پدرم مرد، مادر معتاد بود و من موادفروش شدم
سایر منابع:
سایر خبرها
مرد بی حیا عاشق دختر 17 ساله اش + ارسال پیام های بی شرمانه به نیلوفر
از به دنیا آمدن دختر دیگرم تازه متوجه شدم که همایون به مواد مخدر صنعتی روی آورده است. دیگر بر لبه پرتگاه ایستاده بود و هر لحظه با توهم هایی که داشت، مرا به باد کتک می گرفت. چند بار تلاش کرد دختر کوچکم را بفروشد و ... زندگی فلاکت بارم هر روز بدتر می شد تا این که بعد از 13 سال زندگی مشترک از او طلاق گرفتم و حضانت دخترانم را در قبال بخشش مهریه پذیرفتم و به خانه پدرم بازگشتم. با شرکت در کلاس ...
عاقبت بوکسور خیابانی در بین الحرمین چه شد؟
دنیا آمدم در یکی از مناطق محروم اسلامشهر با پدری کارگر و 6 سرعائله. 5برادر بودیم و یک خواهر و همه مان عشق ورزش و عشق کشتی اما من بیشتر. از بچگی از بقیه برادر هایم پرانرژی تر بودم. یک جا روی پایم بند نبودم. به قول امروزی ها بیش فعال بودم. اما پدرم کارگر بود و دخل و خرجش جور در نمی آمد که بتواند همه بچه ها را حمایت کند. پدرم علی و حمید؛ دو برادر اول را باشگاه کشتی ثبت نام کرد و من و محمد و حمید ...
مصرف سیگار یا موادمخدر توسط والدین چه پیامی به فرزندان منتقل می کند؟
ماندن در طول شب افت تحصیلی ایجاد مشکل در مدرسه تغییر ناگهانی و مکرر دوستان درخواست پول با والدین بدون دلیل موجه داشتن پول زیاد مفقود شدن اشیای با ارزش درگیری با پلیس از این جمله است. کودکان یا نوجوانانی که به سمت مصرف مواد اعتیادآور یا الکل نمی روند، غالبا باور راسخی در برابر عدم مصرف مواد دارند و این باور بر اساس نظام ارزشی آنان شکل گرفته است. می توانید در موقعیت های مناسب به فرزندتان ...
سارقی که مو می دزدد
...، از هم کلاسی هایش پرسیدم، خبری نداشتند. جلوی در مدرسه رفتم؛ اما مدرسه تعطیل شده بود. دلم آشوب بود. یک دفعه در پارک آن نزدیکی به زمین افتادم و حالم بد شد. بی تاب بودم، خودم را می زدم... نمی دانستم چه کنم. بعد به کلانتری رفتم، عکس ستایش را همه جا پخش کردند.... هر کاری می کردم تا دخترم پیدا شود؛ اما من پنج روز بی خبر بودم. تا اینکه تماس گرفتند که با مشخصات دختر شما کودکی در بهزیستی یوسف آباد ...
گوشه ی خُرم
. انگار این جمله ی تکراری را برای اولین بار می شنیدم. همان جا چیزی در سینه ام گیر کرد که بعد از این همه سال وقتی فشار جهان زیاد می شود و تنگی زمانه از حد می گذرد، برمی گردد و مرا می برد به آن روز. چند هفته بعد، محرم آمد. مادرم رخت و لباس سیاه تن مان کرد و یکی دو شب هم با بابا فرستادمان مسجد سینه زنی. اما بابا حوصله ی بیرون رفتن نداشت و اغلب پای تلویزیون روضه گوش می کرد و سینه زنی را تماشا می ...
بیوگرافی مرتضی امینی تبار بازیگر افغان از تئاتر تا شهرت با عکس
نمی دانستم و زمانی که با این اسب ها همان برخورد اسب های تمرینی را داشتیم، رم می کردند و ما را به در و دیوار می کوبیدند. به سوارکاری علاقه مند شدید؟ بله خیلی. من دلم برای اسبم خیلی تنگ شده. از تجربه همکاری با آقای مهدویان بگویید. نمی دانم چطور درباره او حرف بزنم. من او را فرمانده صدا می کنم؛ یک پدر و استاد بی نظیر، یک کارگردان کاربلد و یک آدم حسابی حرفه ای ...
الناز حبیبی، امیر نوروزی و مهدی حسینی نیا برای حیثیت گم شده در کافه خبر/ دنبال شهرت باشی ، الان جایش ...
یک طلاق عاطفی، قتل، اعتیاد، رازهای مگو، خودکشی، بسته ای کامل از ناهنجاری های اجتماعی، الناز حبیبی، مهدی حسینی نیا و امیر نوروزی، هر یک دنبال یک چیز، یکی پول و دیگری حقیقت. تجربه حیثیت گمشده برای هر سه بازیگر کمی عجیب و پیچیده بود، الناز حبیبی فقر را به آن صورت تجربه نکرده، مهدی حسینی نیا که روزگاری مصیب شنای پروانه بود، این بار هم با مواد مخدر عجین شده بود و امیر نوروزی کثیف ترین آدم ...
ارتباط سیاه و زننده زن جوان با برادر شوهرش / در تهران لو رفت
بلای خانمان سوزی است باور پذیر نبود ولی فرشید چنان در سراب مصرف مواد مخدر گرفتار شده که کارش از ساخت وساز به مسافر کشی با ماشینی اوراقتر از خودش رسید و چوب حراج را به تمامی به داشته های زندگی خود زد. من شاید از سخت تر شدن شرایط زندگیم از نظر مادی اندکی در مضیقه قرار گرفته بودم ولی چندان از اعتیاد همسرم ناراحت نبودم زیرا می دانستم هر اندازه که او در افیون مصرف مواد مخدر فرو رود، من خواهم ...
سرگذشت واقعی دختر شیرازی که پدر، مادر ، خواهر و برادرش را زنده زنده سوزاند
خودم هستم و پدرم به شیشه اعتیاد دارد. او همیشه خشمگین و عصبانی بود و با من، مادر، خواهر و برادرهایم همیشه دعوا می کرد و ما را کتک می زد. حدود یک سال پیش با پسری که در کوچه پایین تر از ما زندگی می کرد آشنا شدم. او خیلی به من ابراز علاقه می کرد و من هم او را دوست داشتم. پس از مدتی گفت من به تو علاقمند هستم و می خواهم با تو ازدواج کنم. من هم موضوع را به مادرم گفتم و او به پدرم ...
مرگ زن جوان زیر عمل جراحی راز آزار سیاه او را لو داد!+جزییات کامل
، به او تعرض کرده، فیلم تهیه کرده و با آن فیلم از زنم اخاذی می کرده است. این مرد ادامه داد: آن قدر پریشان شدم که غم از دست دادن همسرم برایم چندبرابر شد. از طریق دخترم متوجه شدم شخصی که بینی همسرم را شکسته همان آرش است و حالا از او شکایت دارم. وقتی آرش احضار شد ادعا کرد گفته های همسر شهره اشتباه است و او قصد دارد اخاذی کند. این مرد گفت: من شهره را نمی شناسم و نمی دانم چرا چنین ...
با دوست شوهرم رابطه برقرار کردم
وقتی نگاهم به دستان زخمی ایوب افتاد او مدعی شد که نوعی بیماری پوستی دارد و گاهی دست و پاهایش حالت سوختگی پیدا می کنند. من هم که فقط دستان او را دیده بودم، موضوع را بی اهمیت دانستم و پاسخ مثبت دادم. طولی نکشید که مراسم عقدکنان برگزار شد اما من بعد از ازدواج فهمیدم که این بیماری در همه نقاط بدن ایوب وجود دارد به طوری که هنگام خشکی پوست، دیگر همه اندامش درگیر بیماری پوستی خاصی می شود که ...
یک مرد چه قدر می تواند بی غیرت باشد که چنین حرفی بزند!/ شوهرم پیشنهادی داد که شرمم میاد بازگو کنم و...
بعد از آن که تحصیل در مقطع راهنمایی را به پایان رساندم دیگر به مدرسه نرفتم و مشغول امور خانه داری شدم چرا که علاقه زیادی به درس و مشق نداشتم و می خواستم در خانه به مادرم کمک کنم تا این که خودم زندگی مستقلی را تشکیل بدهم. بیشتر بخوانید: همسر گلزار حامله شد! | آقا رضا گلزار به زودی پدر می شود تصویرشرم آور از همسر مهدی قائدی!|ستاره معصومی آبروی شوهرش را برد!!! ...
عروس فراری ترنس از کار درآمد/شب عروسی چه شد!
انتخاب کن. ببین این عروسک های موطلایی چقدرزیبا هستند. پدرم به اجبار برایم عروسک می خرید اما من چشمم به دنبال همان ماشین پلیس بود !وقتی وارد مدرسه شدم، مشکلاتم بیشتر شد و نمی توانستم با همسن و سالانم ارتباط درستی برقرار کنم . دوستان زیادی نداشتم ،گاهی با دختران مدرسه درگیر می شدم و آن ها را کتک می زدم! اولیای مدرسه نیز والدینم را می خواستند و آن ها مرا شماتت می کردند. میان ...
تا شاعر رنج عشق را نکشیده باشد نمی تواند از عشق و وصال حرف بزند / بدون ادبیات و بدون هنر آینده دچار پوچی ...
تر دارم، در شش سالگی پدرم را از دست دادم و با زحمات مادرم بزرگ شدم. فعالیت خود را در زمینه ادبیات چگونه آغاز کردید؟ از کودکی به شعر و دکلمه علاقه مند بودم و گهگاهی می نوشتم اما از عروض و قافیه چیزی نمی دانستم. این علاقه در دوران دبیرستان من را به سمت داستان برد تا جایی که داستان کوتاهم در نشریه روزهای زندگی هم چاپ شد اما بعد از دبیرستان مدتی از ادبیات دور بودم ...
خداحافظی با زمزمه نوحه آذری آی عموقلی
.... فرزند ارشد شهید با صدای بغض کرده گفت: پدرم بسیار مظلوم بود و انصافاً شهادت حق او بود و خوشا به سعادتش. البته یکی از عموهایم لطفعلی رستمی در هشت سال دفاع مقدس شهید شده بود. وی گفت: پدرم پشت و پناه من و خانواده ام بود و حالا بدون او زندگی برای مان بسیار سخت است. ادامه صحبت برای هر دو فرزند پیش از وداع با پیکر بی جان پدرشان قدری سخت و غیرممکن شد. به همین دلیل ...
با گفتگو قلبها به هم نزدیک شود/ معامله با خدا، در مسیر گفتمان دینی
، کار را خراب می کند. اصطلاحاً می گویند ذهن خوانی. ذهن خوانی می دانید چیست؟ مثلا یکی می آید پیش من حرف بزند، فکر کنم که این قبل از اینکه حرفش را بزند، فکر کنم این معتاد است. و برای مواد مخدرش مثلا پول می خواهد. مثال. برخورد من چه می شود؟ ممکن است چند کلمه که به حرف هایش گوش بدهم، ببینم نه، اصلا نه معتاد است، نه پول می خواهد، اصلا حرف دیگری می خواهد بزند. ذهن خوانی خیلی بد است. آسیب برای گفتمان ...