سایر منابع:
سایر خبرها
ناگفته های دایی درباره درس، فوتبال و تیپ خود
از من خواست که گرم کنم اما من گفتم اگر اجازه بدهید بین دو نیمه گرم کنم. بعد بازی هم مصاحبه کردم و گفتم درباره خودم نظر نمی دهم اما اگر مربی بودم افشین پیروانی را در ترکیب قرار می دادم. به خاطر همین مصاحبه مشکلات من و مایلی کهن به وجود آمد. زمانی که در تیم ملی بازی می کردم مایلی کهن مربی من بوده و من هیچ زمانی به او بی احترامی نکردم اما به خاطر آن مصاحبه مشکلات ما شروع شد. هیچ زمانی هم دستخط نامه ...
آیت الله خامنه ای در گفتگو با شریعتی و مطهری+ دانلود فایل کامل
ساده نسبی، باز هم خیلی ساده نبود و اساساً تشکیلات به طور کلی آنچنان ساده هم نیست لکن اجمالاً نسبت به پاره ای جلسات دیگر ساده است- و این گونه ساده زیستی به معنای واقعی و کمتر حرف زدن و بیشتر عمل کردن در بین دوستان دردمندمان که واقعاً سوزی احساس می کنند یک قدری توسعه و گسترش بیشتری پیدا بکند. در مورد مطلبی که آقای دکتر اشاره کردند، خلاصه سوال ایشان در چند جمله این است که جوان امروز یعنی ...
پژوهای جدید در خارج از ایران چقدر می ارزند؟
کاهش فروش نفت و تحریم بانک مرکزی بود؟ آیا به نظر شما قیمت دلاری که از 1500 تومان چهار سال قبل ، به بیش از دو برابر در حال حاضر رسیده طبیعیه؟ خیر طبیعی نیست و عاملش تحریمهایی بوده که مانع از درآمد فروش نفت می شده.و تحریمهایی که مانع از فعالیت بانک مرکزی می شده. حال اگر تحریمها برداشته بشه باز هم بهانه ای برای چند نرخی بودن دلار و قیمت کاذب اون وجود داره؟ هم امکان نداره و هم ...
روایت های حفاظت از امام (ره) در 12 بهمن 57
زیادی هم سلاح توسط دو برادرمان - که الان هم هستند - حمل می شد. به این ترتیب که لباس روحانیت به آنها پوشاندیم و زیر عبای هرکدام از چهار قبضه اسلحه جا به جا کردیم و با این سلاح ها سالن فرودگاه اطراف اینها را کاملاً تحت نظر داشتیم. زیباترین و بهترین خاطره من وقتی است که وقتی حضرت امام وارد سالن شدند و من برای اولین بار گریه کردم؛ در حالی که به بچه ها گفته بودم که اگر فردا کسی گریه کند و ...
تلویزیون باید با سینما همراه باشد تا هردو رشد کنند
ما را نشان می دهند اما به ما می گویند نمی توانید جلوی دوربین صدا و سیما بیایید این در حالی است که قبل از حضور در برنامه های تلویزیونی تمام پوشش من مثل کلاه پهلوی و سریالهای من بود اما خودم هم انصراف دادم و گفتم نمی آیم چون شما نمی توانید باور کنید حجاب می تواند با کلاه هم حفظ شود.باید به زیبایی شناسی بازیگر هم توجه شود .در دنیا تمام لباس های بازیگران دکلته است اما ما ساده گرفته ایم چون محیط خود را ...
فرهنگ در رسانه
عنوان بلند پایه ترین مقام د ولتی کشور د ر امر هنر بود ؟چگونه است که د ر مورد آقای سالار عقیلی که برای چند مین بار، آگاهانه خلاف خط قرمزهای بسیار مشخص نظام، از جمله موضوع حجاب و مصاحبه با شبکه های ماهواره ایِ معاند عمل کرد ه اند ، سریعا و شخصا واکنش نشان د اد ه اید ؟ نکته جالب این است که هیچ اظهار ند امتی نیز از سوی ایشان انجام نشد ه ولی با اینکه خوانند گان پاپ طی یک نامه رسمی و سرگشاد ه از شخص رئیس ...
همه چیز این دنیا به هم مربوط است!
نداد قرار شد عکسبرداری شود. یک مرتبه یادم آمد که حاج رجبعلی خیاط طبق معمول هر هفته منتظر است تا او را از منزل به مجلسی ببرم. با همسرم سوار ماشین شده و خود را به ایشان رساندیم، همین که سوار ماشین شد به همسرم رو کرده و گفت: خانم! فکر کردی دنیا جنگل است؟ فکر کردی بی حساب و کتاب است؟ چرا به صورت بچه معصوم خود سیلی زدی؟ نگفتی خدا نیز چنان بر تو بکوبد که حتی نتوانی قامت راست کنی؟ و ما تازه ...
گفت وگو با جانبازی از استان فارس
اینقدر مسیرها دوره که حتما" باید وسیله داشته باشی وگرنه مثل ما ...! از او پرسیدیم برای چه به تهران آمده و او جواب داد: معافیت پسر بزرگم روگرفته بودم که از شیراز گفتن بیاد بره سربازی. من که تقریبا" از کار افتاده هستم و توان کارکردن ندارم. پسرم به عنوان حق پرستاری از من، معاف شده بود و نامه اش رو هم دارم ولی نمی دونم یه دفعه چی شد که....! منم به دیوان عدالت شکایت کردم. دیروز دادگاه داشتم واسه ...
مصاحبه خواندنی و جنجالی لیلی گلستان (2)
نتیجه ماند و کتاب ها چاپ نشد تا چند سال بعد که تیم دیگری به امیرکبیر آمد و من باز درخواست کردم که کتاب ها را به من پس بدهند. میرا و زندگی در پیش رو را پس دادند اما گفتند زندگی، جنگ و دیگر هیچ را خودمان چاپ می کنیم. من هم در روزنامه ای گفتم این ها را پس گرفتم و حالا کیست که مردش باشد و چاپشان کند. بازتاب نگار تازه شروع به کار کرده بود. تلفن کرد. خیلی تلفن شده بود. من گفتم اولین نفر که تلفن کرد به او ...
خسارت 40هزار میلیارد تومانی موادمخدر به کشور/دست های آلوده ای که با قاچاقچیان همکاری می کنند
گام در حمل ونقل موادمخدر می گذاشتند، می گفتند: یا ماشین خط دار یا طناب تاب دار . به این معنا که یا پولدار می شویم یا اعدام می شویم! طناب تاب دار اشاره به طناب دار و پیچ وخم ها و بافت ویژه آن داشت و خودرو خط دار اشاره به تویوتاهایی جگری رنگ داشت که با خطوط قرمز، نارنجی و نارنجی کمرنگ، (یا ترکیبات مختلف رنگ آبی برای خودرو سرمه ای رنگ) در آن روزها سرآمد خودرو ها به حساب می آمدند! حالا اما با ...
من بودم و دوربین و قصه ای که عاشقانه بود!
دلبری را همان اول نپذیرفتید؟ خیلی خسته بودم. و البته ترسیدم. آدم باید صادق باشد! از یک طرف خستگی نقش مریم را از پدر آن دیگری داشتم و از طرف دیگر وقتی فیلمنامه دلبری را خواندم، متوجه شدم فقط خودم هستم، بازیگر دیگری نیست، هیچ دم و بازدمی به عنوان یک نیروی انسانی وجود ندارد که بتواند به من نیرویی بدهد. دیدم من هستم و یک دوربین و قصه ای که به نظر خودم کاملا عاشقانه بود. چون فقط عشق می ...
شهادت در وقت اضافه/ اولین جنازه ای که در عمرم دیدم شوهرم بود
در معراج صورتش را دقت کردم خدا را شکر خراشیدگی اش محو شده بود... گفتم که من به صورت امین حساس بودم... تا جان در بدن داشتم صورتش را برای آخرین بار سیر نگاه کردم... می دانستم این لحظات دیگر هیچ گاه تکرار نمی شود. تصویر امین آنقدر بزرگ بود که قاب چشم هایم برای دیدنش کم بود! بوسه بارانش کردم و از امین جدا شدم. *معامله با خدا چند روز بعد از شهادتش انتظار داشتم حداقل ...
جشن تولد عراقی ها برای یک اسیر
است بیرون بیاید. با شنیدن این جمله جا خوردم. چون آنجا، جای من بود. اما من چون هیچ چیز ممنوعه ای نداشتم، هیچ پاسخی ندادم. بقیه بچه ها هم جوابی ندادند. سربازان عراقی که عصبانی شده بودند، تقاضای خود را دوباره تکرار کردند و گفتند که پس از اتمام تفتیش، هر کس باید سر جای خود برود و آن وقت ما آن شخص را پیدا کرده و عقوبت سختی در انتظار او خواهد بود. باز هم پاسخی ندادم. اما در این لحظه یادم آمد ...
حرف مشترک
یکی آن وسط گفت: مسئله اینه که جوان ها اصلا با ما حرف مشترکی ندارند . حاج آقا بی هیچ مکثی گفت: چرا؟ چرا به این فکر نمی کنید که شما با آنها حرف مشترکی ندارید؟ در مسیر مسجد به خانه، آقای سمندری مدام به این جمله فکر می کرد که شاید پسر جوانش دوست داشته باشد با او هم سخن شود اما او این اجازه را به پسر جوانش نمی دهد. در خانه را که باز کرد. پسرش در حال بیرون رفتن بود، خواست بپرسد کجا می روی ...
روز های پیروزی انقلاب به روایت عکاس/لحظه دستگیری رئیس ساواک توسط مردم را عکاسی کردم
...> *خاطره آن روز را ذکر کنید. اعتصاب بود و ما گاهی به دفتر روزنامه می رفتیم. *در روز بیست و دو بهمن که روزنامه ها چاپ می شدند. پس باید یکی دو روز قبلش باشد. روزی بود که به کمیته مشترک ساواک حمله شد. چند نفری در اداره بودیم که من از پنجره طبقه چهارم اطلاعات که هیئت تحریریه بود، دیدم یک نفربر زرهی از خیابان سپه، از جلوی پستخانه دارد جلو می آید. چند لحظه قبل شنیده بودم که از ...
صد گلبرگ شوق یک ساعت تا تاریکی
سرخورده شوند و نتوانند جایگاه های مناسب شغلی و اجتماعی را برای خود احراز کنند و این مساله فقط در مورد بچه ها هم صادق نیست بلکه بزرگ ترها هم باید این تجربه را تا ایام پیری داشته باشند!؟“ زن صاحب پانسیون با تعجب گفت: ”یعنی تو می گویی که این همسر پیر من برای این که بتواند از پس برخورد با جوانان گستاخ ولو در سطح خیابان برآید باید چند صباحی همراه آن ها بگردد و به هر جا که آن ها می روند برود و ...
حقیقی: بعضی ها زیاد حرف مفت می زنند
هشدار نیوز- صحبتهای حقیقی را در ادامه بخوانید: از پروسه جدایی ات از کازان و حضورت در ماریتیمو شروع کنیم. خبرهایی رسید که چند روز نخوابیدی، پروازهای مکرر داشتی و به طور کلی عذاب کشیدی تا این اتفاق بیفتد و به تیم جدیدت بروی.... دقیقاً همین طور است. من در روبین زیاد سختی کشیدم. زمانی که خواستم از این تیم جدا شوم، با شرایط سختی روبه رو بودم. حالا چرا، خدا می داند. همان طور که ...
وقتی پای سورپرایز وسط باشد
... هدایا خیلی دور از انتظار نبود. هدیه بزرگترها پشت سرهم باز شد ؛ کالسکه ، طلا ، سرویس لباس ، یکی هم برای مادربچه ، ماساژور دستی آورده بود... تا نوبت رسید به دوستان و گل سرسبدشان یعنی من... لبخندزنان و با همان اعتماد به نفس همیشگی بلند شدم و از دوستم و همسرش که زحمت برپایی این جشن را کشیدند تا همه درکنارهم ساعات خوشی را تجربه کنند ، تشکر کردم و گفتم : کادوی من هم برای فاطمه جان شیرینم ، یک جفت پرده عروسکی صورتی رنگ برای اتاق خوابش. آنوقت صدای پیوسته " دست زدن " که آمد ، مادرِ متولد با چشمکی ، تمام رضایتش را در چشم هایم ریخت. ...
بغض 37 ساله مامان نسا
.... از روز قبل چند بار دوستانش دم در آمدند. با هم پچ پچ می کردند. راستش این پسر را با هزار دعا و آرزو از خدا گرفته بودم. برایم خیلی عزیز بود. صدایش کردم گفتم جمشید مادر! الان که پدرت نیست ما را تنها نگذار. نمی خواهد بروی راهپیمایی اما به دست آوردن دل من را خوب بلد بود. گفت زود برمی گردم. جمعه بود. چند ساعتی پیدایش نبود. آن وقت ها همه تلویزیون و تلفن نداشتند اما خبرها زود پخش می شد. گفتند در میدان ...
فیلم متولد65 برشی از یک کیک بزرگ به نام زندگی
لذت رانندگی با اتومبیلی مدل بالا را تجربه می کنند و سر خوشانه می خندند و اتومبیلی با مدل بالاتر را طلب میکنند! در یکی دیگر از نماها برجها و ساختمانهای بلند را نشانه می کنند در حالی که دختر می گوید:من دلم می خواهد نیم ساعت با تو زیر سقف یکی از این خانه ها زندگی کنم! این مقدمه سبب می شود تا به بهانه اجاره آپارتمان ،بقیه نماهای فیلم در خانه ای شیک و اعیانی در محله بالای شهر به تصویر کشیده ...
اولویت ها و نحوه سرمایه گذاری منابع در پسا برجام / دکتر عباسعلی نورا
...، این برگشت منابعی که هم اکنون صورت می پذیرد را چگونه می بایست سرمایه گذاری کرد؟ یک حجم وسیعی از منابع ما در خارج از کشور بلوکه شده بود . این منابه دو حالت دارند . یکی منابع پولی و مالی هستند و دیگری منابع و استفاده از فرصت های پیش رو . این دو منبع در برجام فضا برای ما باز شده است . این منابع و فرصت ها ، به عنوان مثال همین فرصت ها که خدمتتون عرض می کنم یکی از آنها که بزرگترین خدمتی است که ...
مطمئنم باورتون نمیشه!!
طنز و خنده دار ♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦ تو چت روم اسم کاربریمو گذاشتم عشقمممم....موقع ورود مینویسه.. . . سلام عشقمممم خوش اومدی! لامصب تموم کمبود محبتامو پر کرده!!! کم کم دارم بهش وابسته میشم لیست قیمت بروز هارد اکسترنال , لیست قیمت بروزفلش مموری , لیست قیمت بروز بارکدخوان , لیست قیمت بروز فیش پرینتر , لیست قیمت بروز یوپی اس , لیست قیمت بروز لپ تاپ ایسوس , لیست ...
گفت وگوی قدیمی با علی دایی در آستانه 46 سالگی
. باور نمی کنید، 8-7 ماه پیش من نشسته بودم که آمد سراغم و گفت من را می شناسی؟ گفتم مگر می شود من شما را نشناسم؟ مگر می شود آدم یادش برود که کی برایش زحمت کشده. 27-26 سال می گذشت و باورش نمی شد. اولین معلم ورزش تان چطور؟ آقای اسدی بقال بود، از قهرمانان کشتی کشور که می شود گفت خیلی حرف ها برای گفتن داشت. یکی دوبار هم به تیم ملی دعوت شد. هم معلم ورزش ما بود و هم معلم زندگی. چند ...
ساماندهی وانت بارها بحث داغ شورای شهر شیراز/ کمک 10 میلیون تومانی به شورای سیاست گذاری ائمه جمعه فارس
بودن فارس و سایر مسائل اجتماعی ارتباط دارد بحث دیگری است. وی با بیان اینکه وانت باری در تقاطع دینکان هست که هر روز پلیس 100 هزار تومان جریمه می کند اما باز لب کمربندی می ایستد چون این جریمه را می پردازد و برای وی همچنان صرفه دارد، ادامه داد: بحث تصادفات و فوت 102 نفر در شش ماهه سال جاری و نازیبا کردن منظر شهر، پسماندهایی که به جا می گذارند و زحمت مضاعفی که ایجاد می کنند و راه پیاده رو و ...
جلسه شورای امنیت ملی پهلوی، دور روز قبل از ورود امام+فایل صوتی
فرودگاه تهران باز است ، بگویید دستوری که من دارم این است که فرودگاه مهرآباد باز است همین جمله را فقط....خب بپرسید از او ضرری که ندارد....بله ...مرسی بختیار: این مشیری بود می گفت نماینده ایرفرانس از ما می خواهد که ما بتوانیم بطور قطع بگوییم که فرودگاه تهران باز است یا نه گفتم فرودگاه تهران باز است رحیمی: از طلوع آفتاب تا غروب بختیار: شبها باز نیست؟ رحیمی : خیر ...
کلاسهای بازیگری از بچه های پولهای هنگفت می گیرند و دروغ تحولشان میدهند
...> - اگر حرف بزنم آنوقت برخوردم شخصی می شود. ترجیح می دهم نگویم چون من 4 بار کاندیدای فجر بودم و به دلایل مختلف موفق به دریافت سیمرغ نشدم. چند فیلم توقیفی دارم که در فجر کاندیدا شده و جایزه گرفته ولی الان چندین سال است که اکران نشده و من اصلا درکی از این اتفاقات ندارم. یعنی یک بهم ریختگی از سلایق افرادی که هیچ ربطی به سینما ندارند، وجود دارد ولی در امور سینما دخالت می کنند و این اجازه بهشان ...
آقایان! سرنوشت اقتصاد ایران به این انتخابات بستگی دارد
چهره های برجسته دو جناح برگزار کنند تا درباب این نگرانی ها گفت وگوهایی انجام شود و شاید راهکاری برای تعامل مثبت گروههای سیاسی در انتخابات در پیش رو پدیدار شود. اما هفته ها گذشت وخبری از این عزیزان نشد. بنابراین در کمال تاسف متوجه شدم آنانی که من به آنها برای ایجاد فضای تازه ای برای گفت وگو و همگرایی دل بسته بودم عمدتا سه دسته اند: برخی قدرت ندارند، برخی جرأت ندارند و برخی امید. چنین بود که بار دیگر ...
نزدیک بود از درد دیوانه شوم
حدود 10 شب بود که لولای آهنی در بند با صدای وحشتناک و چندش آوری به صدا درآمد و نگهبان با صدای بلند گفت: اسماعیل کیه؟ آقای خاکسار یکی از هم سلولی ها که فرد مذهبی و آدم شوخ طبعی بود با صدای بلند گفت: سلول هفت. پس از لحظاتی نگهبان لولای در سلول ما را باز کرد و گفت اسماعیلی چی؟ گفت: خاکسار. نگهبان فرنچ او را روی سرش کشید و او را با خود به اتاق بازجویش به نام آرش که منتظر او بود، بُرد. پس از لحظاتی صدای ...
گفتگو با سعید فعال منش، پر درآمدترین دانشجوی ایرانی
، آقاجونم زنگ زدند و گفتند که بیام مغازه، رفتم، بازار که خلوت تر شد با هم نشستیم روی سکوی کنار سماور، لحظه به لحظه شو هنوز یادمه! 2 تا چایی مراکشی دارچینی ریختند برای خودم و خودشون و بعد گفتند: ببین بابا، یه نگاه که توی آینه بندازی می بینی قد کشیدی، صورتت جا افتاده، لباسهای چند سال پیشت هم آب رفته، اینا همه اش پیغام داره، می خواد بگه قواره ی تو الان یه چیز دیگه اس، دیگه باید تو رو با عیار همت و غیرتت ...
از کشدار شدن "خشم و هیاهو"، تا دست نزدن در پایان "ایستاده در غبار" و خنده ها سر نمایش "به دنیا آمدن"/ ...
...> • (یک نفر که گویی فهمیده بود دارم گزارش می گیرم): "لطفا بگید اینقدر درس اخلاق ندن تو فیلما". با این همه برخی نیز با جملاتی همچون "خیلی ام بد نبود. از چند فیلم اخیر بهتر بود" و "کادربندی اش خوب بود. تو سینمای ایران تو این ژانر حق مطلبو ادا کرده بود" درپی دفاع از فیلم برمی آمدند. از راهرو بیرون آمدیم. یک نفر رو به همراهانش با حرارت و بلند بحث می کرد: "این فیلم چی می خواست بگه؟ تئاتریا بدن ...