مرد جوان: همسرم علاقمند به مشروب خوری در کنار مردان است
سایر خبرها
وصال به معبود در سرزمین وحی، پاداش صبر بانوی شهیده اهل سنت گلستان
می زد که به نوعی همان فرشته بود. خرمالی ادامه داد: مادرم مرا خیلی دوست داشت چون قیافه ام تداعی کننده چهره پدرم است و او با دیدن من یاد و خاطره همسرش شهید و جاویدالاثرش را زنده نگه میداشت و همیشه به من می گفت: تو را جای پدرت می بینم. دختر شهیده خدیجه خرمالی همچنین درخصوص ویژگی های اخلاقی مادرش گفت: مادرم با ایمان و با محبت بود و هر شب تا قبل از خواب به ذکر و تسبیح نبی مکرم ...
غلامعلی آمد اما در این لحظه های وصال عزیز با درد فراق چه کند؟
زینب(س) اهانت شود. با اینکه خدا می داند چقدر به او علاقه داشتم اما وقتی خواست برود نتوانستم مخالفت کنم. خودم هم نمی توانستم تحمل کنم به حرم دختر پیامبر(ص) اهانت شود. ولی در این سال ها این قدر بابت ماموریت های مختلف سختی کشیده بودم که تحملم کم شده بود. گفتم: صبر کن امتحان بچه ها تمام شود، بعد برو. گفت: نه باید بروم. از آخرین مأموریتش که از زاهدان برگشت، سه شب خانه بود و در این مدت پیگیر ...
محاکمه 3 مرد جوان به جرم تجاوز به 2 دختر در بیابان های اطراف ورامین
خواستار مجازات اعدام برای متهمان شدند. در ادامه متهمان یک به یک در جایگاه حاضر شدند. آنها اتهام را رد کردند و گفتند تجاوزی در کار نبوده و اعترافات قبلی شان دروغ بوده است. سیامک گفت: من اصلاً سارا را نمی شناسم. نمی دانم چرا این دختر چنین شکایتی علیه من کرده است اما قبول دارم با ستاره دوست بودم و با دخترخاله اش بیرون رفتیم. چون ستاره و دخترخاله اش مشروب خورده و مواد زده بودند با من و دوستم رابطه ...
تجاوز وحشیانه 3 شیطان صفت به نوعروس جوان جلوی چشمان نامزدش
دختر جوان و نامزدش از ترس آبرویشان ماجرا را به پلیس گزارش نمی کنند، اما چند روز بعد متوجه شکایت آن ها شدیم و تصمیم به فرار گرفتیم. نامزد دختر جوان که این سناریوی سیاه در برابر چشمان وی به اجرا رسیده بود به بازپرس پرونده گفت: همسرم در خانه تنها بود که برای سرکشی به دیدنش رفتم و پس از چند ساعت به خانه مان برگشتم که در میان راه متوجه جا ماندن ریموت خانه پدرم در خانه نامزدم شدم و به همین خاطر دوباره به ...
منتظر بازگشتش به خانه بودم، اما خبر شهادتش را آوردند!
ادامه گفت شاید من شهید شدم، گفتم خدا نکنه که شهید بشوی گفت مادر جان شهادت سعادت است و شهید شدن آرزوی من است و رفت. اسدی قارخونی از شنیدن خبر شهادت پسرش می گوید: ابتدا خبر دادند که پسرم به همراه دوستانش اسیر شده و من منتظر بازگشتش به خانه بودم، اما بعد از مدتی یک مرد روحانی منزل ما آمد و گفت فرزندت به شهادت رسیده، اما من قبول نکردم و گفتم فرزندم به همراه دوستانش اسیر شده و به خانه باز می ...
مهر مادر قزوینی علت فرزندخواندگی کودک معلول
داستان به سرپرستی گرفتن برای شما از کجا آغاز شد، جبر زمانه بود یا هدف دیگری پشت این کار بود؟ دروغ نگویم من از بچگی دوست داشتم سرپرستی یک بچه را به عهده بگیرم، حتی شاید بیشتر از یکی، اما فکرش را نمی کردم این تصمیم عملی شود، تا اینکه بعد از ازدواجم وقتی دیدم بچه دار نمی شویم، جرقه های اولیه برای این اقدام زده شد. ایرنا. پس بعد از اینکه از مشکل باروریتان مطلع شدید برای به سرپرستی ...
نجمه کمالی، نخبه ورزشکاری است که پیوند کلیه و سختی های مسیر تمرینات مانع او نشد و با اقتدار و حجاب کامل ...
موفق در گفتگو با خبرنگار بسیج فلاورجان از دغدغه های بانوان ورزشکار شهرستان می گوید. * خودتان را معرفی کنید . نجمه کمالی هستم که در یک خانواده مذهبی و ورزش دوست از شهر زازران شهرستان فلاورجان متولد شدم. از همان ابتدا علاقه زیادی به ورزش تکواندو داشتم، فعالیت خود را در این رشته به صورت حرفه ای آغاز کردم ولی بعد از چند سال فعالیت دچار بیماری کلیوی شدم و دیگر اجازه ورزش تکواندو را ...
ماجرای حضور بازیکن 11 ساله در تیم ملی زیر 15 سال
قبل فصل خودت را می گیری. ایمنا: حرفه ای ورزش کردن همراه با فعالیت های دیگر مانند درس خواندن سخت هایی دارد، چطور این سختی ها را سپری می کنید؟ براتی: قبل از ورودم به لیگ فوتبال زمانی که سال اول متوسطه بودم اوضاع درسی خوبی داشتم و با توجه به زمان کوتاه دو ماهه تیم ملی خیلی مشکلی نداشتم، در ادامه با ورودم به لیگ برتر فوتبال و آغاز متوسطه دوم، امکان حضور در مدرسه برایم سخت شده بود و ...
با معلولیت نجنگیم، با موانع معلولیت بجنگیم
... مخالفت خانواده ها خیلی ما را اذیت کرد، اما یاد گرفته بودیم برای رسیدن باید تلاش کرد. بالاخره تلاش کردیم تا اینکه سقف مشترک مان را ساختیم. این همه امیدواری و پشتکار حتماً تکیه گاهی می خواهد. برای تو این تکیه گاه چه کسی یا چه کسانی بودند؟ اول که خدا امید همه بی پناهان است، بعد پدر و مادرم، به خصوص پدرم که به من اعتماد به نفس بالایی می داد و مرا در همه کار ها حمایت می ...
مانکن خلافکار
. از همان جا کم کم شروع به خوردن مشروب و کشیدن سیگار کردم و به خاطر ظاهر خوبم موردتوجه پسرها بودم که همین باعث حسادت دختران می شد و در واقع هیچ کدام شان چشم دیدن مرا نداشتند. یک شب در یکی از این مهمانی ها پسر جوان و خوشتیپی را دیدم که فامیل یکی از آن دختران بود. هومن به گفته خودش در تهران زندگی می کرد و درآمد خوبی داشت و در واقع آرزوی هر دختری بود با او دوست شود. البته من هم از او کم نداشتم به همین ...
هشتم آذر سالروز شهادت دانشمند هسته ای ایران اسلامی
به قولی تاپ دانشکده مهندسی هسته ای دانشگاه صنعتی شریف بود. او را در ابتدا در ترم اول تحصیل خود دیدم و همیشه وی در سایت دانشگاه حضور داشت و به قولی مرجع دانشگاه و دانشجویان بود. همسر شهیدشهریاری ادامه داد: همسرم فردی آرام و ساکت بود و دائماً با دانشجویان در مباحث علمی به بحث می پرداخت و اساتید دانشگاه صنعتی شریف بسیار وی را دوست داشتند. در ترم دوم تحصیلی خود کرسی درسی برپا داشت و در این ...
باند اصغرکوچولو با جرثقیل به سرقت خودرو می رفت
دیگر ممکن بود 60 تا 70 میلیون تومان برای خودم باقی بماند. با پول هایی که از راه خلاف به دست می آوردی، چه کار می کردی؟ معمولاً خانه و ویلا می خریدم. البته همه به نام خودم نیست و به نام بستگانم می کردم. مقدار زیادی را هم صرف خوشگذرانی می کردم. به هر حال سختی زیادی کشیده بودم و می خواستم کمی هم خوش باشم. سرقت های مهندسی شده یکی دیگر از متهمان مرد جوانی به ...
همسر فرمانده ناوگروه 86: خدا بود و آب بود و اقیانوس!
خودش را داشت اما با توجه به شغل پدرم با این شرایط شغلی آشنا بودم و این جابه جایی ها برایم مسئله مهمی نبود. سجودی درباره آغاز زندگی مشترک با جوانی که در ارتش نیروی دریایی مشغول به کار بوده می گوید: آن زمان که ازدواج کردیم کمابیش ماموریت هایی وجود داشت؛ اما نه به این شکل که چند ماه طول بکشد و مدت طولانی همسرم را نبینم. چند سال بعد از ازدواج مان که ماموریت های برون مرزی مانند خلیج عدن شروع ...
اولین عکس از همسر زیبای حسین رفیعی + بیوگرافی و عکس فرزندانش
کار کرده ام و دو سالی شاگرد استاد جمشید عندلیبی هم بودم. سه تار کار کرده ام ، در دانشگاه شاگرد دکتر آریان پور بوده ام. نجاری و رنگ چوب هم بلدم ، مرمت و کار پتینه را بلدم حتی مدتی هم رفتم و خیاطی آموختم هیچ وقت خودم را محدود به بازی و اجرا نکردم. مدتی هم در رادیو حضور داشتم و روی صحنه تئاتر هم رفته ام.البته هنوز هم در هیچ کدام از این رشته ها استاد نشده ام. آسیبی که حین نجاری به پایم ...
گفتگو با تبهکار خطرناک مشهد / شکست عشقی مرا به این روز انداخت!
به گزارش زیرنویس، این جوان 25 ساله که بعد از انجام سرقت مسلحانه در بولوار شهید فرامرز عباسی مشهد متواری شده بود با رصدهای اطلاعاتی گروهی از کارآگاهان ورزیده پلیس آگاهی خراسان رضوی به سرپرستی سرهنگ همتی (رئیس دایره مبارزه با سرقت های مسلحانه) در یکی از هتل آپارتمان های شهرستان چناران به همراه همدستش دستگیر شد [... ...
اشتباه عجیب سارق بدشانس هنگام فرار از زندان
شدیم و سراغ طعمه های بعدی می رفتیم. دزد دستگیر شده که سوابق زیادی در پرونده اش دارد، در ادامه تحقیقات از اتفاق عجیبی که در پرونده قبلی اش افتاده بود، گفت. وی توضیح داد: 6 ماه قبل، پس از تحمل 4سال حبس از زندان آزاد شدم اما هنوز مهر آزادی ام خشک نشده، با همدستی 2 نفر از بچه های محله ، سرقت ها را از سر گرفتیم. من سرکرده گروه بودم و همیشه حرفه ای عمل می کردم اما یک سوتی دادم و دستگیر شدم ...
بیوگرافی لیلا بلوکات نقش نِفِرتیتی در سریال یوسف پیامبر
دیر اقدام کردم .بعد تحقیق کردم که چیکار باید بکنم که این اتفاق بیفته ، بهم گفتن اگر در رشته های هنری ثبت نام کنم بلاخره میتونم وارد این رشته بشم و بخاطر همین بهم پیشنهاد رفتن به هنرستان رو دادند و منم با توجه به اینکه سنی نداشتم و به خانوادم گفته بودم که من میخوام بازیگر بشم .وارد هنرستان کارو دانش شدم و در بین رشته های مختلف کارو دانش که در واقعه همه رشته ها پر شده بودند من تو رشته طراحی فرش ثبت ...
یک مرد میانسال پدرش را به آدم ربایی متهم کرد
مردی میانسال از پدرش به اتهام آدم ربایی شکایت کرد و گفت بی دلیل مدتی در کمپ ترک اعتیاد زندانی بود و شرایط سختی را تحمل کرد. چندی پیش مرد میانسالی با مراجعه به اداره پلیس آگاهی تهران از پدرش شکایت کرد و در تشریح دلیل شکایت خود گفت: من از مدتی قبل با پدرم [...]
روزگار سیاه دختری جوان که عاشق مرد خیانتکار شده بود ؛ شب و روز مرا به باد کتک می گرفت !
دوران جوانی بودم و شوق ازدواج داشتم نفهمیدم که بزرگ ترهایم صلاح و خوشبختی مرا می خواهند.خلاصه زندگی مشترک ما در یک منزل اجاره ای در مشهد آغاز شد و من همه سختی های زندگی را با درآمد اندک شوهرم تحمل می کردم تا به دیگران ثابت کنم که من در ازدواجم اشتباه نکرده ام، اما همه این روزهای شیرین بیشتر از 6 ماه طول نکشید به طوری که دیگر اکبر اجازه خروج از خانه را به من نمی داد و مانند یک برده با من رفتار می ...
تکلیف این بی حجابی را معلوم کنید
کوتاه و در این ایام زود گذر که با شما بودم ببخشید من را از اینکه فرزندی خوب برایتان نبودم و همیشه زحمت بسیاری را برایتان ایجاد می کردم ؛ خداوند تبارک و تعالی به شما بزرگ مردان و زنان تاریخ اجر دنیا و آخرت را بدهد، خداوند ببخشید من را و شما عفو کنید. و اما صحبتی با شما دوستان ، آشنایان ، رفیقان و شما که مرا می شناختید دارم : که من بنده ای گنهکار هستم و اگر حقی بر گردن شما داشتم بخشیدم و اگر حقی ...
مرد همسایه از پنجره به خانه و زنم نگاه می کرد او را کشتم!
از این موضوع ناراحت بود. ابتدا پرده های آشپزخانه را عوض کردیم و آستر گذاشتیم تا داخل آشپزخانه مشخص نباشد اما هر وقت پرده را کنار می زدم، می دیدم شهرام لب پنجره ایستاده است. وی ادامه داد: چند باری به او تذکر دادم اما توجهی به حرف هایم نداشت تا اینکه روز حادثه به در خانه شان رفتم و به رفتارش اعتراض کردم که او با بی خیالی به من گفت تو توهم داری و حالت خوب نیست. من به خانه شما چه کار دارم ...
قتل هولناک یک مرد به دست همسر و دخترش
با رد اتهامش گفت: مجتبی فقط دوبار من را به بیمارستان رساند. شب حادثه همسرم با پای خودش بیرون رفت و من قرصی به او ندادم. روز بعد هم خبر دادند به قتل رسیده است. دختر مقتول هم گفت: مجتبی چند بار مرا تا آرایشگاه رساند و هیچ ارتباطی با هم نداشتیم. شب حادثه وقتی از سرکار به خانه برگشتم، پدرم در حال بیرون رفتن از خانه بود. حرف های قبلی ام تحت فشار بازجویی بود و قبول ندارم. پس از آخرین دفاع متهمان و وکلای آنها، قضات برای تصمیم گیری وارد شور شدند. ...
شهید محمدرضایی مردِ بی ادعای میدان بود
اینکه میهمان می آمد به اصرار از ایشان می خواستم که دیگر بنشینند. وی ادامه داد: آقا حمید همیشه در کنار من مثل یک دوست و رفیق بود و نمی توانم بگویم همسر بلکه همه چیز من بود؛ من خیلی پدرام را دوست داشتم و وقتی آن را از دست دادم همسرم نگذاشت که یک لحظه غم بر چهره ام بنشیند و مراقب بودند دلتنگی نکنم. همسر شهید محمدرضایی گفت: ثانیه به ثانیه زندگی با شهید محمدرضایی برایم خاطره است و ...
مراسم تشییع پیکر بیتا فرهی برگزار شد/ لیلا حاتمی: فکر کردن به بیتا فرهی و حالات اش اشک مرا درمی آورد
مهرجویی را هضم کنیم که این خبر آمد، این چه زندگی است؟ چرا باید این همه ناملایمات سراغ همکاران و قلب های ما بیاید. شب گذشته در مراسم ختم این بانوی خاص بودم که دخترش مهسا از من خواست چند کلمه صحبت کنم. وقتی عکس های او را می دیدم متوجه شدم که او ویژه و خاص بود و شخصیت و منش و روش خاص خود را داشت. من این شانس را داشتم که یک بار در یک سریال با او همکار شدم، هیچ وقت ندیدم از خودش صحبت ...
نامادری رازهای قتل را افشا کرد؛ زندگی دردناک دختربچه ای که به دست پدرش کشته شد
حاضر نیست از بچه ام مراقبت کند. می خواست این بچه را بکشم تا راضی شود با من زندگی کند. من دخترم را دوست داشتم ولی زنم مرا تحریک کرد. وقتی نوبت به نرگس رسید، اتهام را رد کرد و گفت: من از این مرد یک بچه دارم. او خیلی آدم بی مسئولیتی است و پنج بار ازدواج کرده است؛ البته قبلاً ماجرای همه ازدواج هایش را نمی دانستم و از او به دلیل پرخاشگری و اذیت هایش بارها شکایت کرده بودم. ما در یک شهرستان ...
پروانه معصومی و خاطراتی که گذاشت و رفت/ بازیگری که همیشه می گفت رهبر انقلاب را دوست دارد
آرامشی داشتم انگار نه انگار یادداشت هایم را فراموش کرده ام، در حضور کسی که بالاترین مقام مملکت و حتی رهبر کل شیعیان جهان است صحبت می کردم آن قدر آرام بودم که حد نداشت. مرد بینی عمل کرده می خواست مرا بزند! *خانم معصومی، شما به عنوان یک هنرمند پیشکسوت که هیچ وقت حاضر نشدید با هر قیمتی در سینما و تلویزیون کار کنید، بگویید که چرا هنرمندی را که علقه ای به انقلاب نشان دهد، مورد آزار ...
بازیگری که دوست نداشت زن پای سماور باشد
جلوی این و آن. سریال امام علی (ع) و اشک هایی که از درد و سوز دل ریخته می شد آقای میرباقری برای نقش زن مالک اشتر در سریال امام علی (ع) با من صحبت کردند و آخرین نفری بودم که به این مجموعه اضافه شدم. من آن نقش را با دیدگاه هایی که آقای میرباقری داشتند دوست داشتم. تصویربرداری این سریال همزمان شد با پاره شدن تاندون پایم و متاسفانه پای من در گچ بود و تلفنی این موضوع را به اطلاع ...
فراز و فرود کارنامه هنری پروانه معصومی
همان مکان مشخص شده بود. من آن صحنه سریال را خیلی دوست دارم و با جان و دل آن را بازی کردم. به اعتقاد من ایفای یک نقش مذهبی عشق و ایمان می خواهد. در این کار همه با ایمان خاصی بازی می کردند و از طرفی بازتاب عشق و ایمانی که میرباقری به فیلمنامه امام علی (ع) داشت خیلی عالی به بازیگر ها انتقال پیدا کرده بود. وقتی کار پخش شد من در سوریه بودم و خیلی برایم جالب بود که وقتی مردم آنجا مرا می دیدند ...
از لیلا حاتمی تا ساره بیات ، هنرمندان حاضر در مراسم تشییع بیتا فرهی/ بدرقه بیتا فرهی در میانه اشک و ...
بانوی خاص سینما بود. به تک تک عکس های او نگاه کنید، انگار از ازل برای سینما ساخته شده بود و چه خوب وارد سینما شد و چه بد از بین ما رفت. هنرمندان 2 بار می میرند یک بار از این همه، اما و اگر دق می کنند و یک بار هم با مریضی و دور افتادگی و استرس. چند روز پیش قبل از فوتش به بیمارستان رفتم، درست نمی توانست صحبت کند، اما با ایما و اشاره به من گفت سینما در چه حال است و اوضاع و احوال چگونه است من ...