جواد زرینچه: داستان پرویزخان عین واقعیت است/ بدون بازی در لیگ وارد تیم ملی ...
سایر منابع:
سایر خبرها
بدترین روز زندگی یحیی: ترک اجباری پرسپولیس!
درمان هایم متفاوت بود و دو بار بیماری ام عود کرد. گاهی اوقات می گفتم فوتبال را کنار بگذارم و دیگر نمی توانستم راه بروم. وی افزود: یکی از بازیکنانی که این اتفاق برایش افتاده، اسمش در این مصاحبه آمده و نمی خواهم اسمش را بیاورم. او می گفت زمانی که می خواستم راه بروم، دیوار را می گرفتم و راه می رفتم. این بیماری به مفصل آسیب می رساند و به مفصل کشاله و گردن من آسیب زده بود. برای آن بنده خدا به ...
گفت مادر مرا نبوس مادران شهدا حسرت می خورند!
برادرشوهرم گفت چقدر دنبال محسن می گردی او در دریا افتاده است، ماهی ها او را خورده اند! وقتی که این خبر را شنیدم سوختم و گفتم اگر ماهی طلا بشه نه می خورم نه نگاه می کنم. بچه ام را ماهی ها خورده اند. من گوشت ماهی بخورم؟ خدا نکند. اسم ماهی را پیش من نیارید. پس این مطلبی که از شما در مورد نخوردن ماهی منتشر شده، ماجرایش در نحوه شهادت فرزندتان است؟ بله. به من گفتند که بچه ات در دریا ...
ویدئوی زیبای حسین - هوادار خاص استقلال
از سالن خارج شدم ولی اینگونه رفتارها خوب نیست. نظر شخصی من است که انسانیت باید وجود داشته باشد ولی فکر می کنم انسانیت از بین رفته است، ولی انسانیت باید باشد. کسانی که همدیگر را دوست دارند. از رسانه ورزش سه تشکر می کنم که با من مصاحبه کردند و با من صحبت کردند. از آقای روزبه چشمی و دوستان عزیزی که با من همراه شدند و من را به سمت رختکن استقلال بردند، تشکر می کنم. من در جشن پیروزی استقلال عکس گرفتم و آنها را همراهی کردم. ان شاالله که تیم محبوبم همیشه موفق باشد. و آقای جواد نکونام تنها نیستند و ما هواداران، آقای جواد نکونام هستیم. هوادار خاص استقلال ...
روزهای آخر سال و پوزخند به حکایت ماهی را هر وقت بگیرید تازه است!
ریخته بود می گفت: تمیز و منظم باش؛ نظم اساس دین است. حتی در زمان بیماری اش هم تذکر می داد. مدام حرف های تکراری و بعضاً عذاب آور! ...تا اینکه روز خوش فرا رسید؛ چون می بایست برای گرفتن شغل در شرکت بزرگی مصاحبه بدهم. با خود گفتم اگر قبول شدم، این خونه کسل کننده و پُر از توبیخ را ترک می کنم. صبح زود حمام کردم، بهترین لباسم را پوشیدم و تا خواستم بروم، پدرم بِهم پول داد و با لبخند گفت: فرزندم: 1 ...
آیه ای که مفسر قرآن کریم را نقره داغ کرد!
...> وقتی تبعید حضرت امام پیش آمد من به منبر رفتم و هم از روی اخلاص و هم از روی خامی گفتم تا در رگ های ما خون جاری است به ایشان خدمت خواهیم کرد . این ماجرا سبب شد که من را گرفتند و خلع لباس کردند و به سربازی فرستادند. چون باسواد بودم من را به سپاه دانش در روستای وردین از توابع شهر اهر (صد کیلومتری تبریز) فرستادند. آنجا کسی نمی دانست که من آخوند هستم. من به نیروهای انتظامی گفتم اگر اینجا مشکلی بین مردم ...
عکس زیبایی جادویی دختر محمد دلاوری مجری سرشناس+ بیوگرافی و عکس های خانوادگی !
دفاع مقدس خبرنگاری من شروع شد محمد دلاوری: چگونه خبرنگار شدنش هم ماجرای جالبی دارد. آقای مرتضی سرهنگی را در نمایشگاه کتاب دیدم و نمی دانستم کیست. دوستم به من گفت:تو که این همه به نوشتن علاقه داری، من این آقا را در تلویزیون دیدم. فکر کنم بتواند کمکت کند. من هم رفتم پیش او و گفتم که خیلی به دفاع مقدس علاقه دارم و درباره آن مطلب می نویسم. او هم گفت بیا دفتر تا با هم صحبت کنیم ...
درد دل سیاوش یزدانی؛ کمرم شکست ولی استقلال پشتم را خالی کرد!
... یزدانی درباره سالی که گذارند خاطرنشان کرد: هیچکس نمی داند در این 2 سال چه به من گذشت. نمی خواهم راجع به آن صحبت کنم اما چه هم تیمی های من در استقلال و چه هم تیمی های من در سپاهان، می دانند که دو بازی قبل از سرباز شدنم، مقابل نفت مسجدسلیمان زیرم خالی شد و زمین خوردم. استخوان لگن من شکست و چون سربازی رفته بودم و ورزش نمی کردم، نمی دانستم استخوان کمرم شکسته. وی افزود: آنجا هم استخوان ...
آغاز جنگ علی خطیر با آقای استقلالی: برو حسابی علیه من مصاحبه کن!
به گزارش وقت صبح، صبح روز دیدار تیم های استقلال و پرسپولیس گروهی از پیشکسوتان طبق سنوات گذشته برای دریافت بلیت دیدار دربی به محل باشگاه رفتند که یکی از این افراد محمد نوری بازیکن سال های گذشته استقلال بود. هر چند که نوری نمی دانست در ادامه این حضور چه اتفاقاتی قرار است برایش رقم بخورد. نوری پس از حضور در دفتر باشگاه از منشی مدیرعامل درباره بلیت دربی سوال می کند که مطلع می شود گروهی از ...
(عکس) علیرضا رئیسی بازیگر خردسال پاتال و آرزوهای کوچک پس از 33 سال
رفتم تا بتوانم با فرم و دانش جدید فعالیت جدیدی را در عرصه بازیگری آغاز کنم. قصه مهاجرت من از معدل پایین شروع شد، میخواستم وارد هنرستان صدا و سیما شوم که متاسفانه من را قبول نکردند و شرایط کنکور آن روزها بسیار سخت بود. به همین خاطر از کشور خارج شدم و در یک دانشگاه خوب در مقطع کارشناسی زبان انگلیسی خواندم و بعد از آن راهی کشور دیگری شدم و مدیریت اجرایی خواندم. وقتی ...
یزدانی: می خواستم از فوتبال خداحافظی کنم!
چطور می تواند خود را نشان دهد. به آقای نیکفر گفتم من در دوره قبلی شما به دلیل برخی سهل انگاری ها از سپاهان رفتم اما الان آماده ام و این کار را نکنید. خواستم اول خودم را نشان دهم و بعد بروم، نه مثل یک شکست خورده بروم. برگشتم ولی هیچ کسی دستم را نگرفت. این بازیکن طلایی پوش گفت: به خودم افتخار می کنم، چون فکر نمی کردم دیگر بتوانم فوتبال بازی کنم ولی دستم را به زانو گرفتم و بلند شدم. نمی ...
(تصاویر) چهره بازیگر نابینای رنگ خدا در 37 سالگی به همراه دختر زیبایش
...، پس از گذشت 17 سال از بازی محسن رمضانی در فیلم رنگ خدا گفتگویی با این بازیگر را در ادامه ارائه کرده ایم که خواندنش خالی از لطف نیست. می دونی چیه؟ هیچکی منو دوست نداره ، عزیزم منو دوست نداره ، اگر چشم داشتم می رفتم مدرسه روستا ، همه بچه های روستا اونجا درس می خونن ، غیر من که باید برم مدرسه نابیناها که اونور دنیاست ، معلمون می گه خدا شما نابیناها را بیشتر دوست داره چون نمی بینید ...
رزمندگانی که مصداق شیران روز و عابدان شب بودند
خاطراتی از زهد رزمندگان در گفت و گوی جوان با یک راوی دفاع مقدس ی فاش نیوز - ک بار همراه شهید جعفری به بهشت زهرا (س) رفتیم. نماز را همانجا خواندیم. بعد ایشان دلش نیامد از زیارت قبور شهدا دست بکشد. آنقدر ماندیم تا هوا کاملاً تاریک شد. من گرسنه ام شده بود و از طرفی، چون با موتور به گلزار شهدا رفته بودیم، سردم شده بود. هر چه می گفتم داود بیا برگردیم، دلش راضی نمی شد ...
خاطراتی از یک نابغه اطلاعاتی
حساب شده بود. آن زمان مدرسه های دولتی فعالیت اضافی نداشتند. فقط صاف می رفتند سر کلاس، درسی می خواندند و برمی گشتند. یادم می آید، یک روز توی مدرسه گویا یک ورزش اضافه برای شان گذاشته بودند. نمی دانم چه شده بود که دیر کرده بود. من خیلی نگران شدم. هرچه به مدرسه زنگ زدم، جواب ندادند. بلند شدم و به مدرسه رفتم. درِ مدرسه بسته بود. به خانه برگشتم، دیدم که آمد. گفتم: من نگران شدم، کجا بودی؟ ...
گفتند بازی استقلال - پرسپولیس باید مساوی تمام شود!
مدافع اسبق استقلال و تیم ملی 10 سال قبل دست به یک افشاگری بزرگ زد. به گزارش خبرورزشی، رضا حسن زاده از سال 69 تا 72 عضو ثابت تیم ملی فوتبال کشورمان بود و علاوه بر آن بالغ بر 10 سال سابقه پوشیدن پیراهن استقلال را نیز یدک می کشد. حسن زاده اواخر اسفند سال 1392 مصاحبه خاصی با رادیو ورزش انجام داد که سر و صدای زیادی راه انداخت. با هم خلاصه این مصاحبه که 26 اسفند سال 92 در خبرورزشی نیز منتشر ...
رادیویی ها درباره تهیه کننده فقید چه گفتند؟
تهران با نام "جدول" پخش شد. زنده یاد مانی اهل گلایه کردن نبود. نامش جواد مانی بود و عاشق نکته پرانی! اگر بگوییم او هنرمندی بود که در هنرهای مختلف دستی بر آتش داشت، بیراه نگفته ایم. درگذشت این هنرمند توانمند در رادیو بهانه ای شد تا به سراغ همکاران او برویم و با آنها درباره ویژگی های کاری و شخصیتی اش صحبت کنیم. در فراق استاد فاطمه آل عباس، گوینده با سابقه در رادیو با ...
تمجید پیشکسوت استقلال از سبک این تیم
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی سفیرافلاک ، علیرضا اکبرپور بازیکن اسبق تیم استقلال درباره پیروزی تیم استقلال در دیدار مقابل هوادار اظهار داشت: باعث خوشحالی است که استقلال در شبی توانست این سه امتیاز را بگیرد که رقبای تعقیب کننده اش در رده های دوم تا چهارم جدول هر سه برنده شدند. وقتی سپاهان، پرسپولیس و تراکتور بازی هایشان را با برد پشت سر گذاشتند این فشار روی بچه های استقلال بیشتر شد که آن ها حتماً ...
روزه داری در مأموریت
مون درباره این موضوع صحبت کردم و گفتم کارم در کمیته هست و مدام می رم مأموریت. اون هم گفت: شما مثل راننده ها هستین و می تونین روزه بگیرین. با این حرف دیگر جای سؤال برایم باقی نگذاشت. محمود خیلی به روزه گرفتن اعتقاد داشت و تمام ماه مبارک را با همان وضعیت روزه گرفت... بر اساس خاطره ای از شهید محمود پایدار کاظم آبادی راوی: جواد تقوی رمضانی، دوست شهید ...
پرواز مطهر دو برادر عاشق
، فاصله سنی زیادی داشتیم. علی ما بی خداحافظی رفت جبهه! اصلاً او را ندیدیم که با او خداحافظی کنیم، وقتی آمدیم گفتند که: علی آقا رفت جبهه. ما هم چشم به راهش بودیم و دل تو دلمان نبود. خانه ای برای مادرم خریده بود، آن ها را فرستاد به خانه خودشان و ما هم رفتیم و کم کم وسیله می بردیم تا موقعی که خبر شهادتش را آوردند. داشتم به آن جا می رفتم، دیدم صدای زاری و شیون مادرم می آید. گفتم: چه اتفاقی افتاده؟ گفت ...
سخنان ظریف درباره افراطیون اصلاح طلب و افتادن برجام از چشم مردم
می گوید: درسته که من پیرارسال بالاترین رای رو آوردم در جبهه اصلاحات واسه رئیس جمهوری. ولی اونم نه به خاطر عشق به من بود، به خاطر این بود که باور داشتن تنها کسی که شانس رای آوری داره، منم. محمد جواد ظریف درباره رادیکالیسم چپ های مدعی اصلاحات می گوید: جریان اصلاحات در سال 78 رفت به سراغ حذف. یعنی گفتش که من می خوام قانون اساسی رو عوض کنم. بعد از این که انتخابات، مجلس ششم بود. معلومه توی ...
بازخوانی خاطراتی از استاد فقید عبدالحسین زرین کوب
نگاه کرد از من پرسید کسی اینجا منتظر من ایستاده نبود؟ به طرفش رفتم و گفتم من کسی را ندیدم . خندید و گفت دچار توهم شدم لابد ... دستم را در هوا تکان دادم و به مشهدی گفتم دووزاری دارید؟ خانم گفتند بذار ببینم ... لباسش را گشت که انگار صد تا جیب داشت ... بعد از کلی گشتن به من که می خندیدم چپ چپ نگاه کردند و گفتند : این مانتوها مد است این روزا ... خندیدیم و از شانس من یک دوریالی پیدا شد . من انگار که ...
زندگی سیاه زن 17 ساله؛ فرار از خانه و بارداری از ازدواج غیررسمی
آنقدر در زندگی ام دوران سختی داشتم که حتی از یادآوری آن ها هم وحشت دارم چراکه از همان دوران کودکی وقتی نام حیوانات را نمی دانستم دیگر نتوانستم ادامه تحصیل بدهم و بعد هم درگیر ماجراهای تلخ و دردناکی شدم که به گزارش روزنامه خراسان، دختر 17 ساله ای که برای شکایت از کتک کاری های همسرش وارد مرکز انتظامی شده بود، درباره سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد ...
بی رغبتی مراکز تاریخ پژوهی در گردآوری اسناد جنگ عجیب بود/ خواستگاری در کردستان درگیر با کومله
داشت؟ یادم است گفتند برای کردستان کاری انجام نداده ایم. کردستان از شروع انقلاب حوادث بسیاری داشت و خیلی از اتفاقات در آنجا رخ داد. بعضی از بچه هایی هم که آنجا بودند خود در کردستان حضور داشتند و خاطراتی را تعریف می کردند. من سال 64 تابستان آن سال گمانم، به کردستان رفتم که سه ماهه کار کنم ولی فضا به حدی امنیتی بود که من را بازداشت کردند، حفاظت گفت این چه هست؟ گفتم خاطرات، این هم حکم کارم ...
هرچه که به سر مردم بیاید به سر من هم می آید
می کردند. واقعاً هم خطر داشت. من رفتم جلو و سلام کردم. نمی دانستم چه باید بگویم. امام پرسیدند، چه شده آقا؟ با ترس و لرز گفتم: ببخشید. شما این جا ایستاده اید، خطر دارد. گفتند: شما می گویی که من نباید این جا بایستم؟ گفتم: بله امام گفتند: چون شما می گویی، چشم! و راه افتادند و رفتند داخل خانۀ کوچک پشت حسینیه. من و حاج احمد آقا آرام آرام رفتیم. حاج احمد آقا گفت: بگو بروند داخل این ...
گلایه کارگردان هیس! دخترها فریاد نمی زنند : باید صداها را شنید تا فریاد نشوند
می شد انگار بار سنگین از روح افراد تا حدودی برداشته می شد و کمی تسکین پیدا می کردند. فیلمنامه هیس! دخترها فریاد نمی زنند را پیش می بردم، اما در تمام مدت استرس داشتم؛ اینکه می توانم مجوز ساخت را بگیرم؟ جامعه و مردم چه واکنشی نشان می دهند؟ مسئولان چه واکنشی خواهند داشت؟ اما خودم همچنان مصمم بودم تا درباره این موضوع فیلم بسازم. آن زمان ابتدا می خواستم هیس! پسرها فریاد نمی زنند را بسازم، اما گفتند ...
بازخوانی روایت حاج سید احمد خمینی (ره) از زندگی خودش
به گزارش جماران؛ در بخشی از کتاب یاد یادگار امام (صفحات 105-111) از قول مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینی (ره)، آمده است: اولین روزی که به مدرسه ام فرستادند، فرار کردم! بعد با کتک پدرم و معلمم ناچار در کلاس حاضر می شدم تا ششم ابتدایی از خیلی معلمان کتک خوردم. یخ حوض مدرسه ام را می شکستند و دستهایم را شاید نزدیک به نیم ساعت توی آب یخ می گذاشتند و بعد چوب. هر چه فکر می کنم نمی دانم چرا اینقدر مرا می زدند. درست است که خیلی شیطان بودم، ولی این موجب نمی ش ...
سخنان ظریف درباره افراطیون اصلاح طلب و افتادن برجام از چشم مردم (خبر ویژه)
بالاترین رای رو آوردم در جبهه اصلاحات واسه رئیس جمهوری. ولی اونم نه به خاطر عشق به من بود، به خاطر این بود که باور داشتن تنها کسی که شانس رای آوری داره، منم. محمد جواد ظریف درباره رادیکالیسم چپ های مدعی اصلاحات می گوید: جریان اصلاحات در سال 78 رفت به سراغ حذف. یعنی گفتش که من می خوام قانون اساسی رو عوض کنم. بعد از این که انتخابات، مجلس ششم بود. معلومه توی حذف شما اگه بیای، این جا قواعد ...
هیچ ارگان یا فردی به من دستور نداد بازی استقلال و پرسپولیس مساوی شود
دربی های پایتخت من و آقای داریوش مصطفوی به عنوان مدیران عامل دو باشگاه استقلال و پرسپولیس مهمان برنامه ورزش و مردم و مرحوم بهرام شفیع بودیم. همان جا روی آنتن زنده گفتم که به عنوان مدیرعامل استقلال هیچ استرسی برای دربی ندارم چون اگر من استرس داشته باشم، این مسئله به بازیکنان هم منتقل می شود. گروهی از هواداران استقلال و همچنین پرسپولیس از عملکرد بازیکنانشان در دربی ناراحت هستند. اگر شما ...
داوود کیم: در قرآن چیزی خواندم که به شدت مرا تحت تأثیر قرار داد + فیلم
.... داوود کیم خاطرنشان کرد: من کره جنوبی در رشته موسیقی کار کردم و موسیقی دان هستم و این برای من فرصتی را پیش آورد که به واسطه این هنر به کشورهای مختلف سفر کنم. لذا با اسلام و مسلمانان آشنا شدم و بسیار کنجکاو بودم که درباره این دین بیشتر بدانم. وی افزود: من این فرصت را پیدا کردم که به اندونزی بروم و با سیمای حقیقی اسلام آشنا شوم نه آن اسلامی که در رسانه ها از آن می گویند. وقتی از ...