سایر منابع:
سایر خبرها
گردهم آیی شاعران اردیبهشتی در دومین سلام ماه
نقاشان تشکر کردند و صحنه های زیبایی از منقلب شدن نقاش ها نیز خلق شد. این شهدا بر همین نقاش ها هم تأثیر زیادی گذاشته بود. این شاعر از دوران کودکی خود و علاقه اش به ادبیات گفت: از خردسالی به واسطه کتاب هایی که در خانه بود با ادبیات آشنا شدم. مادرم در این زمینه نقش زیادی داشت. خودم شعر را بیشتر دوست داشتم و از خانواده می خواستم تا کتاب شعر برایم بخرند. اشعار کودکانه شاعران بزرگ کودک به من انگیزه زیادی داد تا خودم نیز به سراغ شعر بروم. از دبیرستان به بعد با محافل ادبی آشنا شدم و کار برایم جدی شد. ...
رونویسی از اشعار حسین منزوی توسط براتی پور/ نانی زاد: از خانواده می خواستم برایم کتاب شعر بخرند
اهل مطالعه بزرگ شدم و بخصوص از کتاب خانه پدرم استفاده می کردم. مطالعه این آثار و بخصوص کشکول ها، من را به ادبیات علاقمند کرد. فاطمه نانی زاد، شاعر و برگزارکننده همایش ادبی سوختگان وصل نیز در ادامه از اتفاقی که کمی قبل از روز تولد خود برایش افتاده بود گفت: همایش سوختگان وصل امسال همزمان با تولدم برگزار شد و این اتفاق فرخنده ای بود. در همایش اخیر، ما بدون این که به خانواده شهدا خبر بدهیم ...
گفتگو با یک زندانی که خودش بازنده تجارت شد
ضربه خوردم... . به او گفتم که داستان زندانی شدنش را برایم تعریف کند و این که چرا و چگونه گرفتار میله های آهنی زندان گردیده است. علیرضا با چند تا سرفه صدایش را صاف کرد و گفت فرزند اول خانواده هستم که پدرم بازنشسته تأمین اجتماعی و مادرم خانه دار است. 2 برادر و یک خواهر هم دارم که یکی از برادارنم سال 82 در سانحه تصادف فوت کرد . بعد از گرفتن دیپلم، در رشته برق قبول شدم و به دانشگاه ...
احسان کرمی: می دانستم مشهور می شوم
گرفتن بود و از صنعت توریسم بسیار صحبت می شد و همه معتقد بودند که رشته هتل داری آینده دارد؛ اما من هتل داری خواندم و آینده هم نداشت؛ من صرفا به دلیل داشتن ارتباط با مردم وارد رشته هتل داری شدم. آخرین سال تحصیلم شاگرد نمونه دروس تخصصی هتل داری شدم و در 18 سالگی به محض دیپلم گرفتم معلم همان مدرسه شدم. در دوران تحصیل خیلی مادرم را اذیت کردم که امیدوارم من را ببخشد. چگونه تئاتری شدم ...
من امشب شهید می شوم!
...> رفتم ببینم چکارم دارد. رو کرد بهم و گفت: رضا. من امشب شهید می شم. می خوام یه ذکری بهم یاد بدی که لحظه شهادت اون رو زمزمه کنم! از تعجب زبانم بند آمده بود. سید داریوش داشت همان چیزی را ازم می خواست که اسماعیل خواسته بود. دستانش را گرفتم تو دستانم و او را قسم دادم که تو و اسماعیل با هم تبانی کرده اید مگه؟! گفت: یعنی چی؟! گفتم: چند دقیقه پیش اسماعیل دقیقاً همین خواسته رو از من داشت. گفت: خب، هر چه ...
علیرضا حقیقی: زندگی ام را مدیون امام رضا (ع) هستم
قرارداد خیلی اذیت شدم. در همین زمان بود که پیشنهاد پرسپولیس برای حضور در این فصل به من داده شد و من هم که عاشق پرسپولیس بودم، موافقت ضمنی خودم را اعلام کردم اما وقتی دیدم مسئولان برای پیوستن من تصمیم جدی ندارند، تصمیم گرفتم به ماریتیمو پرتغال بروم. من تا آخرین لحظه منتظر تماس پرسپولیسی ها ماندم اما وقتی دیدم خبری نیست و برای اینکه وضعیت خودم را مشخص کنم به تیم پرتغالی پیوستم. عاشق پرسپولیس ...
نه اعصاب داریم نه مصاب!
...، من رو از هر فحشی که بلد بود بی بهره نذاشت! خب؛ خیلی ها چیزهایی رو بلدن که اگه نگن بهتره، اما می گن؛ این هم روش! بعد از فیلمبرداری موبایلم رو روشن کردم و متوجه شدم که از طرف مادرم 12 تا میسدکال دارم. نگران شدم و جلدی بهش زنگ زدم . گوشیش رو پدرم برداشت. وقتی صدامو شنید با تعجب ازم پرسید؟ تو مگه زنده ای؟! گفتم معمولا مرده ها با موبایل صحبت نمی کنن. بهم گفت به جای خوشمزگی یه ...
یادِ یارِ آشنا
مانند او برایم مثل تنفس در هوای آزاد است. هوای آن روز تهران، تازه و سالم بود. آسمان پس از باران بهاری، خوب بود و باد خفیفی می وزید. همه چیز دور و برِ ما آرام جریان داشت. پیش از این که به سوی محل برگزاری بیست و نهمین دوره ی نمایشگاه بین المللی کتاب راه بیفتیم اطلاعاتی در باره ی آن گرفته بودم، از جمله این که امسال یک هزار و 600 ناشر داخلی و 400 ناشر خارجی شرکت کرده اند. وقتی وارد شدم از ...
در این خانه زمان متوقف شده است!
شرایط و موقعیت مناسبش، با این حرف دوستم یکم دلم لرزید، بعد دیگه پامو توی یک کفش کردم و به بابام گفتم بهشون جواب رد بده، چندوقت بعد هم که خونواده حسن آقا اومدن خواستگاری. – نظر مادرتون چی بود؟ – مادرم وقتی یک سال و نیمم بود به رحمت خدا رفت، منم مادر ناتنی تا یازده سالگی بزرگ می کنه بعد بابام می فهمه معتاد شده، طلاقش می ده. از یازده سالگی ام یک خواهر و برادر کوچکتر از خودم رو هم ...
این دختر گرفتار اعتیاد جنسی بود / پریا: در کودکی بارها از سوی اقوام نزدیکم مورد آزار و اذیت قرار گرفتم
آن عمل بروم را از خودم می گرفتم، اما نهایت چیزی که برای من مانده بود، پرخاشگری و مشکلاتی بود که نمی توانستم برای رفع آنها کاری انجام بدهم. چطور به انجمن معتادان جنسی گمنام راه پیدا کردی؟ یکی از آشنایانمان در جلسات انجمن خانوادههای معتادان گمنام شرکت می کرد و از من هم خواست که به آنجا بروم تا کمی آرام شوم. وارد جلسه شدم، فضایش را خیلی دوست داشتم. یک ساعت و نیمی که در آن جلسه بودم واقعا ...
بازگشت از راهی 45 ساله +فیلم
خانمان شدن و سال ها قالی بافی و کارگری. از جوانی بر باد رفته اش و سال هایی که تکرار نخواهند شد. افسانه برقعه ایی همسر محمد عطایی می گوید: بارها تلاش کردم تا محمد را باز پروری کنم. اما هر بار با شکست مواجه می شدم. به خاطر علاقه ایی که به محمد داشتم سال های زندان رفتنش را تحمل می کردم و علارغم اصرار اطرافیان به جدایی فکر نمی کردم. او گفت دو سال پیش با انجمن معتادان گمنام آشنا شدیم ...
گفتگو با جوانی که در خانه فساد دستگیر شد
به سخن می گشاید و می گوید: بعد از مرگ مادرم ، پدرم زن نمی گرفت. می گفت هیچ کس نمی تواند جای خالی مادرم را برایش پر کند. چهارساله بودم که با اصرار مادربزرگ و پدر بزرگم حاضر شد ازدواج کند. نامادری ام واقعا زن خوبی است. در تمام این سال ها از جان خود مایه گذاشته تا کم وکسری نداشته باشم. من یک خواهر ناتنی هم دارم. وی ادامه می دهد: نامادری ام بین من و خواهرم فرقی نمی گذاشت که هیچ ، به من بیشتر ...
از 15 سالگی اعتیاد به برقراری رابطه های غیر اخلاقی پیدا کردم
به گزارش عرش نیوز به نقل از رکنا؛ فرید جزو کسانی است که سالهاست خالصانه در انجمن معتادان جنسی گمنام فعالیت می کند و از اعضای قدیمی به حساب می آید. او روند رشد اعتیادش را اینطور برای ما بیان کرده است. 29 سال دارم و کارشناس فنی صنایع دستی هستم و متاهل. سال ها درگیر اعتیاد جنسی بودم و بعد از مدت ها توانستم در مسیر پاکی قدم بردارم و بعد از 7 سال ازدواج کردم. ماجرای شروع اعتیاد من به مسائل جنسی به ...
پایان تلخ ارتباط دختر جوان با پسر موردعلاقه اش
، ولی من هیچ وقت دوست ندارم پولی از پدرم بگیرم چرا که معتقدم مرد باید کار کند و به خودش متکی باشد بدین ترتیب روابط تلفنی من و شهباز آغاز شد تا این که چند روز بعد برایم پیامکی فرستاد و عنوان کرد برای مدتی نمی توانم با تو تماس بگیرم دلیل آن را نیز نمی توانم بگویم. از سوی دیگر من به دوستانم قول داده بودم و نمی توانستم با او در تماس نباشم مدتی بعد شهباز را در محوطه دانشگاه دیدم او گفت ...
وینس گیلیگان: هر که را کشتیم کار درستی انجام دادیم
نخواندم و این مایه شرمساری است. کاش شیمی خوانده بودم.حتی در دوران دبیرستان از ریاضی هم می ترسیدم. درس حساب را انتخاب کرده بودم و بعد از یکی دو روز دیدم کار من نیست و خیلی برایم سرگیجه آور است. برای همین این درس را با درس ماشین کردن عوض کردم تا حداقل تایپ کردن را یاد بگیرم و با توجه به رشته ام خیلی به کارم آمد. اما حالا حسرت می خورم چرا ترسیدم و در کلاس های ریاضی و علوم شرکت نکردم. خب، اینها را ...
عظیم ترین قلعه جهان زیر پای عظیم آذربایجان/ بازخوانی مصاحبه عظیم پیش از فتح اورست
...> از چه سنی باید کوه نوردی را شروع کرد؟ سن کوه نوردی سی سال به بالا خوب است. بعد از 30 سال آدم تصمیم احساسی نمی گیرد. ولی من خیلی زودتر شروع کردم و در سنی که باید شروع کنم، درحال اتمام هستم. از خودتان بگویید، اهل کدام محله تبریزید، مجردید یا متأهل و تحصیلاتتان چیست؟ اهل محله لیل آباد هستم. پدرم اهل محله مقصودیه بود و مادرم چرندابی است. مجردم و لیسانس تربیت بدنی دارم ...
یک عشق و سه عاشق!
بود که به تحصیلاتش ادامه بده، انجام بده. من خودم دیپلم ریاضی بودم. بعد پزشکی خوندم به خاطر نقص عضوم قبول نکردن. بعد دوباره امتحان دادم، علوم زراعی قبول شدم در سال 69- 70. در سال 70 ادبیات قبول شدم. 71جامعه شناسی قبول شدم. همه رو قبول می شدم . بعد می رفتم می پرسیدم که تا مقطع کاردانی یا کارشناسی ست و نمیشه ادامه داد. نمی رفتم. بعد رفتم جامعه شناسی رو خوندم. لیسانس جامعه شناسی گرایش تعاون ...
فرهنگ در رسانه
دیگر هم ساخته بودم که اولی با نام اکسیژن درباره فتنه بود و 2 فیلم دیگر آثاری دفاع مقدسی با نام های یک روز دیرتر و نفس به نفس نام داشت که در مجموعه فرهنگی خودمان با نام ناوک تولید کردیم که دیگر تعطیل شده است. برای فیلم آینده خود چه سوژه ای را در نظر دارید؟ فعلا برای 6 ماه اول سال برنامه ای ندارم و دوست دارم بیشتر با مخاطبان فیلم هنگامه ارتباط برقرار کنم و می خواهم نظرات آدم ...
آتنه فقیه نصیری: دایی جان ناپلئون، محبوب ترین سریال زندگی من
کجا به دنیا آمدید؟ 23 آبان سال 1347. در شناسنامه ام نوشته شده تهران، اما حقیقتش من در شهر آقاجاری استان خوزستان به دنیا آمدم. پدرم اصالتا اهل کلاردشت مازندران و افسر شهربانی بود. به دلیل ماموریت پدرم، خانواده ما تا دوسالگی من در خوزستان سکونت داشتند. من آنجا به دنیا آمدم اما شناسنامه ام متولد و صادره از تهران به ثبت رسیده است. کجا بزرگ شدید؟ در تهران بزرگ شدم و فقط ...
بازیگران کتابخوان انگشت شمارند
هایش را هم دوست داشتم پدرخوانده است، در واقع اول فیلم هایش را دیدم و بعد مشتاق شدم که کتابش را بخوانم و برای من بسیارجذاب بود. پیشنهاد من این است کسی که این فیلم را دیده حتما کتاب آن را هم بخواند چون بسیار بی نظیر است. 3 -در کتاب پدرخوانده یک جمله کلیدی وجود دارد که از جانب دونکورلئونه گفته می شود که پشت آن رعب و وحشت وجود دارد و انسان را می ترساند در واقع هر جایی را که می خواهد تصرف کند ...
اسید پاشی خانم دندانپزشک به خاله اش
بعد از ظهر پنجم اردیبهشت ماه سال جاری، ماجرای این اسیدپاشی فامیلی به کلانتری 145 ونک گزارش داده شد و مجرم اسیدپاش در حالی که قصد فرار داشت در خیابان برزیل شرقی دستگیر شد. این زن در همان بازجویی های اول به اسیدپاشی اعتراف کرد و درباره ی انگیزه اش گفت: از قبل با خاله ام اختلاف داشتم. من مقیم کانادا هستم اما به خاطر اینکه خاله ام در طبقه ی دوم خانه پدرم زندگی می کند؛ دوری من از ایران هم ...
رقابت نابینایان جهان در مسابقات بین المللی قرآن
...، حسرت خوردم که چرا در کشور ما روزنامه ای به خط بریل وجود ندارد تا نابینایان سرزمین من نیز به صورت روزانه مانند افراد عادی دارای یک روزنامه باشند. این حافظ قرآن درباره نحوه حفظ کردن قرآن می گوید: از طریق شنیداری آیات را حفظ می کردم. به این طریق که به کمک یکی از دوستانم حفظ قرآن را آغاز و به انجام رساندم. به این صورت که دوستم یک آیه می خواند و بعد از سه بار تکرار من آن آیه را حفظ می کردم. 12 ...
چگونه نوه مسیحی قیصر روم، مادر امام زمان(عج) شد؟
از مداوا مایوس شدند جدم گفت: ای نور دیده! شما هر خواهشی داری به من بگو تا حاجتت را برآورم. گفتم: پدر جان! اگر در به روی اسیران مسلمین بگشایی وقید وبند از آنان برداری واز زندان آزاد گردانی امید است که عیسی ومادرش مرا شفا دهند. پدرم درخواست مرا پذیرفت ومن نیز به ظاهر اظهار شفا وبهبودی کردم وکمی غذا خوردم، پدرم خیلی خوشحال شد واز آن روز به بعد، نسبت به اسیران مسلمین احترام شدید انجام می ...
وسوسه هایی که اعتیاد به برقراری رابطه ایجاد می کند / گفت و گو با آرش هادیان روانشناس بالینی و درمانگر ...
، فرد با امید اینکه در رابطه ی بعدی اش مشکل ناتوانی نداشته باشد، شروع می کند به رابطه برقرار کردن های پشت سر هم. همین مساله از یک فرد ناتوان جنسی که ازروابطش راضی نیست، یک فرد معتاد جنسی می سازد. به همین سادگی. حوادثی که اتفاق می افتد مانند ماجرای دختری به اسم ستایش که گفته می شود پسری نوجوان به او تعرض کرده و... می تواند ناشی از این مشکلات جنسی باشد؟ بدون شک اگر افرادی را که دست ...
دانشجویانم جای فرزندانم هستند
تا تخصص گرفتم و استادیار دانشگاه برلن هم شدم که دانشگاه تهران هم آن را قبول کرد. چند سال آلمان زندگی کردید؟ 15 سال آلمان بودم که دو بار در این سال ها به ایران آمدم. اولین بار 15 ماه بعد از مرگ پدرم و یک بار هم بعدازآن آمدم و یک بار هم مادرم به مدت 5 ماه به آلمان آمد. دوران تحصیل تان چگونه می گذشت؟ یک خاطره ای یادم هست. یادم هست زمان دکتر مصدق بود که برای ما ارزی ...
امتناع زن از پذیرش پیشنهاد صیغه توسط کارگرش، منجر به قتل شد
، من قصد داشتم جلوی داد و فریادش را بگیرم و با دستانم دهان سمیرا را گرفتم اما همچنان داد می زد که با چاقو دو ضربه به سمیرا زدم و در نهایت او را با استفاده از روسری خفه کردم و از آنجا رفتم؛ یک ساعت بعد به شرکت بازگشتم و چون مدارکم داخل گاو صندوق بود، در گاو صندوق را باز کردم و 170 هزار تومان از داخلش برداشتم، بعد نیز دنبال خواهرم به یکی از شهرهای اطراف تهران رفتم و با خواهرم به محل سکونتمان برگشتیم؛ دو روز قبل به تهران آمدم و دیروز دستگیر شدم. قاتل سمیرا پس از اعتراف به قتل با دستور قاضی احمدبیگی بازداشت شد و برای ادامه تحیقات در اختیار مأموران اداره آگاهی قرار گرفت. ...
رسانه های زرد در آذربایجان شرقی به سرعت راه انزوا را در پیش می گیرند
بتوانم یک روز نشریه ای تهیه و به چاپ برسانم. بعدها که بزرگتر شدم در نشریات مختلف به عنوان سردبیر و نویسنده موضوعات مختلف فعالیت می کردم و در حال حاضر هم اگر وقت کنم دوست دارم یادداشت و گزارش کار کنم. در دوران مدرسه تنبیه هم شده اید؟! من کلا بچه آرام و سر به زیری بودم. تنها یک بار در کلاس چهارم ابتدایی به دلیل شیطنت یکی از بچه ها مدیر مدرسه تصمیم گرفت همه را با قطعه شیلنگی که در ...
پاسخ خونین به رد درخواست صیغه
: برادر و مادرم چند سال قبل یک شرکت خدماتی را تأسیس کردند. مدتی است که برادرم به خارج از کشور رفته است و مادرم مدیریت شرکت را به عهده دارد. او بعضی شب ها به خاطر کارهای زیاد شرکت همانجا می خوابد تا صبح اول وقت به کارهای کارگران رسیدگی کند. از دو روز قبل از مادرم بی خبر بودم تا اینکه امروز با دفترش تماس گرفتم، اما کسی جواب نداد. ساعتی قبل برای جویای احوال مادرم به شرکت آمدم، اما در شرکت بسته بود به ...
جلسات NA یک راهکار مناسب برای مبارزه و پیشگیری از اعتیاد
بوده و امروز ده سالی است که از این دام رهایی یافته و در اقدامی دوستانه و خیرخواهانه به دنبال کمک به افرادی است که در این گرفتار شده و یا خواهند شد. او می گوید: تنها یک معتاد بهبودیافته می تواند به معتاد دیگری کمک کند، به همین منظور به همت چند نفر از معتادانی که از بیماری اعتیاد به صورت کامل بهبودی یافتند، انجمنی را به نام انجمن معتادان گمنام تشکیل دادیم که در سال 82 به ثبت رسیده است ...