عشق گناه آلود یک زن به دوست پسر سابق اش / او به پلیس مشهد چه گفت؟
سایر منابع:
سایر خبرها
پایان پرونده قتل مادربزرگ به خاطر ازدواج با زن مطلقه
که این مرد به پلیس داد تحقیقات را وارد مرحله تازه ای کرد و نوه مقتول به نام آرش بازداشت شد. قتل به خاطر زن مطلقه آرش به قتل مادربزرگش با انگیزه سرقت اعتراف کرد و گفت: مدتی قبل با زن مطلقه ای که دو فرزند داشت آشنا شدم. من به او علاقه مند شده بودم و تصمیم به ازدواج داشتم اما پولی در بساط نداشتم. به همین خاطر به فکر سرقت طلاهای مادربزرگم افتادم. همراه دوستم حامد به آنجا رفتیم و ...
نوه از مجازات قصاص رهایی یافت
بتوانند حمید را شناسایی و بازداشت کنند، اما موفق نشدند و پرونده با صدور کیفرخواست برای شهرام به شعبه 19 دادگاه کیفری تهران مستقر در اسلامشهر فرستاده شد. در ابتدای این جلسه فرزندان مقتول و حتی مادر شهرام هم برای متهم درخواست قصاص کردند. در ادامه متهم به جایگاه رفت و عنوان کرد: همان طوری که در بازجویی ها گفتم من قصدم کشتن مادربزرگم نبود و فقط به دنبال طلاهایش بودم. من روز قبل از ماجرا مشروب و ...
خیانت ریحانه رنگ خون به خود گرفت/ کشاندن امید به باغ قتل فجیعی را رقم زد+جزییات کامل
من نقشی در این قتل نداشتم اما از امید شکایت کرده بودم. او گفت: من در بازار میوه و تره بار کار می کردم و بیشتر ساعات شب را خارج از خانه بودم. یک روز دم صبح وقتی که کارم تمام شد، به خانه آمدم و متوجه شدم مردی غریبه که بعدها فهمیدم نامش امید است در خانه ام است و با همسرم ارتباط دارد. راز این قتل زمانی برای مأموران پلیس فاش شد که آنها متوجه شدند مردی جوان به نام امید گم شده است. ساعاتی بعد ...
تجاوز ساسان به سارینا / شکایت دخترجوان از دوست پسرش/ او به من به زور تجاوز کرده است!
سارینا مدعی است پسری که به او اعتماد کرده بود با خوراندن ماده ای مسموم او را بیهوش کرده و آزارش داده است. سارینا این ادعا را در حالی مطرح می کند که پسر جوان به نام ساسان آن را رد کرده و می گوید سارینا دروغگوست! این دختر از آنچه بر او گذشته است می گوید. در یک مهمانی با هم آشنا شدیم، تولد یکی از دوستانم بود من هم دعوت بودم، آنجا با ساسان آشنا شدم. نه زمان زیادی نبود. در مهمانی ...
نوه خطاکار از قتل عمد تبرئه شد
مطلقه ای آشنا شده بودم که دو فرزند داشت. به او علاقه مند بودم و می خواستم با هم ازدواج کنم، اما پولی در بساط نداشتم. می دانستم مادربزرگم طلا های زیادی دارد، این شد که وسوسه شدم تا آن ها را سرقت کنم. متهم ادامه داد: در این مورد با یکی از دوستانم به نام حامد صحبت کردم. او قبول کرد همراهم باشد. می دانستم مادربزرگم هنگام اذان سر نماز می رود. همان موقع وارد خانه اش شدم که او در حال خواندن نماز بود ...
خیانت تازه داماد بی حیا به همسرش/ او با خواهر خانمش رابطه داشت!
قلبی شکسته ودر 20سالگی از همسر 29ساله ام طلاق گرفتم و مدتی بعد نیز حمیرا با بی حیایی و آبروریزی با پیمان ازدواج کرد و با هم برای زندگی به شهر دیگری رفتند. من هم با غروری لگدمال شده وارد دانشگاه شدم و ادامه تحصیل دادم. اما هنوز دو سال از این ماجرا نگذشته بود که رابطه حمیرا و پیمان به هم خورد و از هم جدا شدند چرا که خواهرم خیانت پیمان را با چشمان خودش دیده بود و حالا معنای دروغ و خیانت را خوب می ...
موفقیت در آزمون الهی(حدیث دشت عشق)
سالگی به شهادت رسید و از او یک پسر و دو دختر به یادگار مانده است. دختر شهید مهدی آزمون می گوید: همیشه با وجود خستگی با روی خندان به خانه می آمد و با ما بازی می کرد؛ صبح روز شهادتش، ساعت 10 صبح به خانه آمد و گفت که شیفتش بعد از ظهر است، آن روز ناهار کمی دیر آماده شد و پدرم بدون خوردن ناهار رفت، چون آدم دقیقی بود و می خواست سر ساعت در محل کارش حاضر شود، با خنده گفت شب می آیم و با هم به گردش ...
از عشق خیابانی تا ازدواج پنهانی؛ سرگذشت تلخ زن پشیمان
کرد اما همسرم می ترسید با آن ها روبه رو شود! در این اوضاع اختلافات ما نیز هر روز بیشتر می شد به طوری که او برای لجبازی با من طوری به تلفن هایش پاسخ می داد که انگار با زن جوانی سخن می گوید که به او علاقه مند است بالاخره دامنه اختلافات ما به جایی رسید که تقریبا طلاق عاطفی گرفته بودیم و خانواده او نیز به هیچ وجه مرا به عنوان عروس خودشان قبول نداشتند. خلاصه سال گذشته پس از یک مشاجره لفظی شدید او فقط ...
ناگفته های حاجی ایرانی از زندان عربستان/ قدر آفتاب را حالا می فهمم!
چک می کردند. گفته بودند که حتی اجازه راه رفتن در سلول را نداری. اگر هم راه می رفتم، تذکر می دادند و حتی دستبند می زدند و می گفتند باید در اتاق فقط بشینی. اگر هم تکرار شود، جای بدتر می روی. یک بار هم آنقدر کلافه بودم، در سلول به تنهایی راه می رفتم که به همین خاطر مرا جریمه کردند و تشکی که در اتاق بود، بردند و بعد از 10 روز آن را برگرداندند. حدود 30 روز از انفرادی در سلول اول گذشت که مأمور زندان مرا ب ...
پسر ایل روایتی از عشایرزاده ای که شهید مدافع حرم شد
خواستم تا می توانم، آن را کلی بنویسم و شخصی نکنم؛ اما نمی دانم چرا ناگهان یاد پدر و مادرم در ذهنم زنده شد، برایم معلوم شد که چرا اسمش را در آن آورده ام. چون او اگر مرا در دامان پاکش بزرگ نمی کرد و به من شیر پاک نمی نوشاند، من وارد این مسیر نمی شدم. البته با جملاتی، کمی هم مادرم را دلداری دادم و آماده کردم تا اگر شهید شدم، زیاد ناله و زاری و ضجه نکند. امیدوارم جواب دهد. از او حلالیت طلبیدم ...
منافقین می خواستند پیکر همسرم را بسوزانند/ دروغ پراکنی اسرائیل پیرامون یک ترور
که مصطفی هنوز از پله های اداره بالا نرفته بود که فردی که سوار بر موتور بود وی را صدا می زند و می گوید برادر حق شناس! نامه دارم شهید برمی گردد که چند تیر به دستش می زند تا نتواند اسلحه اش را بردارد و دفاع کند و سپس به شکم و طحال وی تیراندازی می کنند و نقش بر زمین می شود. صبح همان روز پلیس پاسبان زنگ ما را زد و گفت با حق شناس کار دارم که چون سابقه چنین موضوعی وجود نداشت تعجب کردم اما ...
خوردن کله پاچه برای این زن و شوهر 3 میلیارد تومان آب خورد
از سر گرفته است. گفت وگو با این سارق جوان را بخوانید. خودم هم علتش را نمی دانم. شاید چون عاشقش شده بودم. شاید هم به خاطر اعتیادم به مواد بود. آخر من بعد از آشنایی با بیتا معتاد به شیشه شدم و از آن پس سرقت های سریالی را شروع کردم. چند روز قبل از عید بود که از زندان آزاد شدم. یک روز با ماشینم مسافرکشی می کردم که بیتا سوار شد. در بین راه سر صحبت را باز کرد و پس از آن ارتباط ما ...
فراگیری هنر کاشی کاری در حرم رضوی و احیاء آن در 40 کشور دنیا
کارگاه کاشی بگذراند؟ 10 سال بیشتر نداشتم که مادرم را از دست دادم. ما سه برادر بودیم که من فرزند دوم خانواده هستم. پس از فوت مادرم چون کسی نبود از ما مراقب کند، پدرم بناچار ما را به حرم و نزد معمار آن زمان مرحوم خوشدست برد تا کنار دست او کار یاد بگیرم. البته پدرم هم خودش در کتابخانه حرم به نگهبانی مشغول بود و سال ها نیز در لباس خادمی به خدمت زائران مبادرت داشت. پس دوران کودکی شما ...
روایت متهمان آشوب: برای ابراز همدردی آمده بودم، ولی به آشوب و جنگ ختم شد/ مطالب علی کریمی و آقامیری روی ...
ایران بازگشتم، الآن حدود 13 سال می شود که در ایران هستم. علت برگشتنم به ایران هم به خاطر این است که کشورم را دوست دارم و دوست داشتم اینجا زندگی کنم. البته خانواده من سیاسی بودند، از همه بیشتر پدرم سابقه فعالیت های سیاسی داشت و در زمان شاه هفت سال زندان بود. انقلاب که شد پدرم آزاد شد و چون شرایط مساعد نبود به آلمان رفتیم. آنجا پناهندگی گرفتیم و پدرم بعد از سه - چهار سال کار سیاسی را کنار گذاشت. من ...
زن خیانتکار در دام باج های همسر صیغه ای/ اخاذی ها او را کلافه کرد/ زن جوان با مدیرش رابطه غیر اخلاقی ...
من زندگی مشترکم را با فولاد آغاز کنم. خلاصه بدون هیچ مراسمی زیر یک سقف رفتیم اما هنوز 6 ماه از ازدواجمان سپری نشده بود که فهمیدم شوهرم از چند سال قبل با زن مطلقه ای رابطه دارد در همین روزها بود که فولاد همه جهیزیه ام را برای زندگی با آن زن به مکان نامعلومی برد و مرا رها کرد. من هم پس از دو سال دوندگی بالاخره موفق شدم از فولاد طلاق غیابی بگیرم. بعد از این ماجرا چند بار به صورت موقت ...
اعترافات زشت و شرم آور یک زن متاهل درباره روابط نامشروعش
زن 26 ساله ای که در پی شکایت همسرش مبنی بر خیانت، به کلانتری احضار شده بود در حالی که حسادت های زنانه را عامل اصلی تیره روزی هایش می دانست به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: تحصیلات دبیرستان را به پایان رسانده بودم که با فریبرز آشنا شدم به همین دلیل قید ادامه تحصیل را زدم و درگیر عشق خیابانی شدم خیلی زود ارتباط تلفنی ما به دیدار های مخفیانه کشید با آن که از آبروریزی و ...
محاکمه مرد ایرانی که در گرجستان قاتل شد/ عضو یک گروه شیطان پرست شده بودم
تا اینکه چند روز بعد متوجه شدم یک تاجر ایرانی از مهاجران هموطن خود حمایت می کند به همین خاطر خیلی خوشحال شدم و به دفترش رفتم. شهرام در پاسخ به این سؤال که چرا دست به قتل زدی، گفت: من وقتی به دفتر وحید رفتم سعی کردم همه مشکلاتم را با او درمیان بگذارم و مطلبی را از وحید پنهان نکنم. به همین خاطر پس از آشنایی اولیه توضیح دادم که مدتی پیرو یک فرقه شیطان پرستی شده بودم. در ابتدا وحید سکوت کرد ...
مسجدی که پاسخگوی طیف های متنوع فکری بود
کلاس اول دبستان رفته بودم. پدرم مرا با خود به مسجد جلیلی بردند و گفتند بیا تا تو را به آیت الله مهدوی معرفی کنم. ایشان ظهر ها در حیاط وضو می گرفتند. پدرم مرا نزد ایشان بردند و گفتند حاج آقا! این پسر من است، آورده ام کفشدار مسجد باشد! آیت الله مهدوی پرسیدند اسمش چیست؟ پدرم گفتند آیت الله، ولی ما آیت صدایش می زنیم! ایشان گاهی به شوخی می گفتند، نمی شود که هم تو آیت الله باشی هم من آیت الله باشم! و مرا ...
راز بزرگ زندگی امین حیایی فاش شد | آقای حیایی تو این سن تغییر جنسیت داد!!؟+عکس بعد عمل
با اشاره به شکست در ازدواج اول گفت: من از بچگی عاشق پیشه بودم و با هر کسی دوست می شدم می خواستم با وی ازدواج کنم اما همیشه در عشق شکست می خوردم. در ازدواج اولم حتی یک سال نیز با همسرم زندگی نکردم و به طلاق منجر شد. جالبست بدانید نظر چند سال پیش امین حیایی در مورد بازیگر شدن پسرش چیز خیلی متفاوتی بود که در زیر میتوانید بخوانید. پنج سال قبل امین حیایی در یکی از گفتگوهایش از بی ...
بانوان توان یاب همدانی و تحقق شعار خواستن، توانستن است
پسر که در رشته دکترای تربیت بدنی مشغول به تحصیل است. سال 1370 بعد از پذیرش در آزمون، وارد آموزش و پرورش شدم. به عنوان معلم استخدام شدم و الان با 28 سال سابقه کاری بازنشسته آموزش و پرورش هستم. حتی با وجود اینکه مدیریت مدارس پسرانه برای خانم ها سخت تر است اما من همیشه مدیر مدارس پسرانه بودم و تعداد زیادی دانش آموز پسر را به خوبی کنترل می کردم و همه قانون مدار بودند. این بانوی موفق افزود ...
کودک ربایی برای ازدواج اجباری با مرد همسایه
، فتانه برای تحقیقات به دادسرا احضار شد، زن جوان که دستش رو شده بود، گفت: مدت ها بود که به سیروس علاقه مند شده بودم، اما او تمایلی به من نداشت. به خاطر علاقه ام خودم پیشقدم شدم و پیشنهاد ازدواج دادم، اما او مخالفت کرد و خانه اش را اجاره داد و رفت. مدتی بعد زن جوانی با فرزندش ساکن آن خانه شدند و من بعد از مدتی از صحبت های زن جوان و رفت و آمد های سیروس متوجه شدم که به هم علاقه مند شده اند. ...
انتقام سخت دختر جوان از پسری که وعده ازدواج داده بود!
. دستبرد دوباره جز این تصاویر سرنخ دیگری از دزد حرفه ای وجود نداشت. تحقیقات در این پرونده ادامه داشت تا اینکه مدتی بعد اتفاق عجیبی رخ داد. تاجر ثروتمند بار دیگر راهی سفری کوتاه شد و پس از بازگشت متوجه شد که دزدان باز هم به خانه اش دستبرد زده اند. این پایان ماجرا نبود و دزدان مدتی بعد برای سومین بار هم نقشه سرقت را اجرا کردند و هر بار تنها سرنخی که به دست می آمد، تصویری غیرواضح از مردی ...
داستان سرقت های معمایی دزد سیاه پوش
دزدی کرد. او چندین مرتبه به آن خانه دستبرد زد. ولی وقتی وضع مالی اش بهتر شد، کم کم با من سرد شد و درنهایت رابطه اش را با من قطع کرد. خیلی شوکه شده بودم. ضربه بزرگی خوردم. افشین گفت که دیگر نمی خواهد با من ازدواج کند و حتی ارتباط داشته باشد. هر کاری کردم که برگردد قبول نکرد. دیگر مرا دوست نداشت. من فهمیدم از وقتی وضع مالی اش خوب شده، یک ماشین مدل بالا گرفته و با افراد دیگری هم وارد رابطه شده است ...
ماجرای تلخ دخترجوان توسط پسر هوسران/رابطه نامشروع با وعده پوشالی!
ندادم آن جا بود که متین با وعده و وعیدهای ازدواج هستی ام را از من گرفت و مرا به روز سیاه نشاند. از آن روز به بعد بازیچه دست او شده بودم و هر کاری از من می خواست مجبور می شدم به آن عمل کنم. در میان این ملاقات های پنهانی فیلم و عکس هایی نیز با هم گرفته بودیم و من به این امید که با او ازدواج می کنم هیچ وقت نگران آینده ام نشدم اما او هر بار به بهانه های مختلفی خواستگاری از مرا به تاخیر می ...
خیانت های همسر رنگ خون به خود گرفت/ خودکشی زن جوان به خاطر هوسرانی های همسرش! +جزییات کامل
سرشناس ازدواج کرده ام در پوست خودم نمی گنجیدم، اما این عشق هوس آلود به نتیجه ای نرسید و هر روز روابط ما سرد و بی روح می شد. من هم در حالی از تغییر رفتار رحیم دلسرد شده بودم که خانواده او دختری در شأن و طبقه اجتماعی خودشان برای رحیم در نظر گرفته بودند. در این شرایط من حاضر شدم از او طلاق بگیرم، اما نمی دانم چرا او به طلاق راضی نبود و از سوی دیگر نیز قصد داشت رضایت خانواده اش را جلب کند. ...
3 روز اسارت پزشکی سرشناس در چنگال آدم ربایان مامورنما
متهم سر مرا به پایین خم کرد و اسلحه را روی سر من گذاشت ، بعد از آن هم با بستن دست و پا و چشمانم به سمت جنوب تهران حرکت کردند. حدود ساعت 11 هم اقدام به بیهوشی من کردند که البته موفق به انجام آن نشدند ومن هوشیار بودم اما خودم را بیهوشی زده بودم. وی افزود: من را داخل یک خانه بردند که رمپ پارکینگ داشت و پس از آن هم به یک انباری نمور وکثیف منتقل شدم، متهمان پس از آن شروع به تهدید من کردند و ...
قاتل: پسر جوان مزاحم دخترم بود؛ چاقو کشیدم تا بترسد!
پرداختیم تا این که روز حادثه او به محل کارم آمد و مرا به منزل رساند، اما هنگامی که برای خداحافظی به او نزدیک شدم و با یکدیگر دست دادیم ناگهان پدرم از منزل بیرون آمد و ما را دید که من از ترس به خانه رفتم و او نیز به طرف امیر رفت که بعد هم این حادثه رخ داد. با اعترافات متهم به قتل در جلسات بازپرسی و بازسازی صحنه جنایت، کیفرخواست این پرونده در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد صادر شد و بدین ترتیب محاکمه متهم به قتل در حالی در شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ادامه یافت که رای دادگاه در کمترین زمان ممکن روی این پرونده جنایی خودنمایی کرد. ...
پاسخ مثبت پله به هنری کیسینجر+ فیلم
به گزارش خبرنگار تاریخ و اندیشه ایرنا، پله می گوید: وقتی به دنیا آمدم، برق تازه به شهر ما آمده بود. برای همین مادرم نام مرا ادیسون یا به زبان محلی ادسون گذاشت اما از نام پله، بیزار بودم و اصلا نمی دانم این اسم از کجا روی من گذاشته شد. هنگامی که کسی مرا پله صدا می زد، خشمگین می شدم و داد می زدم. یکبار حتی با مشت توی صورت یکی از هم کلاسی هایم زدم که مرا پله صدا زده بود. البته پدرم فوتبالیست بود و ...
امروز سالروز تولد ابوالقاسم حالت است
.... همه می دانستیم در ماه محرم کسی نمی تواند ازدواج کند. (کسی به احترام این دو ماه ازدواج نمی کند.) دلیل بعدی مخالفت قلبی من با ازدواج بود. و دلیل مهم تر اینکه اصلا دختری را برای ازدواج و زناشویی در نظر نگرفته بودم. آن روز گذشت و ماه محرم آمد. من برای استفاده از چند روز تعطیلی که داشتم راهی تهران شدم. از آبادان به تهران آمدم و در تهران بود که برای دیدن دایی ام به خانه اش رفتم. من مدت ها ...
قتل در گرجستان، محاکمه در ایران
است که با ضربات متعدد چاقو، تاجر ایرانی به نام مسعود را در دفتر کارش به قتل رسانده است. متهم که بعد از جنایت به کمپ پناهندگان گریخته بود، ردیابی و بازداشت شد. او با اقرار به قتل در شرح ماجرا گفت: در ایران درآمد خوبی نداشتم، به همین دلیل به ترکیه و از آنجا به سفارت امریکا و کانادا رفتم تا پناهنده شوم، اما کارم انجام نشد. ناچار شدم از ترکیه به گرجستان بروم و در یکی از بازار های آنجا مشغول کار شوم. در ...