سایر منابع:
سایر خبرها
ده متر راه می رفتم، نفسم می گرفت
ناصر محمدخانی، ستاره سال های دور پرسپولیس، حدود یک ماه در بیمارستان بستری بود و به تازگی پس از پشت سر گذاشتن بیماری سخت خود از بیمارستان مرخص شده است. او در گفتگویی درباره بیماری خود گفت: علی آقا در پرسپولیس برای ما حرف اول و آخر را می زند به همین دلیل هم ایشان چندی قبل گفتند که بیماری ام [...]
زن صیغه ای شادمهر
پیشنهاد او به عقد موقت یک ساله رضایت دادم تا بیشتر همدیگر را بشناسیم. بعد هم وقتی پدر و مادرش از آلمان بازگشتند مجلس عروسی برگزار کنیم و به طور دایمی مرا به عقد خودش درآورد. ابتدا همه چیز خوب بود ولی هنگامی که باردار شدم دیگر رفتارهای شادمهر هم تغییر کرد. او خانه اجاره ای را رها کرد و ما در مسافرخانه ساکن شدیم ولی بدبینی هایش مرا رها نمی کرد. او مدعی بود شاید این نوزاد فرزند او نباشد! در ...
حنفی: تمام تمرکزم این است که به لیگ برتر برگردم
به گزارش"دی اسپورت"؛ مهدی حنفی که فصل گذشته در سایپا توپ می زد و امسال راهی خلیج فارس ماهشهر شده در این مورد به خبرنگار ما گفت: فصل قبل به خاطر به دنیا آمدن دخترم می خواستم تهران باشم و مجبور شدم چند پیشنهاد لیگ برتری در شهرستان را قبول نکنم. به سایپا رفتم و تا قبل از مصدومیت شرایط خوب بود ولی بعد از مصدومیت همه چی عوض شد رفتارهای خوبی ندیدم. از باشگاه سایپا با توجه به بخشیدن بخشی از مطالباتم ...
کارگردان مشهور ایرانی به اتهام تجاوز دادگاهی شد+ جزییات تکان دهنده
...: من به یک آموزشگاه خصوصی می رفتم. مربی ما خانمی 40ساله بود که یک روز درباره بحث آرامش روح و پاک کردن ذهن و روح از شیاطین صحبت می کرد، بعد هم وقتی اشتیاق مرا برای ادامه این بحث دید گفت که یک کارگردان سرشناس را می شناسد که می تواند روح انسان ها را از شر شیاطین پاک کند. من تحت تأثیر حرف های خانم مربی قرار گرفتم و به او اعتماد کردم و خواستم من را به آن کارگردان معرفی کند. ...
آزار شیطانی دو دختر توسط کارگردان مشهور ایرانی !
کارگردان به من گفت برای شروع کار باید لباس هایم را دربیاورم. من هم که در جو محیط قرار گرفته بودم حرفش را گوش کردم اما او من را آزار داد. بعد هم گفت برای به سرانجام رسیدن هدفم نباید درباره این موضوع با کسی حرف بزنم. شب وقتی به خانه برگشتم آنقدر حالم بد بود که موضوع را به مادرم گفتم و حالا هم از آقای کارگردان و مربی ام شاکی هستم. پس از ثبت این شکایت و در حالی که مأموران تحقیقات خود ...
باورم نمی شد شوهرم که پسر سر به زیر محله بود هر شب با زن همسایه...!
وقتی رشید پسر سر به زیر محله به خواستگاری ام آمد هرگز فکر نمی کردم یه روز بعد ازدواج بفهمم که او در دوران قبل ازدواج با من چه کارها کرده است. به گزارش وقت صبح ، زن 25 ساله در حالی اشک ریزان این جملات را مقابل مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد بیان می کرد که غرور و آینده اش لگدمال شده است. این زن جوان در میان هق هق گریه و در تشریح سرگذشت خود گفت: رشید تنها پسر سر به ...
کارگردان مشهور ایرانی به اتهام تجاوز دادگاهی شد+ جزییات تکان دهنده
کارگردان در شمال تهران برویم. من هم روز قرار با ذوق و شوق به خانه ویلایی کارگردان 45ساله رفتم. خانم مربی هم آنجا بود. کارگردان مورد نظر از همان ابتدا با دیدن من حرف های عجیبی زد. از خودش تعریف کرد که ارتباطات ماورایی دارد و بعد هم مدعی شد شیاطین مرا احاطه کرده اند. اما گفت نگران نباش چون هنوز دختری نوجوان هستی و روحت پاک است. به زودی از دست آن ها رها می شوی و به همه خواسته هایت می رسی ...
یک "ویروس" همه برنامه هایم را به هم ریخت
... دارنده مدال طلای بازیهای آسیایی جارکارتا اضافه کرد: نمی خواهم توجیه کنم و به دنبال بهانه هم نیستم. همیشه با وجود همه کمبودها و مشکلات تمریناتم را ادامه داده ام و به هدفم فکر کرده ام، اما ویروس سرما خوردگی باعث شد نتوانم در هانگژو مدال کسب کنم. وی تصریح کرد: تیم ما روز ششم مهر به هانگژو رسید و من باید روز نهم مسابقه می دادم. زمانی که به آنجا رفتیم حالم خوب بود و هیچ مشکلی نداشتم. از ...
با کبری رستم زاده، نخستین بانوی پسماند صفر منطقه جهانی هورامان آشنا شوید/ تا زنده ام به طبیعت خدمت می کنم
داریان چشمه ای سر راه وجود دارد. آنجا نشستیم تا وسیله گذری از راه برسد و ما را هم سوار کند. آن روز حال من اصلاً خوب نبود. با داشتن یک بچه، مریض بودم، شوهرم بیکار بود و انگار همه مشکلات به ما رو کرده بود. در همان حال که نشسته بودم و با خدا راز و نیاز می کردم، چشمم به چشمه ای افتاد که اسیر زباله های زیادی شده بود که مردم بی فکر ریخته بودند. آبی که از زیر زباله ها بیرون زده بود آب زلالی بود اما از میان آن ...
تجاوز پدر خوانده به دختر 12 ساله در تهران
دختر در شکایتش گفت: پس از جدایی از همسرم در یکی از شهرهای شمالی کشور در مغازه ای کار می کردم و وضع مالی ام بد نبود. یک روز مردی از من پول گرفت تا برای مغازه وسیله بخرد اما سرم کلاه گذاشت و سرمایه ام را از دست دادم. بعد از این ماجرا به بیماری روحی مبتلا شدم تا این که با مردی به نام سینا آشنا شدم که مدعی بود روان شناس است. او با حرف هایش حال مرا خوب کرد و اعتمادم به او جلب شد. بعد از مدتی خواستگاری ...
شکار مردان پولدار با نوشیدنی مسموم
.... وقتی حالم خوب شد به خانه رفتم و فهمیدم او پس از اینکه مرا بی هوش کرده، همه اموال قیمتی ام را که بیش از یک میلیارد تومان ارزش داشت، سرقت کرده است. او به خاطر سرقت اموالم مرا به پرتگاه مرگ کشاند و اگر خانواده ام به کمکم نمی آمدند، جانم را از دست داده بودم. پس از این فهمیدم پرستو چند روز قبل به همین شیوه نامزدش شهرام را هم بی هوش و اموالش را سرقت کرده بود، اما شهرام از او شکایتی نکرده است. ...
روایت جانباز شیمیایی 70درصد کشورمان از روند درمانش
با ما داشت. برای شنیدن حرف هایش در خصوص روند درمان و پیگیری دادگاه لاهه جهت گرفتن مطالبات مصدومان شیمیایی با وی به گفتگو نشستیم. در ادامه گفتگوی ما در ذیل آمده است. حیات: از زمانی بگویید که برای درمان به آلمان اعزام شدید؟ اسدالله محمدی: اولین بار بعد از این که شورای عالی پزشکی برای اعزام بنده نظر دادند، مهر ماه سال 1381 بود که به آلمان اعزام شدم. قبل از اعزام، پزشکم در ایران ...
آن پیامک وسوسه انگیز زندگیم را نابود کرد/ رابطه نامشروع داماد با همسر برادر زنش منجر به حاملگی شد!
بزرگی داشتم و با خودم فکر می کردم اگر مریم و یا مسعود متوجه این رابطه بشن چه بر سر زندگی عاشقانه ام با مریم که اتفاقا خیلی هم براش زحمت کشیده بودیم می آید. هر بار که صحبت هایم با سمیرا تمام می شد بلافاصله این افکار به ذهن من خطور می کرد اما بعد چند ساعت وقتی شماره و یا پیام سمیرا را در گوشی خودم می دیدم همه چیز از یادم می رفت. چند وقتی بود مریم به من شک کرده بود و هر چقدر که تلاش می کردم ...
جبلی: صداوسیما خانه هنرمندانی است که می خواهند به تاریخ این ملت خدمت کنند
کاری که منتسب به اباعبدالله الحسین (ع) است دعوت شدم و این انرژی خوب حاکم بر پروژه از پیش تولید تا پخش، با نگاه صاحب کار اتفاق افتاده و تجربه بسیار خوبی بوده است. وی اضافه کرد: خوشحالم که تا جایی که بازخورد گرفتیم از این امتحان سربلند بیرون آمدم. بابت همکاری سازمان صداوسیا که یاری رساندند تا سریالی که در شان مخاطب باشد به نتیجه رسید قدردانی می کنیم. سوگل طهماسبی بازیگر این مجموعه ...
تکریم کریم
دست روی چانه، هاج و واج به حرف هایش گوش می دادم؛ همین الآن و وسط این شلوغی هم صدایش می چرخد در خاطرم: مادرم زهرا مردانی آذر، شیرزن بود، ما سه بچه کوچک یتیم را به دندان کشید و بزرگ مان کرد، با خیاطی و دوخت و دوز زندگی را می چرخاند اما خیلی سخت بود، خیلی! یادم است تعریف می کرد: درس و مشق را دوست داشتم ولی درس خواندن در خانه شان نوبتی شده بود، یعنی من جورکش برادرهایم شدم تا آنها درس بخوانند ...
می گفت می روم تا غربت اهل بیت تکرار نشود
احترام می گذاشت. فقط زمانی که می خواست به سوریه اعزام شود روی خواسته اش اصرار کرد. وگرنه بسیار حرف گوش کن بود و همیشه سعی می کرد هوای مرا داشته باشد. اتفاقاً سؤال بعدی ام این بود که ایشان چطور توانست شما را راضی به رفتنش کند؟ عرض کردم که ما خانواده مذهبی هستیم، عباس هم برای اینکه راضی به رفتنش شوم، می گفت من نمی خواهم اجازه بدهم حضرت زینب (س) برای بار دوم به اسارت برود. روز عاشورا ...
حفظ قرآن نیازمند عزم راسخ و تصمیم جدی است
شدم در آزمون ها شرکت کردم و همین موضوع باعث شد که دررشته حفظم پیشرفت کنم وبا برنامه ریزی و هدایت مربیان با وجود تمام سختی ها حفظ را آغاز کردم و در تمام مسیر با وجود تمام سختی خداوند متعال کمک حالم بود و با پشتکار و عزم و اراده راسخ توانستم در این مسیر الهی و معنوی موفق شوم. توصیه شما به افرادی که قصد حفظ قرآن کریم را دارند رو بفرمایید؟ توصیه بنده این است که هیچوقت ناامید ...
مردی برای تمام فصول
شنیدن خبر بیماری به سراغم آمدند از جامعه ورزش و هیات والیبال مدیران؛مربیان ؛ورزشکاران و از جامعه پزشکی استان و خادمان حضرت امام رضا(ع) با آوردن پرچم متبرک حضرت و همچنین پرچم متبرک بارگاه امام حسین (ع) و دعای خیر دوستان از بین الحرمین حالم را منقلب و خوب کرد . ایمان دارم که شفای خودم را از حضرت امام رضا علیه السلام گرفتم و مصمم هستم که مراحل درمانی را زیر نظر پزشکان تا بهبودی کامل ادامه ...
مرجعیت رسانه ای به دلیل عملکرد نامطلوب صداوسیما و مضایق مطبوعات به خارج از کشور منتقل شده است
است آن فضای سیاسی هم در این دو سال متاسفانه محدودتر شده غیر از آن مطالبات اقتصادی که بسیار هم مهم است. کواکبیان در ادامه اظهارداشت: من شبکه افق چند بار رفتم. آن موقع می گفتند هشت درصد مخاطب دارد و وابسته به دوستان سپاه پاسداران بود. من آرزو می کردم شبکه افق مثل سایر شبکه های تلویزیون شود اما متاسفانه می گویم الان سایر بخش ها هم شبیه شبکه افق شد. وی ادامه داد: یکی از فرمایشات مقام رهبری که زیاد ...
ضربه خوردن از خودی دردآور است
داشتم به حیات منزل رفتم روبه قبله دست بر سینه، گفتم از سلام علیک یا اباعبدالله چه زود صدای مرا شنیدی و فرزندم را عاقبت بخیر کردی، خوش به سعادت حسین که عاقبت بخیر شد، ولی وای بر من که مسئولیتم به عنوان یک مادر شهید زیاد شد. از لحظه ای که حسین به درجه رفیع شهادت نائل شده از او می خواهم کمکم کند که راه را گم نکنم و از آن مسئولیتی که بر گردن من گذاشته پیش حضرت زهرا (س) روسفید و سربلند بیرون بیایم. در حرف ...
من هم از لیگ عربستان پیشنهاد داشتم
کننده بودند. برای دوستان که توضیح دادم، خیلی های شان گفتند چرا در فاینورد ماندی؟ بازی در لیگ قهرمانان اروپا اما برای من خیلی اهمیت داشت. از طرفی تیم مان آنقدر خوب است که شانس قهرمانی مجدد در هلند را داریم. همه اینها دست به دست هم داد تا در فاینورد بمانم. می گویی پیشنهادهایت از کجاها بود؟ دو سه پیشنهاد از اروپا داشتم. حالا که فصل نقل و انتقالات تمام شده و مدت هاست لیگ های ...
مردم سراغ زمین های شمال را می گیرند
تلویزیون قرار گرفت. حصاری در این سریال در نقش یلدا به عنوان یکی از کاراکترهای اصلی داستان حضور داشت. این بازیگر درباره بازخورد سریال می گوید: بعد از پخش سریال از تلویزیون تا مدت ها مردم در کوچه و خیابان با نام یلدا صدا و درباره آن سریال با من حرف می زدند. حتی در سفری که چند ماه پیش به اردبیل داشتم چندبار متوجه شدم که مردم من را یلدا صدا می زدند و نقش منفی مقابلم را که فرزین نام داشت، ناله و نفرین می ...
بخاطر آرمین به ناپدری ام تهمت های کثیفی زدم ! / بعد فهمیدم از من میخواهند ساقی موادمخدر شوم !
کردم و تهمت های کثیفی را به ناپدری ام زدم تا بتوانم به خانه عمه ام بروم.آن روز پنهانی با عمه ام تماس گرفتم و با ناراحتی به او گفتم ناپدری ام مرا مورد آزار و اذیت قرار می دهد! این بود که او با مادرم صحبت کرد تا مرا به خانه آن ها بفرستد. مادرم که حرف های عمه ام را قبول داشت رضایت داد و این گونه بود که من دوباره به خانه عمه ام رفتم و بعد از چند روز به بهانه ای از منزل آن ها خارج شدم و یکسره به منزل ...
خبیث ترین جوان تهرانی کیست ؟ / فیلم سیاه از زنان و مردان سالخورده برای گرفتن حق سکوت
خودم را به عنوان دانشجو معرفی می کردم. زنان و مردان پا به سن گذاشته وقتی حالت من را می دیدند خیلی تحت تاثیر قرار می گرفتند. سر صحبت را با آنها باز می کردم و بعد به آنها نزدیک می شدم. بیشتر اوقات من را به خانه شان دعوت می کردند. در فرصت مناسب کارت بانکی آنها را برمی داشتم و پول آن را خالی می کردم. او ادامه داد: من در چایی که خود طعمه هایم می آوردند داروی خواب آور می ریختم و وقتی چای را می ...
انتقام جویی مرگبار مرد جوان از همسرش در شرق تهران
بهم ریختم تا اینکه روزحادثه وقتی فرزندانم در مدرسه بودند با همسرم درگیر شدم و او را به قتل رساندم. سپس با خواهرم تماس گرفتم و به او گفتم که زنم را کشته ام و می خواهم دومین قتل را هم انجام بدهم. دقایقی بعد به سراغ آن مرد رفتم و در خیابان با چاقو ضربه ای به او زدم که دستگیرشدم. متهم به قتل بازداشت شده و تحقیقات از او ادامه دارد. از طرفی، مرد زخمی که از ناحیه گردن چاقو خورده حالش وخیم گزارش شده و در قسمت مراقبت های ویژه تحت درمان است. ...
من و علی ذره ذره عاشق شدیم
می دانستیم که باید یک جاهایی به علی کمک کنیم؛ ولی تحت هیچ شرایطی قبول نمی کرد؛ حتی اگر خریدی هم می کردیم هر طور بود رد میکرد. همیشه می گفت: خیالتون راحت باشه همه چی هست. برای کمک و همراهی در شستن و جابه جا کردن ظرف ها، شیما عروس هم به آشپزخانه آمده بود بهش گفتم امروز از صبح کلی از همه در مورد علی سؤال کردم. چقدر خوب کاش منم بودم تا بیشتر از علی می شنیدم. - اگر دوست داری کمی برای ...
داماد قاتل در بیمارستان روانی تبریز بستری شد/ قتل پدرزن، مادرزن و برادرزن 7 ساله
صداهای تاب و توب با صدای جیغ و داد همراه شد. سریع خودم را به پایین رساندم و دیدم مادرزن و پدرزن و برادرزن 7 ساله سعید آمدند (عروسم با پدرش تماس می گیرد و اعلام می کند سعید اذیتم می کند، آن ها هم خودشان را می رسانند). صابر، پدر زن سعید با لوله جاروبرقی به جان سعید افتاده بود و مدام وی را کتک می زد که چرا دختر مرا اذیت می کنی. بعد از چند لحظه سعید لوله جاروبرقی را گرفت و صابر به سمت ...
وقتی آناهیتا ناگهان فهمید که بچه ای در درونش وجود دارد
. فکر می کنم زندگی یعنی تغییر و فیلم ساختن یعنی هرچه که ترسیم می کنی، روزی از فریمت میزند بیرون. یک لحظه از فکر تغییر و حرکت شاد می شوم و یک لحظه از فکر آدم بزرگ هایی که کله شان از قاب سینما میزند بیرون آشفته ام می کند.من 25 سال بچه بودم و نمیدانستم. چقدر خوب، چقدر غمگین. باید از شر فکرهای مزخرف خلاص شوم. به یک چیز خوش فکر کنم. به چی؟ انگار مثل قبل چیزهای ساده خوش حالم نمیکند. حتی چیزهای بزرگ هم ...