گویم که خودم را فارغ التحصیل دانشگاه بازار می دانم. بنابراین اگر از بازار اشتغال شروع نشود درک واقعی از کسب و کار ایجاد نمی شود. وی اضافه کرد: بعد از مدتی کار در بازار دوباره برای دانشگاه شرکت کردم و قبول شدم و ...
خواسته های بی شرمانه مرد جوان از همسرش/ غیرت هم خوب چیزی است!
، منزلی در بهترین نقطه شهر اجاره کرد و همه اسباب و اثاثیه ام را یک جا خرید تا پدرم مجبور به تهیه جهیزیه نشود. من هم که از این ازدواج در پوست خودم نمی گنجیدم، سعی کردم زندگی عاشقانه ای را برایش فراهم کنم. خلاصه یک سال بعد از آغاز زندگی مشترکمان صاحب یک فرزند پسر شدم و تصور می کردم با تولد آراد، زندگی ما زیباتر خواهد شد اما نمی دانم چه حادثه ای رخ داد که این زندگی عاشقانه رنگ باخت و روابط من و ...
کوچ اجباری خواننده پاپ به خاطر اجاره خانه | صاحب خانه ها به مستاجران رحم کنید
کشور رفتیم. اعتمادی اظهار کرد: او اجاره را هم گران هم نکرد و با توجه به قیمت هایی که وجود داشت خواست از آنجا برویم و بعد از 40 سال با چنین شرایطی مواجه شدم. من هم تغییر مکان دادم و شاید اگر همسرم همراهم نبود چنین کاری نمی کردم. این خواننده یاداور شد: زندگی بالا و پایین دارد، به شرط اینکه با همسری باشید که با هم بالا و پایین ها را تجربه کنید و دوباره با هم اوج بگیرید. ...
صحبت های یک راننده تاکسی اینترنتی؛ از درآمد میلیونی تا خفت شدن
جمعه را در خانه بودم. اپ مربوط را نصب کردم،مراحل ثبت نام را انجام دادم(البته چند روز مراحل آن طول کشید) و اولین مسافر را که گرفتم دیگر همه چیز شروع شد. کار کردن درتاکسی اینترنتی " لم "خاص خودش را دارد.خانه ما سمت جنوب غرب است.باید شش دانگ حواست باشد که از کجا و برای کجا مسافر می گیری.چه ساعتی می خواهی کار کنی،کجا باید کار کنی و ...خب ابتدا ناشی بودم.مثلا از شمال به جنوب می رفتم از جنوب ...
خیانت مرد جوان به همسرش/ او با دخترخاله خانمش رابطه جنسی داشت/ شوهر خائن در بدترین شرایط به دام افتاد
خصوصی زندگی مان را برای دختری جوان فاش کرد و همه این عوامل دست به دست هم دادند تا چنین وضعیت اسف باری به بار بیاید. مرد جوان افزود: همسرم که از مدتی قبل به من و دخترخاله اش شک کرده بود موضوع را به پدر و مادرم و مادر خودش اطلاع داد و در موقعیت بسیار شرم آوری دست مان رو شد.ای کاش مرده بودم و این روزها را نمی دیدم. من به همین راحتی زندگی و آبرویم را از دست دادم و حالا خانواده خودم نیز مرا طرد کرده اند و می گویند تو مایه ننگ ما هستی . ...
جذابیت زن، شوهر را دیوانه کرده بود/ او با مردان غریبه به سفر می رفت! غیرت بی غیرت!
مسافرت رفته است ! این گونه بود که اختلاف بین من و همسرم ریشه دواند. نسترن مدام بهانه گیری می کرد و دوست داشت آزادانه هر کاری را که می خواهد انجام بدهد. اما من درآمد متوسطی داشتم و از پس هزینه های بی حد و حساب او برنمی آمدم به همین دلیل روزی ابلاغیه ای از دادگاه به دستم رسید که همسرم مهریه اش را به اجرا گذاشته بود و دیگر پاسخ تلفن های من و خانواده ام را نمی داد. پدرش نیز تهدید کرد تا ریال آخر مهریه ...
سرپرست تیم ملی: عزت و ذلت حمید استیلی دست خداست
تیم ملی کشورم و مردم این کار را انجام دادم برای مثال آقای اسکوچیچ سه بارخواهان تعویض زمین تمرین شد و من شبانه روز دنبال این کار بودم تا شرایط لجستیکی را همان طور که می خواهد برایش فراهم کنم. حرف ها خیلی زیاد است ولی همانطور که گفتم خدای بالای سر به همه این حقایق واقف است. لینک کوتاه کپی لینک ...
دستبرد به دسته چک!
همیشه فکر می کردم فرد زرنگی هستم و هر کاری را با دقت انجام می دهم تا مشکلی برایم به وجود نیاید اما یک روز گرفتار ماجرایی شدم که... به گزارش خراسان، مرد 32 ساله در حالی که بیان می کرد به هیچ وجه نمی توانم جوانی را ببخشم که اعتماد و اطمینان مردم را از بین برده است، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: وقتی ماجرای کلاهبرداری ها و سرقت ها را در روزنامه مطالعه می کردم با خودم ...
درخواستی که علامه امینی از امیرالمؤمنین(ع) کرد (حکایت اهل راز)
) مشرف شده ام، حضرت به من فرمود: آن مرد ضعیف الایمان بود و نمی توانست صبر کند. از خواب بیدار شدم و صبح سر سفره بودم که در زده شد. در را باز کردم، دیدم همسایه ای که شغلش بنایی بود داخل شد و سلام کرد، سپس گفت: من خانه جدیدی خریده ام که بزرگ تر از این خانه است و بیشتر اساس خانه را به آنجا انتقال داده ام، این کتاب را در گوشه خانه پیدا کردم، همسرم گفت: این کتاب به درد شما نمی خورد و شما آن را نمی خوانی ...
متهم: مست بودم
درگیری کشید. فکر نمی کردم درگیری بالا بگیرد، اما این اتفاق افتاد و در آن درگیری از شدت عصبانیت یک سیلی به صورت ساسان زدم. او همان موقع به مغازه رفت و بعد از چند دقیقه با چند نفر از دوستانش برگشت. متهم ادامه داد: طاها، یکی از دوستان او بود که برای طرفداری از ساسان به طرفم حمله کرد، سپس با دسته یک تی به سرم کوبید. با آن ضربه، سرم گیج رفت. بعد از لحظاتی به خودم آمدم و با چاقویی که همراه داشتم، چند ...
اقدام عجیب دختر جوان سوژه شد ؛ من عروس بی حیایی هستم!
نمی دانم با چه رویی می توانم به چشمان پدر و مادرم نگاه کنم وقتی به کارهای احمقانه خودم فکر می کنم که چگونه به چشمان نگران مادرم نگاه کردم و گفتم: من فقط با موسی ازدواج می کنم و بس! از خودم متنفر می شوم که چرا لحظه ای به نصیحت های دلسوزانه پدر و مادرم فکر نکردم و این گونه آینده ام را به تباهی کشاندم حالا هم پشیمانی سودی ندارد. . . دختر جوان در حالی که عنوان می کرد من قربانی یک رابطه ...
طلاق بعد از دریافت اقامت
شده نمی تواند به تنهایی شکمش را سیر کند. خودش می داند من در همان کشور چند خواستگار داشتم اما چون احساس کردم بابک پسر خوبی است و ذاتش خراب نیست پذیرفتم تا با او ازدواج کنم. همان موقع، هم خانواده ام و هم دوستانم به من تأکید کردند که او بچه است و به خاطر درست شدن کار اقامتش پیشنهاد ازدواج داده اما من مقابل همه ایستادم و گفتم بابک آدم سالمی است. سمیرا ادامه داد: جناب قاضی الان ...
رابطه نامشروع نوعروس بی شرم در دوران نامزدی با یک مرد | اعتراف عجیب : در منجلاب فساد گرفتارم و نمی توانم ...
خرید شارژ تلفن همراه شال و کلاه کردم تا از خانه بیرون بروم پدرم که خودش را به خواب زده بود به تعقیب من پرداخت زمانی که من سر قرار با احد رفتم او هم با پلیس تماس گرفته بود و به این ترتیب من و احد هنگامی که داخل سوئیت خلوت کرده بودیم توسط نیروهای گشت کلانتری دستگیر شدیم و قاضی دستور بازداشت ما را صادر کرد. حالا هم مادرم درحالی به پدرم التماس می کند که نگذارد مرا به زندان ببرند که خودم می دانم در منجلاب ...
از شگرد خاص پدر و پسر در لباس پلیس تا قتل هم سلولی در ترمینال
. حتی پولی به کارت من واریز نشده و نمی دانم چرا یکی از شاکی ها مرا به عنوان متهم پرونده معرفی کرده است. سپس دو متهم دیگر که پدر و پسر بودند به دفاع پرداختند. مرد 60 ساله گفت: من در زیرزمین خانه ام در مهرشهر کرج کفتر پرورش می دهم و آنها را می فروشم. من هرگز به تهران نیامده ام و بی دلیل بازداشت شده ام و اتهامات را قبول ندارم. پسر وی نیز گفت: من وقتی بازداشت شدم سرباز بودم و قرار بود یک هفته ...