مرادآباد به روایت ننه حسین | ارباب برای بچه ها مدرسه ساخت
سایر منابع:
سایر خبرها
قلم بر دست گرفتن مشتی بر دهان آمریکا زدن است
خوب باشد و همیشه در زندگی موفق و موید باشید. باری اگر از احوالات این جانب، خواهان و خواستار باشید؛ الحمدالله خوب هستم جز دوری دیدار شما امیدوارم که حال خواهرانم مهری و لیلا و خدیجه و مریم خوب باشد. با سلام، به برادر عزیزم علی؛ امیدوارم که با درس خواندن بتوانی مشتی بر دهان آمریکا بزنی. همان قلم بر دست گرفتن مشتی بر دهان آمریکا زدن است. مادر و پدر و عزیز، اگر از اوضاع اینجا خواسته باشید؛ فعلا معلوم نیست ما را به کجا خواهند برد الان ما شلمچه را گرفته ایم و شاید ما را به خونین شهر بفرستند؛ فعلا نامه به این آدرس نوشته نشود. خداحافظ مادر و پدر. رحمانی حیات ...
راهیان نور روح و کالبد دفاع مقدس را به خانه، مسجد و مدرسه منتقل کنند
مبارک مردم تشییع می شود، پرچم روی تابوت او مقدس است، خاطرنشان کرد: این نشان از تقدس آن است چون از خاک جبهه آمده است. وی افزود: پدر و مادر، خواهر، برادر و همسر ان شهدا نیز شهید هستند چون شهدا بک بار شهید شدند اما این ها هر روز شهید می شوند. فرمانده سپاه حضرت سیدالشهدا(ع) استان تهران گفت: روحی که خداوند به جبهه های دفاع مقدس داده با حضور در آن مناطق به چشم ها منتقل می شود که قدر ...
مبارزه تن به تن یک کانگورو با بازدیدکننده باغ وحش (فیلم)
کودکان در شهرها و روستاهای سیستان و بلوچستان چطور درس می خوانند/ کلاس های پرجمعیت، مدرسه های کپری و کانکسی آن هم بدون کولر/ قوطی کنسرو به جای زنگ مدرسه! (فیلم) آرچاکس بالاخره تخیل کارتون های دهه هشتادی ها را واقعی کرد (فیلم) فیلم های دیگر عضویت در اینستاگرام عصر ایران 15 سال پیش در چنین روزی این لحظه با حافظ نظرات کاربران ...
پایان شوم درگیری 2 رفیق؛ مرگ تلخ همسر و فرزند قاتل!
مثل برادر پشت و حامی هم بودیم، هرگز فکر نمی کردم آخر رفاقتمان به اینجا ختم شود و من خودم قاتل دوست و رفیقم شوم. از خانواده اش شرمنده ام درخواست دارم مرا حلال کنند. اگر الان بمیرم برایم بهتر از این زندگی نکبت بار است. اگر اینقدر از مرگ رفیقت ناراحتی چرا او را کشتی؟ نمی خواستم او را بکشم روز حادثه به همراه دوستانم در باغچه ای که در نزدیکی خانه مان بود، مشروب خوردیم. بعد متوجه شدم ...
شهیدی که زندگی مردم فلسطین را در صحنه تئاتر اجرا کرد
خانواده به شهر برازجان مهاجرت کردند. او دوره راهنمایی را در مدرسه شهید مدرس و سال اول و دوم دبیرستان را در مدارس شهید بهشتی و امام خمینی(ره) و سال های سوم و چهارم را در مجتمع آموزشی رزمندگان شهر برازجان به پایان رسانید. در دوران رژیم گذشته چند سال عضو مجموعه خانه بهداشت که بعدها با عنوان بهزیستی نام گرفت. پیش از انقلاب فعالیت های انقلابی داشت و اعلامیه های امام(ره) را در سطح شهرستان پخش و در ...
چه کسی برای این دختر بچه فلسطینی پدر و مادر می شود؟
رژیم صهیونیستی به غزه، دیگر حرف نمی زد. درد خودم را یادم رفت. خجالت کشیدم. حس کردم درد من در برابر او هیچ است. ناگهان و بدون هیچگونه هشداری، اسرائیل خانه آن ها بمباران کرد. پدر و مادر فله، خواهران و برادرانش و تک تک اعضای خانواده او کشته شدند. حالا هیچکسی بجز او باقی نمانده. او حرف نمی زند. چیزی نمی گوید. چیزی نمی خورد. فقط روی تختش خوابیده و داروهایش را مصرف می کند. درد خودم را با دیدن ...
پای درس ایثار | وقتی معلم اصفهانی دست های خدا برای کمک به دانش آموز بازمانده از تحصیل می شود
سکونتشان حرکت کردیم . خانم خانی ادامه می دهد : دریافتیم که مادر خانواده، یک دختر عشایر بوده که به ازدواج مردی با اختلاف سنی بالا درآمده است و اکنون صاحب یک فرزند هستند؛ باتوجه به این که مریم اگر 10ساله بود، اگر امسال تحصیل را آغاز نمی کرد باید به مدرس ۀ بزرگسالان می رفت . این خانواده، در خانه ای زندگی می کردند که فاصل ۀ قابل توجهی با روستا و دیگر خانه ها داشت و علاوه بر این ...
مادر شهید علی همتی : برای رفتن به جبهه عجله داشت/ هر روز قربون صدقه پسرم می روم
و مادرش در سختی و مشقت نباشند. وی با اشاره به دوران انقلاب اسلامی می گوید: پسرم در این دوران شبانه روز مدام در تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی حضور داشت در برخی مواقع با پدرش و گاهی هم با دوستانش می رفت. برای رفتن به جبهه عجله داری! ولیئی با اشاره به اجازه گرفتن پسرش جهت رفتن به جبهه می گوید: یک روز علی با خودش، یک دفترچه به خانه آورد گفت ننه رفتم اسمم را جبهه نوشتم ...
جزییات حمله خونین خرس وحشی به 2 زن و یک مرد / مادر خودش را فدای پسرش کرد
که خرس بچه داشته، اما در روستای دیگر آنها را کشته اند، همین باعث شده که خرس به انسان ها حمله کند. او در این باره که چطور دو نفر دیگر هم در یالقوزآغاج زخمی شده اند، از تعقیب و گریز اهالی و این گونه می گوید: مردم می خواستند خرس را فراری دهند، او هم در میان روستا می دوید که به یک زن که جلوی در خانه شان بود، حمله کرد و بعد از آن سراغ پیرمردی در روستا رفت. زن دایی من سنگ برداشت و داد زد و فراری اش داد ...
وقتی پیکر فرزندم را دیدم گفتم خوش به سعادتت/ افتخار می کنم، مادر شهید هستم
... این مادر شهید از فرزندش می گوید: در تهران که بودیم، مهدی یکم آبان سال 1344 در شهر تهران به دنیا آمد. مهربان و کاری بود به عنوان مثال وقتی برای خرید کالای ضروری زندگی به بازار می رفتم پسرم با چرخ می آمد وسایل من را می گرفت و به خانه می آورد. همیشه می گفت: ننه وسایلت را بده، من ببرم. تو نمی تونی ببری و خسته میشی . دلسوز و خوش اخلاق بود، هر کاری برای اعضای خانواده انجام می داد تا باری را از ...
خودَتان مَی دانید و مملکتتان
که بچه ام نظیرنجیب در آن پی پی کوند. - خب! - باز هم مَی گوید خب! من نَدانم دیگر؛ خودَتان مَی دانید و وَلایتتان! خواستم بَ سمت بایسِکِل روان شوم. اما موعاون ارباب وَلایت گفتَه کرد: - وَلایتتان؟! مگر تو او اهل این وَلایت نیستی؟ خواستم بَگویم: خدا نکوند! والا در وَلایت ما مردم با وجود طالیبان و حملات اینتَحاری این همه موشکلات ندارند. ...
مهاجرت چرا؟ و به کجا؟
است در حالی که در روستا اگر کسی قرار بود مثلاً به شهر بیاید و خرید کند کارمان را به او می دادیم و راحت در خانه می نشستیم، اما اینجا اینگونه نیست هرچند امکاناتمان بیشتر است. دکتر به راحتی ما را می بیند و... خنده ای می کند و می گوید: البته از زمانی که نی ریز آمده ایم کار های پدر، مادر و مابقی خانواده را ما انجام می دهیم و اغلب تعطیلی ها مهمان هایی از روستا به شهر می آیند که پذیرای آن ها ...
گیمرهای نوجوان در سرزمین غریبه ها
دوست و هم بازی بردیا هم عاشق بزن در روها و جنگ های قبیله ای بازی کلش آف کلنز است و می گوید: پدر و مادر من هر روز تا غروب سر کار هستند و برادر کوچکم را هم به مهد می سپارند. من از ساعت 12و نیم که از مدرسه به خانه می آیم، تنها هستم و تنها جایی که در هر ساعتی از روز و شب می توانم هم بازی و هم صحبت پیدا کنم، بازی های آنلاین است. بردیا فکر می کند برنامه های تلویزیون هم برای بچه های کوچک تر جذاب هستند و هم سن و سال های او را نمی توان با برنامه هایی که هیجان و داستان های پرمعما ندارند، پای تلویزیون نشاند. ...
خاله شهید علی وردی: آرمان، شیوه شهادتش را در خواب دیده بود
. می گفت: من مشکل تشخیص شمال و جنوب در فضای باز را دارم و یک دوره باید بروم آموزش ببینم. من داشتم فیلم می گرفتم. آرمان گفت: صبر کن لباسم را درست کنم، 4 روز دیگه شهید می شوم حداقل چند تا عکس خوب از من داشته باشید. من از این حرف آرمان ناراحت شدم. هر وقت آرمان حرف شهادت می زد، گریه ام می گرفت. مادر آرمان هم با او دعوا می کرد و می گفت: همین رو می خواستی؟ چرا اشک خاله را درمی آوری؟ پایان پیام/ ...
امشب برنامه چشم و چراغ زندگی شهید علی وردی را روایت می کند
دیده به جهان گشود. او در رشته مهندسی عمران در دانشگاه پذیرفته شد و به گفته پدرش پس از یک سال تحصیل، به دلیل علاقه به درس های حوزه، از دانشگاه انصراف داد و وارد حوزه علمیه گردید. وی قبل از شهادت، تحصیلات حوزوی را در مدرسه علمیه آیت الله مجتهدی در تهران در پایه سوم می گذراند و بسیجی یگان امام رضا (ع) سپاه محمد رسول الله تهران بود. مادر شهید علی وردی درباره آرزوی فرزندش می گوید: زمانیکه به ...
( ویدیو) روایت عجیب مارگزیده ترین مرد ایران!
اما از بین تمام اعضای خانواده فقط من را نیش زده است! بچه ها و خانمم البته همیشه می ترسند. - فکر می کنم یک مار در خانه ما وجود دارد که هیچ وقت پیدایش نکردیم. تا حالا در خانه سه بار از یک مار نیش خوردم. - مار هرجایی مخفی می شود. نمی توان به این راحتی ها پیدایش کرد وگرنه آن را می کشتم تا حداقل در خانه آسایش داشته باشم. - گزارش صداوسیما برای یک سال قبل است. آن موقع یک ...
گفت وگو با دختر 11 ساله ای که در مسابقات جهانی طلایی شد
...، به شرطی که به وضعیت تحصیلی من آسیبی نرساند. البته طوری برنامه ریزی کرده بودم که مشکلی پیش نیاید، برای مثال زمانی که نزدیک به فصل امتحانات بود ورزش را کم میکردم و یا برعکس در زمان نزدیک شدن به مسابقات ورزشی، بیشتر روی ورزش وقت می گذاشتم. فارس: چند سال آینده خودتان را در چه جایگاهی می بینید؟ آدرینا خیام: دوست دارم مثل برادر بزرگترم رادین، موفق به کسب مقام های زیادی شوم و در ...
شیوع ویروس بی حرمتی در کلاس های مدرسه
آموز پشت سر معلم شکلک درمی آورد و بی احترامی می کند و این درحالی است که قانونی هم برای حمایت از معلمان در این خصوص وجود ندارد. وی با تأکید بر اینکه خانواده یکی از مهم ترین مبانی تربیت و آموزش برای احترام به معلم است، عنوان می کند: وقتی پدر و مادر، معلم را در خانه و خانواده مهم نمی دانند و در برابر صحبت های معلم در حضور فرزند موضع گیری های تندی دارند، این رفتار را دانش آموز با خود به ...
کنایه جالب امیرغفارمنش به علت ممنوع الکاری بازیگران / ناگفته های آقای بازیگر از رنج های دوران بازیگری!
مدرسه فوتبال بازی کردن بود و به آن نوعی اعتیاد داشتم، خیلی از فوتبالیست ها وبازیکنان حرفه ای هم دوره من با من رفیق هستند ، همان هایی که آن زمان با هم بازی می کردیم. بعد از یک سال که در مدرسه اقتصاد درس می خواندم متوجه مدرسه هنری طالقانی شدم، بعد از پیگیری هایی که کردم موفق شدم در کنکور این رشته موفق شدم ، خیلی های دیگر هم عاشق بازیگری بودند و مانند من رشته گرافیک می خواندند، شاید برایتان ...
فردای آزادی فلسطین این گونه خواهد بود + تصاویر
.... صبح ها صدای بچه های مدرسه ای و مردها و زنانی که سر شغل خود می روند، در خیابان می پیچد، بازارها شلوغ است و مردم وقتی در خیابان از کنار هم می گذرند به هم لبخند می زنند. خانه ها امن است و حریم خانواده ها حفظ. دلها هم آرام است و چهره ها پر از غرور پیروزی. دختر شهیدم؛ شاید تا سال دیگر از این خانه های موقت به خانه های خودمان برویم.خانه ای که دیگر خراب نشود و کسی زیر خرابه هایش دنبال ...
اسلحه و قلم همسنگرتان را بردارید
نمایم و اگر نتوانستم حقی که بر گردنم هست ادا نمایم مرا به بزرگواریشان خواهند بخشید و از همه اطرافیان و آشنایان طلب عفو و بخشش می نمایم. و اکنون چند کلمه به همکلاسان و همرزمانم در سنگر مدرسه مشغول درس خواندن بودیم عزیزان همسنگرم به شما می گویم اگر همرزم و همسنگری از میان شما می رود بر شما است که اسلحه و قلمش را بردارید و همان گونه که این عزیز هم سنگرمان با اسلحه در جبهه و با قلم در سنگر ...
کمبود معلم و کادر مدرسه در مدارس روستایی سیستان و بلوچستان
امکانات لازم را برای حضور بچه ها در مدرسه فراهم کردیم، اما هنوز کمبود معلم به شدت در این روستا احساس می شود. به گفته او حدود دو سال است که یک مدرسه متوسطه اول دخترانه در این روستا، یک معلم دارد که باید به طور همزمان در سه کلاس تدریس کند. به گفته نادری در شهرستان دشتیاری و مرکز آن به دلیل وجود دانش آموزان بیشتر، تعداد معلم ها نیز بیشتر است. از طرفی یکی از مشکلات مدارس روستایی، کمبود معلم زن ...
کدام بازنشسته ها امسال در مدارس درس می دهند؟
تقریبا 90 سالگی به مدرسه می رفت و بچه ها او را بسیار دوست داشتند. خیلی از پدر بزرگ های این دانش آموزان شاگرد مرحوم محمد وحیدی بودند اما این مورد استثنا است. معتقدم باید به کیفیت افراد توجه کرد. نباید معلمان از روی اسم و لیست انتخاب شوند بلکه باید با دقت انتخاب شوند. دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش در عین حال درپاسخ به سوالی درباره گلایه والدین دانش آموزان نسبت به شرایط معلمان بازنشسته ...
بانوی شهیدی که آرزوی دیدن امام راحل را داشت
فرستادند هم خود در کنار آنها به مقابله با ظلم دست می زدند. شهیده سمنبر عالیپور در سال 1336/6/2 در دهستان سرمستان در خانواده ای فقیر و کم درآمد دیده به جهان گشود و تا شش سالگی در روستا به سر برده بودند، اما به علت ظلم و ستمی که از طرف کدخدای محل به این خانواده می شود ناچار به دیر عزیمت می کنند و در آنجا به مدرسه می رود و اخلاقی بسیار خوب داشت و درس خوان بود. همیشه شاگرد اول و ممتاز ...
ماجرای ضدونقیض خانه های گلی و کپری در پلدختر/ مسئولان تدبیر کنند!
...، اما متأسفانه زن و بچه های ما همچنان بدون توجه مسئولان در سختی، مشقت و مرارت بدون خانه مسکونی زندگی می کنند. محروم مانند فرزندانمان از درس و مدرسه خدا کریم اسدی یکی دیگر از اهالی این منطقه در گفت و گو با خبرنگار مهر اظهار داشت: شغل اهالی این منطقه کشاورزی و دامداری است که به خاطر خشکسالی توان و امکان کوچ برای آنها وجود ندارد. وی افزود: علی رغم تهیه زمین مناسب اما ...
آموزش خانه به خانه معلم لرستانی مدرسه استثنایی شرایط کرونایی
یک بروجرد گفت: خانم مهناز گودرزی معلم پایه دوم مدرسه استثنایی است و امسال اولین سال خدمت او می باشد. حسین کاوند افزود: خانم گودرزی بسیار با انگیزه می باشد و از هر تلاشی برای تدریس دانش آموزانش دریغ نمی کند، وی با تهیه درس نامه ها و بسته های آموزشی عقب ماندگی درسی دانش آموزانش را که گوشی هوشمند ندارند جبران کرده است. وی اظهار داشت: این خانم معلم جوان با رفتن به خانه دانش ...
شهیدی که برای سرش جایزه تعیین کرده بودند
اینجا بود که مادر با گوشه روسری اش اشک هایش را زدود و گفت : محمد به خانه امد،جنازه سوخته شده اورا که جعبه ای کوچکی بیش نبود، بمن دادند. 40 روز از شهادت محمد می گذشت که اربعینش با شهادت حسین برادرش مصادف شد. روز شهادت محمد مادر مقتدرانه ایستاد و سخنرانی کرد و گفت: فرزندم را در پیشگاه خداوند تقدیم کردم و شهیدان هدیه به پروردگار واحدند حاضرم دو فرزند دیگرم را هم هدیه کنم او ادامه داد فرزندانم را دادم ...
از مادران و فضا تا انتقام و برادر آخر هفته در شبکه های تلویزیونی
می کند. ابراهیم از لیلا می خواهد که به غدیر آموزش دهد تا در نبود آنها به بچه ها درس بدهد. آقای حبیبی از طرف اداره آموزش و پرورش به روستا می آید و از مدرسه بازدید می نماید و به ابراهیم می گوید که به خاطر تعداد کم شاگردان مدرسه باید تعطیل شود و بچه ها به روستای دیگری بروند. ابراهیم و غدیر تلاش می کنند تا کاری کنند که بچه هایی که به مدرسه نمی روند و کار می کنند را به مدرسه بیاورند تا مدرسه منحل نشود ...