سایر منابع:
سایر خبرها
عکس/ دیدار عادل فردوسی پور با الناز رکابی!
سردرد داشتم دقیقا روزی که به زنجان رسیده بودم. این سردرد شبیه سردردهای ناشی از مسمومیت بود، شب متوجه شدم که تب هم دارم ولی به خاطر رنگ آمیزی که هفته پیش انجام داده بودم، احتمال دادم که این سردرد به خاطر مسمومیت ناشی از آن است و متاسفانه در آن شرایط خانواده هم از من مراقبت کردند. تقریبا سه روز گذشت که این علائم از بین رفت و من بعدها متوجه شدم که این علائم کرونا بوده است. ...
قاتل: در بگومگو عصبانی شدم زنم را خفه کردم
یکدیگر ازدواج کردیم. زندگی خوبی داشتیم و سال قبل هم صاحب فرزند شدیم. از آن زمان بود که به تدریج اختلافات در زندگی مان شروع شد. وقتی کمی گذشت همسرم برای دومین مرتبه باردار شد. زندگی و روابط مان سردتر از قبل شده بود و مدام با هم اختلاف و درگیری داشتیم. درست در همین زمان بود که من با زن جوانی آشنا شدم. برای او از مشکلاتی که با همسرم داشتم درددل کردم و حرف های پنهانی ما ادامه پیدا کرد و هرچه می گذشت ...
قتل مرد هوسران توسط همسرش/ زن جوان: او هر روز با یک زن به خانه می آمد
، او حضانت دخترم را می گرفت و اجازه نمی داد او را ببینم. ما خیلی سنتی ازدواج کردیم. او از بستگان پدرم بود و وقتی 15 سال داشتم به خواستگاری ام آمد و با او ازدواج کردم. حدود 17 سال. همان ابتدای زندگی. یک روز به من گفت به اجبار خانواده اش با من ازدواج کرده و هیچ علاقه ای به من ندارد . بعد هم هر روز با یک زن به خانه می آمد. بچه بودم و فکر می کردم بیشتر محبت کنم ...
قتل مرد هوسران توسط همسرش
ابتدای زندگی. یک روز به من گفت به اجبار خانواده اش با من ازدواج کرده و هیچ علاقه ای به من ندارد . بعد هم هر روز با یک زن به خانه می آمد. چرا آن زمان جدا نشدی؟ بچه بودم و فکر می کردم بیشتر محبت کنم، جذب من می شود. اما نشد؟ دقیقا. حتی به بهانه ای خواستم به تهران بیاییم تا شاید اینجا آن زن ها را فراموش کند اما بی فایده بود. اینجا با زنی آشنا شد و ارتباط با او ...
بازگویی گوشه ای از جنایات کوموله در کردستان/بازجو روی پوشه ام نوشت پاسدار اعدام !
،چرا که آنها فکر می کردند من فقط سربازم، در مرحله آزادی بودم که فرد همراه من، بعد از کتک خوردن و شکنجه های فراوان مرا لو داد و آنها اجازه آزادی را نداند. مرا برای بازجویی که بردند از من پرسید پاسداری، گفتم نه شما فکر می کنید، سربازم، سرباز سپاهم، یادم هست، بازجوی من در پوشه سبزی که داشت نوشت پاسدار اعدام . شکنجه روحی زیادی را بر ما وارد می کردند، همان محسن می گفت، گوش نکن ...
سهرابی: مادرم گفت "سربلندم کردی" / هر روز رویای المپیک را دارم
زیرا اگر از نظر ذهنی باختیم مطمئنا بازنده آن کشتی خواهیم شد. زمانی که 7 بر صفر از حریف فرانسوی عقب بودم یک لحظه به خودم گفتم "خدایا من دارم شروع می کنم تو هم به من کمک بده و من باید این پسر را ببرم." خدا را شکر می کنم با انجام فن اول توانستم روح و روان حریفم را به هم بریزم و امتیاز بگیرم و همین کار را در تایم دوم تکرار کردم و کشتی از دست حریفم خارج شد و کشتی را با نتیجه 17 بر 7 برنده شدم. ...
غیرتی شدن مرد 35 ساله کار دستش داد/ شمارش معکوس تا اجرای حکم اعدام
متهم این پرونده جنایی که شهریور گذشته برای آخرین بار پای میز عدالت نشسته بود، اگرچه به صراحت ارتکاب قتل را پذیرفت اما ادعاهای دیگری را مطرح کرد و با بیان این که من قصد کشتن جوان موتورسوار را نداشتم و تنها می خواستم او را بترسانم! درباره چگونگی وقوع این جنایت هولناک به قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی گفت: آن شب منتظر دخترم بودم تا از سرکارش به خانه بازگردد. او به عنوان فروشنده در یکی از ...
مهدی فخیم زاده: شخصیت نمکی را در خیابان پاسداران یافتم/دهه شصت مُهر تصویب فیلمنامه از متن بیشتر ارزش داشت
... گفتم: باباش رفیقمه. مستقیم رفتم جلوی دانشگاه و کتاب قطوری به نام کودکان عقب مانده ذهنی خریدم. فهمیدن بهشون می گن سندروم دان . چون اولین بار پزشکی به اسم جان لانگدون دان این بیماری رو تشریح کرده. مسافران مهتاب هر چی بیشتر این کتاب را خوندم، بیشتر مطمئن شدم که نقش مشکلیه و به این سادگی قابل اجرا نیست ولی هر کاری هم می کردم، نمی تونستم این وسوسه رو ...
روایت روزهای کودتای کمونیستی افغانستان و پیروزی مجاهدین
فرماندهان جنگ، خودم را به کابل رساندم. در کابل هنوز درگیری و فضای جنگی حاکم بود. یک هفته از آمدنم به کابل می گذشت. در پایگاه نشسته بودم که انفجاری صورت گرفت. از شدت انفجار ساختمان پایگاه ما هم لرزید، اما لرزش ساختمان طوری بود که تا آن زمان آن گونه لرزیدن را احساس نکرده بودم. چند دقیقه بعد یکی از بچه های پایگاه با اضطراب من را صدا کرد و گفت: چرا نشسته ای؟ برو که خانه شما بمب خورده است فاصله پایگاه تا خانه ...
کارآفرینی جوان دهه هفتادی با سرمایه 12 هزار تومانی/ روایت مددجویی که قید کارمندی را زد
هدفی بود که برایش صبح زود بیدار می شدم و به دامنه کوه ها می رفتم و گیاهان دارویی را می چیدم و برای فروش با اتوبوس به اصفهان می بردم. همان طور که گفتم زمان فعالیت کار دانشجویی با بسیاری از تولیدکنندگان و فروشندگان گیاهان دارویی و عرقیجات آشنا شده بودم، برای همین گیاهان دارویی را برای فروش به اصفهان می بردم، پول حاصل از فروش را در شیراز برای خرید عرقیجات صرف می کردم، تقریبا هر سه روز ...
مک درموت : به پدر هالند گفتم او را برای آرسنال می خواهم
با میرر گفت که به شکل جدی بازی های او را تعقیب می کرد و پیشنهاد باشگاه را نیز به اطلاع پدرش رساند ولی هالند در نهایت ترجیح داد راهی لیگی سطح پایین تر شود. مک درموت گفت: من سه بازی هالند را از نزدیک تماشا کردم و باید بگویم که او باعث حیرت من شد. با خودم گفتم، خدای من، این دیگر چه بازیکنی است. اطمینان داشتم او به زودی ستاره ای بزرگ خواهد شد. پدرش را می شناختم و با او حرف زدم و ...
پرونده عجیب یک قصاص/ 2خواهری که خواستار اعدام برادرشان شدند
کردی گفت: همان طور که گفتم هم بدرفتاری می کرد و هم اختلافات دینی داشتیم. قاضی پرسید: حالا که اینقدر تمایل به مسلمان شدن داشتی می توانی نماز بخوانی؟ متهم جواب داد: آن زمان بلد نبودم اما حالا بلدم و در زندان هم همیشه در نماز جماعت شرکت می کنم. نادر در جواب این پرسش قاضی که آیا مشکل روانی داری گفت: خیر. آن زمان هم گفتم که مشکلی ندارم اما با اصرار پزشکان به بیمارستان ...
قتل به خاطر عشق پنهانی
مردی به خاطر علاقه به یک دختر جوان ، همسر باردار خود را در بندرعباس کشت. این مرد افغان به نام وحید 6 سال قبل پس از درگیری لفظی با همسرش او را خفه کرد. وی در جلسه محاکمه اش اعتراف کرد مرتکب قتل شد چون عاشق دختر دیگری شده و همسرش این قضیه را فهمیده بود. وی چند روز قبل با تلاش اعضا شورای زندان بندرعباس و رضایت اولیای دم از قصاص نجات یافت. شب تلخ ساعت 21 یکی از شب های آبان ماه ...
شربت شهادت به من نرسید!
تر را نمی داد. دل شکسته از حسینیه خارج شدم. وسط های کوچه که رسیدم، مداح داشت روضه حضرت زهرا (س) می خواند و من در این مدت آنچنان ذوق دیدن حاجی را داشتم که توجهی به مراسم عزاداری حضرت زهرا (س) نداشتم. شیخ عباس در حلب سوریه بغض کرده بودم و در حالی که ناامید برمی گشتم، روضه حضرت (س)را گوش می دادم. روضه به در سوخته و پهلوی شکسته رسیده بود. با خودم گفتم: امشب شرمنده حضرت زهرا (س ...
بیوگرافی شیرین صمدی و همسرش / عکس های شخصی و ماجرای ممنوع الکاری
شدن شیرین صمدی یکی از ماجراهای مهم بیوگرافی شیرین صمدی مربوط به ممنوع الکاری اوست. خانم مجری سال 1396 بعد از بازی در یک تئاتر و انتشار عکس و تیزر آن در شبکه اجتماعی خود، دچار ممنوع الکاری شد. او در این باره گفته است: تهیه کننده برنامه عصر خانواده با من تماس گرفت و گفت؛ خانم صمدی چه کار داری می کنی ، گفتم؛ هیچی ، پرسید که چه چیزی را در اینستاگرامت گذاشتی؟ گفتم؛ تیزر و عکس ...
همسرم قصد داشت عکس عروسیمان را آتش بزند
خراش در دو طرف گردن و مچ دست چپم ایجاد کردم تا خودکشی کنم ولی فایده ای نداشت. تا این که همسایگان متوجه ماجرا شدند و با شکستن در واحد آپارتمانی وارد پذیرایی شدند. من هم از این فرصت استفاده کردم و از آن جا گریختم اما فکر خودکشی رهایم نمی کرد دیگر خسته شده بودم و قصد داشتم خودم را نیز نابود کنم! به این دلیل، از بولوار مجیدیه به سمت میدان بار سپاد رفتم و در جست وجوی موادی بودم که بتوانم با ...
مرگ وحشتناک در سناریوی عجیب باج گیری!
این که با جوانی پولدار و سرشناس ازدواج کرده ام در پوست خودم نمی گنجیدم اما این عشق هوس آلود به نتیجه ای نرسید و هر روز روابط ما سرد و بی روح می شد. من هم در حالی از تغییر رفتار رحیم دلسرد شده بودم که خانواده او دختری در شأن و طبقه اجتماعی خودشان برای رحیم در نظر گرفته بودند. در این شرایط من حاضر شدم از او طلاق بگیرم اما نمی دانم چرا او به طلاق راضی نبود و از سوی دیگر نیز قصد داشت رضایت ...
اعترافات زن خائن؛ هم خودم خیانت می کردم هم دخترم را ترغیب به ارتباط با جنس مخالف می کردم
از همان اوایل زندگی نسبت به همسرم بی تفاوت بودم و هیچ علاقه ای به او نداشتم. در واقع منتظر شاهزاده ای با اسب سفید بودم که اسماعیل به خواستگاری ام آمد و من با اصرار خانواده ام، در حالی پای سفره عقد نشستم که 30 بهار از عمرم گذشته بود. این ها بخشی از اظهارات زن 46 ساله ای است که با شکایت همسرش در یک خانه مجردی دستگیر شد. این زن جوان که مدعی بود علاقه ای به همسرش ندارد و می خواهد به تنهایی ...
گفتگو با پدر و پسری که پزشک معروف تهرانی را ربودند
به گزارش تابناک، شهروند نوشت: اشک می ریزد و ابراز پشیمانی می کند. تسویه حساب با یک نزول خور، تشکیل زندگی با عشقش و دستورات پدرزنش را عامل این گروگانگیری خشن و هولناک می داند. به همراه پدرش، جراح سرشناس و معروف را ربودند و سه روز تمام او را در حمام خانه نگه داشتند تا بتوانند حساب و خانه اش را خالی کنند. پدر لباس سرگرد پوشیده بود و در نق ...
اعترافات تکان دهنده قاتلی که مرگ موش خورد
جهیزیه را از دادگاه گرفتند و قرار بود صبح پنج شنبه گذشته او طبق سیاهه همه جهیزیه اش را تحویل بگیرد. آن روز طبق معمول پدر زنم به همراه دوستانش به منزل محل سکونتم در بولوار مجیدیه آمده بود تا در کنار خانواده اش جهیزیه ستاره را تحویل بگیرند. متهم این پرونده جنایی در ادامه اعترافاتش به قاضی عارفی راد گفت: مامور انتظامی صورت جلسه تحویل جهیزیه را نوشت و آن ها همه لوازم را بار کامیون کردند ...
مرد جوان: همسرم قصد داشت عکس عروسی مان را آتش بزند، با چاقو او را کشتم
پدر زنم به همراه دوستانش به منزل محل سکونتم در بولوار مجیدیه آمده بود تا در کنار خانواده اش جهیزیه ستاره را تحویل بگیرند. متهم این پرونده جنایی در ادامه اعترافاتش گفت: مامور انتظامی صورت جلسه تحویل جهیزیه را نوشت و آنها همه لوازم را بار کامیون کردند. این درحالی بود که من همچنان دل پردردی از پدر زنم داشتم و به خاطر درگیری احتمالی با او چاقویی را با خودم حمل می کردم که اگر بین ما نزاعی رخ ...
گروگانگیری خشن و هولناک یک پزشک در تهران!
ام حل نمی شد. پدرخانمم گفته بود باید خانه بخری. چند قلم از وسیله های گرانقیمت خانه را هم باید تو بخری. من هم پول نداشتم. نمی دانستم باید چه کار کنم، برای همین تصمیم به گروگانگیری گرفتم. قبلا هم گروگانگیری کرده بودی؟ اواخر سال 99 بود که در سعادت آباد راننده یک خودروی ولوو را ربودم. آن زمان تنها بودم. راننده را بردم و یک روز او را حبس کردم. اما او گفت که فقط راننده است و هیچ ...
ماجرای هولناک قتل عمد و آدم ربایی | سوزاندن جسد به بهانه رابطه نامشروع
قبل در اختیار داشتم به قفسه سینه وی فرو کردم که آقای(م پ) من را گاز گرفت و بعد به(ع الف) که راننده خودرو بود گفتم تو بیا صندلی عقب که وی خودرو را متوقف کرد و من راننده شدم(ع الف) رفت به صندلی عقب خودرو و چند مشتی را به مقتول زد. قاضی رمضانی افزود: متهم اضافه کرد من و آقای(ع الف) به همراه مقتول به سمت زمین کشاورزی پدرم(ع الف) در روستای پهنایی قاین رفتیم و موضوع را با پدرم درمیان گذاشتم ...
دو همخانه، دو غریبه
زیادی نبود. توقعاتی که پری به خاطر خودخواهی هایش نمی توانست از پس آن برآید. همین شد که در یکی از همان روزها وقتی دوباره بحث بچه را پیش کشیدم و او گفت از بچه بیزار است، دعوای سختی بین مان درگرفت. چهار سال از زندگی مشترکمان می گذشت و پری نمی خواست خودش را عوض کند. انگار او برای زندگی مشترک ساخته نشده بود. چند ماه بعد از پری جدا شدم تا همسر دومم را با چشم باز و مشورت خانواده انتخاب کنم... ...
مرد کرجی همسر باردارش را کشت!
به اداره پلیس آگاهی منتقل شد. او در همان بازجویی های اولیه مدعی شد بدنبال اختلاف های خانوادگی که با همسرم داشتم روز حادثه باهم بگو مگو کردیم. من که خیلی از این وضعیت خسته و عصبانی شده بودم ناخواسته گلوی همسرم را گرفتم و او را به زمین انداختم بعد از آن از خانه خارج شدم و بعد از چند دقیقه که به خانه برگشتم دیدم همسرم بیجان است. اصلا فکرش را نمی کردم که او مرده باشد ...
رابطه نامشروع پسر 15 ساله با دختر 17 ساله در ویلا
نوجوان 15 ساله ای که با اعلام شکایت پدر و مادر یک دختر 17 ساله به کلانتری احضار شده بود، در میان بهت و ناباوری به تشریح چگونگی آشنایی خیابانی اش با دختر مذکور پرداخت و به مشاور کلانتری طرقبه گفت: هنوز هم باورم نمی شود چه اتفاقی افتاده است من قصد برقراری روابط نامشروع را نداشتم و تنها به خاطر حس کنجکاوی که بر اثر بازی های رایانه ای مستهجن پیدا کرده بودم، با آن دختر دوست شدم. من تنها فرزند خانواده ...
مصاحبه با ادین، طراح خبره جواهرات
گوهرشناسی بودم و مطالعه 4 ساله را به 5 ماه تبدیل کردم، عجله داشتم، در آن زمان 45 ساله بودم. من در 23 دسامبر 2003 مجموعه جواهرات ادین را با نام خود تأسیس کردم. بزرگ ترین مربیان شما در این صنعت چه کسانی بوده اند و بهترین توصیه ای که تابه حال به شما کرده اند چیست؟ من در این صنعت مربی نداشتم، چشم انداز من از ابتدا خیلی وسیع بود. بعد از دو سال به مدرسه جواهرسازی در خیابان لوور پاریس ...
چرا جوانان بریتانیایی به سمت عبادت روی می آورند؟
ای مسیحی بنیادگرا بزرگ شدم و با توجه به اینکه تربیتم بسیار مذهبی بود، کلیسا را ترک کردم و از قوانین مذهبی افراطی که از من انتظار می رفت پیروی کنم بسیار عصبانی بودم. اما در طول سال ها متوجه شدم که نگرش هایم به معنویت نرم شده است و چند سال گذشته را صرف ساختن باورهای خودم بر اساس شرایط خودم کرده ام. کای لی، طراح معماری 28 ساله از لندن: دنیا اکنون جای بسیار بدی به نظر می رسد و من دعا را ...