سایر منابع:
سایر خبرها
تباهی دختر 14 ساله در پارتی شبانه
2بامداد از خانه بیرون بروم تا در زیبایی شب با هم در خیابان راه برویم. آن شب، وقتی دل به دریا زدم و از خانه بیرون رفتم، بهزاد را به همراه یک دختر و 2 پسر جوان دیگر دیدم که داخل پراید نشسته بودند. به خاطر اعتمادی که به او داشتم سوار خودرو شدم و به یک پارتی شبانه رفتم اما آنجا دختران دیگری هم مانند من بودند که فریب پسران جوان را با وعده ازدواج خورده بودند. الهام در حالی که دیگر صدای ...
ویدیو | مریم مومن از لات بازی دوران بچگی اش می گویید
نوازنده نی و مادرش هم سوارکار است. مریم مومن در کودکی بسیار شیطنت می کرد و جزو دانش آموزان شلوغ و شیطون در مدرسه به شمار می رفت؛ به گونه ای که پدرش او را اوغلوم یعنی پسرم صدا می زند. مریم مومن عاشق آلوچه و لواشک است. مریم مومن درباره جدایی و طلاق پدر و مادرش گفته بود: من یک شبه بزرگ شدم؛ در 9 سالگی و اوج بچگی ام حامی مامانم شدم و سعی کردم کسی به مامانم توهین نکند. من هیچ وقت ترجیح ندادم مادرم ...
ناگفته هایی درباره حاج قاسم سلیمانی از زبان خواهرش
در خانه مثل رفتار بقیه برادرها، خوب بود. آبان سال 1397 با حاج قاسم به سوریه رفتیم. ایشان رفت تا بشار اسد را به تهران بیاورد. ما در فرودگاه پیاده شدیم و او خداحافظی کرد و رفت عصر با بشار اسد برگشته بود. احسان به والدین به سبک حاج قاسم خیلی احترام پدر و مادرش را داشت. بارها حاج قاسم به راهبرد می آمد؛ او تاکید داشت خودش پدر را به حمام ببرد. اگر زمانی می آمد؛ می پرسید ...
زیباترین اشعار تبریک روز مادر و روز زن، بهترین و عاشقانه ترین پیام های تبریک
...> کاش می شد عمر خود را هدیه می دادم به او زندگی را دوست دارم مادرم را بیشتر فریبرز رضانواز *** مشروط به چشمان تو این ترم قبولم دانشکده عشق و هنر، خانه ات آباد! نیما رودینی *** پا به پای غم من پیر شد و حرف نزد داغ دید از من و تبخیر و شد و حرف نزد شب به شب منتظرم بود و دلش پرآشوب شب به شب آمدنم دیر شد و حرف نزد غصه می خورد که من حال ...
جانباز مدافع حرم: به حاج قاسم گفتم چقدر کلاس می گذاری؟
آمدم و برای حضور در سوریه اقدام به ثبت نام کردم. چون قد و قواره کوچکی داشتم من را ثبت نام نمی کردند و بعد از کلی التماس اسم من را نوشتند. از ایران به پدر و مادرم زنگ زدم و قضیه رفتن به سوریه را گفتم؛ با توجه به اینکه پدرم هم در جنگ تحمیلی حضور داشت به من گفت: ما که از جهاد و شهادت خسته نمی شویم برو به سلامت. مادرم هم گفت خون تو که از خون حضرت علی اکبر(ع) رنگین تر نیست؛ هر طور خودتان می دانید اگر ...
دختری که شغل متفاوت دارد: می گفتند نهایتا بچه داری می کنی
وجود شما جا گرفت؟ از بچگی به ماشین و رانندگی علاقه داشتم؛ یعنی عشق ماشین بودم. مسافرت های ما هم بیشتر با ماشین بود و همیشه پدر رانندگی می کرد. از وقتی هم که به دنیا آمدم پدرم ماشین داشت و به قول معروف با آن زندگی کردیم. همیشه جلوی چشمم در حیاط خانه یا پارکینگ بود. بزرگ تر که شدم دوست داشتم با ماشین رفت و آمد کنم، به آن برسم و همیشه شیک و تمیز باشد. پدر من کشاورز است و زمین و باغ دارد و ...
خودم را مدیون مسجد و قرآن می دانم
سلام برهمه اهل خانواده ام. با شما پدر و مادر گرامی چه بگویم و چگونه از شماها که عمری برای من زحمت کشیدید و مرا بزرگ کردید قدردانی کنم و چگونه شماها را از خود راضی و خشنود گردانم. از اینکه نتوانستم آن حقی که شماها بر گردنم داشتید به خوبی انجام دهم امیدوارم مرا عفو کنید تا ان شاءالله روز قیامت خدای حنان و منان مرا مورد رحمت خویش قرار دهد. از شما می خواهم که برایم ناراحت نباشید و بدانید فرزند شما ...
مدال طلای مسابقات جهانی ووشو در دستان جوان جویمی
این افراد مدال آور، جوان اهل شهرستان جویم استان فارس محمد حسین اکبرا است که در مسابقات جهانی ووشو در وزن 80- کیلوگرم موفق به کسب مدال طلا شده است. اکبرا درباره کسب این موفقیت گفت: حدود چهار سال است که به صورت حرفه ای در رشته ووشو فعالیت می کنم و در سالیان اخیر موفق به کسب مقام های مختلفی در سطح استان و کشور شدم که آخرین مدال من در کشور به مسابقات سال قبل انتخابی تیم ملی برمی گردد که ...
بیش از 50 کیلومتر را در سرمای زمستان برای امتحان دادن با وانت می رفتم
یک اتاق در خانه یکی از آشنایان برایم کرایه کرد و من به همراه مادربزرگم دوره دبیرستان را در مرکز شهر رودان سپری کردم دو عشق واقعی در یک روز امتحانات دوره دبیرستان من با روزی که ازدواج کردم یکی شده بود، از دو رویارویی عاشقانه که ترک هیچ یک از آنها امکان پذیر نبود، به همین منظور صبح رفتم و در آزمون شرکت کردم و عصر پای سفره عقد نشستم و جواب بله را به شریک زندگی ام گفتم، این گونه ...
تبریک روز مادر و زن 1402 + متن ادبی، پیام، شعر، عکس استوری و بنر ولادت حضرت فاطمه زهرا (س)
د بی منت جوونیشو به پام ریخت بی منت عاشقانه ترین لحظاتشو برام گذاشت بی منت دوسم داره روزت مبارک مادرم مادر جان! یک سال در میدان زندگی می دویم، می رویم و می آییم و در طول حوادث روزگار هر جا کم آوردیم به آغوش تو پناه می آوریم. تا بالاخره فقط یک روز و آن هم در روز مادر یادمان بیاید باید به زبان بیاوریم که آن آغوش پرمهر بی چشمداشت را چقدر دوست داریم. روز مادر برای اعت ...
گپ و گفتی صمیمانه با نخبه علمی و ورزشی کشور
طلایی آسیایی هانمادانگ تکواندو من نویسنده کتاب سرطان و چاپ در دانشگاه هاروارد و به تازگی هم به عنوان دانشمند جوان برتر در سال 1402 معرفی شدم. مشوق لیلا کشاورزی علاوه بر تلاش و همت خودش در این موفقیت ها چه کسانی بودند؟ _من همیشه از کودکی می خواستم که آدم متفاوتی باشم و اسم من همیشه ماندگار باشد، همیشه دوست داشتم طوری زندگی کنم که اگر حتی زمانی هم نباشم همیشه نام و یاد ...
شلیک مرگبار جلوی آرایشگاه مردانه پایان کری خوانی مجازی / در یافت آباد رخ داد
در پیامی تهدیدآمیز برای مقتول نوشته بود: انتقام سخت نزدیک است. پس از یک ماه از این جنایت سرانجام مخفیگاه دو در نظرآباد استان البرز شناسایی و آنها دستگیر شدند. اشکان در تشریح جزییات ماجرا گفت: من و هادی سال ها با هم دوست بودیم؛ اما مدتی بود اختلاف داشتیم. آخرین بار وقتی با هم درگیر شدیم او با چاقو به جانم افتاد و به قصد کشت مرا زد. تمام بدنم چاقو خورده بود. حتی دو بریدگی عمیق در ناحیه ...
حکایت درخت کریسمسِ اسلامی
به گزارش به نقل از ردنا، وقتی بچه بودم، همیشه در ایام کریسمس دوست داشتم ما هم در خانه درخت کریسمس داشته باشیم، اما پدر و مادرم سخت با این ایده مخالف بودند و معتقد بودند برپا کردن درخت کریسمس در خانه با ارزش های دینی ما در تضاد است. البته این فقط حکایت ما نبود، اکثر دوستان مسلمان من همین طور بودند. حالا چند سال گذشته و همان پدر و مادرها الان به نوه هایشان هدیۀ کریسمس می دهند. در واقع آنها در آن ...
درخواست طلاق از زن خیانتکار / هرگز او را نمی بخشم
.... او قدر عشق من را نفهمید. هرچه داشتم به پایش ریختم. حتی ماشین زیر پای خودم را هم به او دادم که در آرامش باشد، اما او این طور مرا نابود کرد. حالا هم خودش می داند و زندگی اش. حاضری مهریه و نفقه بدهی؟ فعلاً که سه ماه است در خانه من زندگی نمی کند اما در دادگاه هم قبول کردم مهریه و هر مطالبه دیگری که حق قانونی اوست بدهم. وام می گیریم. خانه ام را هم رهن ...
دل شیر این دختر جوانِ اهل قزوین همه را متعجب کرد
که شدم دوست داشتم با ماشین رفت و آمد کنم، به آن برسم و همیشه شیک و تمیز باشد. پدر من کشاورز است و زمین و باغ دارد و از همان زمانی که من کودک بودم، جز ماشین سواری، یک تراکتور هم داشت و ما را سوار تراکتور می کرد و این خیلی حس خوبی داشت. ما همیشه برای کمک یا تفریح سر زمین و باغ می رفتیم بنابراین من هم به نوعی با شغل مردانه بزرگ شدم تا در مقطع تحصیلی که با اصرار مادرم، معماری را انتخاب کردم. همیشه می ...
این مرد همیشه در اینستاگرام به دنبال زنان و دختران است| آقای قاضی با غزاله در همین اینستاگرام آشنا شدم و ...
به گزارش همشهری آنلاین ، زن جوان که از وقت گذرانی شوهرش در اینستاگرام و راه انداختن چالش های مختلف و ارتباط با زنان و دختران ناشناس در فضای مجازی خسته شده بود با مراجعه به دادگاه درخواست طلاق داد. شوهرم به من خیانت کرده است، او همیشه در اینستاگرام به دنبال زنان و دختران است و به آنها پیام می دهد. قاضی رو به مرد جوان کرد و گفت، پسرم همسرت درست می گوید؟ - نه جناب ...
متن های زیبای تبریک روز مادر | جدیدترین تبریک روز مادر
...> غایب را تا وقتیڪه بازگردد ڪوچڪترین را تا وقتیڪه بزرگ شود، و همہ آنها را تا وقتیڪه بمیرم مادر عزیزم روزت مبارک جملات تبریک روز مادر برای مادر بودن باید مادرانه عشق ورزید... حرفه ای خستگی ناپذیر مثل مادرم روز مادر مبارک... من همیشه وقتی بچه بودم؛ به یه کار مامانم خندم میگرفت که میشست روی زمین ...
به بهانه نزدیک شدن به روز مادر| روایتی از مادرانگی در مرکز همدم
دختر نوجوانی در کنار زن روی مبل نشسته است و گاه خنده های ریزی بر لبان دخترک نقش می بندد. دو دختر دیگر با چهره هایی همسان که نشان از دوقلوبودنشان دارد، دستان زن را در دست گرفته اند. دیگری از راه نرسیده، جایی کنارش باز می کند و گونه های او را می بوسد و سرش را روی زانوهایش می گذارد. اینجا خانه پناهگاهی شقایق است؛ خانه دختران مرکز توان بخشی همدم (فتح المبین) که به برکت وجود مامان فرشته روی خوش زندگی ...
انتقام خیانت آلود از شوهر بی وفا / زن جوان پس از بازداشت در لانه فساد اعتراف کرد
من هم مانند خیلی از دختران نوجوان، فکر می کردم این حرف ها دیگر قدیمی شده است؛ اما حالا که در گرداب خیانت و فلاکت افتاده ام، می خواهم فریاد بزنم آی دختران جوان عشق های خیابانی جز هوسرانی نیست .... به گزارش زیرنویس، این ها بخشی از اظهارات زن 21 ساله ای است که [...]
آرزوهای بچه های غزه در آستانه سال نو
را بسیار عزیز توصیف می کند، خاطره دارد. عبدالله السامر (6 ساله)، از عرب ها و همه جهانیان می خواهد که جنگ را متوقف کنند و با حق بمانند نه با دشمن اسرائیلی. زیرا این دشمن باطل است و کودکان بی گناه غزه را می کشد. سلمان دلول (11 ساله) از محله الزیتون می گوید: آرزوی من این است که برگردم و روی پاهایم راه بروم و بتوانم ببینم. مجروح شدم و مرا به بیمارستان بردند، اما پاها و صورتم پس از بمباران خانه ای که در آن بودیم، به شدت آسیب دید. می خواهم به بازی با دوستانم در مدرسه در تل الهوی، جایی که زندگی می کردیم، برگردم و همه اعضای خانواده در یک خانه جدید جمع شویم و زندگی کنیم. ...
صدایی که به مرتضی نرسید
ترکش خمپاره و گلوله شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است. درباره شهید 17 ساله، مرتضی سلیمانی و نحوه شهادتش از زبان هم رزمش می خوانیم: در سال 62 برای شرکت در عملیات از لشکر 27 محمد رسول الله به جبهه اعزام شدیم. در گروهان خود با همرزمی به نام مرتضی آشنا شدم که 17 سال بیشتر نداشت. بعدا که با هم صمیمی تر شدیم از او سوال کردم: اولین بار است که به جبهه می آیی؟ جواب داد: اگر ...
شب خواستگاری صیغه ام کرد / عفتم را از دست دادم !
به گزارش زیرنویس، دختر 19 ساله ای که برای رهایی از گرداب هولناک تلخکامی های زندگی وارد مرکز انتظامی شده بود با بیان این که داستان اشک آلود من، قصه ای عبرت آموز برای دختران جوان و خانواده هاست به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری رسالت مشهد گفت: هنوز چند ماه بیشتر از جشن تولد18 [...]
مردم نی ریز از مادر گفتند...
خیلی کم است اصلاً هفته ها می شود که به مادر سر نمی زنند با اینکه مادر مریض است و می دانند من یک شیفت سرکارم. اما همین نیامدن آن ها باعث وابستگی و دلبستگی من و مادرم شده. او همدم من است و من می دانم خیلی زحمت کشیده، او به خاطر ما، معلمی را رها کرد تا مادر خوبی برای ما باشد. من همیشه با عشق برای مادرم هرکاری بخواهد انجام می دهم و این خدمت را کوچکترین وظیفه خودم می ...
به رنگ خدا، برشی از زندگی عاشقانه مردی که امامزاده کرمان شد
داشتم از روی ظاهرش قبولش نکند. اتاق من نزدیک درب حیاط بود، باغچه بزرگی هم داشتیم، مادر و پدر با آقای تهامی و آقای مغفوری وارد منزل شدند و مادرم مرا به اتاق خودم راهنمایی کرد و گفت شما همینجا بمان! دل توی دلم نبود، دلم می خواست بشنوم چه می گویند، تا کنار ورودی خانه هم رفتم، اما پشیمان شدم و برگشتم به اتاقم، هر لحظه فکر می کردم الان مادرم می آید و می گوید زهرا؟ این همه خواستگار داشتی و ...
دیگر علاقه ندارم سرمربی تیم ملی بزرگسالان شوم/ به اجبار از تیم ملی خداحافظی کردم
ایران بودم، در سال 2014 یک اتفاق موجب خداحافظی و جدایی من از تیم ملی شد که هنوز هم از آن بابت ناراحت هستم؛ وقتی که ایران در رقابت های اینچوان دوم آسیا شد من فقط 27 سال داشتم و این سن برای حضور در تیم ملی زیاد نبود، در اواخر حضور من به دلیل بعضی اختلافات با مجموعه کبدی مجبور به خداحافظی شدم تا حرمت سال هایی که باهم همراه بودیم، حفظ شود. کمالی مقدم تاکید کرد: صحبت هایی به خاطر سنم می شد و ...
ساعتی با صدیقه اکبری که همت او بچه ها را سواد دار می کند/ خدا نمی گذارد اینجا تعطیل بشود
زندگی کردیم. در کودکی بیش فعال بودم و لحظه ای روی زمین بند نمی شدم و آرام و قرار نداشتم. به خاطر این بیش فعالی البته مشکلات درسی هم داشتم چون موجب می شد تمرکز لازم در درس خواندن را نداشته باشم اما آن زمان دلیل آن را نمی دانستم. دانشگاه در رشته طراحی فرش قبول شدم و چون قبلاً در زاهدان زندگی کرده بودیم خانواده ام با رفتن به آن شهر موافقت کردند. من لیسانس طراحی فرش گرفتم فوق لیسانس در رشته صنایع ...
گفت وگو با کشتی گیر دورگه ایرانی-ژاپنی| یوشیدا: علاقه زیادی به فنون اصیل کشتی ایرانی دارم
کودکی کشتی را زیر نظر پدرم یاد گرفته ام. خوب تقریبا چند سالی است که خانواده ما را همه به عنوان یک خانواده ورزشی می شناسند، پدرم ایرانی و مادرم ژاپنی است. در حال حاضر در استان "چیبا" در کشور ژاپن زندگی می کنیم. با توجه به فعالیت پدرم به عنوان مربی کشتی در باشگاه ایچیگاوای چیبا و فعالیت برادران بزرگترم در رشته کشتی، من هم به شدت به این رشته علاقه مند شدم. پس پدر شما در موفقیت خانواده ...