سرانجام شوم یک عشق هرمی
سایر منابع:
سایر خبرها
اعتراف تکان دهنده یک زن: 8 سال خیانت و انگیزه ای که شما را میخکوب می کند!
این پول ها زندگی کنم از سوی دیگر دوستان معتادم را رها نکرده بودم و پای بساط آن ها می نشستم تا این که شبی یکی از دوستانم پیشنهاد خرده فروشی مواد مخدر را مطرح کرد و از درآمدهای هنگفت آن سخن گفت. با یک حساب سرانگشتی می توانستم با فروش مواد به زندگی ام رونقی بدهم، این گونه بود که دست به خرده فروشی مواد مخدر زدم. خیلی زود از طریق دوستان هم بساطی ام با فروشندگان مواد مخدر ارتباط برقرار کردم و ...
فرار از لجنزار تباهی
این ها بخشی از اظهارات زن40 ساله ای است که برای فرار از لجنزار تباهی دست به دامان مجریان قانون شده بود. این زن جوان درباره سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: 6 سال قبل و در حالی که 34 بهار از عمرم گذشته بود با عباس آشنا شدم اگرچه خانواده ام ساکن قوچان بودند اما به خاطر آشنایی های خانوادگی، روابط ما با خانواده عباس ادامه داشت تا این که بالاخره مراسم مختصری برگزار ...
قمه کشی خونین در بلوار ابوطالب / عامل جنایت هولناک در مشهد پسری 17 ساله بود
چگونه رخ داد؟آن شب حدود ساعت 19 بود که به همراه دوستانم در پارک ،مقداری مشروب نوشیدم در همین حال مادرم تماس گرفت که به منزل بازگردم. من هم سوار بر موتورسیکلت حرکت کردم اما نام دوستانم را به خاطر ندارم. من راکب موتور سیکلت بودم و از قبل مرحوم را می شناختم. وقتی وارد ابوطالب 62 شدم او را دیدم که حالت طبیعی نداشت. هنگامی که نگاهمان به هم افتاد، نمی دانم چرا فحش داد و گفت بایست،من گوش نکردم. ولی با موتور ...
زندگی نامه آزیتا لاچینی/ماجرای از دست دادن سه همسر و سه فرزند
هق می زدم زیر گریه ، آن روزها بار سختی روی دوشم بود. سال 1334 بود که با آقای امیرمظفرالدین لاچینی در موسسه زبان آشنا شدم. من شاگرد بودم و ایشان استاد. ازدواج با استاد زبان ، پنج فرزند دیگر هدیه ام کرد. جالب است بدانید آقای لاچینی بود که مرا وارد حیطه بازیگری کرد. فامیلی اصلی من نیکنام بود ولی ترجیح دادم همه لاچینی صدایم بزنند. چهار پسر و یک دختر از آقای لاچینی برایم به یادگار ...
عشق 2 میلیارد تومانی دختر تهرانی فاش شد ! / همه را بازی داد !
: من که می خواستم با میلاد زندگی کنم، تصمیم گرفتم نقشه ای بکشم تا از پدرم پولی بگیرم و به میلاد بدهم و او بتواند یک خودروی شاسی بلند بخرد و پدرم را راضی به ازدواج کند. حتی با خانواده ام چند باری قرار گذاشتم اما از طریق یکی از دوستانم متوجه شدم که آنها به پلیس خبر داده اند و به میلاد گفتم سر قرار نرود. به دنبال اظهارات دختر جوان، تحقیقات به دستور بازپرس جنایی پایتخت ادامه دارد. کدخبر: 996967 1403/02/24 07:47:00 لینک کپی شد ...
این زن از ترس بی آبرویی به کلانتری رفت ! / شوهرم مرا وادار به بی عفتی می کند
خان مشهد مراجعه کرده بود. این زن جوان درباره ماجرای ازدواجش با مردی بی بند و بار گفت: پدرم کارگری ساده و بی سواد بود که به سختی می توانست هزینه های زندگی خانواده 5 نفره اش را تامین کند. به همین دلیل هم هیچ کدام از خواهران و برادرانم نتوانستند حتی تا مقطع دیپلم تحصیل کنند. من در خانواده ای بزرگ شدم که نه تنها از اوضاع مالی نامناسبی برخوردار بود بلکه پدر و مادرم هیچ گاه توجهی به نیازهای ...
جزئیات ربودن مادر و دختر در پالادیوم؛ ماجرای کینه 12 ساله و اسلحه پلاستیکی چه بود؟
گاوصندوق خانه اش رفت و حدود 40 میلیون تومان پول و دلار به من داد قبل از فرار یک خودروی پژو که در حیاط بود را نیز سوار شدم و آنجا را ترک کردم. چطور بازداشت شدی؟ به پلیس خبر داد و با ردیابی خودرو دستگیر شدم و مرا به 12 سال حبس محکوم کردند. چه شد که به فکر آدم ربایی افتادی؟ در مدتی که در زندان بودم مدام در ذهنم نقشه انتقامگیری از مرد کارخانه دار را می کشیدم. نقشه ...
برای دخترم، برای تمام دختران
به گزارش اصفهان زیبا ؛ اسمش را نمی دانم؛ اسم بابای روح الروح را می گویم. بابای همان دخترک فلسطینی که جسد بچه بی جانش را در آغوش کشیده بود و هی تکان، تکانش می داد و می گفت: روح الروح! نمی خواهم شب عیدی کامتان را تلخ کنم، من یک دختر دارم. یک دختربچه شش ساله، روز تولدش را خیلی خوب یادم هست که رفته بودم برای یک معاینه ساده پزشکی. خانم دکتر همه کارهایی را که در طول این نه ماه انجام ...
زن کشی فجیع در یک آب انبار در بندرعباس/ سه فرزندم یتیم شدند
بودم پشیمان شدم و به پاسگاه رفتم و خودم را تسلیم کردم. بعد از قتل چه حکمی برایت صادر شد؟ در کلانتری همه چیز را مو به مو تعریف کردم و جزئیات را توضیح دادم. مدتی بعد خانواده همسرم تقاضای قصاص کردند و دادگاه هم مرا به قصاص محکوم کرد. البته من اعتراض کردم و پرونده به دیوان عالی کشور فرستاده شد. هنوز نتیجه اعتراضم مشخص نشده، ولی می دانم که حکم به زودی تأیید می شود. فقط امیدم به خداست ...
زن جوان در نبود شوهرش در خانه مرد غریبه را به خانه می آورد / کمکم کنید از این لجنزار بیرون بیایم
به گزارش زیرنویس، این ها بخشی از اظهارات زن40 ساله ای است که برای فرار از لجنزار تباهی دست به دامان مجریان قانون شده بود. این زن جوان درباره سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت:6 سال قبل و در حالی که 34 بهار از عمرم گذشته بود با [...]
زن تحصیلکرده راننده سارقان مأمورنما بود
شیشه شد و زندگیمان رو به تباهی رفت. شوهرم اصرار کرد تا با او و دوستش همراه شوم تا کسی به آنها مشکوک نشود. ابتدا قبول نمی کردم، اما بعد به خاطر عشقی که به او داشتم ناچار شدم برای اولین بار در راه خلاف قدم بگذارم و با همسرم همراه شوم. با اطلاعاتی که این زن در اختیار پلیس قرار داد، دو مامور قلابی دستگیر شدند. شوهر این زن گفت: سال 91 بود که با دوستان ناباب معاشرت کردم و معتاد به شیشه شدم ...
نگاهی به مجموعه ی شعر کاش سیبی بودم در دست های تو
/ گفتن دوستت دارم را/ این همه سخت نمی کردیم. ص42 به دیدارم بیا/ فردا برای از تو گفتن و/ از من شنیدن/ خیلی بیشتر از دیر / دیر است ص41 هر لحظه مبتلاتر شدم/ به گمانم دیگر هیچ چیز مرا/ به وجد نخواهد آورد/ جز لمس واقعی دستانت...ص14 در شعر فوق می توان برای رعایت اقتصاد کلمه و ایجاز در سخن کلمه واقعی را حذف کرده و ندیده انگاشت اما هوشمندی شاعر خوانتده را به فضای دیگری می برد، و این ...
دست درازی راننده اسنپ به خانم عکاس خارج از سرویس اسنپ / لختم کرد و از من فیلم گرفت + نظر کارشناسی
ماشین پیاده شوم به جای خلوت رفت و به قدری مرا کتک زد و با مشت بر سرم کوبید که گیج شدم و مرا وادار کرد که لباسهایم را در بیاورم و تا در خیابان برهنه بروم که من مقاومت کردم و به دست و پایش افتادم و التماس کردم که این کار را نکنم پذیرفت سپس به زور و تهدید نیت اش را عملی کرد و از من فیلم سیاه گرفت و گفت اگر به کسی بگویم فیلم را انتشار میدهد و آبرویم را میریزد . به قدری کتک زد مرا که دستم ...
زن جوان در سرقت های شوهرش نقش راننده داشت
چندی قبل مرد جوانی به پلیس رفت و گفت: در حال عبور از خیابان بودم که خودروی پرایدی با سه سرنشین راهم را سد کردند. دو مرد و یک زن سرنشینان خودرو بودند که لباس پلیس به تن داشتند. آنها خود را مأمور معرفی کرده و از من خواستند سوار خودروشان شوم. با تصور اینکه مأمور هستند، سوار خودرو شدم؛ ناگهان در خیابانی خلوت توقف کردند و دو مرد پول ها و گوشی تلفن همراهم را برداشته و مرا از ماشین به بیرون ...
محفل تولد ماه در سرای ادبیات برگزار شد
آن روزگار ساده چه رنگی گذشت حیف ماشین زرد کنترلی بنز سال بود ساعت به وقت زنگ در خانه کوک بود از رخت خواب تا سر کوچه سه سوت بود هر سال در بهار تمام اکیپ ما مضنون در محاکمه درد توت بود چرخیده ام به دور زمین با دوچرخه ام همبازی ستاره شده بادبادکم لحظه به لحظه حال مرا روبراه کرد دزد و پلیس بازی در مهدکوکم حالا پدر شدم پسرم ...
تجاوز هولناک این پدر شیطان صفت تهرانی به دختر 10 ساله اش ! | او 4 سال به دختر کوچکش تجاوز می کرد !
.... وی گفت: از وقتی 10 ساله بودم پدرم مرا آزار می داد. مادرم از پدرم جدا شده بود و من به ناچار با پدرم زندگی می کردم. من از ترسم در این باره به کسی حرفی نمی زدم. اما وقتی پدرم با همسر چهارمش ازدواج کرد برای اولین بار این ماجرا را به نامادری ام گفتم. اما او حرف هایم را باور نکرد. او فکر می کرد چون پدرم مرد بدخلقی است و بارها مرا کتک زده به دروغ چنین حرف هایی را علیه او مطرح کرده ام .تا ...
آقای قاضی! شوهرم همیشه مرا دست می اندازد و مسخره می کند؛ حکم طلاق را جاری کنید
ها و رفتارش درباره من و دیگران بیشتر توهین، تحقیر و تمسخر است تا شوخی. انگار عادت داشت همه حرف هایش را با تمسخر و توهین بیان کند. او ادامه داد: آقای قاضی، من خودم آدم شوخ طبع و بگو بخندی هستم اما رفتار مهران مرا بسیار آزار می دهد. او مدام به خانواده و نزدیکانم توهین می کند. به عنوان مثال یک شب که میهمان داشتیم موقع شستن ظرف ها به خواهرانم گفت چرا نشسته اید، بروید ظرف ها را بشویید. وقتی ...
خواندن از ایران قوی در مصلای امام خمینی(ره) تهران
جهانی که همه مُدعی اند در جهانی که پُر از حَرّافیست منم و بی کسی و تنهایی وَ خدایی که به شدت کافیست عیدِ قربان شد و قربان کردم پای لبخندِ خدا دنیا را به خودش رو زده ام تا زین پَس نَکِشَم منَتِ آدم ها را خواندم اورا که اجابت کُنَدَم که بگویم ز همه بیزارم بوسه زد روی مرا با لبخند چه خداوندِ رفیقی دارم رفتم و دَر زدم ...
راننده خودروی دزدان پلیس نما یک زن بود / زن جوان شوهرش را در سرقت ها تنها نگذاشت + جزییات
به گزارش زیرنویس، چندی قبل مرد جوانی به پلیس رفت و گفت: در حال عبور از خیابان بودم که خودروی پرایدی با سه سرنشین راهم را سد کردند. 2 مرد و یک زن سرنشینان خودرو بودند که لباس پلیس به تن داشتند. آنها خود را مأمور معرفی کرده و از من خواستند سوار خودروشان شوم. [...]
جزئیات مرگ تلخ و مرموز طلا، دختر بلاگر مشهدی / ردیاب علت سقوط بود!؟
واقع در بلوار صارمی، خیابان صارمی 23 خود را از روف گاردن به پایین پرتاب می کند. همسر طلا بعد از اینکه همسرش به پایین سقوط می کند، بی حال می شود و بعد از اینکه به هوش می آید، به ماموران در شرح ماوقع می گوید: مشکلاتی با همسرم داشتم و آن روز با توجه به ردیابی که از قبل روی خودرو پژو 207 نصب کرده بودم، به تعقیب همسرم پرداختم تا اینکه وارد پارکینگ این ساختمان شد. بعد با او تماس گرفتم و ...
زن همسایه جادویم کرد / بردگی زن تهرانی در زندان مردان هوسران + نظر کارشناسی
فرزند اول خانواده ام، 20سال پیش ازدواج کردم زندگی خوبی داشتم یک دختر یک ساله داشتم که از همسرم جداشدم. طوری که همه اقوام و دوستان به زندگی من غبطه میخوردند بعد از دو سال که از ازدواجم میگذشت بی دلیل از همسرم طلاق گرفتم حس میکنم خانم همسایه برایم و جنبل کرده بود که من یک دفعه از شوهرم طلاق خواستم بعد از آن تنها زندگی کردم خانواده ام به خاطر این کارم طردم کردند 20 سال است که متارکه کردم و ...
تولد فرشته ها
به گزارش اصفهان زیبا ؛ شله زردها را توی ظرف های یک بارمصرف ریختم تا بلکه زودتر سرد شود. به بلورخانم قول داده بودم که برای جشن امشب، پذیرایی از دخترها و خانواده هایشان با من. از یک هفته قبل تمام وسایل را آماده کردم. سنجاق سرهای صورتی را دوتادوتا با روسری های گل گلی کادو کرده بودم. با چه شوقی گل های طبیعی زرد و سفید را روی کاغذ کادوی کاهی چسبانده بودم. حس یک دختر کلاس اولی را داشتم که بی ...
رابطه پدر دختری شهید رستگار برای محدثه بابا
شدنم می گذشت که کاظم مرا خانه مادرم گذاشت و به جبهه رفت. من در دوران بارداری ضعف و فشار شدید داشتم. زمانی که می خواستم از بیمارستان مرخص شوم، دکتر به کاظم گفته بود که هرچه قدر خانم ها به خودشان رسیدگی کنند، 10 برابر آنرا باید الان به همسرت رسیدگی کنید. چون همه جوره فشار روی همسرت بوده. باید خیلی حواست به او باشد. خود کاظم خیلی حساس بود. با حرفی که دکتر زده بود حساس تر هم شده بود. در ...
تنها خانم بازیگری که قبل از ازدواج مادر شد ! / زیبایی بازیگر سریال آوای باران و دختر عروسکی اش !
عشق را تجربه کردم. من و پارمیدا ماه ها و فصل ها را در شیرخوارگاه در کنار هم گذراندیم و هر روز به هم وابسته تر می شدیم، من به دلیل مشکلاتی که داشتم، باوجود میل باطنی ام موفق به ازدواج نشدم اما خیلی دوست داشتم مادر شوم البته بعد از دانستن راز زندگی ام دوست داشتم فرزندی را پذیرا شوم، با دکتر منتظر شبر، رئیس شعبه خانواده بهزیستی موضوع را مطرح کردم و از طریق ایشان فهمیدم قانونی برای بانوان ...
شماره 79 دوماهنامه اندیشه پویا منتشر شد
درباره چهره های برجسته ای که نامه هایی به همسر یا معشوقشان می نوشته اند معرفی شده است؛ مانند نامه به فلیسه (نامه های کافکا به معشوقه اش)، نازنین من(نامه های هایدگر به همسرش)، نامه های عاشقانه(که میان دو ادیب لبنانی جبران خلیل جبران و میزیادا درباره ادبیات و هنر و عشق رد و بدل می شد)، داستایفسکی به آنا، نامه ها (نامه های چخوف به همسرش) و با عشق، کورت (نامه های کورت ونه گات به همسر اولش). در ...
دردسر تهمت سیاه تازه داماد به عروس خانم داروساز / در کلانتری مشهد چه گذشت؟
با دستور ویژه سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری نجفی مشهد)بررسی های روان شناختی و اقدامات قانونی در این باره به گروه مشاوران دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.
گزارش پزشکی قانونی متهم را از چوبه دار نجات داد
شوم اما نمی خواستم. راستش همه آنهایی را که دور نادر بودند را می شناختم . سارق و خلافکار بودند و من نمی خواستم در زندگی ام مرتکب خلاف شوم. این را به نادر هم گفته بودم اما نادر بی خیال نمی شد. روز حادثه با موتور رفتیم به سمت اشتهارد کرج. نادر دوباره حرف هایش را تکرار کرد و وقتی گفتم نمی خواهم وارد گعده دوستانش شوم، مرا مسخره کرد. حرف هایش بدجوری عصبانی ام کرد. سر همین با هم درگیر شدیم و او چاقویی ...
فال حافظ ویژه 23 اردیبهشت را بخوان + دانلود غزل حافظ
به گزارش زیرنویس، فال حافظ امروز غزل شماره 354 از دیوان حافظ است که در ادامه با تفسیر فال حافظ می خوانید. به مژگان سیَه کردی هزاران رِخنه در دینم بیا کز چَشمِ بیمارت هزاران دَرد برچینم الا ای همنشینِ دل که یارانت بِرَفت از یاد مرا روزی مباد آن دَم که بی یادِ تو [...]
روایت مردی که سال هاست برای امام رضا(ع) گل نرگس هدیه می فرستد/ از 4 بسته تا 30هزار شاخه
.... آخرین باری که برنامه چیدن گل های اهدایی به حرم مطهر امام رضا(ع) را داشتم تعدادی از خانم ها برای جمع کردن و دسته بندی گل ها آمده بودند. دو سه نفر از خود آن ها پخت غذا برای کارگران را بر عهده گرفتند و پس از پایان کار به آن ها گفتم کی می توانید به زیارت امام رضا(ع) بروید؟ آن ها هم جواب دادند همین فردا. با اینکه از قبل به آن ها قولی نداده بودم و چیزی نگفته بودم، آن ها را برای زیارت به مشهد فرستادم ...