سایر منابع:
سایر خبرها
سوت پایان پادشاه!
.... اولین توپ چرمی که دیدم، توپ کهنه ای بود که پدرم از تیم بائورو آورده بود که خیلی درب و داغان بود. بخاطر وضعیت خانواده مدتی به عنوان شاگرد در چای فروشی کار می کردم تا اینکه در 11 سالگی وارد تیم فوتسال رادیوم شدم و بازی کردم. پله و شروع حرفه ای فوتبال پله فوتبالش را در سال 1954 وقتی 14 ساله بود با ورود به تیم جوانان بائرو شروع کرد که پدرش در آن بازی می کرد. وی همان جا مورد ...
مجازات برادری که خواهر کوچکترش را کشت و سوزاند چه شد؟
شد که مقتول از 10 سال قبل با برادرش سعید اختلاف داشته و قطع رابطه کرده بودند بنابراین وی تحت بازجویی قرار گرفت و به قتل خواهرش اعتراف کرد و گفت: من مدتها با خواهرم قهر بودم تا اینکه چند روز پیش از این حادثه خواهر دیگرم سارا به من گفت که سحر پشت سرتو و زن و بچه ات حرف های نامربوطی زده و همین موضوع سبب شد تا به فکر انتقام گیری از او بیفتم. روز حادثه با سارا قرار گذاشتیم و به خانه سحر رفتیم ...
مقاومت در برابر تعرض مرد شیطان صفت، قتل هولناک دختر جوان را رقم زد
پرداختند و او را که قصد داشت غیرقانونی از مرز تایباد از کشور خارج شود بازداشت کردند. رحمان پس از دستگیری به قتل سحر اعتراف کرد و گفت: من مدتی است نگهبان یک ساختمان نیمه ساز هستم. اتاق نگهبانی من به خانه سحر اشراف داشت و همیشه آنها را می دیدم. آخرین بار وقتی متوجه شدم مادر و برادر این دختر به مسافرت رفته اند به فکر سرقت افتادم. نیمه شب به آنجا رفتم اما دختر جوان مقاومت کرد و من از ترس ...
قصاص، پایان درگیری بر سر یک جفت کتانی
با او تماس گرفتم و خواستم بدهی اش را برگرداند، اما او گفت شرایط مالی خوبی ندارد و خواست کمی به او مهلت بدهم. مدتی گذشت تا دوباره تماس گرفتم، اما بهزاد همان بهانه را آورد و طفره رفت. به خاطر صمیمیتی که با هم داشتیم قبول کردم مدتی دیگر به او مهلت بدهم. متهم در ادامه گفت: روزی بهزاد مقابل خانه مان آمد تا با هم صحبت کنیم. حین صحبت متوجه شدم کتانی های نو پوشیده است که گرانقیمت است. پرسیدم کتانی ...
جوانی که برای بدهی 3 میلیونی به قتل رسید
اش به نام پرهام کشته شده است. با افشای این ماجرا ماموران پلیس مقابل خانه پدری پرهام در مولوی رفتند، اما دریافتند او گریخته است. تا اینکه دو هفته بعد از جنایت او را ردیابی و بازداشت کردند. متهم جوان در همان بازجویی مقدماتی به درگیری با دوستش و قتل او اعتراف کرد. پرهام در تشریح جزئیات ماجرا گفت: من و بهزاد مدت ها بود با هم دوست بودیم. او چند ماه قبل مبلغی از من پول قرض کرده و قرار بود تا ...
ربودن دختر 4 ساله با همکاری پدربزرگش / زن بی رحم شوهرش را تهدید به قتل دختر خود کرد!
مادر و پدربزرگ یک دختر 4 ساله که با ربودن و تهدید به قتل او قصد آزار و انتقام از پدر کودک را داشتند، با دور اندیشی پدر به دام پلیس افتادند. عصر کاسپین/ سرهنگ کارآگاه علی ولیپور گودرزی از دستگیری دو مرد که اقدام به ربودن یک دختر چهار ساله کرده بودند، خبر داد و گفت: آذر ماه امسال، مرد جوانی هراسان به اداره یازدهم پلیس آگاهی مراجعه کرد و به کارآگاهان گفت چند سال قبل از همسرم جدا شدم و ...
توهمات فرد منجر به قتل همسر و دختر یک سال و دو ماهه اش شد
مستند یک پرونده یک روایت پرونده وقوع قتلی را بازگو کرد که فردی به علت مصرف حشیش، همسر و دختر یک سال و دو ماهه اش را به قتل رساند. به گزارش خبرنگار میزان، این قسمت از مستند رادیویی یک پرونده یک روایت که شامگاه سه شنبه 6 دی ماه 1401 روی آنتن رادیو جوان رفت، به پرونده قتلی اختصاص داشت که متهم پرونده از کشور افغانستان دست به قتل همسر و دختر یک سال و دو ماهه اش زد که بنا به گفته متهم علت ...
اخبار حوادث امروز (7 دی 1401) از درخواست اعدام برای برادری که خواهرش را به طرز فجیعی کشت تا مرگ یک ...
...، در حالی توسط نیروهای کلانتری طبرسی شمالی مشهد دستگیر شدند که با شگرد تنه زدن و جنجال آفرینی اقدامات مجرمانه خود را ادامه می دادند و در برخی مواقع حتی برای تماس با پلیس 110 به مال باختگان کمک می کردند! درخواست اعدام برای برادری که خواهرش را به طرز فجیعی کشت/ او جنازه را با اسید سوزاند مرد جوانی که در یک جنایت خانوادگی خواهر کوچکترش را به قتل رسانده بود از سوی قضات شعبه دهم ...
دستگیری قهرمان کشتی جهان به اتهام قتل با شمشیر
.... مدال قهرمانی جهان را در کارنامه ورزشی ام دارم. چطور قاتل شدی ؟ قصد قتل نداشتم. شب حادثه دوستم با چند مغازه دار و دستفروش دعوایش شده بود. مقتول و دوستم هردو شمشیر داشتند و می خواستم با هواخواهی از او دعوا را پایان دهم . مقتول قصد داشت به من ضربه بزند که با او درگیر شده و برای دفاع از خودم و با شمشیر دوستم ضربه ای به او زدم و فرار کردم . همان شب پول و وسایلم را از خانه ...
زندگی عجیب دختری که فرزند همسر صیغه ای پدرش است
. *چرا تنها رفت وآمد می کنی. خواهر و برادر یا مادری نداری؟ راستش تا چند سال پیش فکر می کردم خواهر و برادر ندارم اما بعد متوجه شدم دو برادر دارم. مادرم هم وقتی نوجوان بودم فوت کرد. *چطور می گویی چند سال قبل متوجه شدی دو برادر داری؟ وقتی مادرم فوت کرد روزهای سختی را می گذراندم، یک روز دو پسر همراه زنی جاافتاده مقابل خانه ما آمدند و گفتند خانواده پدرم هستند ...
می خواستم خودم را جلوی همسرسابقم بکشم تا از او انتقام بگیرم!
هوا خیلی سرد بود، در آنجا ماندم اما کسی از خانه خارج نشد. صبح زمانی که برادر زن سابقم در را باز کرد تا از خانه خارج شود، خودم را به او رساندم و با تهدید اسلحه وارد شدم. متهم جوان گفت: با تهدید اسلحه همسر سابقم، مادر و خواهرش و پسرم را داخل اتاق حبس کردم. می خواستم همسر و پسرم را به قتل برسانم و بعد خودکشی کنم، اما زمانی که پلیس وارد شد و آنها را نجات داد، تصمیم گرفتم با کشتن خودم جلوی ...
اعترافات هولناک زنی که شوهرش را با آجر به قتل رساند/زن با غش کردن قصد فریب پلیس را داشت!
کثیف تراست/این شیطان صفت دخترانش را مورد آزار جنسی قرار داد دخترک که از فرط استرس و اضطراب زبانش بند آمده بود گفت: لطفاً به پدرم نگویید من این حرف ها را زده ام. اگر بفهمد، مرا می کشد. او وقتی در خانه تنها بودیم لباس هایم را ...( ادامه خبر) داماد خانواده نیمه شب برای جنایت شیطانی به اتاق خواهر زنش رفت/دختر جوان 20 روز بیشتر نتوانست زنده بماند مرد میانسالی با قطع برق خانه پدر زن نیمه شب برای انجام نیت شطانی اش به اتاق خواهرزن جوانش رفت و..( ادامه خبر ) منبع اعترافات هولناک زنی که شوهرش را با آجر به قتل رساند ...
این زن بدشانس ترین عروس ایران است! + زندگی دردناک عروس جوان
رهایی از این مخمصه ملال آور پیدا کند، درباره قصه پر غصه خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری معراج مشهد گفت: تا کلاس سوم راهنمایی بیشتر تحصیل نکردم چرا که علاقه ای به درس و مشق نداشتم. آن زمان در یکی از شهرهای خراسان رضوی زندگی می کردیم و من بعد از ترک تحصیل نزد مادرم به آموختن امور خانه داری مشغول شدم تا این که بیژن به خواستگاری ام آمد. او از بستگان دور مادرم بود و به دلیل همین آشنایی، من در 18 ...
بخشش قاتل فرزند به حرمت فاطمیه
، گفت: چهارسال و نیم پیش از بد روزگار باعث قتل رفیقم شدم. دانشجو بودم که افتادم زندان و زندگی ام نابود شد. خانواده ام خیلی تلاش کردند، اما مادر مقتول رضایت نمی داد و دیگر امیدی نداشتم. چند هم سلولی ام اعدام شدند، در این سال ها می گفتم یک روز هم نوبت من می شود. وقتی برای اولین بار رفتم انفرادی تا صبح نخوابیدم. آن روز حکم من به خاطر نیامدن خانواده مقتول متوقف شد. مادر مقتول بزرگواری کرد و مرا بخشید ...
قدم زدن خانوادگی ما در دل تاریخ
مبهوت یک ساتور شده است می گوید نگاه کنید اینجا نوشته بعضی هاش قدمتشون هشتصد سال حتی برای یه میلیون سال پیشه. ما، در دوره پارینه سنگی هستیم، همان عصر حجر خودمان. شگفت انگیز است با دست خالی این همه ابزار درست کردن ، آن هم ابزارهای کاربردی. در تالارهای بعد وارد دوران تازه ای از تاریخ می شویم، ابزارها ظریف تر و آرام آرام خوش فرم شده. یکی از راهنماهای موزه شوق ما را که می بیند به صورت ...
عشق به شهرام زن جوان را ایدزی کرد!
در کنکور سراسری پذیرفته نشدم درس و مدرسه را رها کردم و به خانه داری مشغول شدم تا این که هفت سال قبل شهرام به خواستگاری ام آمد. چرا که از حدود شش ماه قبل نوعی ارتباط خیابانی را با او آغاز کرده بودم من دلباخته شهرام بودم. بیشتر بخوانید: ریحانه پارسا؛ سه سال حاشیه و ادعای تجاوز عکس جنجالی به حرفهای تتلو درباره اعتیاد سحر قریشی قوت بخشید؟ / تصویر ...
جان فدا| سیل بند سردار/ حاج قاسم آن روز عطر خاک باران خورده می داد
تا شب چکشش بزن، چی از آن می مانَد؟ جز یک لاشه ی له شده ی بی رنگ و رو که حتی به درد خوردن هم نمی خورَد! ما همان لاشه ها بودیم! له شده و بی رنگ و رو و بدون مغز استخوان! آن قدر به درد نخور و پوک که حتی وقتی آب، خانه هایمان را بُرد، با خنده های دیوانه وار رفتیم بالای پشت بام های خانه هایمان و خودمان به خودمان گفتیم به جهنم! ، می خواستی این ها را بشنوی؟ خب شنیدی، خیر پیش! شب ها اینجا زود تاریک می شود ...
داستان رابطه نامشروع و شرم آور راننده با همسر مرد مسافر را اینجا بخوانید
داخل چاهی در یکی از روستا های اطراف مشهد انداختم. بعد هم به همراه ز به یک باغ در همان منطقه رفتیم و من بعد از مصرف مقداری مواد مخدر، او را به خانه اش بازگرداندم. از آن روز به بعد در حالی که ز وانمود می کرد همسرش به شهر دیگری رفته و او را رها کرده است با یکدیگر ارتباط داشتیم. این ارتباط شیطانی حدود 2 سال دیگر هم بعد از ارتکاب قتل ادامه داشت تا این که ز با مردی ازدواج کرد و به دنبال ...
آخر هفته سینمایی تلویزیون با قلاده های طلا ، دست های آلوده و مصادره
.... گانپات و همسرش مدتی همراه دختر و دامادشان زندگی می کنند اما به خاطر رفتارهای گانپات، دعواهایی بین او و دخترش شکل می گیرد و در نهایت به خاطر آن که دختر، اشتباها به پدرش تهمت دزدی زده، گانپات و همسرش شبانه، آنجا را ترک می کنند تا به خانه روستایی شان بروند. در بین راه انها برای استراخت در جایی اتراق می کنند اما ... شبکه سه و منصور - فیلم سینمایی منصور به کارگردانی سیاوش ...
شگردهای کیف زنی در خانه مجردی زینب
وخواهرم نقش پوششی را برای سرقت های مادرم بازی می کردیم و کسی هم به دو دختر هفت و پنج ساله مشکوک نمی شد! بالاخره شیوه های دزدی را به خوبی از مادرم آموختم و در دوران نوجوانی، خودم به تنهایی سرقت می کردم تا این که در 16 سالگی و برای اولین بار در حالی روانه کانون اصلاح و تربیت شدم که محتویات کیف یک زن را خالی کردم! ولی در این مدت کسی به ملاقاتم نیامد و من دیگر از مادر و خواهرم خبری نداشتم. پدرم نیز به ...
جلف بازی سام درخشانی در اینستاگرام غوغا کرد | سام درخشانی ممنوع الکار شد
گفته سام، حالا خانه آنها تبدیل به یک گالری نقاشی شده است. سام درخشانی سوابق هنری سام درخشانی سام درخشانی از دانش آموختگان کارگاه آموزشی استاد سمندریان می باشد و در سال 1378 با مجموعه تلویزیونی شب زدگان وارد دنیای بازیگری شد، سام درخشانی در مجموعه های تلویزیونی زیادی از جمله بهشت آبی، همسفر، خانه پدری، دلباخته، سالهای برف و بنفشه، ما چند نفر، نابرده رنج، هشت و نیم دقیقه و... ...
حامد برای تصاحب زن دوستش چه نقشه ای کشید؟
دسیسه کثیفی که با پیگیری پرونده مزاحمت تلفنی برای دختری جوان در کلانتری طبرسی شمالی مشهد فاش شد، به ماجرای انتقام هولناک یک رقیب عشقی در خواستگاری 20 سال قبل گره خورد! چند روز قبل دختر 25 ساله ای وارد کلانتری طبرسی شمالی مشهد شد تا از یک مزاحم تلفنی شکایت کند. این دختر جوان ادعا کرد:مدتی است که مردی میان سال از دور مرا در کوچه و خیابان تعقیب می کند و وقتی برمی گردم هیچ اثری از او نمی بینم. انگار ...
منفورترین مرد مشهد کیست ؟! / قربانیان او اشک همه را در آوردند!
. خیلی عاشقانه به او گفتم بگو به خواستگاری ام بیاید! روز بعد پدرم به سرکار نرفت و مادرم نیز خانه را تمیز کرد و من منتظر اردشیر ماندم. خواستگاری اردشیر اوایل شب بود که او با دسته گلی زیبا و بزرگ در حالی به خانه ما آمد که تا کمر مقابل پدرم خم شده بود! خواهر بزرگ ترم هنگامی که خودروی خارجی و گران قیمت اردشیر را دید، لبخندی زد و گفت: خدا شانس بده! کاش شوهر من هم حداقل یک ...
حمید چگونه از پری خواستگاری کرد؟
... **: مگر فاصله اهواز تا روستا چند ساعت بود؟ همسر شهید: به چند ساعت نمی رسید، مخصوصاً آن موقع که ترافیک هم نبود، ولی مشغله حاج حمید خیلی زیاد بود. **: هم مشغله اش زیاد بود، هم وسیله کم بود. همسر شهید: بله، آن موقع سپاه به ما یک خانه داد. زمانی که ازدواج کردم پانزده سال داشتم و وقتی به روستای حاج حمید رفتیم، من با خواهر و برادرهایش در حیاط خانه بازی می کردم ...
قتل فجیع خواهر کوچک در تهران / پدر و مادر خواستار قصاص فرزندانشان شدند + عکس و جزییات
.... مدتی بود الهام به من میگفت الناز پشت سر من حرفهای نامربوط زده است. به همین خاطر برای تسویه حساب همراه الهام به خانه الناز رفتم و من و الهام با همدستی یکدیگر او را کشتیم. به دنبال اظهارات این مرد الهام نیز به اتهام معاونت در قتل خواهرش بازداشت شد و این خواهر و برادر در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستادند. در دادگاه چه گذشت؟ در ابتدای ...
قتل یک مرد بخاطر 900 هزار تومان!
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتمادآنلاین، پسر جوانی که به خاطر 900 هزار تومان دست به قتل زده بود با رأی دادگاه به قصاص محکوم شد. درگیری منجر به قتل در یک قهوه خانه در جنوب تهران رخ داد. در آن درگیری پسر 29ساله ای به نام سهیل چاقو خورد و به بیمارستان منتقل شد؛ اما ساعتی بعد به خاطر شدت جراحات جان باخت. برادر سهیل به نام سعید که او را به بیمارستان منتقل کرده بود، برادر ...
مهمانی شهدای گمنام در خیابان های تهران
.... همین بدترش می کند. کاش داد می زدند، کاش می گفتند دنبال پاره تن شان هستند. کاش می گفتند یکی از همان پدرها و مادرهایی هستند که چهل سال است منتظر فرزندشان هستند. این طوری من مجبور نبودم هر پیرمرد و پیرزنی که می بینم را به دقت نگاه کنم و اشک هایش را به تماشا بنشینم و مردد شوم که پیش بروم یا نه؟ سوال بکنم یا نه؟ اما وقت سوال نبود. نمی توانستم این خلوت را بهم بزنم. امروز آنها با فرزندشان حرف دارند ...
ضارب روی سینه دانیال نشست و بی رحمانه تیغ کشید
.... وقتی او را باردار بودم، تا 9 ماهگی اصلاً نمی دانستم که جنین پسر است یا دختر. ولی به دلم الهام شده بود که پسر است و اسمش را دانیال گذاشتم. اطرافیان به من می گفتند دانیال اسم سنگینی است ولی این اسم را دوست داشتم و نهایتاً نامش را دانیال گذاشتم. جایی خواندم که گویا امسال شما به حرم حضرت اباعبدالله (ع) مشرف شده بودید، آقا دانیال هم همراه تان بود؟ نه، ولی اصرار داشت مرا به ...