سایر منابع:
سایر خبرها
بهرام رادان:قالب شکنی همیشه دغدغه ام بوده
می کنی، بپردازیم. پشت آن چه تفکری وجود دارد؟ تعبیر که شما استفاده می کنی، مربوط به بعد از انتخاب نقش ها و انجام کارهاست؛ زمانی که در حال انجام کاری هستم، به تحلیل آن نمی پردازم. با تحقیق کار را نجام می دهم اما پیش خودم فکر نمی کنم که الان نیازمندم که مثال بروم در فلان نقش بازی کنم و بعدها تحلیلش چنان شود یا جاه طلب باشم. من همیشه کاری را که فکر می کنم درست است، براساس شرایط و موقعیت ...
به جای همسرتان کار نکنید
که بیشتر کارهای خانه و امور مربوط به فرزندان را به تنهایی انجام می دهند، از زندگی مشترک خود احساس رضایت کمتری داشته، در برابر بیماری های جسمانی آسیب پذیرترند و احتمال ابتلا به افسردگی در آن ها بیشتر است و یا همسرانی که به تنهایی ناچار از انجام مسئولیت های خانه و بچه ها هستند بیشتر به موضوع طلاق فکر می کنند . البته این وضعیت که مسئولیت کارها بیشتر بر عهده تنها یک والد باشد می تواند برای ...
تغییر عوامل طلاق از اعتیاد و بیکاری به "خیانت" زوجین
، طلاق عاطفی یا خاموش را به حواشی آن ترجیح می دهد. این کارشناس حوزه مشاوره ازدواج به نقش شبکه های اجتماعی و ماهواره در این زمینه اشاره کرد و گفت: این شبکه ها به فرد القا می کنند که "اگر همسرت نیازت را تامین نمی کند، فرد دیگری هست!" خیلی راحت حریم ها در حال شکستن هستند و زمینه ساز همه اینها رسانه و شبکه های اجتماعی است که آن را تحت کنترل نگرفته ایم. چاقوی دولبه شبکه های اجتماعی ...
محمد انصاری: می گفتند با دلالی به پرسپولیس آمدم
بازیکن این تیم شدی. اما بعدا خودت را نشان دادی. آن روزها برایت سخت نبود؟ واقعا روزهای سختی را پشت سر گذاشتم. روزهای تلخی بود که خوشحالم تمام شد. البته فوتبال بالا و پایین زیاد دارد و سعی کردم از حواشی دور باشم و حتی از خواندن اخبار هم فراری بودم. البته الان هم خیلی اهل مصاحبه کردن و در رسانه ها بودن نیستم. بیشتر سعی می کردم تمرین کنم و تمرکزم را روی کارم بگذارم. همان ابتدا به گوش خودم ...
سیا برای سقوط مصدق 60 هزار دلار خرج کرد
هیچ وقت گزارشی تهیه نشد که به عرض اعلیحضرت برسد؟ چرا رسانده بودند. اعلیحضرت هم دو یا سه دفعه فرمودند ولی او همیشه می گفت که من خودم تضمین می کنم و ضامن این ها هستم. هیچ کس فکر نمی کند و حتی الان هم نمی توانم بگویم که قطبی می خواسته خیانت بکنه ولی از راه بچگی و ندانم کاری و یا اینکه فکر می کرده که این ها ممکن است از این طریق به راه راست بیایند و یا اینکه بیشتر بشود از آن ها استفاده کرد، از لحاظ خبرگی که در کارشان دارند، لذا تمام پست های حساس رادیو و تلویزیون را به آن ها داده بود. تاریخ ایرانی ...
حکایت 65 سال عاشقی با لوریس چکناواریان
...> (با خنده) خیلی خوشحال می شوم. چون نابیناهای زیادی را از بچگی تا امروز از خیابان رد کرده ام. هنوز هم اگر جایی نابینایی را ببینم که می خواهد از خیابان رد شود، همه تلاشم را می کنم که خودم را به او برسانم و از خیابان ردش کنم. تا به حال سوالی بزرگ داشته اید که جوابش را پیدا نکرده باشید؟ وقتی زندگی یک معمای بزرگ است، ما در احاطه سوال های فراوان هستیم، اما من بیشتر درگیر این هستم ...
کارگردانی که 25سال نماز شبش ترک نشد
فرزندانشان به خوبی قرآن را حفظ کرده بودن نیز جایزه می دادند. بعد از نماز هم با حضور مشاور، جلسه مشاوره تربیتی فرزندان یا مشاوره های زندگی به زن و شوهرها به ویژه جوانانی که تازه ازدواج کرده بودند، برگزار می شد و بعد از این جلسه هم روضه خوانی حاج مهدی فضا را مذهبی می کرد، با تمام شدن مجلس، همه دور هم بودیم .. این هیأت قیمتی بود. ما در صدد این هستیم که آن را ادامه بدهیم و به نظر ...
علی کفاشیان: شاه تعامل هستم!
تمام دوران مدیریتم به اندازه این هشت سال به من توهین نشد. بی احترامی هایی به من شده که واقعا انگیزه کار کردن را از من گرفته است. راحت تر بگویم؛ دلم شکسته. اما هنوز هستید. - بله، چون دلگرم هستم. دلگرم به چه چیزی؟ - به نظرات و احساساتی که مردم دارند. واقعا دلم به این مردم خوش است. دیدگاه مردم درباره من و کارهایی که در فوتبال انجام داده ام مثبت است و همین ...
می گفتند با دلالی به پرسپولیس آمدم
خوشحالم تمام شد. البته فوتبال بالا و پایین زیاد دارد و سعی کردم از حواشی دور باشم و حتی از خواندن اخبار هم فراری بودم. البته الان هم خیلی اهل مصاحبه کردن و در رسانه ها بودن نیستم. بیشتر سعی می کردم تمرین کنم و تمرکزم را روی کارم بگذارم. همان ابتدا به گوش خودم هم رسیده بود که با دلالی به پرسپولیس آمدم. این مسائل طبیعی است چرا که شما در فوتبال هر کاری بکنید برایتان حرف در می آورند. تو هم ...
غیرمجاز بودم و وضعیت مالی خوبی نداشتم!
البته بخش زیادی از این پر کاری مربوط به کارهایی می شود که برای سریال شهرزاد ساخت. شهرزاد برخلاف تجربه های نه چندان موفق سینمای خانگی در گذشته، به شدت مورد توجه قرار گرفت و همراه با آثار محسن چاوشی به یک بسته کامل فرهنگی برای دوشنبه ها بدل شد. چاوشی سال 94 را با ترانه مادر و مینا شروع کرد اما بعد از توافق با عوامل شهرزاد، او به تیم شهرزادی ها پیوست و کارهایی چون هم خواب ، به رسم یادگار ...
زندگی به سبک آیت الله بهجت
نیاز و مناجات بود، حتی اشعار مناجاتی با زبان، عربی و فارسی می خواندند، در هنگام وضو گرفتن، قبل از وضو و بعداز آن در حال استغفار بود، بعد مشغول نمازها و نوافلش می شد و آن هم ادامه داشت، دوباره استغفارش ادامه داشت، سپس به تدبر در قرآن مشغول می شد تا وقت صبحانه. جمعه ها و پنج شنبه ها عبادات بیشتری داشت و نمازهای بیشتری می خواند. دعا هنگام ورود به منزل ایشان، مقید بود، وقتی وارد ...
مسئولان نه می بینند؛ نه می شنوند
زندگی می کنند ولی غالبا زندگی نمی کنند. دختری که از هشت نه سالگی رفته اروپا و اونجا بزرگ شده؛ می گفت سی ساله زندگی نکردم، همه ش فکر می کنم بعد که برگردم ایران زندگی خواهم کرد. و الان می بینم دارم به میانه سالی می رسم و هنوز منتظر روزی هستم که از این زندگی موقت دربیام و زندگی دائمی رو شروع کنم... می بینی چقدر تلخه! در شب یلدا نشان دادید یک نفر عمدا کشور و خانواده را ترک می کند ولی در کفش ...
تکدی گری با آرزوی تبلت/ در رویای شبانه کودکان کار چه می گذرد
...، به او می گویم همه پسربچه ها آرزوهایی دارند و تو هم حتماً آرزویی داری، کمی مکث می کند و می گوید: تبلت؛ قرار است از پول کارکردهایم برایم تبلت بخرند. از او پرسیدم آیا قبلاً هم از پول کارکردش برایش چیزی خریده اند؟ و او در یک کلمه گفت: کفش. از امیرحسین آمار روزهایی که به سرکار نمی رود را جویا می شوم با لحن کودکانه که سعی می کند نشانی از بزرگ بودن به آن بدهد می گوید: باران و برف فرقی ندارد ...
کانسپت جنسیس نیویورک رقیبی برای سدانهای لوکس
زیر سری ها. به همه این ها تزئینات مسی و آلومینیمی کابین را نیز بیفزایید تا شاهد هارمونی چشم نوازی از مهندسان کره ای باشیم. در همین حین کانسپت " رابط انسان و ماشین" (HMI) استانداردی تازه برای تجربه کاربری و کنترل عملکردها ایجاد می کند. منفرد فیتزجرالد، رئیس جنسیس، گفت: کانسپت نیویورک، کانسپتی در حال پیشرفت است که کیفیت طراحی این برند را به نمایش می گذارد. با حجم های ...
فوتبالیستی که فرمانده گردان توپخانه جوادالائمه شد
را مصلح خانواده می دانست "در سن کودکی عقلی بزرگ داشت و انسانی صادق و با معنویت بود." مادرش می گفت: "برای خواستگاری رفتن اصرار زیادی کردم. بالأخره موافقت کرد. ولی در جلسه خواستگاری حتی یک نگاه هم به دختر نکرد. بعداً از او پرسیدم چرا او را ندیدی؟ گفت که مادر جان واقعیت این است که من قصد ازدواج ندارم و فقط برای رضای دل شما آمدم، اگر نگاه می کردم گناه بود، نگاه به نامحرم بود. مادر جان، برای ...
جهل جنسی بنیان خانواده را می لرزاند
به او اعتماد بشود و او را باور بکنند که از پس این زندگی برمی آید و احترام و توجه، احترام و اعتماد می تواند یک زندگی را روی پا نگه دارد. وقتی این ظرف درست شد، محبت به وجود می آید. حال ممکن است مهارت جنسی را بلد نباشد. تلاش می کنند یاد می گیرند. مشاور هم چهارتا تکنیک و مهارت را آموزش می دهد، درست می شود. مثل هر چیز دیگری. شما مهارت درمان فرزند خود را نداری به پزشک مراجعه می کنید. اگر روح ...
شعور موسیقایی مردم ما بالا رفته است
ترین آلبوم های ایران را تولید کردند که به شکرانه پروردگار، جوری آلبومشان مورد استقبال قرار گرفت که خود ما هم باور نمی کردیم. خود من هم با آنها کار کرده ام و می دانم که آنها چه مشکلاتی را بر سر راه این آلبوم طی کردند تا به امروز برسند. بنابراین آلبوم این گروه از بهترین انتخاب های من در این سال هاست، چون در کار آنها اصلا ترانه ای در میان نیست، اما از آواهایی استفاده کرده اند که در آنها احساس و نقاط ...
فرهنگ دفاع مقدس سازمانی و دولتی شده است/همت و باکری ادا نداشتند/با ماشین 200 میلیونی بیت المال نمی شود ...
قبول کنیم آنها بهتر از ما کار می کنند. * هزینه هایی شده تا جنگ پاستوریزه شود نسل حاضر همه چیز را باخته است چون همت و باکری ندارد! به عبارت دیگر جنگ که تمام شد همه همت ها و باکری ها را پشت زنجیر دژبانی دوکوهه گذاشتیم و آمدیم! الآن هر کس می خواهد ادای همت و باکری را در بیاورد مطمئن باشید می خواهد شما را تیغ بزند؛ همت و باکری ادا نداشتند که اگر داشتند خودشون جلوتر از ...
دانش آموزان یزد مهارت های زندگی را می آموزند
...> محمدرضا قائم محمدی ادامه می دهد: نوجوانان و فرزندان ما در گذشته از پدربزرگ ها و مادر بزرگ ها، تجربه زندگی را می آموختند اما امروز تنها با 2 نسل شامل والدین و فرزند سر و کار داریم در حالی که در گذشته نسل والدین، نسل فرزند و نسل پدربزرگ ها و مادربزرگ ها در خانواده ها حضور داشتند که این موضوع خانواده را به عرصه مناسبی برای ارائه آموزش های زندگی تبدیل می کرد. به گفته قائم محمدی، در زندگی امروزی باید ...
هومن سیدی: اگر تقلید کنم کارگردانی راکنار می گذارم
هومن سیدی کارگردان خشم و هیاهو گفت: همه با سپری کردن یک ماه وقت به صورت فشرده می توانند کارگردانی را بیاموزند اما جهان انسانی فیلمساز است که باید درست به تصویر کشیده شود. به گزارش مشرق، فیلم سینمایی خشم و هیاهو از نظر ساختاری بهترین فیلم هومن سیدی است. از معدود دفعاتی است که داستان [...] هومن سیدی کارگردان خشم و هیاهو گفت: همه با سپری کردن یک ماه وقت به صورت فشرده می توانند کارگردانی را بیاموزند اما جهان انسانی فیلمساز است که باید درست به تصویر کشیده شود. به گزارش مشرق، فیلم سینمایی خشم و هیاهو از نظر ساختاری بهترین فیلم هومن سیدی است. از معدود دفعاتی است که داستان یک فرد مشهور و فساد اخلاقی اش در سینمای ایران روایت می شود و از آن جا که چند نمونه واقعی هم دارد – از جمله مشهورترین آن ها ماجرای شهلا جاهد و ناصر محمد خانی است که موقعیت بحرانی فیلم شباهت قابل توجهی به آن دارد – توجه مخاطبان در جشنواره فیلم فجر را به خود جلب کرد. بسیاری از کارشناسان معتقد بودند این فیلم در اکران به تنهایی می تواند پدیده گیشه باشد اما اکران نوروزی و قرار گرفتن در کنار فیلم های کمدی و جدی دیگر، هنوز آنگونه که شایسته است فیلم دیده نشده است. در بخش اول گفت وگو با هومن سیدی درباره داستانگویی فیلمش و روایتی که برای بازگویی قصه در نظر گرفته، توجه به مخاطب و ساخت آثاری که سطح سلیقه مخاطب را نازل می کند صحبت کردیم که از نظرتان می گذرد: زندگی پیچیده است/ به راحتی نباید قضاوت کرد فیلم با جمله ای از ویلیام فاکنر آغاز می شود و نام فیلم هم از رمان مشهور خشم و هیاهو برگرفته شده است . رمان فاکنر حاوی چند زوایه دید است و سرهم نهادن از حکایت چند راوی است همین دلیل باعث شد نام فیلمی که تلاش کردید با ماهرانه ترین نوع ممکن داستان را با پیچیدگی و پس و پیش کردن وقایع آن هیجانی و دلهره آور روایت کنید، از رمان فاکنر اقتباس کنید یا دلیل دیگری وجود داشت؟ بن مایه اصلی حرفی که در فیلم وجود دارد و باید روی آن تمرکز می کردیم این بود که به راحتی راجع به یک جریان نباید نظر دارد و بیرون گود قرار گرفت و درباره یک زندگی نظر داد. زندگی پیچیده تر از این حرف هاست. لزوما آن جریانی که به چشم می بینیم و ذهن ما آن را واقعی تلقی می کند، می تواند واقعی نباشد و می تواند وجه دیگری هم داشته باشد و واقعی تر از آن باشد که ما فکر می کنیم. ما چون هیچ گاه امکان شنیدن و دیدن تمام وجوه را نداریم به راحتی قضاوت می کنیم و اجازه می دهیم احساسات ما بر عقل غلبه کند. به طور مثال در یک دعوای زناشویی به خودمان اجازه می دهیم تقصیر را به گردن یکی از طرفین بیندازیم . قرار بر این است که خشم و هیاهو برای لحظه ای تماشاگر را به خودش بیاورد و به این مهم فکر کند که در یک لحظه نمی تواند درباره شخصیت های داستان نظر بدهد و قضاوت کند. به همین دلیل نوع روایتی که انتخاب شد که در نوع مرسوم ادبیات و فیلمنامه نویسی، سینما ، تئاتر و تمام گونه های دیگر تصویری یا ادبیاتی موجود است انتخاب شد . احساس کردم این نوع روایت برای این نوع پیام انتخاب درست تری باشد ما هر دو شخصیت را نشان می دهیم نه تنها برای دیده شدن بازی ها یا خندیدن یا هر چیز شبیه به این... این اتفاقات هر کدام می تواند واقعی باشد و ما راحت نمی توانیم به ضرس قاطع یک فرد را متهم و دیگری را مبرا از خطا و لغزش بدانیم در داستانگویی مدیون رمان خشم و هیاهو هستم برگرفتن نام فیلم از رمان خشم و هیاهو را بفرمایید درست است که این رمان به فیلمنامه من و بالعکس ربطی ندارد اما بعد از خواندن این رمان دغدغه نگارش این نوع فیلمنامه به ذهنم رسید. من خودم را یک جورهایی مدیون این رمان می بینم برای نوشتن این فیلمنامه درست است که تاکید می کنم هیچ ارتباطی به یکدیگر ندارند. دو کاراکتر، مصداق اصلی خشم و هیاهو هستند/ از آثار بزرگ یاد می گیرم با خواند این رمان به سمت داستانگویی در سینما رفتید؟ بله. احساس کردم این دو کاراکتر اصلی من مصداق اصلی نام رمان هستند هر دو مصداق اصلی هم خشم و هم هیاهو هستند. اعتقادم این است که خود کاراکترها یک حرکت رو به جلویی دارند و خودشان برای خودشان اسم می یابند و برخی لحظات را تعیین می کنند. احساس می کردم بعد از نوشتن کل فیلمنامه چقدر یک کاراکتر را خشم نوشتم و دیگری را هیاهو. فکر کردم این اسم شاید درست باشد . البته مقیاس فیلمنامه و رمان کار خطایی است اما من یاد گرفتم که از آثار بزرگ استفاده کنم ، بهره بگیرم و تلاش کنم برای یادگیری بیشتر. شخصیت ها کدام نزدیک به خشم و کدامیک بیشتر به سمت هیاهو رفتند؟ برای من خسرو داستان خشم است و حنا هیاهو. آنونس را هم بر این مبنا ساختم یکی را کاملا خشم و دیگری را کاملا هیاهو. خسرو خانواده دوست است این خشم خسرو از کجا می آید؟ خشم خسرو، عصبی بودن، نگران بودنش، حتی دل لحظه های احساسی هم آرامش ندارد. بیس فیلمنامه را که می نوشتم خسرو رادر دو وزنه قرار دادم جایی که از خودش تعریف می کند فکر کردم که باید خودش را درست تعریف کند بدون ایراد و بی نقص . این دم دستی ترین نگاهی است که در لحظه اول به فیلمنامه نویس ارجاع می دهد اما هرچه جلوتر رفتم به دم دستی بودن این نوع معرفی بیشتر پی بردم. خسرو باید وقتی از خودش تعریف می کند بگوید فردی هستم که عصبی می شوم و پرخاش می کنم من این ایرادها را دارم اما لزوما خانواده برایم مهم است. وقتی خسته است به خانه می آید با بچه بازی می کند اما جنبه اش را ندارد زود از کوره درمی رود. فرد عصبی لزوما گناهکار نیست/ تلاش کردم تصویر یک فرد واقعی را به نمایش بگذارم با این معرفی پس زمینه به مخاطب می دهید که در انتها مخاطب قضاوت خودش را داشته باشد؟ حتما همینطور است. آدمی که عصبی و پرخاشگر است لزوما گناهکار نیست. اگر داد و بیدار می کند لزوما قاتل نیست. شکل و شمایلی که خسرو از خودش ، همسرش (تینا) و حنا روایت می کند کاملا به گونه ای است که هر جور دل خواهش است آن ها را تعریف می کند. جلوتر که می رویم حنا هم همین کار را می کند. در روایت حنا، خسرو آدم بسیار ضعیف و متزلزل است کسی که به او آسیب وارد می شود. کسی که همسرش او را مورد توهین و تحقیر قرار می دهد (رفتار تینا با خسرو در ماشین). کسی که به عنوان یک مرد زار می زند و خواسته اش را درخواست می کند،کسی که دیگر آن غرور را ندارد (فصلی که حنا تعریف می کند). این تعاریف (خسرو و حنا) تنها دارای یک جریان های واقعی مشترک هستند خسرو در هر دو روایت با بچه اش تند است. تلاشم این بود تمام لکه هایی که وجود دارد و در کنار هم قرار می گیرد به گونه ای باشد که تصویر یک آدم غیرواقعی را نبینیم. چون خسرو از خودش تعریف می کند، لزوما آدم خوب مهربان و خانواده دوست نبینیم و از روایت حنا چیز دیگری به مخاطب ارایه شود. من همه تلاشم این بود که یک آدم ببینیم اگر در بخشی از فیلم مجبور است که از خودش تعریف کند عصبی بشود و فریاد هم بزند اما کار اشتباه هم می کند. انتخاب نکردم قصه یا ضد قصه جلو بروم/ بسیاری از ترس، تجربه نمی کنند بعد از ساخت خشم و هیاهو به سمت داستانگویی خواهید رفت. من هیچ وقت انتخاب نکردم که چه باید بکنم. الان قصه تعریف کنم یا ضد قصه جلو بروم چیزی که همیشه تلاش می کنم آن را حفظ کنم و بخش زیادی از دوستان مخالف آن هستند تجربه گرایی است. بسیاری عنوان می کنند جای تجربه در سینما نیست و اشتباه بحث تجربه گرایی را تلقی می کنند. معتقدند اگر کسی قرار است تجربه کند برای خودش و درخانه تجربه کند . این حرف زمانی درست است که فرد الفبای سینما را بلد نباشد . اما کسی که حرفه اش فیلمسازی است اساسا امکان این وجود ندارد که تجربه نکند. حالا افرادی می ترسند که نکند خراب کنند و سرمایه از بین برود ورود به دنیای تجربه کردن نمی کنند افرادی هم هستند که نترسند و تجربه می کنند . برایم مهم نیست ماحصل تجربه کردنم چه می شود شما جزء دسته دوم هستید فکر می کنم این طور است . برایم مهم نیست ماحصل آن تجربه چه می شود مهم این است که یک جریان جدید را تجربه کنم اسمش هرچه که می خواهد باشد. اگر قرارباشد تقلید کنم کارگردانی را کنار می گذارم به اسم و عنوان آن جریان کاری ندارید اصلا. من اینجوری حالم خوب است .به طور مثال اگر قرار باشد من کارهایی که یک کارگردان مثل فرهادی انجام داده من هم انجام بدهم برای من چیزی ندارد اگر این گونه باشد کارگردانی را می گذارم کنار و به سراغ بازیگری می روم. برخی از قدم برداشتن رو به جلو می ترسند حتما برای مخاطب هم ارزش دیدن ندارد دیدیم کارهایی که کپی هایی از کار کارگردان دیگر بودند و هیچ گاه نتوانستند نظر مخاطب را جلب کنند. متاسفانه افراد بی مایه و کم مایه وجود دارند که از قدم برداشتن رو به جلو می ترسند تمام تلاششان را می کنند که هیچ کس قدمی برندارد. دو نوع حسادت داریم یکی منجر به پیشرفت و ترقی می شود و دیگری باعث می شود که نه خداوند و نه خلق خداوند از فرد راضی و خشنود نباشد. متاسفانه از این دست آدم هایی که خانه نشین هستند و قلم و کاغذ دارند و فکر می کنند تنها قلم و کاغذ داشتن لزوما فرهیختگی است زیاد هستند. کسانی که در خانه نشستند و فکر می کنند هیچ کس آن ها را کشف نکرده و این افراد بزرگترین آرتیست های کره زمین هستند و تریبونی به آن ها داده نمی شود برای خودنمایی. همانقدر فیلمسازان با استعداد خوبی که به سینما وارد می شوند همانقدر هم افراد بی استعداد به سینما وارد می شوند. چگونه بایدغربال بشوند تا اینگونه وارد سینما نشوند خودشان غربال می شوند. من دوران سینمای جوان را گذراندم شیفته بعضی ها در سینما بودم بعضی از بزرگان را نقض می کردم. در آن دوره یادم است یک دانشجوی فیلمسازی که یک فیلم یک دقیقه ای ساخته یا حتی همان را هم نساخته به راحتی راجع به یک فیلمساز در هر سطحی نظر می دهد در حالی که توان گرفتن یک پلان از فیلم ندارد اما به راحتی می تواند تصمیم بگیرد که سینما به چه سمت و قهقهرایی می رود. غربال شدن این افراد زمانی رخ می دهد که وارد سینما بشوند زیرا از این دست افراد ادعاهای زیادی داشتند و همیشه احساس می کردند موقعیت بروز و ظهور استعدادهایشان را نداشتند. برای خیلی از این افراد موقعیتش فراهم می شود و کار را خراب می کنند و از این وادی می روند و متاسفانه وقتشان را هدر می دهند. عده ای هم هستند بدون حاشیه وبا اصل مطلب جلو می آیند. نسبت به فیلمسازان دیگر قضاوت سطحی ندارند به این فکر می کنند که فیلمساز دیگر ده سال جلوتر از خودش کاری را به انجام می رساند که باید به قدم هایش نگاه کرد و اگر کاری را نتوانسته انجام دهد شاید ما بتوانیم انجام دهیم. این نوع نگاه در من (به عنوان یک جوان) وجود دارد من به بزرگان در این عرصه نگاه می کنم و می بینم کدام یک از تجربیاتشان خوب بوده و من چگونه می توانم تجربه جدیدی کسب کنم واگرنه چه کاری است که فیلم بسازند. همه می توانند با یک ماه کلاس فشرده فیلمسازی بیاموزند/ جهان انسانی و تصویر آن مهم است به صراحت می گویم همه آدم ها با سپری کردن یک ماه وقت به صورت فشرده می توانند فیلمسازی را بیاموزند یادگیری الفبای سینما کار سختی نیست اما جهان انسانی فرد است که درست باید به تصویر کشیده شود. اینکه چه در چنته داری و دنیای پیرامونت را چگونه می بینی و آن را چگونه می توانی تصویر کنی. واگرنه فیلمسازی یک دکوپاژ ساده است با چند پلان شات و تدوین دم دستی که می توان آن را یاد گرفت. چیز پیچیده ای نیست یک ریتم و ضد ریتم و فیلمنامه که دیگر کسی نمی نویسد. بازیگران هم که همه خوب هستند فیلمنامه خوب باشد پول خوب هم بدهیم می آیندو کار می کنند. باساخت اعترافات ذهن خطرناک من فکر می کردم داستانگو می سازم/ من تلاش نمی کردم به سمت شمایل فیلم روشنفکری بروم/ سینما روشنفکری خطرناک است تمام این حواشی زودگذر است و می گذرد. من از فیلم آفریقا تا به امروز به مراتب افرادی که فیلم من را می بینند و دنبال می کنند بیشتر شدند. اما یادم هست وقتی اعترافات ذهن خطرناک من را ساختم من فکر می کردم اتفاقا فیلم داستانگو می سازم . اما مخاطبش خاص شد. آن نوع سینما، سینمای خطرناکی می توانست باشد به دلیل این که می توانست به سمت شمایل فیلم هایی که روشنفکری است،برود اما خدا شاهد است من اصلا تلاش نمی کردم یک چنین چیزی بسازم و به آن سمت فیلمسازی حرکت کنم. اعترافات جهان خاصی را دنبال می کرد اگر با شخصیت اصلی داستان نگاه کنیم همه چیز درست و به جا بود اما چقدر مخاطب جای آن قرار بدهد سخت و سنگین بود. بله . درست است. واقعیت این است که از ساختن آن فیلم لحظه ای پشیمان نیستم امیدوارم روزی برسد حرف هایی را درباره آن فیلم بزنم که دوست دارم بگویم اما هیچ وقت نگفتم. در آن مسیر فیلمسازی احساس کردم دنیایی برایم باز شد که دنیایی جدید، عجیب و غریبی است و پتانسیل سینما شدن را دارد. فکر می کردم افراد زیادی با این نگرش که در فیلم دیده می شود درگیر هستند و فکر نمی کردم درگیری ذهنی هیچ کس نباشد. احساس کردم پدیده ای به وجود آمده که زندگی همه را تحت الشعاع قرار می دهد . فکر نمی کردم خیلی از افراد درباره آن اطلاع ندارند یا حوصله اش را ندارند یا چرا باید بدانند که کجای زندگی هستند. اساسا فکر می کردم (هنوز هم فکر می کنم) هر فیلمسازی یک حدیث نفسی دارد من باید این را بدانم که چرا می خواهم فیلم بسازم . سینما صرفا جای تفریح نیست/ ذات هنر فرهنگسازی است بیش از هر چیز مخاطب به سمت سینمای کمدی گرایش دارد. جامعه شلوغی داریم . مردم درگیر گرفتاری های زندگی هستند. واقعیت این است که خنده در جامعه بسیار کم است جدیدا نگرش هایی به وجود آمده که خنده را تقویت کنند که بسیار عالی است. طبیعی است که کشور جوانی هستیم انرژی های بسیار زیادی دارند که تخلیه نمی شود تخصص من نیست که چگونه باید این تخلیه انرژی در جوان رخ بدهد. حالا این مهم است که یک خانواده که متشکل از افراد جوان است وقتی قصد دارد حالش خوب بشود به سینما می آید اما هیچ گاه درباره آن حرف نزدیم. سینما صرفا جای تفریح نیست. سینما وجود دارد که به لحاظ فرهنگسازی حرکت آهسته ای را به سمت جلو ببریم. به طور مثال رامبد جوان در برنامه خندوانه با یک شوخی شیرین کمربندها را باز یا بسته می کند این یعنی فرهنگسازی برای بستن کمربند در هنگام سوارشدن در ماشین. به ذات کار هنر فرهنگسازی است. اگر سینما با سیرک و بازیگر با دلقک اشتباه گرفته شود باید این شغل را ببوسیم و بگذاریم کنار. فیلمی که مخاطب کم دارد شکست خورده است فیلم باید پرفروش باشد هیچ شکی در آن نیست. فیلمی که مخاطب کم دارد نابود شده و شکست خورده است اما می گویم کاری که بعضی از دوستان با سلیقه و ذائقه مردم می کنند را نکنیم . باج دادن به هر دلیلی انصاف نیست برای این که باید پاسخگو باشیم. این که من پلان را باز بگذارم. 15 بازیگر نامی را جلوی دوربین بیارم تا کارهای خیلی زشت و زننده ای را جلوی دوربین انجام بدهند که باعث خندیدن تماشاچی بشود و در آخر تماشاگر بیرون سالن بگوید چقدر مزخرف بود و به آن بخندند برایم حال خوبی را به ارمغان نمی آورد و این نوع پول درآوردن و گیشه داشتن برای من خوشایند نیست. فکر می کنم وقتی یک تابلوی نقاشی کشیده می شود با هدف رساندن یک پیام یا مفهوم این کار انجام می شود. معضلات جامعه را به گونه ای روایت کنیم که روی مخاطب تاثیربگذارد مهم این است که در اثر یک مفهومی را به مخاطب ارایه دهیم اگر درباره معضلات جامعه حرف بزنیم باید به گونه ای باشد که روی مخاطب اثرگذار باشد اگر بادیدن فیلم یک خانواده به خودش نهیب بزند که بعد از جدایی فرزند ما چه شرایطی را پیدا خواهد کرد برای من فیلمساز کفایت می کند. حالا یکسری آدم بگویند فکر کردی کی هستی که این حرفها را می زنی من در پاسخ این افراد باید بگویم من یک انسانم که در مملکتم زندگی می کنم احساس دارم و حالم بد و خوب می شود و همه ما به زعم خودمان تلاش می کنیم برای بهبود جامعه با هر عقیده و ذائقه ای و با هر تربیت خانوادگی . برای ادامه مسیر فیلمسازی کاملاً حسی جلو می روید یا با برنامه پیش می روید؟ نه خیلی حسی نیست. بدون حساب و کتاب هم جلو نمی روم باید ببینم چه چیزی الان خوراک جامعه است. با ساخت فیلم کمدی مشکلی ندارم/ سطح سلیقه مردم را باید بالا برد/ در کار بعدی بیشتر حواسم به تماشاچی است حتی اگر خوراک جامعه فیلم کمدی باشد؟ من با ساخت فیلم کمدی مشکلی ندارم. من بعداز این همه سال بازیگری، برای حضور در فیلم کمدی و ایفای نقش درآن جایزه گرفتم شاید خیلی از مردم من را به عنوان یک کمدین بشناسند تا بازیگر جدی. اما معتقدم هر چیزی باید ارزش و احترامش سرجاش باشد و حفظ شود . تلاش می کنم داستان را بیشتر از این در کار بعدی جدی بگیرم و بیش از این حواسم به تماشاچی باشد. من از تلاش کردن خسته نمی شوم معتقدم باید آرام آرام سطح سلیقه مردم را بالا آورد تا رشد فرهنگی صورت می گیرد و آمار کتابخواندن مقداری بالا بیاید. آن زمان دیگر نیاز به این همه تبلیغات شعارگونه برای حفظ محیط زیست نداریم زیرا سطح فرهنگی بالا آمده است. Let’s block ads! (Why?) منبع: مشرق کد مطلب : سایر اخبار ...
تعبیر خواب نامه رهبر به شهید مدافع حرم بجنوردی
خاطرات زندگیش گفت: تمام مدتی که با هم زندگی کردیم قشنگ بود، ولی مدت زمانی را که در نیروی انتظامی خدمت می کرد همیشه من را غافلگیر می کرد، زنگ می زد و می گفت متاسفانه من امشب شیفت هستم و نمی توانم بیایم و من در حالی که با ناراحتی در حال سوال جواب کردنش بودم با حضورش در منزل مواجه می شدم. همسر شهید گفت: زیباترین هدیه ای که به من داد یه سفر کربلا در سال 85 بود. صبر قابل تحسین ...
هنرپیشه جذاب زن: دوست ندارم فرزندانم فیلم هایم را ببینند!!
...> **شما از همسرتان ( ونسان کسل) جدا شده اید ولی هر اتفاقی بیفتد به عنوان یک زوج، نقش پدرومادر بچه هایتان را به خوبی ایفا می کنید. فکر می کنید زندگی پدر و مادر شما نمونه خوبی بوده که توانسته صلح را هم در زندگی کنونی تان برقرار کند؟ وقتی به عقب برمی گردم و به زندگی ام با ونسان نگاه می کنم می بینم بازی کرده ایم، خوشحال بوده ایم و از همه مهمتر دو فرزند هم داریم. به هر حال سعی می کنم به جای ...
حمیرا ریگی در دوهزار کیلومتری تهران فرماندار است
– انو بی آبیه، جنگِ آبه، به هفتاد و یک روستای قصرقند چی بکنه؟ – خانم فرماندار، شما پریشانه، صبر بکن، اعتبارا بگند. خانم فرماندار صبر ندارد. دلش شور می زند. کریم آباد آب ندارد، دهیرک آب ندارد. میرچ، گرداک، کارچان، فضل الهی، کوشات و 27 روستای دیگر قصرقند آب ندارند. خشکسالی است. مردان روستاها آمده اند پشت در فرمانداری تکیده و خسته برای تقاضای جرعه ای آب. مردان دیگر هم ...
هنوز مزه ی نوجوانی زیر زبانم است!
یک خانه می خواهیم و کسی محل نگذاشت، بالأخره یک آدم پول دار پیدا شد، پولی داد و این جا را برایمان رهن کرد. البته مهرماه سال آینده هم آقای صاحب خانه می خواهد این جا را بکوبد! این جا در عین حال که خانه ی عروسک است، دبیرخانه ی جشنواره ی شانزدهم نمایش عروسکی هم هست. این جا خانه ی امن و سقف بالاسر بچه های عروسکی است و من هم این جا مثل مادر خانواده هستم و بزرگان نمایش عروسکی هم عمه و خاله و ...
فرهنگ در رسانه
؛ آینده ای بدون حضور خودش. فیلم آبجی یک ملودرام اجتماعی و خانوادگی از سطح متوسط جامعه است و نگاه انسانی به مقوله خانواده با رگه هایی تقدیرگرایی دارد. گفت وگویی با مرجان اشرفی درباره آبجی داشتیم. (فیلم آبجی) نخستین تجربه فیلم بلند داستانی شماست. شما قبلا چه تجربه هایی در فیلم کوتاه یا فیلم مستند داشتید و آنها چه تاثیراتی در فیلم سینمایی تان داشت؟ سال ها بعد از تمام کردن دانشکده ...
گفتگو با بازیگر سریال شهرزاد و همسرش+تصاویر
نابود شده اند. خلاصه اینکه همسرم همیشه گزینه ای خوب برای خرید هدیه در دست دارد. (می خندد) وقتی پدر یا مادر باشید دیگر فقط به خودتان فکر نمی کنید نسیم ادبی: دوست دارم بچه داشته باشم و بهش فکر می کنم. به نظرم تجربه پدر یا مادر شدن برای هر فردی رشد و تعالی به دنبال دارد. وقتی یک انسان تبدیل به پدر یا مادر می شود دیگر از اینکه تنها به خودش فکر کند جدا می شود و مسئولیتی را قبول می ...
مسابقات جهانی آمریکا خیلی به من فشار آورد/ ایوانف مثل پدر من است
سرمربی تیم ملی نیستید قصد دارید چکار کنید؟ وی پاسخ داد: باید به فکر خانواده ام باشم و بیشتر برای آنها زمان بگذارم چون در یک سال گذشته استرس زیادی را تحمل کردم. الان احساس می کنم عضلات بدنم خودشان را رها کرده اند. عضلاتم در خصوص خیلی از مسائلی که در ورزش حرفه ای است گارد گرفته بودند. مسابقات جهانی آمریکا خیلی به من سخت گذشت چون بد گذرانده بودیم. فشار و استرس نمی گذارد راحت بخوابی و راحت غذا بخوری ...
بیمه ازدواج، تصویری خیالی برای جامعه ارائه می دهد
و ریشه ای در جامعه ما وجود دارد؛ یک بچه ای که در خانواده ای متولد می شود، پدر و مادر بیش از هر چیز دیگری به فکر این مسئله هستند که مثلا اتاق خواب شکیل، سیسمونی مجهز و کامل و شیک برای او تهیه کنند، اما اینکه بچه چگونه بزرگ شود و هنگامی که 20 یا 25 ساله شد، چگونه پدر و مادر این فرزند را پشتیبانی می کنند، مسئله مهمی است. وی به حمایت ضعیف برخی والدین از فرزندانشان اشاره کرد و اظهار داشت: عموما ...
پدری که او را به نام پسرش می شناسند
در یکی از روزهای سال 1334 در خانه ای قدیمی در شهر اصفهان، در منزل آقاحسین حجازی، صدای گریه های نوزادی طنین انداز شد. پدر که از چند ساعت قبل تا لحظه تولد نوزاد رو به قبله، برای سلامتی زن و فرزندش دست به دعا بود، با شنیدن صدای گریه نوزاد تازه متولد شده سر به سجده گذاشت و خدا را شکر کرد. ساعتی بعد در گوش فرزند اذان و اقامه را زمزمه کرد و او را احمد نامید. تمام سال های زندگی احمد پر بود از خاطرات ...
امیرعلی نبویان: پشتکار از استعداد مهم تر است
برای کسی که تجربه خوانندگی ندارد ... ترانه که نخواندم! لب زدم. به هرحال اجرای خوب و انتخاب ترانه مناسب در موفقیت شما تاثیر داشت. بله! از انتخاب ترانه ها راضی هستم و به نظرم مردم هم آنها را دوست داشتند که رای دادند. فکر می کردید این همه طرفدار پیدا کنید؟ راستش من فوبیای بیش از حد دیده شدن دارم و می ترسم از این که زیاد در معرض دید باشم. سعی می کنم کم دیده ...