سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای استعفا سایه، لطفی و شجریان از رادیو چه بود؟
مناسبات من با آقای شجریان طوری نبود که ایشون به من بگه به ابتهاج و لطفی گفتم استعفا کنید.... ما شبانه روز با هم بودیم ولی چنین مناسباتی نداشتیم. مثل این می مونه که شما سی سال بعد برید بگید که من اون موقع شب و روز با فلانی بودم و یک شب بهش گفتم: غزل نگو و شعر نو بگو من می گم که والله بالله آقای عظیمی در اون مدت شبانه روز با من بود از غزل من هم خوشش میومد اما روابط ما طوری نبود که او این حرف رو به ...
عکاسی غیر تخصصی ارگان ها بزرگترین مشکل ماست
: ساقیه، نقش جهان و... به کار عکاسی پشت صحنه می پرداختم، اما به دلیل اینکه باید مخارج خانواده را تأمین می کردم عکاسی پشت صحنه را رها کرده و در مغازه پدری مشغول به کار شدم. بنیانگذار اتحادیه عکاسان کرج افزود: از زمانی که کار عکاسی پرسنلی به ادارات مربوطه واگذار شد، حرفه عکاسی دچار رکود شد، آن ها به این مسئله فکر نکردند که یک عکاس که سرپرست خانواده است با از دست دادن شغل و بیکاری دچار مشکلات ...
چرا هیچ سینمایی حاضر به اکران نخستین فیلم بلند بیضایی نمی شد؟
. در فیلم کوتاه عمو سبیلو مقداری کار با بچه ها بود و دنیای ساده و معصوم آن ها توجهم را به خود کشید. اندکی بعد با باربد طاهری آشنا شدم که قصه ای درباره ی بچه ها داشت و می خواست آن را فیلم کند. باز چندی بعد احمدرضا احمدی داستانی برایم تعریف کرد که مرا به یاد نمایش نامه ای که ده سال پیش به نام رگبار نوشته بودم انداخت. این نمایش نامه که هرگز به روی صحنه نیامد و چاپ هم نشد، قصه ی یک خانم معلم بود. یادآوری ...
در ازبکستان هم همه طرفدار استقلال و پرسپولیس اند
می رسید متالورگ مقداری به تو وابسته است. در بازی هایی که تو حضور داشتی به وضوح، کلین شیت داشته اید و همچنین گل های کمتری خورده اید؛ نظر خودت چیست؟ اگر بگویم خوشبختانه تیم از نظر ساختار دفاعی به من وابسته شده، واقعا بدجنسی است. در نبود من تیم متضرر شد و چون من در بازی با سوگدیانا از ناحیه سر آسیب دیدم و راهی بیمارستان شدم که بعد از آن 2 بازی مصدوم بودم که در همان بازی ها 6 گل خوردیم. باشگاه و ...
کربکندی: گفتم این فوتبال کثیف است اما 3 میلیون جریمه شدم!
می ماند. تعجب من این است که چرا فقط همین یک پرونده رو شده است، چون شکی وجود ندارد که نمونه این اتفاقات بارها و بارها در فوتبال ایران رخ داده است، ولی در فدراسیون فوتبال هیچ اراده ای برای مبارزه با فساد وجود ندارد. وی در ادامه همچنین خاطر نشان کرد: من 10 سال پیش که سرمربی صبای قم بودم، در مصاحبه ای گفتم که فوتبال ایران کثیف است، ولی دیگر هیچ کس از من سؤال نپرسید که چرا این حرف را زدم ...
بزرگداشت ایرج راد در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد/ افتخار من کارهایی است که بازی نکردم
...> سیاوش طهمورث نیز تصریح کرد: این کسانی که روی صحنه می بینیم، هنر را نگه داشتند و اگر نبودند ابتذال بیشتر می شد. یکی از بانیان نگهداری از هنر ایرج راد است. سال 42 اداره تئاتر بودم و او را نمی شناختم تا تصادفی آشنا شدیم و با هم برای یک تئاتر تمرین کردیم. او بعد از 8 روز تمرین سر صحنه نیامد و گفت نمی آیم. به او گفتم من برای آبروی تو بیش از آبروی خودم ارزش قائل هستم و ایرج راد آمد البته به نظرم آن کار ...
عادت مخصوص حاج قاسم در عملیات ها
زیادی شهید، مجروح و اسیر می دادیم که تصور آن هم برای من خوشایند نبود. هم زمان که خط را رصد می کردم، متوجه جیپ فرماندهی شدم که فردی با پرستیژ خاص در آن نشسته بود. خوب که دقت کردم، متوجه شدم سرهنگ لطفی-فرمانده لشکر 16 زرهی قزوین است. او هم آمده بود تا شخصاً در جریان وضعیت نیروها قرار بگیرد. فرماندهی شجاع با دستکش های سفید و عینک خاص. بعد از سلام و احوالپرسی، او از وضعیت خط سؤال ...
ای کاش من هم بینی گلی داشتم
به گزارش پایگاه خبری ربیع ، این یک تیتر ساده بود که من را به فکر فرو برد. بینی گلی را میشناختم. نامش را در داستان های قدیمی شنیده بودم. با دوستان تماس گرفتم از قضا کارگردان کار از رفقا بود. خیلی تعجب کردم که انقدر گرفتار مشغله ها شده ایم که تا این حد از رفقای قدیمی بی خبر مانده ام که محسن مختاری کار کلید می زند و نمی فهمیم. “به رسم تجدید دیدار و هم برای رفع کنجکاوی همان فضولی ...
روش های فرزندپروری
بعد یک جنبه جالبش رو برایتان آوردم. مادر: پس می ترسی، توی اتاق تنها بخوابی. از چی می ترسی؟ بچه : از هیولا مادر: هیولا ؟ از هیولا می ترسی؟ هیولا چی هست؟ بچه: میگن، هیولا میاد، آدما رو اذیت می کنه! مادر: بزار برات بگم ، وقتی بچه بودم خیلی دوست داشتم ، مامانم میومد پیشم، بهم می گفت:” دختر گلم، از چی می ترسی؟ منم بهش می گفتم: از هیولا! اونم می گفت : راست می گی، دختر نازی ...
پل شریدر: هر بار آماده مردن می شوم، یک ایده جدید از راه می رسد!
. و تیری در نهایت فیلم را انتخاب کرد ... بله، او این کار را کرد و من سپاسگزارم. هیجان انگیز است که شما، کاپولا و جورج لوکاس همگی قرار است امسال در جشنواره حضور داشته باشید. سه تا از شیرهای بزرگ سینمای دهه 1970 آمریکا. با هم می آیید؟ من در واقع فقط با جورج ایمیل رد و بدل کردم. او در پایان جشنواره نخل طلای افتخاری خود را می گیرد، بنابراین به او گفتم امیدوارم ...
دوئل عشقی در باغ قرچک حادثه آفرید
.... چند ماه بعد از جدایی هم با بابک آشنا شدم. روز حادثه به میهمانی او در یکی از باغ های قرچک رفتم. اما یک ساعت بعد سعید به یکباره وارد باغ شد و با اسلحه چند گلوله به بابک شلیک و فرار کرد. من هم با اینکه خیلی ترسیده بودم بابک را به داخل ماشینم انداختم و او را به بیمارستان رساندم تا شاید بتوانم او را از مرگ نجات دهم. اما از آنجایی که نگران بودم پای من هم در پرونده باز شود پس از این که او را جلوی ...
راحله رفت و حتی مهرش را هم نخواست
اینکه آن روز وقتی گفت ماشین می خواهم و گفتم ندارم نه گذاشت و نه برداشت و گفت: - اشتباه کردم آن همه خواستگار پولدار را رد کردم و زنِِ توی یک لاقبا شدم! این را که گفت، خون دوید توی صورتم. دستم رفت بالا و توی صورتش فرو آمد. داشتم مثل سگ جان می کندم و این هم مزد دستم بود. برادر و پدرش کم بود، کارم رسیده بود به مقایسه شدن با خواستگاران قبلی اش... فقط همین را گفتم ...
ماجرای خواستگاری علی حاتمی از زری خوش کام، قهر فردین با آن ها و مهریه 500 هزارتومانی
حاتمی قصه را برایم تعریف کردند؛ خیلی خوشم آمد، اما گفتم این روزها درگیر کار آقای میرلوحی در اسالم هستم. ایشان هم اطمینان دادند که لوکیشن مترسک قرار است همان جا باشد. دو، سه روز بعد به محل استقرار تیم تولید مترسک دعوت شدم. قرار بود بخشی از صحنه های مربوط به حضور من فیلم برداری شود. بخش هایی از کار گرفته شد و همه چیز طبق برنامه به خوبی و خوشی پیش رفت. فردای آن روز اما آقای حاتمی سر صحنه ...
نخستین واکنشم به جواب مثبت سرطان بهت و گریه بود + فیلم
اوایل در دوران کودکی که پدر مرتب می رفت و می آمد، سختی اش را حس می کردید یا نه؟ من افسرده بودم. من توی مدرسه جزو بچه هایی بودم که حرف نمی زدم. همیشه ناراحت بودم، همیشه اضطراب داشتم. بعد که پدر می آمد مرخصی، مدیر و ناظم می فهمیدند. می گفتند عه! نیلوفر حالش خوب است. بابایش آمده مرخصی. یعنی یک آدم دیگر می شدم، شاداب می شدم، حس خوب داشتم. بعد به پدر می گفتم: می شود بیایی مدرسه؟ می شود بیایی ...
روایت برادرانگی در نمایشگاه کتاب
.... کدام دوست؟! الان ماجرایش را تعریف می کنم. محمد ما یک همکلاسی صمیمی داشت. از قبل انقلاب توی مدرسه با هم بودند تا بعد انقلاب و فعالیت در انجمن اسلامی دبیرستان و تعطیلی دانشگاه ها و انقلاب فرهنگی. همه جا با هم بودند. آن زمان ها حاج منصور ارضی ماه های محرم توی مسجد جامع بازار تهران برنامه داشت. شیخ حسین انصاریان منبرش را می رفت. پاتوق محمد و رفیقش آنجا بود. من که آن زمان 4-5 ساله بودم و ...
زری خوشکام : سی سال ممنوع الکارم کردند/ علی حاتمی را دق دادند
.... بعد یکی از دوستانم را پیشنهاد دادم که ظاهرا ایشان هم برای نقش حوا موردپسند کارگردان قرار نگرفت. تا اینکه برای فیلم برداری رفتند رشت. من هم مرتب با دخترم و دامادم در تماس و جویای وضعیت فیلم بودم. می پرسیدم برای نقش حوا کسی مورد قبولتان واقع شد؟ گفتند بله، خانمی را آورده ایم و بد هم نیست... خیلی برای من جزئیاتش را باز نکردند. بعد از مدتی علی مصفا به من زنگ زد و گفت خواهش می کنم شما برای ایفای ...
چند بار مچ شوهرم را موقع خیانت گرفتم
زن 35 ساله گفت:درخانواده ای به دنیا آمدم که پدرم از نظر مالی در وضعیت پایینی قرارداشت به همین خاطر هر کسی به خواستگاری ام می آمد بلافاصله پاسخ مثبت می داد اما خواستگارانم وقتی می فهمیدند مادرم نیز در خانه های مردم کارگری می کند از ازدواج با من منصرف می شدند تا این که امیر به خواستگاری ام آمد . با آنکه او ظاهر زیبایی نداشت اما چون مادرش کارمند بازنشسته بود و خانه و ماشین داشتند ، پدرم خیلی به این ...
نسخه شفابخش شیخ حسنعلی نخودکی برای شاعر مازندرانی
برای علاج درد تو کافی است. خورشیدی ادامه داد: من به آقای روزبهان گفتم: چطوری؟ گفت: می گوید: 30 شب، بعد از نماز مغرب، سوره یاسین بخوان. هیچ حاجتی نیست که با این کار روا نشود. گفتم: من که نماز نمی خوانم. گفت: خلاصه راهش این است. نویسنده کتاب آقای شوالیه در توصیف آن لحظات اظهار داشت: وقتی بیدار شدم، دنبال آن شخص می گشتم که در عالم رویا دیده بودم، اما هیچ وقت او را نیافتم. حتی این روزها که ...
از زری خوشکام تا زهرا حاتمی؛ زندگی و زمانه بازیگر ناآشنای ایرانی
مادر بازی نمی کنم، فقط مادر لیلا حاتمی هستم. ایشان هم خندید و گفت اتفاقا در این فیلم هم مادر لیلا هستی. یک روز از من برای تست گریم دعوت شد و به دفتر آقای مصفا رفتم. پس از گریم، از چهره پیشنهادی گریمور خوشم نیامد، قیافه ام تلخ شده بود. احساس کردم صفی یزدانیان هم خوشش نیامده. بعد یکی از دوستانم را پیشنهاد دادم که ظاهرا ایشان هم برای نقش حوا موردپسند کارگردان قرار نگرفت. تا اینکه برای فیلم ...
گفتگو با چهره پرداز فیلم سینمایی پرویزخان به بهانه آغاز اکران آنلاین | داوران فجر کار را نادیده گرفتند
تصاویری از پرویز دهداری در آنجا بود که در اختیارم قرار دادند. همه این ها مواردی بودند که برای طراحی کاراکتر ها کمکم کرند. مثلا درباره گریم عابدزاده و بقیه بازیکنان چه طراحی داشتید که واقعی تر شود؟ یا اصلا دراین باره نگرانی هم داشتید؟ در مرحله انتخاب بازیگران گزینه هایی را برای نقش عابدزاده معرفی کردند. من تمام گزینه ها را رد کردم و گفتم هیچ کدام شان شباهت ندارند و نشدنی است. به ...
بدل به شرط خنده
...، افرا، نوروز رنگی، زیر پای مادر، آنام و قرعه... سلیمی هم تجربه نقش های کمدی دارد و هم جدی. اما به گفته خودش در این سریال نقش جدیدی را تجربه می کند. او این روز ها به همراه علی ژکان، تئاتری را روی صحنه دارد. وی دراین باره به جام جم می گوید:من در این سریال نقش نانوایی به نام محمد آقا را بازی می کنم که این نقش، ویژگی های خاصی دارد. به گونه ای که تا به حال مشابه چنین نقشی را بازی نکرده بودم و برای ...
3هزار کیلومتر عاشقی
قصه علی عضدی قصه دلدادگی و ایستادن پای قول و قرار این مرد با امام مهربانی ها حضرت امام رضا(ع) است.وقتی علی عضدی چند سال پیش فهمید برای بچه دار شدن مشکل دارند، در کنار مراجعه به پزشک متخصص به نذر و نیاز هم متوسل شد، اما جواب نگرفت تا وقتی که نذر کرد برای بچه دار شدن 14بار مسیر طولانی زادگاهش تا حرم امام رضا(ع) را با موتور طی کند و به این شکل سفر 14ساله او به مشهد آغاز شد. ...
ما مقصریم که جوانان بیهقی را نمی شناسند
این است که نمی دانم! یعنی من بعد از اینکه درسم در دوره دانشگاه تمام شد، در نشریات علمی کار می کردم، بعد به نشریات ادبی و عمومی مطلب می دادم. یک زمانی گفتند دو روز در هفته در همشهری جوان با ما کار کنید و من قبول کردم و بعد تمام وقت شد. بعد کلا مسیر من از رشته خودم دور شد و تمام وقتم ادبیات شد. کتاب خواندن هم نمی دانم! به یاد دارم یک زمانی شش ساله بودم یعنی مدرسه نمی رفتم، این سن را به خاطر ...
وقتی "فردین" از لب دریا رفتن زری خوشکام با علی حاتمی شاکی شد!
...> حاتمی و آقای شیرازی به اسالم و لوکیشن فیلم تپلی آمدند و از من خواستند بعد از پایان کار آنها را همراهی کنم و یک جلسه روخوانی در هتل محل استقرار گروه داشته باشیم. بخشی از صحنه های مربوط به حضور من فیلم برداری شود. بخش هایی از کار گرفته شد و همه چیز طبق برنامه به خوبی و خوشی پیش رفت. فردای آن روز اما آقای حاتمی سر صحنه نیامد و فقط آقای شیرازی، من، آقای کسبیان و یکی، دو نفر دیگر ...
روایت سفر در نمایشگاه کتاب
در طی دوره دبیرستان با مولانا جلال الدین محمد بلخی، آن روح بزرگ و آن عارف نامی، بیشتر آشنا شدم و ایشان را همچون خمی یافتم که گذر زمان شرابش را نفیس تر کرده است. او کسی است که گذشت قرن ها نه تنها گرد کهنگی و ملال در سخن و افکارش ننشانده، بلکه کلام و اندیشه اش را بیش ازپیش تازه تر کرده است. آن روزها بود که فهمیدم مزار مولانا در ترکیه قرار دارد و این سرآغاز فکر و نقشه من برای مسافرت با دوچ ...
زودتر از 18 سال، به فکر انتشار داستان ها و قصه های بچه هایتان نباشید
و فقط پدرها و مادرها و مربیان نیستند که باید قصه گویی را تمرین کنند؛ بلکه همه آدم ها، در هر سن و سال و موقعیتی، قصه گفتن و قصه شنفتن را دوست دارند و او خود، به تجربه دریافته هر جا، صدای قصه گو به گوش برسد، همه رسانه ها خاموش می شوند و مردم به داستان، دل می سپرند. مصطفی رحماندوست، جمعه (28 اردیبهشت ماه) به نمایشگاه کتاب و غرفه کانون پرورش فکری آمد و در قالب برنامه دیدار با مفاخر به قصه ...
انقلاب اسلامی پرچم اصابت و انسانیت را برافراشت
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی سفیرافلاک، شهید ولی الله توکلی در وصیت نامه خود نوشته است: خدایا تو می دانی که من سخت عاشقم شوق دیدار وصال یاران به خون غلتیدن را دوست دارم و عشق به شهادت در دلم آرزویی شده است و دوست دارم که به شهد شیرین نائل آمده و کامیاب شوم و اکنون که اولین سال های جوانی عمر را می گذارندم و تند و سریع به سوی مرگ راه می سپارم، پس چرا چون علی اکبر امام حسین(ع) در راه عقیده ام اسلام و ...