سایر منابع:
سایر خبرها
روایت خاطرات خود از اسارت چنین نقل می کند: بعثی ها می پرسیدند شغلت چیست می گفتم بسیجی هستم درحالی که جزء نیرو های کادری بودم و باید برای شکستن خط به جلو می رفتیم، بیشتر افرادی که با من در منطقه اسیر شدند نیروی کادری و دارای تجربه بودند. چون فرمانده بودم وقتی اسیر شدم برخی از اسرا که مرا می شناختند به شوخی می گفتند نوربالا می زنی و شهید می شوی؛ اما خود آن ها به شهادت رسیدند. همین که ما ...
را زیر چادر و در بیابان به همشهریانی ناشناس که فقط به سبب همسایگی کوتاه مدت در چادرنشینی هایمان و در سختی های ناگزیر آن زمان، یار هم می شدیم به امان خدا می سپردم و راهی کلاس درس می شدم چراکه می دانستم فرزندان کشورم بیش از هر چیز به تعلیم و تربیتی محتاج اند که میهن عزیزمان را پس از این جنگ تحمیلی و خانمان سوز دوباره آباد کنند و نگران بودم مبادا از این مهم بازمانند. زیر آتش و بمباران بیشتر ...
این است که در بغداد افتادی و غرورت لکه دار نیست. او را در آسمان خرمشهر زدند. من و آقای ازهاری تنها فانتومی بودیم که در بغداد خوردیم؛ تا دو سال بعد، که آقای دوران و کاظمیان آن جا سقوط کردند. آقای کاظمیان از هم دوره های من بود که پیش از انقلاب تصادفی کرد و 18 ماه از پرواز دور بود. اما جنگ که شروع شد، آمد. او هم از بچه های جنگی بود. این که چرا باید در خاک خودمان بمب بزنیم زجرمان می داد ...
دیگر تحمل آن سبک از زندگی برایش سخت می شود. از طرفی در آن دوران، برای آن ها خطر هم وجود داشت. دکتر شخصیت معروفی شده بود و امکان داشت احزاب مخالف، به خانواده اش صدمه بزنند. بنابر این فعالیت شان محدود بود و نمی توانستند مثل یک شهروند عادی رفت و آمد کنند. تمام مدت هم جنگ و بمباران بود و ساختمان مؤسسه، هدف گلوله قرار می گرفت. دکتر می گفت: وقتی که همسر اولم رفت و طلاق گرفت، باز هم دلش می خواست برگردد ...
...> وی افزود: دعواهای راست و چپ اینجا خودش را نشان داد. دوره سخت جنگ هم بود. یعنی وسط جنگ که موشکباران شهرها بود و تهران به دلیل بمباران خلوت بود، بنا بود روز قدس مردم از حاشیه های تهران به شهر بیایند و روز قدس برگزار شود و همان روز قرار بود که اگر انتخابات تأیید شود، مرحله دوم انتخابات نیز برگزار شود. انصاری اظهار داشت: با آن اختلاف معلوم بود که روز قدس برگزار نمی شود و جنگ هم موجب شده بود ...
در بیمارستان مشهد بستری بود. بعد از سفر هم این جانباز حاجتش را به قولی از امام رضا گرفت و شنبه هنوز برنگشته، به شهادت رسید! شبی نبوده که چند جانباز اعصاب و روان و شیمیایی در بیمارستان مشهد بستری نکنیم. جانبازان اعصاب و روان، به سبب عوارض روحی و روانی ناشی از جنگ که دارند، مشکلات زیادی برای خانواده شان ایجاد می کنند که ما مجبور شدیم آنها را در بیمارستان بستری کنیم. اینها خیلی جای تامل ...