سایر منابع:
سایر خبرها
قلعه نویی: کدام مافیا؟ مثل بعضی ها از فروش بازیکن درصد نگرفته ام
.... چطور 8،9 سال کنار من بودند، آدم خوبی بودم ولی الان بد شدم؟ همین ها در تلویزیون می گویند قلعه نویی عین پدر ما است، از خارج زنگ می زنند و می گویند که مرد هستی. 45 دقیقه مقابل در خانه ام منتظرم می مانند تا من را ببینند. داستان های دیگری وجود دارد که لازم باشد می گویم. مرتضی کامرانی (مدیر پیشین کمپ استقلال) شاهد است که چه افرادی به من مراجعه می کردند. نمی خواهم به برخی مسائل ورود کنم و اگر نیاز ...
روایت تکان دهنده یک زن کارتن خواب
پسر همسایه مان بود، در سن 17سالگی نامزد کردم و بعد درس و مدرسه تعطیل شد. یک عروسی مختصر گرفتیم و با جهزیه کمی راهی خانه او در حوالی میدان خراسان شدم. بدبختی من از همان موقع شروع شد. همسرم سعید، اعتیاد داشت و من هم به مرور زمان درگیر اعتیاد شدم. بعد از ازدواج و با رها شدن از دست نامادری شرایط زندگی ام متفاوت شده بود اما من متوجه آسیب های آن نبودم. اعتیاد ذره ذره به جان من رسوخ و مرا درگیر کرد که وقتی ...
سرگذشت یک زندگی شورانگیز
ساعت نزدیک هشت شب است که به کوچه رشتی ها می رسم. کتابفروشی نوبهار باز است. تعدادی نوجوان که معلوم است دانش آموز هستند مشغول خریدن کتابند. تمام مسیر را از کنار زاینده رود و حاشیه خیابان چهارباغ پیاده طی کردم. می خواستم درون خود غوطه ور باشم و به خود و آینده ناملموسم فکر کنم. در خانه باز است و پدر روی یک صندلی چوبی کنار در نشسته. وقتی مرا می بیند از جا بلند می شود. کجایی آقا کمال ؟ مژده دارم برات ...
انفجار بمب در دستان ترقه ساز حرفه ای(+عکس)
دهان می چرخید که امیر امسال کولاک خواهد کرد! او با فکر کردن به حرف هایی که درباره اش می زدند ناخود آگاه لبخندی گوشه لبانش می نشست. برای لحظه ای در فکر روز چهارشنبه آخر سال فرو رفت. دوستانش را می دید که همه کناری ایستاده و انگشت به دهان بمب ساخته شده او را نگاه می کردند و دقایقی بعد با پرتاب این ترقه بزرگ دست ساز صدای انفجار مهیبی ساختمان های اطراف را به لرزه در می آورد. دوستانش برای او ...
معنای دعای تحویل سال
حرف نمی زنیم و خودمان هم عمل می کنیم)، حالا خواستیم شما هم عنایتی بفرمایید که با دست شما تبرّک شود. آن شخص می گوید: دیدم آن امام رئوف و مهربان، آن امامی که وقتی وارد شدم و سلام کردم، خیلی عالی جواب داد که قلبم نورانی شد، روی دو زانو نشست و یک دفعه به من فریاد زد: اذیّتش نکن! من وحشت کردم، گفتم: آقا! چه اذیّتی کردم؟! من که کمک کردم. فرمودند: همین که گفتم، اذیّتش نکن ...
دفاع تمام قد معصومه ابتکار از فتنه 88!
بود که دانشگاه معین کرده بود. ابتکار گفت: در زمان انقلاب در همه تظاهرات ها بودیم. در یک زمانی دانشگاه ها هم تعطیل شد چون تظاهرات ها در صحن دانشگاه زیاد بود و سر ریز می کرد در خیابان ها. همه چشم نگران و بسیار امیدورا بودیم. من بعد از انقلاب دانشجو بودم و در کمیته کارگری بودم و مسئولیتم در سوادآموزی بود. وی در مورد تسخیر لانه جاسوسی گفت: من از تسخیر کنندگان نبودم. سه روز بعد از ...
دل نوشته ای برای مدافع حرم
...، حسین زنگ خطری بود برای نسلی که به خاطر بیاورند دفاع از حرم فرض است. نسلی که امروز خیلی هایشان مسافر سامرا شده اند. یک خانه پدربزرگم است، در را می شکند و تو می آید، همه را به رگبار می بندد و از تیر ها دوتا سهم ما می شود؛ یکی پشت ساق چپم می خورد و یکی روی ران سمت راستم. خون زیادی از من می رود ولی درد ندارم... . از خواب پریده ام و دارم خواب عجیبم را یادداشت می ...
سوریان: مهم قهرمانی است، نه کمربند
.... حالا هم که نماینده اتحادیه جهانی کشتی زحمت کشیده و این کمربند را به فدراسیون کشتی ایران تحویل داده، خیلی تشکر می کنم و امیدوارم مرا ببخشند که نتوانستم به بندرگز بروم و آنجا این کمربند را تحویل بگیرم. خیلی دوست داشتم می توانستم کنار هموطنانم در بندرگز بودم ولی چون باید خودم را برای مسابقات پیش رو آماده کنم، متأسفانه نتوانستم آنجا بروم. هرچند به مصدومیت ها عادت کرده و با تحمل ...
دست ردیک پرسپولیسی به سینه استقلال ومنچستریونایتد
جالیزکاری بود صافکاری انجام دادیم و زمین فوتبال ساختیم. ما در همان زمین های خاکی تیمی به نام عارف تشکیل دادیم و از یک بازی هفت نفره کار خود را آغاز کردیم. من از همان ابتدا کاپیتان این تیم شدم. خدا بیامرزد مادر "نصرت" ام را، من لباس های تیم را به خانه می بردم و او آن ها را هفته به هفته می شست. زمان گذشت و تیم ها روز به روز بیشتر شدند و در حوالی آن تپه شنی حدود 50 زمین ساختند. هر کس در محل خود زمینی را صاف ...
ایران برگر افتخار است چون من ساختم!
بیشتر کارهای خانه دست زنهاست. برای این که مردها دائما تمرین مشق نظام می کردند که وقتی جنگ می شد آماد نبرد باشند. تاریخی که در فرانسه نوشته شده است و متأسفانه خود ایرانی های ما آن را ننوشته اند که ایل بختیاری و ایل لرستان قشونی که از خرم آباد و اطرافش حرکت می کند تا نزدیک سن پترزبورگ رفته است. وی همچنین گفت: استادی همچون شهرام ناظری هم افتخاری در ایران برگر خوانده اند چون ایشان هم کُرد هستند ...
حاج احمدآقا برای امام اعز اشخاص بود
ایشان در قم رفتم که آن روزها در کوچه ای، عمود بر خیابان بیمارستان و موازی با صفائیّه واقع شده بود. نام آن کوچه را نمی دانم؛ ولی بالای شهر قم محسوب می شد و جای خوبی بود. زمانی که ایشان تازه ازدواج کرده بودند، من در سفری از مشهد به قم آمده بودم و گفتم بروم فرزند امام را ببینم. به دیدار ایشان رفتم و از نزدیک با هم آشنا شدیم. این، اوایلِ آشنایی ماست. بعداً که ایشان به نجف رفتند و از نجف به قم ...
عهدی برای شهادت
یک روز اتفاقی نصرت الله دوست دوران کودکی و نوجوانی را دیدند. نصرت الله پس از پذیرفته شدن در دانشگاه به جبهه آمده و حالا مسئول جهاد سازندگی مریوان بود. به درخواست نصرت الله به جهاد منتقل شد و بقیه خدمت را در آنجا گذراند. چند ماه از پایان خدمتش می گذشت و به پای دل، توی مریوان مانده بود. می توانست در میان سلام وصلوات اهالی ابراهیم آباد به خانه برگردد، دنبال کسب وکاری برود و برای ازدواج ...
گاوخونی یک رمان ایرانی موفق
می شود. خواب های راوی بیشتر شامل خاطرات پدر است، پدری که هر روز صبح زود بیرون می رفت و در زاینده رود شنا می کرد و یک بار خواب می بیند که روزی آنقدر به پایین دست رودخانه رفت که در باتلاق گاوخونی غرق شد و مرد.(هر چند که پدرش در مغازه خود و پشت میز کارش فوت کرده بود.) راوی بعد از مرگ پدر به اصفهان برگشته و با (دختر عمه اش) ازدواج می کند، اما وضعیت روانی اصفهان، خاطرات دیوانه کننده کودکی و شرایط ...
خواسته مادر 5 شهید از امام(ره)/ برآورده شدن آرزوی مادر خانواده 5 شهید برای دیدار با رهبر انقلاب
سوار ماشین می شدم به تهران می رفتم تا از خانه پسر بزرگم خبر بگیرم. از وقتی بچه ها رفتند من یکسره در این راه بودم. قسمت ما هم اینجوری بود. به آن ها می گفتم چون به خاطر خدا می روید ناراحت نیستم/افتخار می کنم که چنین بچه هایی داشتم * وقتی خبر شهادت آمد چه حالی داشتید؟ پاره تنم بودند. گریه و زاری هم کردم اما شکر کردم که بچه هایم باخدا بانماز و باایمان بودند و برای اسلام رفتند ...
همسر فرمانده فاطمیون: ابوحامد های دیگر در راهند و این راه به آزادی قدس منتهی می شود
) تاب دوری نیاورد و برای آگاهی از حال برادر سختی سفر را به جان خرید و به قصد خراسان راهی ایران شد. از چگونگی این سفر و همراهان وی اطلاع دقیقی در دست نیست. اما نوشته اند چون به ساوه رسید سخت بیمار شد و از همراهان خواست وی را به قم برسانند.در این چند روزی که حضرت معصومه (س) در قم بود از فراق برادر می گریست و بسیار غمگین بود. سرانجام آن حضرت پس از 17 یا 16 روز از دنیا رفت. گویند که پیکر مطهرش را غرق در ...
رهبرانقلاب دستور پیگیری پرونده ام را دادند
اکتبر 2012 برگزار و پس از آن حکم را ابلاغ و وقت تجدید نظر هم گذاشته شد. بعد از آنکه اعتراضی به حکم صورت نگرفت، در 11 دسامبر 2012 حصر خانگی پایان یافت و 18 دسامبر 2012 نیز وارد ایران شدم. *اگر کسی را بکشی زندانی می شوی و می توانی اعتیادت را ترک کنی - 9 روز زندان در لندن چطور گذشت؟ تاجیک: شب اول و دوم در انفرادی بودم خوب بود، روز سوم من را به سلول دیگری بردند. وقتی وارد ...
روایت خواندنی یک بسیجی عراقی
بهتر می دانند که چه زمانی هواپیماها و بالگردها باید وارد عمل شوند. ساعت از 4 و نیم بعد از ظهر گذشته بود که شنیدیم، نیروهای عمل کننده در محورهای حی الصناعی و بیمارستان هم خوب پیش رفته اند، با اینحال، تا زمانی که این نیروها دست به دست بدهند، هنوز زمان زیادی لازم بود و نیاز به نبردهایی خانه به خانه، محله به محله و تن به تن داشت. در همین اوضاع و احوال بود که مصطفی ، مهندس فنی شبکه ...
در امتداد تاریکی ... "اشک های تلخ"!
دستگیر و روانه کمپ ترک اعتیاد شدم، اما پس از گذراندن دوران ترک مواد مخدر هنوز به درستی خودم را نیافته بودم و از سوی دیگر نیز روی بازگشت به خانه ام را نداشتم این در حالی بود که برادرم گم شدن مرا به پلیس اطلاع داده بود. به همین خاطر به عنوان خدمتکار، به مدت 3سال در همان کمپ مشغول کار شدم، تا این که روزی به سمت خانه ام رفتم و فهمیدم مسعود ازدواج کرده و صاحب دختر زیبایی نیز شده است. با دیدن این شرایط دوباره به محل کارم بازگشتم تا این که پلیس مرا شناسایی کرد، اما من نمی خواهم ... ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی *خراسان ...
خزاعی: 80 درصد فیلم های ما سبک زندگی غربی را ترویج می کنند/ ارشاد مسئولیت اکران فیلم ها با مضمون خیانت ...
انسان نگران اخلاق و دین و این چیزهاست - در بعضی از فیلمها و سریالها لزومی ندارد. انسان نگاه میکند، می بیند این سریالِ خوش ساخت و خوش مضمون اگر این زائده را نداشته باشد، هیچ زیانی به این سریال نمیرساند؛ از این قبیل هم ما داریم. بعضی از ارتباطات عشقی دختر و پسر که توی فیلمها منعکس میشود، بد است، بدآموز است. اینکه شما نوع برخورد یک زن و مرد را، یک عشق غلط را - این عشقهای مثلث و مربع را - توی فیلم ...
نیاز 15 میلیون تومانی برای نجات از چوبه دار
...، اما برای من صبر یعنی پلی که آدم را به سلامت از خطر عبور می دهد. به عنوان سخن پایانی چه صحبتی داری؟ کمک به هم نوع موضوعی است که در زندان از مردم یاد گرفته ام. از آنها تشکر می کنم که مرا به زندگی امیدوار و به من وخانواده ام کمک کردند و آرامش دادند. سعی می کنم اگر عمری داشته باشم برای خدمت به مردم صرف کنم و همیشه دعای من همراه مردم است. در زندان چشم های زیادی به دنبال کمک های مردم است. آنها شادی را به بند ما آوردند، امیدوارم خدا شادی را به خانه هایشان ببرد. *شرق ...
زن و شوهرها از هم چه می خواهند؟
خوابی بی دغدغه نیاز دارم. زنان از همسر خود چه می خواهند؟ * می خواهم وقتی درباره روز بدی که داشته ام با تو حرف می زنم و می گویم: لطفا فقط گوش کن ، نصیحت و توصیه را کنار بگذاری. فقط گوش بدهی، مرا در آغوش بگیری و بگویی: دوستت دارم! * می خواهم این را بدانی که ازدواج، نزدیک شدن رابطه دو نفر است؛ پس چرا من هرگز روز تولد تو را فراموش نمی کنم؛ اما تو هیچ وقت روز تولد من را ...
حال و روز ناخوش بازار شب عید در بهشهر/حاج محمد میوه فروش: دایی جان! هیچ کس این مردِم وِسته دل نسوزِنده
خوبی داشته باشم. از وی سوال کردم حضور مردم در بازار که امیدوارکننده به نظر می رسد، چطور از فروش راضی نیستید؟ خانم قلندری گفت: مردم در بازار هستند اما توان خرید ندارند، چرخی در بازار می زنند و دست خالی به خانه بر می گردند. پس از خروج از این مغازه ها در مسیر به بازار روز میوه و تره بار رفتم، این سوال تکراری را این بار از یک میوه فروش پرسیدم که 10 سال در این حرفه مشغول بود که با ...
ماجرای شکل گیری حزب الله به کمک سپاه/ می خواستند تابوت خالی کشمیری را به نام شهید دفن کنند
گرفته بود گفتم چراغ را خاموش کن بیا ببین قبر چطور نورانی شده. پورجانی که گفت مردم دارن به طرف قبرها می آیند سریع خاک ها را ریختم. عملیات نصر و جانفشانی سرباز سنی زمان عملیات نصر سرهنگ شاه محمدی معاون من بود. از کرمانشاه آمده بودم دیدم سرهنگ و بقیه ایستاده اند که دیدم پسری به صورت لاتی دستش را روی زانو گذاشته و نشسته. یک برگه ام توی دست سرهنگ بود. سرهنگ گفت به این سرباز پنج روز ...
تدوین فیلم را پس از انتخابات عوض کردم/ یک موسیقی مرا به نقش رساند
خبرگزاری مهر-گروه هنر: فیلم سینمایی انارهای نارس به کارگردانی مجیدرضا مصطفوی داستان انسی و ذبیح است که در حاشیه شهر و در خانه ای اجاره ای زندگی می کنند. انسی از زنی سالخورده پرستاری می کند و ذبیح در شمال شهر کارگر ساختمانی است. آنها آرزو دارند بچه دار شوند... در این فیلم بازیگرانی چون پژمان بازغی، شیوا خسرو مهر، مهران رجبی، آنا نعمتی، رابعه مدنی، ساقی زینتی و قطب الدین صادقی حضور دارند. ...
ماجرای دوران نامزدی و استغفاری که 1000 بار تکرار شد
رستوران به سالن آمد و سفارش غذا داد، غذا قیمه پلو بود، من هم که کنارش نشسته بودم، همان غذا را سفارش دادم، برای حساب و کتاب، پیرمرد به طرف صندوق رفت، به گمان اینکه حساب غذای مرا هم می کند، کنار صندوق منتظرش ماندم، اما با تعجب دیدم، پیرمرد فقط حساب غذای خودش را کرده و بعد هم از آنجا دور شد، دوست داشتم آن لحظه زمین دهان باز کند و من در آن فرو بروم. با خودم گفتم: خدایا! حالا چه جوابی به صاحب ...
حمله دزد چاقو به دست به شاکی
به گزارش خبرنگار ما، ساعت 14 روز یک شنبه، پنجم بهمن ماه مأموران کلانتری 109 بهارستان از حادثه زورگیری در یکی از خیابان های اطراف باخبر و در محل حاضر شدند. بررسی های اولیه نشان داد دو سارق موتورسوار بعد از سرقت گوشی یک رهگذر قصد فرار داشتند که مردم یکی از آنها را دستگیر کرده اند. بعد از انتقال متهم به کلانتری، شاکی در شرح ماجرا گفت: داشتم با گوشی تلفن همراهم حرف می زدم که ناگهان دو پسر ...
زورگیران غرب به دام افتادند
...، باغ فیض، پونک، آریاشهر، گیشا، مرزداران، بلوار فردوس و. . . انجام شده است. یکی از شاکیان که نوجوان 15 ساله بود و همراه پدرش به پلیس مراجعه کرده بود، گفت: روز 30 مهرماه راهی کلاس زبان بودم. داشتم با تلفن همراهم که گوشی اپل بود و 2 میلیون و 400 هزار تومان ارزش داشت حرف می زدم که یک موتورسیکلت با دوسرنشین مقابلم توقف کرد. دو پسر جوان با تهدید چاقو و قمه گوشی مرا سرقت کردند و گریختند. ...
وحشت مادر و فرزند در سرقت دزدان مسلح از خانه
مظنون بازداشت شد. متهم در بازجویی های اولیه منکر سرقت شد اما وقتی زن صاحبخانه او را شناسایی کرد به سرقت مسلحانه اعتراف کرد. وی گفت: مدتی قبل وقتی به خانه برادرم رفت و آمد داشتم فهمیدم صاحبخانه شان پولدار است و همسرش هم مقدار زیادی طلا دارد. به همین خاطر وسوسه شدم و با دو نفر از دوستانم به نام های سیروس و شاپور نقشه سرقت را طراحی کردیم. روز حادثه نزدیک خانه شان کمین کرده بودم و وقتی شوهرش از خانه ...
از نظر سنجی درباره محبوبیت روحانی وحقوق سالانه احمدی نژاد تا پیام عربی سردار سلیمانی و مردی که مربی تیم ...
***دیدار مریم رجوی با یکی از سران داعش مترجم سابق سرکرده منافقین فاش کرد که سرکرده های این گروهک و در رأس آنها مریم رجوی روابط خوب و نزدیکی با سران گروهک تروریستی تکفیری داعش در عراق و سوریه دارند. به گزارش پایگاه خبری عراقی المسله، قربانعلی حسین نژاد مترجم سابق مسعود رجوی که که خود نیز از سرکردگان این گروهک تروریستی بوده است، گفت: سران منافقین از گذشته تا کنون روابط خوب و مستحکمی با داعش داشته اند و شخص مریم رجوی حدود یک سال پیش با رییس یکی از گروه های هم پیمان با د ...
حکم آقا برای او حکم امام معصوم را داشت/ ذکاوت و قاطعیتش کمیاب بود
بودید و دستاوردهای تیپ فاطمیون در آنجا چه بود؟ من آذرماه پارسال به سوریه اعزام شدم و یکسال و سه ماه در آنجا حضور داشتم. من به مدت دو ماه متداوم در مناطق "عتیبه"، "قیسا"، "دیرسلمان"، "احمدیه"، "زمانیه" و مناطقی دیگری که سقوط کرده بودند و پارسال ما آن ها را فتح کرده ایم، حضور داشتم. کل مناطق فتح شده در جبهه جنوبی از دستاوردهای تیپ فاطمیون بوده است؛ مثلا منطقه "حلب" و "لاذقیه" به دست تیپ ...