سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای ممنوع الورود شدن به امجدیه | از رینگ بوکس تا تحریریه حیف نون شهرری
داوری رسیدم. سال 1346 به تیم ملی بوکس کشور دعوت شدم و در مسابقات مختلف، مقام های قهرمانی زیادی کسب کردم. برای عضویت در تیم منتخب ارتش های جهان هم دعوت شدم که نتوانستم به خارج از کشور بروم و در ترکیب آن قرار بگیرم. حالا هم مربی باشگاه شهید خسرو انور دولت آباد و داور بین المللی بوکس هستم. بله، من احساس کردم اگر در تمرینات نظامی، فنون بوکس مورد استفاده قرار بگیرد، قدرت دفاعی نیروها بالا می ...
از خانه دروازه غار و خاطره محله طیب تا آشپزی در جبهه
هم می کرد. از آشپزی گرفته تا حمل ساک مسافران و رسیدگی به زوار. اگر کسی پیر بود و نمی توانست به زیارت برود پدرم او را به حرم می برد. محمد درباره کمک به یکی از زائران نیز خاطره ای تعریف می کند: زائری ویلچرنشین همسفر ما بود. با خانواده اش به کربلا آمده بودند. ولی به دلیل شلوغی و ازدحام هیچ کسی نتوانست او را به حرم ببرد. شب آخر پدرم به او گفت حاضر شود تا او را برای زیارت به حرم ببرد. ویلچر ...
پای صحبت پیشکسوتان تعزیه خوان | مرغ عشقیم که از دشت و دمن آمده ایم
در ایام محرم و صفر، رمضان و فاطمیه برگزار می شود. به اعتقاد رضایی از برکت امام حسین(ع) زندگی اش به خوبی اداره می شود. می گوید: من با 66 سال سن هنوز مستأجرم اما از نان و نمک امام حسین(ع) تا به حال دستم را جلو کسی دراز نکرده و روزی ام می رسد. آقای خاتمی مسئول حسینیه قودجان برای تشکر، من و همسرم را به سفر حج و سال گذشته هم همراه پسرش من را به کربلا فرستاد و در آنجا تعزیه اجرا کردیم. رضایی در ادامه ...
استقامتی ستودنی در روزهای سخت/ باز خوانی خاطرات دو تن از آزادگان ملایری
حس عجیبی بود برایم ، آنجا خبرنگار صدا و سیما از پدرم پرسیده بود چه حسی داری که گفته بود همان حسی که روزی که رفته بود جبهه امروزهم که برگشته همان حس را دارم. آزاده ملایری اضافه کرد: بعد از یک سال از آزادی هم ازدواج کردم که ثمره این ازدواج سه فرزند شامل دو فرزند پسر و یک فرزند دخترو سه نوه است. وی با بیان اینکه در این مدت نیز تحصیلاتم را تا مقطع دکترا در تعلیم و تربیت ادامه ...
شکارچی راننده خودروها / اسرار شش قتل سریالی و هولناک در تهران
صاحب مزرعه بود. هرچند وی هدف 2 گلوله قرار گرفته بود، اما زنده ماند و توانست جزئیات حمله شبانه مردان مسلح را فاش کند. وی گفت: نیمه شب بود و من در راه رفتن به مزرعه بودم. ظاهرا دقایقی قبل تر 2مرد مسلح وارد مزرعه شده و 2 نفر از افرادی را که در مزرعه من کار می کردند، گروگان گرفته بودند. وی ادامه داد: وقتی وارد مزرعه شدم و به ویلا رفتم، 2 مرد مهاجم که ماسک و کلاه داشتند، مرا گروگان گرفتند ...
این مرد بی رحم نامادری و برادر ناتنی اش را فجیعانه کشت / اعدامش قطعی شد + جزییات
شده بودم و تصمیم به کشتن نامادری ام گرفتم تا ارث بیشتری به من برسد . پسر جوان ادامه داد: روز حادثه به بهانه گرفتن یک برگ چک به خانه پدرم رفتم وقتی نامادری ام برای آوردن چک به داخل اتاق رفت پشت سر او وارد اتاق شدم و با ضربات چاقو او را کشتم همان موقع برادر کوچکم که خواب بود بیدار شد و ترسیدم او به عنوان تنها شاهد ماجرا مرا لو بدهد به همین خاطر به سراغش رفتم و برادر ناتنی ام را هم به قتل ...
مرد عصبانی همسر وسواسی اش را کشت
روزنامه ایران: رسیدگی به این پرونده از 29 تیر سال 1401 با تماس مرد جوانی که مدعی بود مادرش در خانه به قتل رسیده، آغاز شد. پس از این تماس مأموران به محل جنایت که خانه ای در خیابان منیریه بود، رفتند و پس از ورود به خانه با جسد زن میانسالی به نام پروین مواجه شدند. پسر بزرگ مقتول در توضیح به مأموران گفت: من و 2 خواهرم ازدواج کردیم و به خاطر مشغله هایی که داریم نمی توانیم هر روز به پدر و مادرمان ...
به داد داروی جانبازان اعصاب و روان برسید؛ تگرتول در بازار نیست
ضربه مغزی می شود. مهدی وفایی فرزندش در گفت وگو با فرهیختگان درباره شرایط دردسر پیدا کردن و کمبود داروی پدرش می گوید: آخرین عمل جراحی پدرم در سال 80 بود. از آن زمان یک داروی خاص مصرف می کند که این دارو از ایجاد تشنج برای پدر جلوگیری می کرد. البته این دارو را در کنار سایر داروها مصرف می کند و این تنها داروی پدر نیست اما این دارو (قرص تگرتول) یک داروی حیاتی است و اگر یک وعده مصرف نکند یا چند ساعت مصرف ...
به داد داروی جانبازان اعصاب و روان برسید
شفا آنلاین سلامت دیروز که نام و شماره تلفن فرد مرتبط با سوژه امروز را برایم ارسال کردند به سال اول خبرنگاری ام رفتم. وقتی که هنوز یک خبرنگار 18 ساله شهرستانی بودم و روز جانباز، همه آن تحریریه کوچک را برای دیدار با جانبازان اعصاب و روان در بیمارستان بوستان اهواز به خط کردم. در کمال تعجب، همه هم آمدند و در آن دیدار تنها نبودم. اما دروغ چرا، توانایی این را نداشتم که با جانبازان وارد گفت وگو شوم ...
شهادت، گرامی ترین مرگ است
برادر رضا و لیلا و زن پدرم حلالیت می طلبم؛ از پدربزرگم می خواهم که مرا حلال کند؛ از مادربزرگم حلالیت می طلبم و از آن می خواهم دعا کند و برایم از خداوند آمرزش طلب کند. از تمام دایی ها و همه خانواده های آنان حلالیت طلب می کنم؛ از عموی عزیزم با خانواده طلب می کنم؛ از خانواده همسرم تشکر می کنم و حلالیت می طلبم، از تمام دوستان خودم می خواهم که در دعاهای کمیل، توسل و در عاشورای امام حسین مرا یادتان ...
راه و رسم دلجویی پای منبر یک روان شناس مداح
و تربیت خانواده است. کافی است یکبار روز دوشنبه حوالی ساعت 8 شب به خانه او بروی، آن وقت جمعیتی مملو از زن و مرد را می بینی که برای سخنرانی او آمده اند. خودش می گوید: من مشاور تربیتی هستم و در مراکز مختلفی برای مشاوره حضور دارم. با خودم فکر کردم هزینه کلاس های مشاوره برای مردم خیلی زیاد و به علاوه اینکه مشاوره هایی که با اصول اسلامی باشد بسیار کم است. بهتر دیدم این جلسات را در خانه خودم به صورت ...
مرگ 170 معلول ضایعه نخاعی در دو سال بدلیل زخم بستر و عفونت، پاسخ سازمان بهزیستی چیست؟
راننده هم بر اثر تصادف فوت کرده است: راننده هم بالاخره شرایط زندگی و مشکلات خود را داشت. دادگاه هم دیه خیلی کمی در نظر گرفت و از وقتی پدرم رضایت داد، دیگر او را ندیدیم. و آن صحنه های خونین جنگ نه تنها از صحنه تصادف که از 4 سالگی هم خاطره دارد. سال 62-61 تازه آمادگی رفته و قرار بود کلاس اول برود، اما پس از این حادثه به طور کامل از تحصیل در مدرسه بازماند: آن زمان فرهنگ خانواده ها ...
قتل هولناک پسر جوان جلوی چشم دختر عاشق پیشه / در طباخی همه شوکه شدند
بدبختی بود با گریه و زاری از طاهر طلاق گرفتم. سال بعد دوباره پدرم مرا به عقد موقت مردی درآورد که باز هم 13 سال از من بزرگ تر بود. اگرچه او خودش را جوانی مجرد معرفی کرده بود ولی خیلی زود متوجه شدم که او هم متاهل است و من زن دوم او هستم با وجود این سعی کردم سکوت کنم و به زندگی با او ادامه بدهم ولی متاسفانه ایوب هم به مواد مخدر اعتیاد داشت و انواع قرص های اعصاب و روان و مخدردار را نیز مصرف ...
مرد بی غیرتی که زنش را مجبور به بی عفتی با دوستانش می کرد
... با این که بیشتر از یک ماه از تولد فرزندم نمی گذشت ولی دیگر همسرم توجهی به نیازهای عاطفی و روحی من نداشت، به گونه ای که هر روز بیشتر از هم فاصله می گرفتیم. این اوضاع آشفته از من زنی افسرده ساخته بود. ساعت ها گریه می کردم یا با پسرم سرگرم می شدم تا غصه هایم را فراموش کنم. وقتی مشکلم را با خانواده ام در میان گذاشتم، نه تنها حمایتی از من نکردند بلکه اموال و دارایی های انوش را به رخم ...
پیرمرد 71ساله پسرش را با به طرز عجیبی کشت!
ساعت 7:30 صبح 12 مرداد، مرد ضایعات جمع کنی به سراغ سطل زباله ای در قلعه حسن خان رفت. او در حال جست و جو بود که ناگهان چشمش به کیسه نایلونی سیاه رنگی افتاد، وقتی در کیسه را باز کرد ناگهان با دست انسانی داخل آن مواجه شد. به گزارش وقت صبح به نقل از ایران؛ مرد جوان، بلافاصله موضوع را به پلیس اعلام کرد و لحظاتی بعد تیم بررسی صحنه جرم راهی محل شد. بررسی های اولیه نشان می داد دست قطع شده ...