سایر منابع:
سایر خبرها
.... ویتمن از شاگردان زرنگ و باهوش مدرسه و دانشگاه بود و دوستان زیادی داشت. او فرد محبوبی میان همسایگان و اطرافیانش بود. در زمان مدرسه دانش آموز بسیار زرنگی بود؛ حتی در یک تست آی کیو نمره 138 را به دست آورد. او در تیم بیسبال مدرسه عضو بود، پنج سال پیانو تمرین می کرد و نوازنده خوبی بود؛ همچنین علاقه بسیاری به بازی با تفنگ های اسباب بازی داشت. این علاقه به قدری بود که به گفته ...
اقدام آغاز سردی در روابط دو کشور بود وگرچه به تنشی خاص در چهاردهه گذشته منجر نشد اما بسیاری از فرصت های سیاسی و اقتصادی و حتی فرهنگی و هنری را از دو کشور صاحب تمدن گرفت. پایان دادن به این سردی با توجه به تمام پارامترهای موثر در منطقه و روابط دو جانبه آسان نخواهد بود اما ایران با عبور از گذشته همواره کوشیده است راهی به آینده و برای آینده میان خود و مصر بیابد. سفر رئیس دولت دهم به قاهره در سال 91 و نیز ...
ترین آب انبار موجود قزوین است که در عصر صفوی به سال 1093 هجری قمری توسط علی خان زنگنه با 1800 متر مکعب گنجایش و چهل پله راه شیر در شمال ورودی شرقی مسجد جامع بنا شد. پوشش طاق و تویزه مخزن، نورگیر مشبک راه شیر و کتیبه سنگی به خط علاالدین قزوینی را از ویژگی های این مورد از بهترین جاهای دیدنی شهر قزوین برشمردند. آب انبار ملاوردیخانی در نزدیکی بازار قزوین و کنار مسجد و مدرسه ای به ...
دارد من می خواهم تأکید بکنم روی این نکته که اتفاقاً در شهرهای بزرگِ ما، در حاشیه ی شهرها معلمان مدارس دولتی خیلی با کیفیت هستند اکثریت آنها فارغ التحصیل دانشگاه فرهنگیان هستند یا اینکه رشته ی علوم تربیتی خواندند و واقعاً زحمت می کشند اما شما فکر کنید که وقتی در یک کلاس درس با 45 دانش آموز باید تدریس بکنند و امکان حمایت خانواده هم وجود ندارد چقدر فرصت های یادگیری که این دانش آموزان دارند متفاوت می ...
...: رتبه اول رشته نمایش صحنه ای گرایش نمایش به صورت گروهی(پایه دوازدهم نمایش)، شبنم قربانی و نیکو احمدی آشتیانی: رتبه اول رشته نمایش عروسکی گرایش نمایش به صورت گروهی(پایه دوازدهم نمایش)، مهگل فرخی نژاد: رتبه اول رشته هنرهای تجسمی گرایش خط ثلث (پایه دهم گرافیک)، زینب سعیدی: رتبه اول رشته هنرهای تجسمی گرایش چاپ(پایه دوازهم نقاشی)، فاطمه ذکایی: آشتیانی رتبه اول رشته هنرهای تجسمی گرایش پوستر(پایه ...
...، مسیر را برای پیدا کردن خانه سبز ادامه دادم تا اینکه به خانه دوست رسیدم؛ درب سبز رنگ با رگه رگه های سفید که از گوشه و کنارش عشق و امید می بارید از دور و انتهای کوچه نظرم را به خودش جلب کرد با شوق مثال زدنی خودم را به درب سبزرنگ رساندم. قبل از اینکه زنگ خانه را بزنم، خودروی ون سفیدرنگ جلوی در توقف کرد و پیرمردی قد بلند و خوش تیپی از آن پیاده شد و پس از معارفه و خوش و بشی کوتاه، متوجه ...
.... مرد رمال در حالی که وردهای نامفهومی می خواند و روی کاغذ خط می زد، از دوستم و مادرش خواست در طبقه اول بمانند و مرا به پارکینگ خانه برد. او سپس مرا به داخل اتاقک کوچکی که در گوشه ای از پارکینگ با پارچه های سبز درست کرده بود، کشاند و آنجا بود که سیاه ترین حادثه زندگی ام رقم خورد. غلام بعد از ورود به این اتاقک در حالی که حرکات عجیب و غریبی انجام می داد و وانمود می کرد در ...