سایر منابع:
سایر خبرها
یکسال پایانی زندگی امام خمینی (ره) چگونه گذشت؟
پیچیده شد. پس از تهاجم نیروهای سازمان منافقین در سال 67 با پشتیبانی ارتش عراق به داخل ایران، حضرت امام (ره) حکمی را درباره بررسی مجدد پرونده منافقین زندانی که همچنان بر سر موضع خود بودند و صدور محکومیت اعدام برای کسانی که برنامه شورش در زندان، هم زمان با برنامه های بیرون سازمان داشتند، صادر کردند. در زمینه دلایل صدور این حکم که از مبانی فقهی و حقوقی مستحکمی برخوردار است به اختصار می توان به ...
ماجرای یک غیبت رازگونه/ ناگفته ای از سکته امام روح الله/ سایه پزشکی بر قامت خورشید انقلاب
: یک روز رفتیم بالای سر امام و یک سرم به ایشان زدیم و بعد آقای دکتر عارفی به بنده گفتند که امام وقتی استراحت کردند بیدارشان نکنید و رفتند. من باید تا صبح در کنار امام می ماندم، امام وقتی می خواستند استراحت کنند به بنده می گفتند که یک ساعت قبل از اذان صبح من را بیدار کنید، من در یک تعارض قرار گفتم، امام گفته بود بیدارش کنم و دکتر عارفی گفته بود که بیدارشان نکنم. در این تعارض بودم که خود امام یک ساعت ...
شبکه 2 برای ماه رمضان سنگ تمام گذاشت
از حرم حضرت معصومه (ع) ساعت 11 صبح هر روز در ایام ماه مبارک به روی آنتن می رود. مجموعه گفت و گو محور رو به راه نیز که پیش از این هر هفته یک پرونده اجتماعی را برای مخاطبان باز کرده و طی چهار روز از چهار منظر مختلف به آن می پرداخت، تدارک ویژه ای برای ایام ماه مبارک رمضان دیده است. این برنامه به تهیه کنندگی محمدرضا ماندگاران و اجرای مژده لواسانی کاریست از گروه امور اجتماعی که در ماه رمضان ساعت 19: ...
احسان علیخانی رکورد صحبت کردن در خندوانه را شکست
به گزارش جام جم سیما ، خندوانه دیشب با دو خبر خوب و بد شروع شد؛ خبر خوب طرح نگارخانه ای به وسعت یک شهر سازمان زیباسازی شهرداری بود که مدتی است به تابلوهای تبلیغاتی سراسر تهران هجوم آورده و همه را با هنر همراه کرده و خبر بد هم شهادت فضل الله علیپور، جنگل بانی بود که چندی پیش به ضرب گلوله قاچاقچیانِ چوب دارفانی را بدرود گفت. به همین جهت شادی برنامه خندوانه به همه محیط بانان و خانواده هایشان تقدیم شد. علیخانی: ماه عسل زندگی برخی مهمانانش را بهم ریخت پس از این کمدین، رضا شفیعی جم وارد شد و به سراغ داستان دنباله دار مگس ها رفت و طی اجرایش از تلاش های وافر و بی ثمری گفت که خیلی از ما برای کشتن این موجود کرده ایم. او همچنین در حین اجرا حالت های مختلف مگس را نیز با همذات پنداری قوی برای بینندگان به تصویر کشید. در قسمت دیگری از این اجرا هم گریزی به موضوع شباهت افراد به حیوانات، گیاهان یا حتی اشیایی که دور و برمان است، زده شد و این بار رضا از حاضران پرسید که شبیه چه شیئی است و پاسخ هایی از قبیل قوری، گلدان، کنسرو را دریافت کرد ولی بعد گفت: من بیشتر خودم را شبیه فلاسک می بینم و گاهی آن قدر حس نزدیکی با آن می کنم که حس ریختن چای را هم درک می کنم. شفیعی جم همینطور رامبد را هم به آن ساعت های گرد تشبیه کرد. در بخش دیگر که نوبت مهمان اصلی شد، احسان علیخانی به روی صحنه آمد و با حضورش در طول برنامه می توان بی اغراق گفت که رکورد صحبت در خندوانه را یک تنه شکست. وی پس از سلام و احوالپرسی صحبت را با ماه عسل شروع و با این موضوع هم تمام کرد و ابتدا اعلام کرد که در حال کار برای ماه رمضان است. او بعد از اینکه گفت ما هر سال برای این رویداد خیلی کار می کنیم با لحنی که انگار خودش هم به آن مشکوک بود از جوان پرسید: این حجم کاری به چشم نمی آید؟ مگر نه؟ او همچنین عین زندگی بودن قصه های روایت شده را از ویژگی های ماه عسل خواند و در پاسخ جوان به اینکه خودت طی این سال ها در برنامه مذکور صاحب چه درکی شدی عنوان کرد: اتفاقا من به فکر این بودم که چنین سوالی را نپرسی چون واقعا نمی توانم چیزی بگویم اما به طور کلی برنامه سازی برای من در تلویزیون در فرم های دیگری مثل سال تحویل خیلی ساده تر است اما از یک جایی به بعد خودم به نوعی وابسته ماه عسل شدم و حس می کردم اینجا چه دانشگاه خوبی برای یادگرفتن است. من حتی گاهی در برنامه از بزرگی آدمی که جلویم بود خجالت می کشیدم. سوال بعدی که از جانب جوان مطرح شد درباره تغییر زندگی مردمی بود که مهمان ماه عسل شده بودند، علیخانی هم طی اعترافی گفت: واقعیت این است که برای برخی ها موجب شد تا روند زندگیشان به هم بخورد و برای خیلی ها نیز اتفاقات خوبی را شاهد بودیم. وی با بیان نحوه پیداکردن سوژه های برنامه اش اظهار کرد: همانطور که گفتم سوژه ها عین زندگی هستند و به عنوان مثال تا الان برای امسال هم چند سوژه خوب در تاکسی گیرم آمده و به سینما گران هم این توصیه برای گسترش حوزه تاثیرگذاری روی مردم را می کنم که در بین آن ها باشند. خود من بعد از این همه مدت همچنان پس از هر سری از برنامه به خاطر حجم فشارها و مسائل موجود گرفتار بیماری سختی می شوم. رامبد در بخش دیگری پرسید: اگر ماه عسل نبود چه چیزی برای ارائه و حرفی برای گفتن داشتی؟ علیخانی: هیچی، واقعا چیزی نبود تا جلوی مردم بنشینم و تعریف کنم. انتقام اشک های ریخته شده پای ماه عسل توسط یک خلبان از علیخانی در بخش دیگری خاطره ای جذاب از یک اتفاق را تعربف کرد، خاطره ای که در هواپیما رخ داده بود. وی در این تعریف از پروازی گفت که در آن ابتدا با کسانی روبرو شد که با آن ها خصومت داشت و بعد هم دوستی قدیمی را پیدا می کند که با او هم صحبت می شود و بین حرف ها ابتدا مهمانداری از او تقاضا می کند تا به کابین خلبان برود که با جواب منفی مواجه می شود و بعد از آن همین درخواست توسط سر مهماندار می شود تا اینکه کار به درخواست مسئول امنیت پرواز می کشد و سرانجام او به کابین مذکور می رود. علیخانی گفت: خلبان و کمکش بعد از احوالپرسی لحظه به لحظه همه چیز را برای من توضیح و ترجمه می کردند تا اینکه کمک خلبان فریاد زد: نمیشه، چرخ ها باز نمیشن! و در اینجا بود که صحبت ها بالا گرفت و من از ترس نه تنها نمی توانستم حرف بزنم بلکه با خجالت سرم را پایین انداخته بودم طوری که انگار تقصیر من بوده. وی ادامه داد: من کم کم روی زمین پخش شده بودم تا اینکه خلبان برگشت و پرسید: خوب اشکت درآمد؟ من جواب دادم این حال فراتر از اشک بود و خلبان با شنیدن این جمله خندید و گفت: آهان من همین را می خواستم چون یه بار که با همسرم ماه عسل را می دیدیم اشکمان خیلی درآمد و من آن روز سوگند خوردم که یک روز اشک این آدم را در می آورم و امروز به حرفم عمل کردم. اما بعد از این ها صحبت از فضای مجازی و فحش های موجود در صفحه های مختلف شد. احسان علیخانی در این رابطه تعجب خود را از این حجم عصبانیت مردم اظهار کرد و گفت: یکی از مشکلات ما این است که بلد نیستیم گفتگو کنیم. به همین خاطر زورمان را با الفاظ وحشتناک بیان می کنیم و این موضوع لزوم فرهنگسازی قوی را نشان می دهد. حرف های علیخانی هم چنان ادامه داشت تا اینکه جوان با حضور شاه حسینی و داوود پشت صحنه به همراه آرش ظلی پور در قسمت دیگری پانتومیم ...
حسن خمینی:ممنوع التصویر کردن کسی مسخره کردن خودمان است
.... سیر برنامه روزانه امام را هم اگر مرور کنیم لطیف است. امام معمولا صبح ها پیش از اذان صبح بیدار می شدند. سال های آخر به خانم گفته بودند که ساعت را یک مقدار زودتر کوک کن چون پیرتر شدم و اعمال بیشتر طول می کشد. بعد از نماز صبح ایشان یک ساعت می خوابیدند و حدود ساعت 7 صبحانه می خواندند و بعد نیم ساعت پیاده روی می کردند. حتما مقید بودند این نیم ساعت را قدم بزنند. ساعت 8 طرف دفتر می آمدند ...
خاطراتی از پیرعشق
پهن کردم و به سرعت همه را جمع کرده داخل آن ریختم. ماشین راه افتاد و دو سه ساعت به اذان صبح رسیدیم تهران. من که ترسیده بودم یک ماشین دربست گرفتم و با دوستان رفتیم قم. مستقیم رفتم خانه. اثاث را آورده مفاتیح را بیرون آوردم و با چاقو جلد مفاتیح را پاره کردم. دو طرف آن کتابچه بود. یک طرف جزوه ای شصت صفحه ای بود به خط تیمور بختیار با عنوان روش انقلاب ایران. یک طرف دیگرش هم صفحات متعددی بود که بچه های ...
آنچه سیدحسن خمینی در برنامه زنده ی صداوسیما گفت
طبیعی است. در آن لحظه دست گردن ابوی ما انداختند و بوسیدند و خیلی لحظه تکان دهنده ای بود. آن شب را بیمارستان بودند. صبح اول وقت دکتر فاضل و جمع دیگری بودند و همه سران قوا آمده بودند. عمل بحمد الله خیلی خوب انجام شد. وقتی امام را از اتاق عمل بیرون آوردند هنوز امام بی هوش روی تخت بود و دکترها خیلی راضی بودند. ولی چند روز بعد معلوم شده بود که نمی شود و سریان به بقیه اندام گرفت تا ...
طلایه دار لشکر آفتاب
مسؤولان دلسوز را می طلبد. حراست از اندیشه های امام چهاردهم خرداد سالگرد رحلت مصلح کبیر و مجدد قرن و طلایه دار اسلام ناب محمدی(ص)، حضرت امام خمینی(ره)، است. مردی که خورشیدوار ظهور کرد و اکنون در غروبش به سوگ ایستاده ایم. این روزها فرصت خوبی است برای اندیشیدن به آرمان های والا و اندیشه های عمیق و تابناک آن ابرمرد تاریخ معاصر اسلام. ما نباید تنها به بزرگداشت، شعار و تبلیغات و عزاداری ...
اقامتگاه های حضرت امام(ره) از آغاز تا پایان
کنندگان به حدی بود که استاد مطهری یک هفته قبل از شهادتشان جهت ملاقات با امام آمد و از ساعت هشت صبح تا هشت شب در کنار اتاق امام نشست ولی موفق به دیدار با آن بزرگوار نشد و در ملاقاتهای بعد توانستند امام را زیارت کنند. یک روز امام زودتر از برنامه هر روز به بیرون خانه رفت در حالی که مردم پشت نرده های خانه در فشار ایستاده بودند و در هنگام آمدن رهبرشان کوشیدند که دربها زودتر باز شود. امام که این ...
داستان یک افتتاح; روزی که شهردار رشت همه وجودش سر تا پا گوش شد+تصاویر
اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا در روزهایی که شاهد مراسم افتتاح پروژه ها در حوزه های مختلف شهری در رشت هستیم در روز چهارشنبه 12 خرداد به همراه سایر خبرنگاران از طرف روابط عمومی شهرداری رشت برای افتتاح پل عابر پیاده در مسیر یخسازی به طرف میدان جهاد در محله کوی آریا دعوت شدیم. طبق وظیفه ساعت 10 صبح در این محله حضور پیدا کرده و از بدو حضورمان شاهد تجمع مردم منطقه از کودک گرفته تا پیر ...
اخبار ویژه و یادداشت های روزنامه های 13 خرداد ماه
ریزی ونزوئلا به دنبال افشاگری مشابهی از مقام خود کناره گیری کرد. بازداشت خبرنگار العالم توسط اسرائیلی ها نظامیان رژیم صهیونیستی صبح دیروز با یورش به خانه بسام الصفدی، خبرنگار شبکه بین المللی عرب زبان العالم در بلندی های جولان او را دستگیر کرده و به مکانی نامعلوم منتقل کردند. این در حالی است که رژیم تل آویو هنوز علت بازداشت او را هم اعلام نکرده است. الصفدی در تماس تلفنی با ...
آموزش کاشت زعفران و شرایط کاشت و پرورش زعفران مرغوب
رنگ ارغوانی یا بنفش خوش رنگی در می آید و یکی از زیباترین چشم اندازهای طبیعت را زمانی می توان دید که مزرعه زعفران به گل نشسته است زیرا در آغاز سرما و خزان کلیه گیاهان که هیچ گلی در صحرا نیست گل می دهند. برای چیدن گل ها پیش از آنکه خورشید صبحگاهی اشعه نارنجی خود را بر مزرعه پوشیده از گل بتاباند، برداشت شروع و تا ساعت 9 صبح ادامه می یابد. عملیات گل چینی حدودا 25 15 روز به طور می انجامد. ...
ناگفته های یک ساعت وحشت مادر و دختر در خانه ویلایی فرمانیه
شناسایی شان هم به آگاهی نرفتم و این اولین بار بود که آنها را دیدم. برای همین حالم بد شد. آن روز با مادر و خواهرت در خانه تنها بودی؟ بله. خانه ما یک خانه ویلایی در فرمانیه است و از آنجایی که پدر و مادرم از هم جدا شده اند، من و خواهر و مادرم با هم زندگی می کنیم. آن روز ساعت 12 ظهر بود که من در اتاقم خواب بودم. ناگهان صدای زنگ درآمد و چند لحظه بعد هم صدای فریاد مادرم را شنیدم. سراسیمه از ...
بیست و هشتمین سالگرد ارتحال بت شکن جماران
بپذیرند و با قدرت و تصمیم و اراده به پیش بروند. شگفت آنکه امام خمینی در یکی از غزلیاتش که چند سال قبل از رحلت سروده است : انتظار فرج از نیمه خرداد کشم سالها می گذرد حادثه ها می آید ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سیزدهم خرداد ماه سال 1368 لحظه وصال بود. قلبی از کار ایستاد که میلیونها قلب را به نور خدا و معنویت احیا کرده بود. به وسیله دوربین مخفی ای که توسط دوستان امام در ...
12 سال گوشم به ضربان قلب امام بود
که خون و نوار قلب شان را تهیه می کردیم با جملات زیبا ما را تسکین می داد. درباره مسائل سیاسی هم جلوتر از همه بود. روز عید فطر همه مسئولان خدمت حضرت امام بودند. یک لحظه سکوت برقرار شد یکی از مسئولان گفت که مفتی اعظم حجاز فلان صحبت را کرده است. امام ذکر کرد که ساعت 7 صبح این حرف را زده است که اتفاقاً آقای رفیق دوست گفت که آقا از این مسئولان جلوتر است ایشان 7 صبح خبرگزاری ایرنا (پارس سابق) را می خواند ...
یک خبر، یک صدا، یک ملت صبور
صدای لرزان اما با صلابت گوینده رادیو، برگ تازه ای از کتاب انقلاب اسلامی را ورق زد. خبر کوتاه بود؛ اما برای سازمان صدا و سیما آغاز یک فرآیند مدیریت پیام و اطلاع رسانی بود. یکباره تمام برنامه های رادیو و تلویزیون قطع شد و از نو برنامه سازی آن هم با محتوای اندوه و رنگ ماتم در دستور کار قرارگرفت. مدیر وقت تولید رادیو 14 خرداد 1368 را روز آزمون بزرگ رسانه ملی در مدیریت پیام و اطلاع رسانی توصیف کرد. حمیدرضا خزایی در گفت وگو با جام جم، با بیان این که این روز غم انگیزترین و پرکارترین روز برای کارکنان رسانه ملی بود، افزود: ساعت 10 شب 13 خرداد خبر ارتحال امام از سوی محمدعلی ایزدی مدیروقت رادیو ابلاغ شد. لذا من مامور شدم کارکنان رادیو را برای یک برنامه سازی خاص و اعلام عمومی خبر ارتحال امام بسیج کنم. تبدیل رادیو به عزاخانه وی گفت: همان ساعت با پیراهن مشکی به رادیو رفتم، طوری که کارکنان رادیو تعجب کردند. وقتی خبر رحلت امام را برای کارکنان بازگو کردم فضای رادیو به عزاخانه ای تبدیل شد. مدیر وقت تولید رادیو گفت: خبر ارتحال امام را تا صبح اعلام نکردیم و مقرر شد در اولین بخش خبری یعنی 7 صبح این خبر اعلام شود. در آن شب تمام عوامل رادیو تا صبح با چشم گریان برنامه سازی کردند و از اذان صبح به بعد صدای قرآن پخش شد. خزایی تصریح کرد: پخش صدای قرآن تعجب بسیاری از مردم را برانگیخت طوری که تمام تلفن های سازمان اشغال شد. قبل از ساعت 7 صبح تمام مسئولان رادیو در استودیوی رادیو جمع شدند و قرار بود آقای افشار خبر را بخواند. اما سیل اشک و گریه بی امان باعث شد که او نتواند خبر ارتحال امام را بخواند؛ لذا آقای حیاتی را فراخوانده و ایشان با صلابت تمام اما با بغض بسیار، خبر را قرائت کردند. خزایی گفت: اولین برنامه رادیو پس از خبر ساعت 7، برنامه سلام صبح بخیر با اجرای آقایان شهریاری و آتش افروز بود و چون دست رادیو با این خبر نابهنگام خالی بود، آن برنامه را با حال و هوای ارتحال پخش کردیم. پس از سلام صبح بخیر تمام برنامه های شبکه های رادیویی تعطیل و به برنامه های عزاداری تبدیل شدند. وی گفت: در همان شبی که خبر رحلت امام به کارکنان رادیو داده شد، استاد سبزواری شعر دریغادریغا را سرود و صبح هنگام محمد گلریز آن شعر را به سرودی جاودانه تبدیل کرد. این مدیر پیشین رسانه ادامه داد: روز ارتحال امام روز بسیار سنگینی برای رسانه ملی بود چراکه با اعلام 40 روز عزای عمومی و تعطیل رسمی، کار رادیو برای 40 روز و آن هم به صورت 24 ساعته بسیار سنگین شده بود. وی افزود: پیکر امام برای سه روز به مصلی سپس به بهشت زهرا برای تدفین انتقال یافت. همچنین جمعیت بسیاری از شهرهای مختلف به سوی تهران در حرکت بودند. به علاوه 40 روز عزای عمومی در تمام کشور اعلام شده بود و مراسم بسیاری برگزار می شد. سازمان صدا و سیما بر اساس وظیفه خود تمام این صحنه ها را توسط واحدهای ثابت و سیار ثبت، ضبط و پخش می کرد. خزایی گفت: گویندگانی مانند محمدرضا حیاتی، قاسم افشار، کریمی علویجه، مهران دوستی، حسین نورشاهی، نصر الله اکبری، علیرضا معینی، اصغر فردی و برخی دیگر در کنار بسیاری از عوامل برنامه ساز رادیو در این 40 روز به گویندگی و تولید برنامه پرداختند. هرگز آن روز را فراموش نمی کنم در ادامه، محمدرضا حیاتی صدای ماندگار بخش اخبار رسانه ملی گفت: هرگز نمی توانم روز 14 خرداد 1368 را فراموش کنم. ارتحال امام خبر و حادثه بزرگی بود و من تنها شش سال سابقه کار در رادیو و تلویزیون داشتم. خواندن این خبر برای من سنگین و سخت بود. وی افزود: متن خبر را ساعت 6 و30 دقیقه صبح از بیت امام با تلفن قرائت و در بخش خبر تایپ شد. تا دقایقی قبل از ساعت 7 مشخص نبود چه کسی خبر را می خواند. قاسم افشار گزینه اصلی خواندن خبر بود اما در آخرین لحظه، اطلاع داد که از لحاظ روحی در فشار است و نمی تواند خبر را بخواند. حیاتی در ادامه گفت: حدود پنج دقیقه قبل از خواندن خبر متوجه شدم باید من خبر را اعلام کنم، در حالی که اصلا آمادگی کافی نداشتم. خبر تایپ شده را دیدم، از لحاظ ادبی بسیار تاثر برانگیز بود. روی من به عنوان یک گوینده، بسیار تاثیر گذاشت. تجربه چند سال خواندن خبرهای دوران جنگ را داشتم، اما عظمت خبر ارتحال امام با خبرهای دیگر فرق داشت. این پیشکسوت گوینده ادامه داد: جو اتاق خبر بسیار سنگین بود. به اتاق فرمان که نگاه می کردم منقلب می شدم. به محض آن که ساعت 7 اعلام و آرم اخبار پخش شد، من بسم الله الرحمن الرحیم و آیه یا ایتها النفس المطمئنه را تا آخر خواندم، یک لحظه که به اتاق فرمان نگاه کردم، دیدم تمام کسانی که در اتاق فرمان بودند گریه می کنند. طوری که من صدای گریه همکارانم را در استودیو می شنیدم. دیگر طاقت نیاوردم، اینها را که دیدم، بغض گلویم را گرفت و من هم نتوانستم ادامه دهم. حیاتی گفت: یک لحظه کوتاه مکث کردم و بعد دستم را جلوی چشمانم گرفتم تا اتاق فرمان را نبینم، چون اگر می دیدم، نمی توانستم ادامه دهم. آنها بشدت گریه می کردند. به این ترتیب خبر را خواندم و به خودم گفتم که اینجا وظیفه من چیز دیگری است. من باید اینجا بر احساسات خودم غلبه کنم. گرچه این احساس را همه ملت ایران داشتند و من هم جزو ملت ایران بودم، اما باید وظیفه ام را آن گونه که هست، انجام می دادم. بنابراین به هیچ وجه به اتاق فرمان نگاه ن ...
احضار نماینده حقوقی شهرداری منطقه 15 به دادسرا
شهردار شکایت کنم. فاطمه من قرار بود مرداد ماه تولد شش سالگی اش را جشن بگیرد؛ اما قربانی غفلت مسئولان و بی توجهی آنها به نبود سرپوش محفظه پمپ آبشار شد. دختر من نه سر داشت، نه دست و نه پا؛ اصلا جسدی نداشت. موقع دفن نتوانستیم شانه هایش را تکان دهیم؛ چون شانه ای نداشت. برای همین این روزها آن قدر عصبانی هستم که هر روز صبح به پارک می روم و فقط راه می روم. پدرش هم حال و روز بدی دارد. شوهرم بیماری دیابت ...
وقتی شاه ایران مفلس شد
محمدعلی میرزا مردی بود چاق و سنگین وزن که قیافه ای گندمگون، چشمانی سیاه و زنخدانی مضاعف داشت و این علامت اخیر نظر بیننده را آناً جلب می کرد. والاحضرت گرچه مثل تمام اولاد طبقۀ اشراف ایران بی نهایت مودب و خوش برخورد بود ولی در ضمن نخستین ملاقاتم با وی (در تبریز) به این نتیجه رسیده بودم که این شاهزاده قاجار، به عکس پدر جوانی است سنگدل و خشن که از حیث تربیت و شئون اکتسابی ابداً به پای پدر نمی رسد ...
دخترک پنج ساله ای که زیر تیغ بی مسئولیتی قطعه قطعه شد + تصاویر
بزرگی دارد که حتی در صورت مکش بدن یک انسان بالغ، به راحتی آن را قطعه قطعه می کند چه برسد به بدن نحیف و کوچک فاطمه قصه تلخ ما ... چند دقیقه بعد پمپ باز می شود، حدود ساعت 10 صبح بازپرس و اکیپ تشخیص با استفاده از نردبان به گودالی می روند که پمپ درون آن تعبیه شده است؛ چندین بار پمپ خاموش و روشن می شود تا بلکه با راه اندازی آن بقایای از لباس فاطمه کشف شود اما چیزی داخل آن نیست. ...
بسته خبری سفیر سه شنبه 11 خرداد ماه 1395
انتخاب هیئت رئیسه دائم مجلس در دستور کار امروز @safir_hamandishi تظاهرات در بحرین در اعتراض به حکم شیخ سلمان دادگاه تجدیدنظر بحرین،دبیرکل جمعیت الوفاق را به 9 سال زندان محکوم کرد @safir_hamandishi شبکه خبری سفیر, [29.05.16 21:41] tr.im/SwaAk باجِ 3000000000000 تومانی دولت روحانی به دو کشور کوچک عربی انفعال دولت یازدهم در دریافت ...
تدارک گسترده شبکه دو برای ماه مبارک رمضان
روز و ... از بخش های مختلف برنامه است که در اولین تجربه روزه داری همراه نوجوانان و خانواده های آنان است. تلاوت های روزانه با برنامه جزءخوانی قرآن نوجوانان گروه کودک و نوجوان شبکه دو تدارک جُنگی قرآنی و معرفتی را به فراخور این ایام برای رده سنی مخاطب خود دیده است. این ویژه برنامه زنده به همراه جزءخوانی قرآن توسط نوجوانان از حرم حضرت معصومه (ع) ساعت 11 صبح هر روز در ایام ماه ...
از ستاد سلب آسایش حکومت و زندان باغ شاه تا بلیت پاریس
کردیم و آذین بستیم تا از امام استقبال کنیم، دقیقا از آن لحظه، نبض انقلاب در کوچه مدرسه علوی زده شد و من هیچ وقت ان روز را از یاد نمی برم . تا چه زمانی به عنوان محافظ حضرت امام فعالیت می کردید؟ چند روزی خدمت امام بودم، بعد یکی از روز ها خدمت امام رسیدم و به ایشان عرض کردم که من کشتی گیر تیم ملی هستم و باید در تمرینات تیم ملی شرکت کنم که ایشان دستور فرمودند که تو برو و همیشه تو ...
رضایت امام(ره)، آرمان مشترک شهدا
شروع می کنم...ایشان فرموده اند : "دیروز روز امتحان الهی بود که گذشت و فردا امتحان دیگری است که پیش می آید و همه ی ما نیز روز محاسبه ی بزرگتری در پیش رو داریم" آری دوستان..امتحان ها رو به چشم خودتون دارید می بینید...یادتون نره که ما "ابد در پیش داریم...ابد.." تو نوشته قبلیم هم گفته بودم از حاج حسین...حاج حسین خرازی را می گویم...همان کسی که از تاریکی و فشار قبر به خدا پناه می ...
نقد فیلم ابد و یک روز سعید روستایی ابد و یک روز، روزگاری گم شده در سیاهی و تلخی
تدوین مناسب و پردیالوگ بودن، زوایا و حرکات دوربین مناسب، از مزایای تکنیک و ساختار فیلمی است، که به واقع گرایانه بودن فیلم کمک زیادی نموده است. موسیقی و افکت: موسیقی در فیلم نبود و هرزگاهی با تم غم زیر متن در خدمت فیلم بود و جیغ نمی زد و بر فیلم سوار بود. از افکت و سکوت خوب، استفاده شده بود مثل زمانیکه سمیه داخل ماشین نامزدش می شود و لحظه ای سکوت مطلق حاکم است ولی زمان رفتن به ...
پسر بیش فعالی که بدلکار سینمای ایران شد! +تصاویر
.... نشستم به فکر کردن. گفتم رامبد هیچ راهی ندارد؟ گفت شاید بتوانم یک بار به عنوان مهمان در برنامه دعوتت کنم ولی برای این کار همین یک فرصت است. من هم فکر نکرده گفتم باشد. ساعت سه و نیم صبح بود و باید فردا می رفتم اجرا می کردم. واقعا نمی دانستم باید چه کنم. آهنگ هم حفظ نداشتید. - هیچی. من اصلا آهنگ حفظ نمی شوم. از همان مدرسه هم که باید شعر حفظ می کردیم حفظ نمی شدم. تا هشت صبح آهنگ ...
نوجوانی که 4بار برای اعدام رفت ولی آزاد شد
زمان حکم های اعدام را در رجایی شهر اجرا نمی کردند، فقط اوین بود. انفرادی اوین یک اتاق کوچک بود که دستشویی و حمام داشت و پرده نداشت. یادم می آید آن روز آب دستشویی خیلی سرد بود و آب حمام هم از سردوشی نمی آمد. به نگهبان موضوع را گفتم و تاسیساتی آمد، گفت ساعت 12 شب آب گرم می شود، حالا من از ساعت 9 صبح توی سوئیتم. با خودم گفتم ای بابا ولش کن، من که می خواهم بمیرم، چه با سرماخوردگی، چه بی سرماخوردگی. آب ...
خانه از پای بند ویران است ، خواجه در بند نقش ایوان است
جا به جا کنند و یا منتظر بمانند تا ساعت 18:30 ، ساعتی که بنگاه ها تعطیل است و مشتریان هم در حال رفتن به منزل هستند و کارگری هم نیست که بارها را خالی و پر کند یا اگر هم کارگری برای کار بماند یا وسیله ای پیدا شود که بار را به مقصد حمل کند، هزینه بالایی دریافت می کند . تا این ساعت هم به راحتی نمی شود برای حمل و نقل بار اقدام کرد ، آیا بازاریان باید در دو شیفت صبح و شب کار کنند ؟ آیا این کار منطقی است ...
شهید طاهری مجبور نبود تابع خواسته های مدیران فرهنگی باشد
و در همان بحبوحه بعد از زلزله، جشنواره دانش آموزی فیلم دفاع مقدس راه افتاد. آقای پرویز پرستویی آمد و 22 روز آنجا بود. صبح و بعد از ظهر 3000 بچه را وارد سالن می کردند و یک برنامه شاد برگزار میشد. یعنی در 22 روز حدود 43 هزار نفر از بچه های کل مناطق زلزله زده در جشنواره شرکت کردند. حاج سعید مجبور نبود تابع خواسته های احمقانه برخی مدیران دولتی باشد و این بزرگترین موفقیت بود آقای ...
مسیحای امید در اسارت/ زندگینامه سید آزادگان
. در هجوم چکمه پوشان رژیم منحوس پهلوی، با لباس مبدل به مدرسه فیضیه، سید علی اکبر نیز، مورد ضرب و شتم قرار گرفت. ایشان در نقل خاطرات آن روزها، چنین می گوید: بعد از قیام امام ، قم یک پارچه آتش است . صدایی هم آن طور که باید بلند شود، نیست. روز عید فطر، در مدرسه حجتیه که از فیضیه بزرگتر است، نماز عید فطر برگزار شد ... بعد از نماز هیچ کس فکر نمی کرد – یک دفعه دیدند ایشان [ آیت الله فومنی ...
ماجرای غم انگیز نوجوانی که 4 بار تا پای چوبه دار رفت
غروب بود که محمد رفت بیرون، موقع برگشتن یکی از دوستانش که همان صبح چاقو خریده بوده، درخیابان او را می بیند و می گوید من این چاقو را خریده ام، دارم می روم خانه دوش بگیرم، پدرم می بیند از جیبم برمی دارد، این را بگیر، غروب می آیم پسش می گیرم. پدر محمد یک مرد خوش صحبت است؛ از آنها که وقتی ازشان می پرسی چه خبر، حاضرند از سیر تا پیاز همه روز را تعریف کنند، حالا اما فرق می کند؛ حالا حرف از آن ...