سایر خبرها
خجالت می کشیدیم برای پاسداری از انقلاب حقوق بگیریم
. ضمن اینکه کل نفرات پادگان شاید 30 نفر هم نمی شدند. همان روز ها یک بنده خدایی به نام آقای مختار صالحی که از بچه های ارتش بود فرمانده گروهان ششم شد. صالحی صرفاً یکسری از امور مثل زمان حضور و غیاب و آمدن به صبحگاه و این چیز ها را به ما گوشزد می کرد. نه ایشان و نه خود ما نمی دانستیم که گروهان ششم دقیقاً چند نفر نیرو دارد و اصلاً قرار است چه کار کند و چه وظایفی دارد! مدتی که گذشت شهید قاسم طاهرنیا معروف ...
خدمتگزارِ مخلص
اختیاریه را هر روزه طی می کرد و باعث امیدواری مردم منطقه بود. از دیگر فعالیت های او در این دوران همکاری با سازمان اوقاف و امور خیریه بود که در این رابطه خدمات قابل توجهی در اوقاف شمیران به انجام رسانید. سال 1362 این مبارز خستگی ناپذیر در انتخابات دوره دوم مجلس شورای اسلامی کاندیدای مورد حمایت همه گروه ها و تشکل های اسلامی بود و با اکثریت مطلق آرا و در مرحله اول انتخابات با قریب یک میلیون و ...
میراث جهانی شده تعزیه در چه وضعی است؟
تعزیه به عنوان هنر نمایش آیینی در سال 2010 در فهرست میراث ناملموس یونسکو به ثبت رسید. شاید آن را به عنوان نمایش مذهبی بشناسند، اما داستان های تاریخی و افسانه ای و قصه های عامیانه هم در آن بازگو می شود. تعزیه زمانی در ایران جایگاه ویژه ای داشته، اما دوران طلایی آن، سال هاست که گذشته و با وجود این که یکی از میراث های جهانی ایران است، اما کم تر سالن نمایشی پیدا می شود که در طول سال این هنر نمایشی را روی صحنه داشته باشد و باید در جشنواره های خاص آیینی و یا در روزهای خاص سال مانند روزهای محرم شاهد اجرای تعزیه در خیابان ها و سالن های نمایشی باشیم. ...
به خون کشیده شد خیابان منتشر شد
تهران (پانا) - کتاب به خون کشیده شد خیابان ؛ خاطرات مقاومت مردم خراسان در برابر کشف حجاب رضاخانی به قلم مهناز کوشکی و توسط انتشارات راه یار منتشر و روانه بازار نشر شد. کتاب به خون کشیده شد خیابان ؛ خاطرات مقاومت مردم خراسان در برابر کشف حجاب رضاخانی به قلم مهناز کوشکی و توسط انتشارات راه یار منتشر و روانه بازار نشر شد. سیاست کشف حجاب، از آن دسته سیاستهای استبدادی تاریخ معاصر ...
روایت یک استاد معماری از تجربه نزدیک به مرگ/ بی چشمی کتابی برای به ته خط رسیده هاست
شانه به شانه ات در خیابان و خانه کنارت راه می رود و چیزهایی می بیند که تو روحت هم از وجودشان خبر ندارد چه طور خود را بینا بدانی؟! وقتی ساعت ها و یا شاید روزها با کسانی حشر و نشر داشته باشد که مدت ها پیش از این عالم هجرت کرده اند، با آن ها بخورد و بیاشامد و گره گشایشان باشد، رازدارشان باشد و تو حتی گوشت تر نشده باشد روا نیست خود را بی چشم بنامی؟! بی چشمی روایت خاطرات مگوی شخصی است که دلش ...
کتاب هایی برای جوانان 16 تا 18 ساله
مترجم: سارا یوسفی نشر چشمه ا دروغ داستان آشنایی دو جوان است که از علاقه مشترکشان به یک کتاب آغاز می شود. ناتور دشت معروف که روایت هولدن کالفیلد از زندگیش است. اما این کتاب زندگی خواننده هایش را تغییر می دهد. شنیا بعد از خواندن کتاب به سایتی سر می زند تا نظرات دیگران را درباره آن بخواند و نظر خودش را هم بنویسد. توی سایت با کسی آشنا می شود که او هم ...
خاورمیانه را به تقلید از چشمان شرقی تو ساخته اند
جوان را می یابند که نامش به دوف عبری تغییر داده شده و در ارتش اسرائیل خدمت می کند. خلدون کاملا یهودی شده و نشانه ای از عربیت در وجود او نیست. در این نقطه از داستان، صفیه و سعید احساس می کنند تیری بر قلب های شان نشسته و تمام خاطرات خانه و فرزند خود را از ذهن می گذرانند. تراژدی واقعی سعید و صفیه از آنجا شروع می شود که فرزند ژنتیکی شان را در مقابل خود می بینند که هویت خونی او بر اثر سلطه محیط ...
جنگ سی و سه روزه در زیرزمین سفارت/ عشق من آب و خاک ایران است
1225 قمری، نه سال، به دفعات به نجف حمله کردند اما نتوانستند نجف را تصرف کنند، علت این نتوانستن، گردان هایی بود که شیخ جعفر کاشف الغطا مرجع بزرگ تقلید در آن دوران ایحاد کرد. به همین دلیل افتخار بنیانگذاری گردان های مدافع حرم به شیخ جعفر کاشف الغطا برمی گردد. اگر ما آن مقطع زمانی، مبدایی برای شروع قرار دهیم، تا همین زمان این مشکل در عراق وجود دارد و تاریخ مقاومت از همان زمان شروع می شود. آرزوی ...
تصویر قدیمی از حاج میرزا مهدی/ مجتهدی که به گفته پسرش نکته پرداز و بذله گو بود
خاطرات زنده که من دارم گاه از پس گذشت بسی ایّام زان روزهای رفته به یاد آرم هر بامداد وقت نماز صبح در لحظه های تندروی خاموش می آمدم چو نغمه گرم چنگ آواز دلنشین پدر در گوشض گفتی که روح من به مَثَل سرمست آهنگ آسمان خدا می کرد همراه با نوای پدر خود را از این جهان خاک رها می کرد تا خفته دوش دلنگران با مادر آهسته پیش بستر من می ماند ...
استاد ناصر تکمیل همایون، نماد پیوند جامعه شناسی و تاریخ
. مادربزرگش اصرار داشت به مدرسه جدید برود. آن موقع بعضی ها می گفتند اگر بچه های ما به مدارس جدید بروند بی دین می شوند. به همراه مادربزرگ راهی اداره فرهنگ که در خیابان فردوسی بود، شد، آنقدر رفتند و آمدند تا از اداره نامه گرفتند که او را در مدرسه بدر ثبت نام کنند. اسم معلم کلاس خاور خانم بود که با مادربزرگ او آشنایی داشت. یکی از خاطرات کودکی اش عزاداری در دوران رضاشاه بود که اعلام کرده ...