سایر منابع:
سایر خبرها
وقتی علی حاتمی روی کاغذ نوشت: بلا روزگار عاشقیت!
...، گریه کن نداری، وگرنه خودت مصیبتی، دلت کربلاس! دیالوگ دیگری که از مجید به یاد داریم این است : داداش حبیب، من و تو از یه خمیریم، منتها تنورمون علی الحده است. تنور تو عقدی بود، تنور من صیغه ای تیغه ای! کله تو شد عینهو نون تافتون، گرد! کله من عین نون سنگک. هه هه.. حالا شکر که بربری نشدیم. دیالوگ حبیب برادر مجید هم در پایان فیلم هنوز در ذهنمان مانده: همه عمر دیر رسیدیم. هزاردستان ...
روضه هایی که زندگی می کنیم
: بابا جان، در حرم رو که بوسیدی، صورتتو بذار روی در، شاید آقا هم صورتت رو ببوسه. وقتی از حرفش تعجب کردم، گفت بابا جان مگه توی اذن دخول نمیخونی که ای امام، من به تو سلام می کنم و تو جوابم رو می دی. پس عجیب نیست وقتی آقا رو ببوسی، صورتت رو ببوسن. دلت رو محکم کن بابا. کتاب چهارم: رهیده رهیده روایت 18نفر از جست وجوگران جوان و مرددی است که تلاش می کنند گوشه خودشان را با اتفاق عاشورا پیدا ...
در شهر پخش شد که حسین همدانی به تل آویو فرار کرد!
. وهب با همه شلوغی اش وقتی به خانه حاج آقا می رفتیم، ساکت می شد. حسین از زحماتی که حاج آقا و حاج خانم در نبودنش متحمل شده بودند، تشکر کرد. حاج آقا گفت: حسین آقا می بینی که طبقه پایین خالیه. شما هم که تو منطقه هستین. قبلاً قول داده بودید که برید منطقه و برگردید، اسباب کشی می کنید. نذار بیشتر از این پروانه خانم و بچه ها توی چاله قام دین غریبانه زندگی کنند. حسین نگاهی به من کرد. سکوت کردم. بی کلام هم ...
# پرسه در فضای مجازی
زمان ما در حال تخریب چهره شهدا و مدافعان حرم است. هوای همدیگر رو داشته باشیم محمد مالی: امشب رفتم به خانواده ای سر بزنم با سه پسر هفتم، هشتم و نهم، با یک دختر 5 ساله، پدر با کرونا رفته و مادر با دیسک نشسته. من بمیرم که شام نداشتند. رفتیم رستوران. خوش گذشت خیلی. یکی از بچه ها آخر سری گفت: خدا هر روز یک معجزه برای ما دارد. تو رو خدا مردم، هوای هم را داشته باشید. ...
عاشقانه های زن شاهرخ استخری با آقای بازیگر | غیرتی شدن شاهرخ استخری کار دستش داد
اونجایی که پرو بودم، پاشدم تنهایی بدون اینکه کسیو بیدار کنم رفتم بیمارستان سراغ دکترم... فاصله ی دردام کمتر شده بود اما همش دلم شور میزد، دلم میخواست برم بیمارستان که خیالم راحتتر باشه... مامانم تو این فاصله کتلت درست کرد، ساندویچ کرد اماده که میخوایم بریم بیمارستان ببریم، الهی فداش بشم، سر به سرش میذاشتیم میگفتیم مگه داریم میریم پیک نیک مامان اونجا همه چی هست میگفت نهههه بیمارستانای اونا ...
ته خیار
سر و ته خیار را اشتباه می گیرند. سر خیار آنجایی است که زندگی خیار آغاز می شود. یعنی از میان گلی که به ساقه و شاخه چسبیده، به دنیا می آید و لبخند می زند. رشد می کند، پیش می رود تا جایی که دیگر قدرت قد کشیدن ندارد. می ایستد و دیگر هیچ، یعنی تمام. پایان زندگی خیار. این طور نیست، جانم. یعنی می گویی همه مردم اشتباه می کنند و فقط تو درست می گویی. بله، من دلیل خودم را دارم. تو هم ...
شعرایی که از نی ریز به هندوستان مهاجرت کردند
خوشنویسان و معلمان نی ریز) به جا مانده که در سال 1320 مهشیدی و در حیات خود فانی شاعر نوشته شده است. اینک تخمیس مزبور تضمین غزل سعدی شیخ اجل نگاشته می شود: ثابتین دردو جهان پیش خدا محترمند. چون سبق خوان دبستان جمال قدمند ناقضین خوار و ذلیل ارچه ز اهل حرمند دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند سروران در سر سودای تو خاک قدمند دل عشاق ز سودای ...
برای دل کندن از محمد، دعا می کردم
زمین بخورد و زخمی شود. حالا حاج عباسی که آنقدر نگران زخم های محمد بود چطور می خواست غم نبودنش را طاقت بیاورد. مادر هم وقتی اهل فامیل به خانه آمدند برای دلداری از شدت داغ از دست دادن جوانش رو به اهل فامیل گفت: همه می دانید که من چقدر ممد را دوست داشتم و دارم. شما را قسم می دهم برایم دعا کنید تا علاقه او از دلم بیرون برود. مادر شهید خاطرات آن روزها را برایمان تعریف می کند: چند روز بعد خبر ...
بابا احد
من شروع کارم با نوحه گهواره خالی حضرت علی اصغر(ع) بود و به همین دلیل ارادت خاصی به ایشان دارم همانطور که طبق را بالای سرش گذاشته بود، شروع به نوحه خواندن کرد: غریب حسین، مظلوم حسین... حسین، حسین، حسین، حسین... بچه ها اعتراض کردند از خواندن این نوحه ی تکراری، تا جایی که کار به دعوا و کتک کاری کشید. طبق از دست او افتاد و چراغ فانوس دریایی شکست... او هق هق کنان همان ...
به قلم حجت الاسلام مختاری؛ مقاله رسیده | واکسن پیشگیری از اعتیاد
، می تاباند. اما نکتۀ لطیف در خودداری اینکه خودداری از دو جزء خود و آری تشکیل شده است؛ یعنی این خودمان هستیم که به چیزی آری میگوئیم، هر چند که نه گفتنها و نرفتنها و انجام ندادنها هم می تواند به نوعی آری گفتن یا همان تسلیم بودن در برابر این است که خداوند به طور کلی گفته باید اوامر و نواهی من را گوش کنیم و همۀ ما گفته ایم آری ، روی چشم، همۀ ما پای کار هستیم، چرا که تو خدای خیلی خوبی هستی ...
سلام دوباره علمداران
(ع) است. علمدار کربلا تا آخرین قطره خون برای زنده نگه داشتن دین اسلام جنگید و روز عاشورا اجازه نداد علم اسلام بر زمین بیفتد. حالا ما بچه های هیأت به عشق حضرت عباس(ع) این علم ها را حمل می کنیم. روز قبل از مراسم به همه هیأت های عزاداری منطقه فراخوان می دهیم تا در کنار آنها در سومین روز از شهادت امام حسین(ع) اقامه عزا کنیم. این تعداد علم نشان از اتحاد و همبستگی بین هیأت های عزاداری دارد و همه زیر یک ...
نقل حماسه در شبیه خوانی تلویزیونی
در میان عزاداران عده ای بودند که در شب های محرم بساط تعزیه خوانی راه می انداختند و از واقعه تلخ عاشورا می گفتند، از آن روزی که شمر آب را روی فرزندان اباعبدا... (ع) بست و ... برخی در لباس یاران امام حسین (ع) و برخی دیگر زره پوشانی بودند از طایفه شمر. با این که بچه بودیم وقتی نمایش های تعزیه را نگاه می کردیم، می دانستیم حتی رنگ ها هم برای عزای امام حسین (ع) تقسیم می شدند، رنگ هایی که هرکدام حرف های ...
لباس جنجالی مهراوه شریفی نیا در خارج از کشور ماجرا شد
سینما و زندگی در هم ادغام شده اند. بعدا که رفتم مدرسه فهمیدم همه بچه ها این طور نیستند و مامان شان شب قبل برای آنها خوراکی آماده می کند. یعنی تازه فهمیدی تا آن موقع کلاه سرت رفته است؟ نه کلاه، تو وقتی چیزی را بدست می آوری ممکن است چیز دیگری را از دست بدهی. من هنر را در این خانواده بدست آوردم و از آن طرف یک سری چیزهایی که بچه های دیگر داشتند را از ...
راننده تاکسی عشق قدیمی زن ثروتمند
مسافران فرودگاه را جابه جا می کنم... آنقدر از دیدن داود، هیجان زده بودم که فراموش کردم برای دیدن خانواده ام به ایران آمده ام و پیشنهاد داود برای چند ساعت گشت و گذار در شهر را پذیرفتم. آن گردش چند ساعته خیلی از خاطرات را برایم تداعی کرد. انگار دوباره 19 ساله شده بودم. در مدتی که ایران بودم هر روز داود را می دیدم. دوباره همان حس و حال قدیمی سراغم آمده بود اما این بار دیگر خودم تصمیم ...
پرونده ای بر آئین نکوداشت علی سلیمانی در اولین سالگرد درگذشت این هنرمند
سگ کشی ؛ و بیش از 30 کار تئاتر ایفای نقش داشت. در کارنامه فعالیت وی، اجرای چند برنامه تلویزیونی مانند نشان مهربانی و عصر خانواده نیز هست. این هنرمند، در 21 مردادماه 1400 درپیِ ابتلا به کرونا درگذشت. بخش هایی از سخنان حضار دراین آئین، در وصف خصائل اخلاقی و حرفه ای زنده یاد سلیمانی را دراین پرونده مرور می کنیم. سید جواد هاشمی: سبا گریه نکن؛ بابا حالش خوب است سید جواد هاشمی ...
مردم حال ندارند که در انتخابات شرکت کنند!
دهد که می گوید همه پرسنل قرارداد معین را پیمانی کنید و 700یا800 هزار نفر به نان خور های دولت اضافه کردند. بله به نماینده که می گویی او می گوید هر کدام از این افراد زن و بچه دارند و امنیت شغلی می خواهند. اما هنوز این باور را نداریم که وظیفه دولت تولید اشتغال است نه محل اشتغال. اگر کسی بیکار است برود کارمند دولت شود. بعد چه می شود اگر تعداد کارمندان را هم به حقوق بگیران دولت اضافه کنیم آن وقت ...
روز جمعه و یک نذری خانوادگی
سرویس زندگی- مژده پورمحمدی: نذری می تواند چند دیگ بزرگ غذا باشد که به ردیف در طول کوچه روی اجاق گذاشته شده است. می تواند چند هزار پرس غذا باشد که در یک سرای سالمندان یا دارالایتام توزیع می شود. می تواند سفره خوش رنگ و لعاب و طویلی باشد که پس از یک مجلس روضه خانگی در سرتاسر خانه و حیاط پهن می شود و جمع زیادی از خویشاوندان و آشنایان را دور خودش جمع می کند. می تواند هم جور دیگری باشد. می تواند یک سینی شربت آب لیمو باشد که پسربچه ای هنگام عصر روی یک چهارپایه سرکوچه گذاشته است و به رهگذران تعارف می کند. می تواند جع ...
شاهرخ استخری از شغل دیگرش رونمایی کرد | شغل جدید شاهرخ استخری چیست؟
، پاشدم تنهایی بدون اینکه کسیو بیدار کنم رفتم بیمارستان سراغ دکترم... فاصله ی دردام کمتر شده بود اما همش دلم شور میزد، دلم میخواست برم بیمارستان که خیالم راحتتر باشه... مامانم تو این فاصله کتلت درست کرد، ساندویچ کرد اماده که میخوایم بریم بیمارستان ببریم، الهی فداش بشم، سر به سرش میذاشتیم میگفتیم مگه داریم میریم پیک نیک مامان اونجا همه چی هست میگفت نهههه بیمارستانای اونا شام درست حسابی ...
شاهرخ استخری از شغل دیگرش رونمایی کرد | شغل جدید شاهرخ استخری چیست؟
مگه داریم میریم پیک نیک مامان اونجا همه چی هست میگفت نهههه بیمارستانای اونا شام درست حسابی نمیدن، بچه هام گشنه میمونن فکر کنید هممون جمع کردیم پاشدیم دست جمعی رفتیم بیمارستان که بلههه ما اومدیم چون نوه ی اول خانواده داشت به دنیا می اومد وقتی رسیدیم و به قول معروف دیگه پذیرش شدیم،پرستار اومد جلو بهمون تبریک گفت و گفت میخوام چندتا چیزو برات کامل توضیح بدم که بدونی قراره چه اتفاقی بیوفتی ...
گریه کردم تا اجازه مداحی بدهند !
... او سختی های زیادی در زندگی کشیده است. پدرش را در 8سالگی از دست داده و از همان زمان سرپرست خانواده شده است. می گوید: وقتی پدرم فوت کرد، با برادر بزرگم که سن چندانی نداشت، در زمین های کشاورزی کار می کردم تا مخارج مادر و برادر و خواهرهایم را تأمین کنم. وقتی برای چرای دام ها به صحرا یا برای کشت محصول به زمین هایمان می رفتم، با دیدن بچه های روستا که به مکتبخانه می رفتند، حسرت می خوردم. وضع مالی ...
خاطرات شهید بی سر مدافع حرم به روایت دختر شهید
ار است راه سوریه را برای زیارت باز کنند. برای همین از پدرم پرسیدم برای کارهای ستادی آن جا می روید یا نه که مادرم گفت: بله. فکر کنم این صبحت ها اربعین اتفاق افتاد. دو ماه بعد یک روز از دانشگاه به خانه آمدم و فهمیدم بابا قرار است با بچه های پادگان برای دوره آموزشی شب را بماند. ولی غروب برگشت. از او پرسیدیم که شما که قرار بود نیایید پس چرا برگشتید؟ ایشان گفت برای گرفتن پاسپورت آمدم. قرار بر این شد ...
چگونه زینب (س) پیام عاشورای امام حسین (ع) را جهانی کرد ؟
...؛ من راضی نبودم این واقعه رخ بدهد. اما مگر زینب به این عذر بدتر از گناه گوش کرد؟ فرمود یزید می فهمی چه می گویی؟ آیا ابن زیاد بدون پشتیبانی و فرمان تو جرأت داشت چنین اقدامی بکند؟ در مسجد اموی (یعنی در مسجد جامع آن موقعِ دمشق) وقتی همه جمع شدند، یزید هم آمد علی بن حسین را هم آورد بعد می خواست استمالت کند، به آقا گفت می خواهید چند کلمه ای هنگام نماز جمعه صحبت کنید؟ حضرت فرمود: آری. او ...
جزئیاتی از هزینه های پیاده روی اربعین 1401+ توصیه های مهم برای سفر
به کسانی که کمی چاق ترند بیشتر تأکید می شود. در این زمینه پودر بچه (تالک) و کرم کالاندولا و ویتامین AD هم توصیه شده است. 7– خیلی مهم است لباس هایی که تماس مستقیم با پوستتان دارد حتماً از جنس پنبه ای باشد تا بتواند عرق بدن را جذب کند. پیشنهاد مشخص هم اینکه اگر می توانید هر چند تا لباس بر می دارید از کهنه هایش بردارید که هر جا حمام کردید بتوانید با خیال راحت، قبلی را دور بیندازید. چرا که ...