سایر منابع:
سایر خبرها
هنرپیشه جذاب زن: دوست ندارم فرزندانم فیلم هایم را ببینند!!
...، شاهزاده خانم های زیادی نهفته اند. وقتی این هنرپیشه تصمیم می گیرد بازی کند یکی از این شاهزاده خانم ها از خواب بیدار می شود . فکر می کنم دختران من به خوبی متوجه این موضوع شده اند. از طرفی، آنها هنوز به سنی نرسیده اند که فیلم های من را ببینند. تنها فیلمی که از خودم به آنها نشان داده ام استریکس و اوبلیکس: ماوریت کلئوپاترا بوده است. ** ولی به هر حال یک روز آنها بالاخره 50 فیلم دیگر شما ...
مرور خاطرات دور و نزدیک لیلی گلستان از پدر و عکس های کودکی؛
. من سحرخیز هستم و شش صبح قهوه ام را خورده ام و تا ساعت 11، دیگر آدمی هستم که می توانم تولید کنم. ترجمه کنم یا بنویسم. آشپزی را هم دوست دارم و اغلب خودم آن را انجام می دهم. کار ترجمه را خیلی دوست دارم ولی این روزها کمی کندتر شده ام حتما چون سنم بالا رفته و زود خسته می شوم. زمانی اگر کتابی را سه ماهه تمام می کردم، این روزها هشت ماهه تمام می شود. کتابی هم الان در دست ترجمه دارم که خیلی دوستش دارم و ...
اولین منبرم دوش پدرم بود/ سید ذاکر می گفت با من بخونی خرابت می کنند/ خیلی ها گفتند که از سیدصادق ...
سیستانی هستم و این را همه هم می دانند و چندین بار هم در جلسات اعلام کرده ام. حدود 12 سال است که ایشان را انتخاب کرده ام. چرا هیئت زوارالحسین (ع) را تعطیل کردید؟ جا نداریم. پول نداریم. خیلی دوست داشتم که سند خانه و دو تا از دفترچه های قسطم رو برایتان بیاورم. باید بابت وام دریافتی 300 میلیون به یکی از بانک ها برگردانم. این را همه می دانند. در صفحه شخصی خودم اینستاگرام هم این مطلب ...
در کارهای خانه مشارکت کنیم
باید نیم ساعت وقت بگذارد. او می گوید: وقتی دارم دنبال وسایلم می گردم به خودم قول می دهم این بار که اتاقم تمیز شد دیگر مراقب باشم؛ اما دوباره وقتی از مدرسه برمی گردم خسته ام و وسایل را در اتاقم پرت می کنم و این طوری کم کم نامرتبی اتاق اضافه می شود. ثنا این روزها برای اولین بار در خانه تکانی به مادرش کمک کرد. به گفته ی خودش تمیز کردن اتاق او از مرتب کردن همه ی خانه سخت تر بوده و ...
با آقای جدولی ایران آشنا شوید
در تمام لحظات زندگی از زمانی که در خانه هستم یا حتی در سفرها همراه خودم جدول می برم. فقط در بایگانی خانه ام حدود 350 جلد مجله جدول حل شده دارم. به غیر از سودوکو، در حل کردن تمام جدولها استاد است. غیرممکن است از کنار کیوسک روزنامه فروشی رد شوم یا جایی جدولی ببینم و مبهوت آن نشوم. شاید باورتان نشود؛ اما گاهی از نان شب برایم واجب تر است! در خانه مشاعره می کنیم آقای حاجیلی علاوه ...
پدر و مادری بی نشان، در کوچه ای به نام فرزندشان+تصاویر
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از زرین نامه ؛ چند وقت پیش همرزم یکی از شهدا میان گفتگویش با من، گفته بود خواب شهید عباسعلی شکی را دیده که از وی خواسته بود، به پدر و مادرش سر بزنند، آن ها کسی را ندارند و خانه شان به تعمیر نیاز دارد. دلم هوای پدر و مادر شهید را می کند، در کوچه های پیچ در پیچ و اما ساده محله خارکلاته علی آباد کتول، پی خانه شهید را می گیرم، بعد از پرس و جو از ...
کریس گاردنر میلیاردری که از صفر شروع کرد
اجاره کرده بود بچه ها را قبول نمی کرد. این بود که وسایل ضروری خودش و کریستوفر را در کالسکه و ساک کریستوفر و کیف دستی خودش جا داد و راهی خیابان ها شد: شب های زیادی را در توالت های عمومی گذراندیم . روزی پدر و پسر 5 ساله در خیابان قدم می زدند که گاردنر چشمش به یک ساختمان مخروبه که بوته رزی از دیوارش بالا رفته بود افتاد. سرایدار آنجا را پیدا کرد و قرار شد عمارت مخروبه را به قیمت منصفانه ای ...
شما افسرده هستید؟ + تست افسردگی
می کنم. 6- صفر- احساس نمی کنم که دارم مجازات می شوم. 1- احساس می کنم که ممکن است مجازات شوم . 2- در انتظار مجازات شدن هستم. 3- احساس می کنم که دارم مجازات می شوم. 7 – صفر- از دست خودم ناراحت نیستم. 1- از دست خودم ناراحت هستم. 2- از خودم بدم می آید. 3- از خودم نفرت دارم. 8- صفر- احساس نمی کنم بدتر از دیگران هستم. 1- نسبت به ضعف ها و ...
قتل پایان دوستی مرد متاهل با دختر 16 ساله
دیگر از اول بگوید. مرد جوان که آرامش من را دید این بار شمرده تر گفت: دخترم تینا 16 ساله است. روز گذشته برای خرید از خانه خارج شده، اما غیبتش طولانی شد. همه جا را دنبالش گشتم، اما هیچ اثری پیدا نکردم. انگار دخترم آب شده و به زیر زمین رفته است. وقتی از گشتن ناا مید شدم، به کلانتری رفته و شکایت کردم و حالا برای پیگیری پرونده و پیدا شدن دخترم از شما تقاضای کمک دارم. بعد از خواندن ...
خداداد عزیزی: اطراف حرم دستفروشی می کردم
. البته من در مشهد به دنیا نیامدم و در روستایی به نام چشمه عیلخی متولد شدم که چون چشمه های زیادی داشت این اسم را روی آن گذاشته بودند. هنوز هم گهگاه با پدرم به آن روستا می روم و بر سر مزار اقوام خود حاضر می شوم. اطراف حرم دستفروشی می کردم * از حدود 10 سالگی اطراف حرم دستفروشی می کردم. خدابیامرز مادرم با میل بافتنی در خانه کلاه می بافت و من می بردم دور و برم حرم و آنها را می ...
خداداد عزیزی: اطراف حرم دستفروشی می کردم
(ع) را بشنویم. متن صحبت های خداداد با کیهان ورزشی را در زیر می خوانید: * خانه ما نزدیک حرم امام رضا (ع) بود و حدودا 8 دقیقه ای می توانستیم خودمان را از خانه به آنجا برسانیم. البته من در مشهد به دنیا نیامدم و در روستایی به نام چشمه عیلخی متولد شدم که چون چشمه های زیادی داشت این اسم را روی آن گذاشته بودند. هنوز هم گهگاه با پدرم به آن روستا می روم و بر سر مزار اقوام خود حاضر می شوم. ...
سرطان و آن روی دیگر زندگی در بیمارستان های شهر
...> یکی دو راه دیگر را هم نشانه گذاری می کنم برای زمانی که لو رفته باشم. هرچند این اواخر پرستاران خوشروی ایستگاه پرستاری هم بو برده اند که من یکدفعه چطور توی اتاق سبز می شوم. تشریفات عبور از در اصلی و طی کردن صف های بلند برای تلفن زدن به ایستگاه هر طبقه و دوباره ایستادن در صف دیگری برای گرفتن مجوز تردد و بعد هم صف آسانسور، گاه تا یک ساعت وقت می برد. اما بدون تشریفات می توانم به سرعت خودم را از خیابان ...
سه شنبه ای استثنایی در پایان سال94
و پدرم نیز از رزمندگان بوده، به همین دلیل در کنار این افراد احساس خوبی دارم. امیدوارم سایه جانبازان بالای سر خانواده هایشان باشد. با این جواب همه زبان به تحسین او گشودند. نفر بعدی که خودش را معرفی کرد، یادش رفت اسمش را بگوید اما گفت: من خودم از رزمندگان جبهه بودم و تعدادی از جانبازان را می شناختم. من از سال هفتاد و دو به استخدام بنیاد درآمدم. سومین نفر برادر جمعه دغلاوی بود ...
دل کندن از ریحانه برای دفاع از حرم رقیه
مجتبایی دیگر خواهیم ساخت آنچه در پی می آید روایتی است خواندنی از زندگی تا شهادت مجتبی کرمی از زبان همسرش نسرین کرمی. گفت و گویی که با هر بار گریه کردن و بی تابی ریحانه دختر شهید قطع می شد و مادرش که حالا پدر او نیز هست، آرامش می کرد. خانم کرمی از خودتان بگویید. نام فامیل شما با همسرتان یکی است، نسبت فامیلی داشتید؟ من متولد 1367 هستم و اصالتاً همدانی و تویسرکانی ام. همان طور که شما هم حدس زدید ...
بازیگری که در شهر خوبان نمی خندد/ اودود از سختی زندگی می گوید
.... تصور کنید کودکی 10 ساله بعد از هشت سال آوارگی به خوش ترین روز هایش برمی گردد و می بیند که خانه اش خراب است و وسط این خانه خراب هنوز هم کتاب فارسی اش گوشه اتاق افتاده است. به دیالوگ های رد و بدل شده مان تا به اینجا که فکر می کنم، بعد از 10 سالگی ات، سیاهی و سختی بارزه های روزمرگی اکبر اودود بودند، دچار تناقض فکری می شویم که چطور کودکی مثل تو با پشت سر گذاشتن این همه مصیبت و دشواری ...
من مسئول شکست اتلتیکومادرید مقابل بارسلونا هستم
نبرده است خودم را مسئول می دانم. اطمینان دارم که با 11 بازیکن، داستان بازی کاملاً متفاوت بود. با این حال من افتخار می کنم که عضوی از اتلتیکومادرید هستم و معتقدم که نتیجه آنقدرها هم بد نبود. در بازی برگشت در ویسنته کالدرون هر اتفاقی ممکن است، رخ دهد. تورس سپس به انتقاد از یوفا به خاطر مجبور کردن اتلتیکومادرید و بارسلونا به استفاده از پیراهن های دوم شان و نیز انتخاب داوری مثل فلیکس بریخ که ...
"کافه سینما" برای روز مادر منتشر می کند/ حرف های بازیگر زن برنده اسکار امسال، بری لارسن، درباره فیلم ...
سیدونی دسوانیرز در ساکرامنتو چشم به دنیا گشود. در شش سالگی گفت که دلش می خواهد بازیگر شود به همین خاطر مادرش نام او را در کلاس های بازیگری نوشت کلاس هایی که این دختر خجالتی را روی سن برد. 7 ساله بود که همراه مادر و خواهر کوچک ترش ملانی به لس آنجلس سفر کردند.سفر قرار بود سه هفته باشد اما مادر یک استودیو(کوچک تر از یک سوئیت است) اجاره کرد. لارسن می گوید: یک اتاق بود. همه اش یک اتاق بود. تخت خواب ها ...
چهارشنبه های وبلاگی/ پیامی از سوی خدا به بنده های دل شکسته
، صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام! درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم! دلم نمی خواهد غمت را ببینم ... می خواهم شاد باشی ... این را من می خواهم ... تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا. من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم) و من هر شب ...
از پرسپولیس به رئال می روم
وانانیوز-علی علیپور که این روزها به یکی از ستاره های تیم برانکو ایوانکوویچ تبدیل شده، درباره شرایط خودش و پرسپولیس صحبت هایی را مطرح کرده که در ادامه می خوانید: * داستان پسر پرسپولیس چیست؟ - برمی گردد به دربی. هواداران برایم ساختند و گفتند که علیپور از مدرسه فرار کرده و آمده گل زده و دوباره برگشته. * بله. به خاطر این است که سنت خیلی پایین است. تیم نوجوان در شهرتان ...
من روی اون قضیه حساسم
فشار بدهد. بله. عشق سوفیا اتومبیل رانی با سرعت نامحدود است و بابای سوفیا دست انداز. تازه ما بچه بودیم به این دست اندازها و بابای سوفیاها می گفتیم ساندویچ. توی همین فکر و خیال ها بودم که یکهو بابای سوفیا گفت: خب پسر تو شغلت چیست؟ می دانی که من روی شغل حساسم. به خودم آمدم و گفتم: بله. می دانم شما روی همه چیز حساسی. خیالتان راحت، حساس نباشید چون من شغل ندارم بلکه خودم شغل هستم. بابای سوفیا گفت: یعنی ...
گفت وگو اختصاصی با قاتلی که دختری را مثله کرد / از هیتلر بدترم!
...، عمران خوندم اما ادامه ندادم... -قساوت قلب یعنی چی؟ قساوت قلب یعنی آدم به جایی برسه که اون چیزی که از قلبش بیرون میاد رو پا روی اون بزاره. -قلبت تند تند می زنه؟ بله من مدت ها است خواب ندارم. عذاب وجدان دارم. تداعی می شه برام همش اون اتفاق. شما وقتی قساوت قلب رو پرسیدید تلنگری بود به عملکرد احمقانه من در روز حادثه. -خودتون رو یک آدم قسی ...
گفتگوی صمیمی با شهیندخت مولاوردی؛ از خانه تا پاستور
.../7 در محل کارش حضور می یابد. می گوید: من عادت بدی دارم و نمی توانم زودتر از ساعت 12 تا 5/12 بخوابم. صبح ها هم زود بیدار می شوم. البته این عادت را قبل از این پست هم داشتم. ساعت خواب و بیدار شدنم حتی در روزهای جمعه هم تغییر نمی کند. روزی 12 ساعت به طور میانگین در رفت و آمد به معاونت، هیأت دولت، جلسات و بازدیدهاست. ساعت 8 شب به بعد هم به خانه می رسد: وقتی به خانه می رسم با دخترانم گفت و گو می ...
اعتیاد یک زن به تلگرام جنایت آفرید
. از سویی روی میز پر بود از جعبه قرص های خالی که این موضوع مرموز به نظر می رسید. کارآگاهان در سالن پذیرایی با جسد زنی 41ساله روبه رو شدند. هر چند روی دستان او آثار ضربات چاقو دیده می شد اما کارشناس پزشکی قانونی علت اصلی مرگ را خفگی ناشی از انسداد شریان اصلی تنفسی اعلام کرد. پسر این زن نخستین کسی بود که با جسد مادرش در خانه روبه رو شده و موضوع را به پلیس اطلاع داده بود. او که از قتل مادرش ...
چگونه با پدرت آشنا شدم؟!/ نامه آخر
کمرت را می شکند. صدبار هم برایش گفتم که اسم این سی و خورده ای مرد را جلوی من نیاور، چندشم می شود اما اصرار دارد دانه به دانه، جز به جز برایم با هیجان بگوید کدامشان خلبان بود، کدامشان دیپلمات، کدامشان معلم خصوصی و باقی ماجراهای آن آدم های چندش آورِ زیرخاکی. وقتی امشب خواست قصه خودمان را برایت بگوید، تصمیم گرفتم تا خواب است خودم برایت بنویسم. نامه مادرت از روزی شروع شد که یک صبح جمعه رأس ساعت 7 ...
صدای مردم در هفته ای که گذشت/پیشنهاد ویژه برای شهرداری و شورا تا تهدید به خودکشی!
مهندس عمران میگم که هیچ نظارتی بر ساخت و سازها نیست و همه چیز با پول حل میشه! * بدون اجازه شهرداری پرنده هم پر نمی زند!/خودم هم از شورا ناراضی ام چه برسد به مردم بهنام -نظر آقای حقانی، کاملاً صحیح است و اگر پیگیری شود به راحتی خواهید دید، با دخالت و هماهنگی چند مدیر شهرداری و مبلغ کلانی پول، این خیانت به شهر تهران صورت پذیرفته.. حالا قالیباف هر داستانی دوست دارد مثل گذشته ...
اسلحه ای که برایم امنیت نیاورد!
را برداشته و از خانه بیرون رفتم. قرار بود کتابخانه بروم برای همین رفتم کتابخانه دانشگاه،کتاب را تحویل دادم. زنگ زدم خانه، پدرم گوشی را برداشت و گفت که شهره مریض شده و او را به بیمارستان برده ایم . پیش خودم گفتم خدا را شکر پس شهره زنده است ونمرده و بعد من به آنها ثابت می کنم که فقط یک اتفاق بوده، ولی وقتی به خانه آمدم از گریه و شیون مادرم و از اینکه شهره را کشتند متوجه شدم که شهره مرده ...
بازمانده گردان شهادت روزی 40 عدد قرص می خورد
؛ او آنها را به سمت ما کشاند و در یک فرصت با کمک بقیه دوستان آنها را اسیر کردیم. مصرف روزانه 40 عدد قرص سردار هادی جعفری در طول دوران دفاع مقدس 5 بار مجروح شد که هنوز هم تعدادی ترکش در بدن او جا خوش کرده و حالا به بخشی از اعضای جدا نشدنی بدن او تبدیل شده اند. هادی می گوید: تعدادی ترکش در نقاط حساس بدنم قرار دارند که پزشکان قادر به خارج کردن این ترکش ها نیستند و می گویند احتمال ...
گوشه هایی از زندگینامه پاسدار شهید قاسم (مهدی) جهانبخش
اتاقش نگذاشته بود که قاسم بدون مقدمه گفت: بابا میشه اتاقتو بدی به من؟ راستش میخوام دوستامو دعوت کنم خونه مشکل جا دارم. به هرحال زن داداش و مادر تو خونه اند. این اتاق از اتاقای بقیه دورتره. خانمها راحتترند. پدر بدون لحظه ای تردید گفت: پس من وسایلمو جمع کنم و ببرم. شما برو وسایلتو بیار از امشب این اتاق مال شما. قاسم لبخند زنان گفت: چشم بابا. نیمه شب که مادر از خواب ...
متهم جوان: به همسرم مشکوک بودم، او را به قتل رساندم
افتاد؟ او با دیدن من به سمت تلفن رفت تا با پدرش تماس بگیرد و بگوید که من خانه هستم و در حقیقت از آنها کمک می خواست. من سیم تلفن را قطع کردم و با هم درگیر شدیم. همسرم جیغ و داد می کشید و از همسایه ها کمک می خواست. با چاقویی که همراه داشتم دو ضربه به او زدم. او تقریبا بی حال روی زمین افتاده بود، به من گفت آب می خواهم. رفتم برای او آب بیاورم خودش را به در خروجی رساند، در را باز کرد و همانطور ...
قتل همسر به خاطر عضویت در گروه های تلگرام
پرسه زدم، اما راه فراری نداشتم به خاطر همین خودم را تسلیم پلیس کردم. سرهنگ کارآگاه آریا حاجی زاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ گفت: تحقیقات بیشتر از سیاوش در اداره دهم پلیس آگاهی در جریان است. گفت وگو با متهم وقتی وارد شعبه شد و مقابل قاضی سعید احمدبیگی قرار گرفت آرام و قرار نداشت. همان ابتدا گفت از اینکه همسرش را به قتل رسانده، پشیمان و به همین دلیل خودش ...