سایر منابع:
سایر خبرها
زندگی یک خانواده، 13 سال بعد از بیجه
عجیب خاکسترنشین و خاکستری اند. خانه ای که خانواده دومین قربانی قاتل زنجیره ای و معروف شهرستان پاکدشت، همان بیجه معروف، درآن زندگی می کنند و با گذشت بیش از 13 سال از آن روزهای تلخ هنوز به زندگی عادی باز نگشته اند و دست نوازشگری هم نبوده است که گرد غم را از وجودشان پاک کند. روزهای گمشده صغرا، زنی است اهل استان گلستان که انگار تمام زیبایی و لطفش را در لحظه های ...
فرمانده از دوست روایت می کند
انداخته اند و قطاری، همه آنجا خوابیده اند. خانه ها همه ویران بود.مزارع را دیدیم. یک وضع ناراحت کننده ای بود. وقتی امام موسی را دیدند، مثل اینکه مسیح را دیده باشند، شروع به گریه کردند، بخصوص زن و بچه و زن های پیر. امام موسی رفت زیر تمثال مسیح ایستاد به حرف زدن و چه حرف زدنی. همه داشتند گریه می کردند. از دفاع و ایستادگی و شهادت و مقاومت و از مسیح گفت و به آنها روحیه داد. همان موقع گلوله باران ...
روایت تلخ از زندگی 2 کارگر، با 9 ماه حقوق معوقه
ما 1300 نفر بودیم. جاده ساوه را که هر روز به سمت چهاردانگه می رفتیم، می رسیدیم به چهارراه بوتان و درِ کارخانه ای برایمان باز می شد که پدران خیلی هایمان قبلاً هم همان جا کارگر بودند. روز برای ما وقتی شروع می شد که پایمان را در حیاط می گذاشتیم و وقتی تمام می شد که خودمان را و خستگی مان را با سرویس به خانه های کوچکمان، خانه های اجاره ای مان، خانه های شلوغمان می رساندیم. به گزارش شبکه ...
کمال تبریزی:مگر افخمی توانایی اجرا دارد؟
است و هرآنچه در آن مطرح شده درست است ولی صلاح نیست که نمایش داده شود و مصلحت است که از اکرانش جلوگیری شود وگرنه همه می دانند که حرف،حرف درستی است. به عنوان مثال فیلم خانه پدری کیانوش عیاری را کسی نیست که بر درست بودنش شکی داشته باشد و در مقطعی رابطه هایی که بر زن ها و مردها حکمفرما بوده همین بوده است اما خب بنا بر همان قاعده صلاح نیست که این حرف ها گفته شود این فیلم هم توقیف می شود. ...
با پای شکسته به خط مقدم رفت
ایران آنلاین / بهرام نحوه فراهم آمدن این شانس حرفه ای در زندگی خود را این گونه نقل می کند: هنگامی که برای مأموریت کاری در روزهای اول جنگ از طرف روزنامه محل کارم به جنوب رفته بودم، به فکرم رسید ازستاد جنگ های نامنظم که به گروه چمران معروف بودند عکس هایی تهیه کنم. وقتی صبح یک روز به آنجا رفتم شهید چمران را در حیاط ستاد دیدم که به همراه چند نفر دیگر آماده می شدند تا به خط بروند. خودم را به ایشان ...
اصرار داشت مصطفی صدایش کنیم
وقت بود کمی با هم قدم زدیم. یادم هست پشت ویترین یکی از مغازه ها چند تا شکلات بزرگ شبیه کوه بود. من همین طور اشاره کردم و گفتم این شکلات ها خیلی خوشمزه است. بعد در حال حرف زدن بودیم که ما را کشاند به داخل مغازه و همان شکلات را خرید و یک تکه اش را خودش خورد و بقیه را به من داد و گفت: من بیش از این نمی خورم و تو هر چقدرش را که می خواهی بخور و نخواستی - دور بینداز. گفتم: نه می خورم و گذاشتم تو جیبم. ...
رهبری فرمودند چمران را از برادرم بیشتر دوست دارم
چمران در دادن مسئولیت به افراد، توانایی های آنان را در نظر می گرفتند، نه جنسیتشان را. در آن ایام مشهور شده بود اگر کسی با قذافی حرف بزند جان سالم به در نمی برد. دکتر چمران به من که برای شرکت در جشن روز ملی لیبی دعوت شده بودم، مأموریت دادند در دیدار با قذافی تا جایی که امکان دارد مسئله ربوده شدن امام موسی صدر را پیگیری کنم. بعد هم درباره اوضاع سیاسی و فرهنگی لیبی اطلاعاتی در اختیارم گذاشتند. این در ...
تکرار ماجرای ستایش برای یک کودک اصفهانی
لیلا مقیمی ستایش را حالا دیگر همه می شناسند؛ دختر بچه افغانی که پس از اینکه مورد آزار و اذیت پسر جوانی قرار گرفت، به قتل رسید. ستایش تنها یکی از قربانیان خشونت علیه کودکان بود، اما آخرین آنها نبود؛ چرا که روزانه در سراسر کشور، کودکان زیادی مورد آزار و اذیت قرار می گیرند ؛ از جمله دختر بچه هفت ساله اصفهانی که اتفاقا نام او نیز ستایش است. به گزارش اصفهان زیبا، روانشناس مرکز اورژانس اجتماعی ...
آیا زنگ نیکوکاری نواخته می شود؟
همه اخبار را انتشار نمی دهند و ممکن است از هر 100 مورد، 4 تای آن انعکاس پیدا کند. از سوی دیگر در مقابل بی توجهی، نباید رفتار قهری و پلیسی هم داشت. به هیچ وجه نمی توانیم با تنبیه و خشونت، انسانیت را در وجود بچه تثبیت کنیم. همان سناریوهایی که گفتم، متأسفانه شکل اول و دوم اش بیشتر در جامعه رواج دارد. انجمن موعود ایرانیان از سال 1373 تاکنون در زمینه فراهم کردن شرایط تحصیل کودکان، کار و ...
موسیقی ایرانی نیازی به تغییر ندارد
آنها فکر نمی کنند. در آن شرایط عصبانی و ناامید بودم چراکه آن زمان برنامه ریزی هایمان را کرده بودیم و علی رغم مشغله فراوان هرکدام از اعضا، توانسته بودیم تنها همان چند روز را پیدا کنیم. حتی دو نفر از اعضا آنقدر برنامه ریزی های فشرده داشتند که باید بعد از کنسرت بلافاصله به فرودگاه می رفتند تا به برنامه دیگر برسند. همه اعضا هیجان زده از حضور در ایران و بسیار علاقه مند بودند. چرا که همگی اعضای ...
روایتی مخوف از "کارخانه کوکاکولا"
مشکل این نیست؛ مشکل کاری است که کارخانه کوکاکولا در روز روشن انجام می دهد و کسی خم به ابرو هم نمی آورد. اولین کار درست و درمان من! اولین کار "درست و درمان" در سال 2009 به من پیشنهاد شد اما انگار جواب گناهانم را پس می دادم. من با شرکت کولا کولا اینترپرایز کار می کردم که آن موقع بازوی بریتانیایی کارخانه کوکاکولا بود. من نماینده فروش بودم. یک ون پر از انواع نوشیدنی های کوکاکولا ...
اگر خدا نخواهد مرگ هم دست و بالش بسته می شود
مرگ است. ماجرای مرگ، رفتنی است که بازگشتی ندارد اما روزگار است دیگر. آدمیزاد روی این کره خاکی دستخوش حوادث و اتفاقات عجیب و دور از ذهنی می شود که اگر در این مورد بگوییم "غیرممکن ها، ممکن می شود" اغراق نکرده ایم. عباس خواجه هم جزو افراد انگشت شماری است که ممکن شدن کار غیرممکنی را تجربه کرد. معلوم بود می میرم "حرف یک یا دو روز نبود که؛ روی تخت افتاده بودم. ماه ها بود که سراغ این ...
خاطره بازی دهه شصتی ها با یاهو منسنجر
خود ارائه می داد و با هر نسخه کمی شکل و شمایل پنجره یاهو تغییر می کرد، رنگ پیش فرضش هم گاهی عوض می شد و صورتک خندان هم تا حدی تغییر چهره می داد، اگر هنگام چت، کسی از به روز رسانی یاهو مسنجرش خبر می داد و این که یک نسخه بالاتر را دارد، یعنی خیلی اینترنت باز بود. یادش به خیر اتاق های گفت و گو یا همان کنفرانس که بچه دبیرستانی ها، قرارهای شبانه شان را در آن جا می گذاشتند و دانشجوها هم گاهی میتینگ های ...
روزنامه های یکشنبه
دوگانگی سبب شده است تا سیاست روشنی در قبال عربستان وجود نداشته باشد. این استاد دانشگاه معتقد است: به دلیل اینکه در شرایط کنونی فضایی برای همکاری وجود ندارد، باید وارد فاز سوم مواجهه با سعودی ها شویم. به گفته او بهترین راهبرد؛ سیاست نه همکاری و نه جنگ است به گونه ای که در برخی موارد باید از اقدامات طرف مقابل چشم پوشی کرد و انتظار کشید تا مشخص شود سرنوشت عربستان چگونه رقم خواهد خورد. ...
زورگیری با توسل به روش های سنتی
راننده بودم و کار دیگری نمی کردم. کسانی که قمه می کشیدند حالا در دادگاه دیگری محاکمه می شوند، اما من را به خاطر مجازاتی که در انتظارم است به اینجا آورده اند؛ درحالی که من نه رئیس باند بودم و نه جز رانندگی کار دیگری کردم. متهم در پاسخ به این سؤال که قربانیان خود را چطور انتخاب می کردند، گفت: هرکسی که گوشی یا کیفی در دست داشت انتخاب می کردیم. من سارق حرفه ای نبودم. مقابل پای هرکس که می گفتند توقف می کردم. ما این سرقت ها را در دو روز انجام دادیم. اگر سارق حرفه ای بودیم این کار را در زمان کوتاه تکرار نمی کردیم. با پایان جلسه رسیدگی قضات برای صدور رأی وارد شور شدند. منبع: روزنامه شرق ...
خدا در دل دستگاه درمان سرطان هم وجود دارد/مسئولین ما باور به تولید داخل ندارند
کارشناس تجهیزات پزشکی بودم. در بیمارستان ها من سال ها روی شتاب دهنده کار کردم تقریباً دانش آن را پیدا کردم. توپی جلوی پا ما آمد که جای تردید نبود و باید توپ را گل می کردیم. من روزی که به بچّه های خودمان گفتم می خواهیم شتاب دهنده بسازیم به من می خندیدند، امّا امروز می بینیم که با کمک همان دوستان و متخصّصین این حوزه، توانستیم. اگر یک مسئول بلند پایه دولتی نامه ای به ما بدهد آن را قاب می کنیم و ...
از طنز تا حماسه در شاعرانه ترین دیدار سال رهبری
/*دوستی از نوع دوستی اویس قرنی در این سال حاشیه شعرخوانی افشین علا بیش از شعرها مورد توجه قرار گرفت. او نیمه های مجلس از راه می رسد. در صف نماز و سر سفره افطار دیده نشده و این شائبه بین برخی شاعران به وجود آمده بود که ممکن است او هم مثل معدود شاعرانی که این فرصت مغتنم را از دست داده اند، به جلسه نرسد، اما می رسد و حرف هایی درخور تأمل می زند و پاسخی به شعر از رهبر فرزانه انقلاب دریافت می ...
گردهمایی نخبگان دانشگاه های علوم پزشکی با حضور وزیر بهداشت/ اجرای معافیت از طرح هیچ منعی ندارد
بیان خاطره ای از دوران دانشجویی خود گفت: قبل از اینکه وارد سالن شوم به یاد یک خاطره افتادم. من درزمان کودکی در محله ای درس می خواندم که مقام معظم رهبری در مسجد آن محله نماز می خواندند. من بارها برای خواندن نماز به مسجد رفته بودم و ایشان مرا به عنوان یک مسلمانی که خدا را قبول دارد و روزه و نماز را به جا می آورد، می شناختند. زمانی که وارد دانشگاه شدم ، محیط دانشگاه دردست حزب توده، فدائیان خلق و ...
توصیه امام به احسان شریعتی /نگاه انتقادی شریعتی به نسل اول سازمان مجاهدین خلق
نظریات رژیس دبره بود که بنا به تجربیات امریکای لاتین، به تئوری موتور کوچک موتور بزرگ را به حرکت می آورد باور داشتند. البته بعدها در آرای خود تجدیدنظرکرد، زیرا این تئوری در همه جا، حتی در همان امریکای جنوبی هم جواب نمی داد، ولی در ایران منعکس شده بود و گروه هائی هم به آن پیوسته بودند. پس از سرکوب 15 خرداد 42، هم در میان نیروهای مذهبی و هم نیروهای چپ و ملی گرا، مشی مبارزه مسلحانه مسلط شده ...
نان و نام برای چمران مهم نبود/ چمران یک سرباز سختکوش بود
کرده بود و نزدیک بود به اینها برسند که امام اینجا از قضیه مطلع شدند، و یک پیام رادیوئی از امام پخش شد که همه بروند طرف پاوه؛ دوی بعدازظهر این پیام پخش شد؛ ساعت چهار بعدازظهر من توی این خیابان های تهران شاهد بودم که همین طور کامیون و وانت و اینها بودند که از مردم عادی و نظامی و غیر نظامی از تهران و همین طور از همه ی شهرستان های دیگر، راه افتادند بروند طرف پاوه. بعد از قضیه پاوه که مرحوم شهید چمران ...
کمال تبریزی: با موضوع مداحی می شود فیلم کمدی بامزه ساخت
شود مانند دعای دور اول، دوم تا دور هفتم. یادم می آید که آقای انتظامی به من گفت کمال من چه کار کنم؟ من که نمی توانم این دعاها را حفظ کنم و بخوانم... من هم در جواب گفتم آقای انتظامی هر چه که دلت می خواهد به خدا بگو. ببین چه دوست داری بگویی، همان را به خدا بگو. آقای انتظامی هم گفت کمال دمت گرم! این شد ایده و جرقه اولیه برای ساخت فیلم پاداش . قضاوت در مورد فیلم های شما انگار حد وسط ندارد ...
از هشدار تشکل ها به ربوی بودن نظام بانکی تا درخواست آنها در باب مسئله ازدواج
می کند. دوم آنکه نه همه ی تحریم ها برداشتنی هستند و نه اگر برداشته شوند مشکلات اقتصادی کشور حل شده و یک شبه اقتصاد شکوفا می گردد . اقدام قابل قبولی در خصوص اتکا به داخل در زمینه اقتصادی صورت نگرفته است . علیرغم روشن بودن راه حل، که همان اتکّا به توان داخلی و مدیریت جهادی است تا کنون اقدام قابل قبولی در این خصوص صورت نگرفته است. هرچند ما حرف های نو و بدیعی در این زمینه داریم که می تواند ...
گفتگو با امیرسلیمانی ها، یک خانواده گرم و صمیمی
...، بهتر است که شرایط و موضع خودتان را عوض کنید. زمانی که می بینم شهر من شلوغ است و آلودگی بیش از حد وجود دارد، من که نمی توانم کاری کنم، دست اندرکاران وقتی نمی تواند! دیگر من چه کنم؟ من می توانم شهر را ترک کنم و خارج شوم. شما فرمودید که در 8 سالگی سپند به نظرش گوش دادید و اعمال کردید بد نیست این میان کمی درباره تصمیم گیری در خانواده حرف بزنیم. سعید امیرسلیمانی: هر ...
بیوگرافی افسانه پاکرو + عکس
.... بچه مثبت زمانی که می خواستم وارد این حرفه شوم پدرم تا اندازه ای مخالف بود. مانند همه پدرها دل نگران بود. متاسفانه همیشه به دنبال نام بازیگری حاشیه هایی هم بوده است. فکر می کنم پدرم هم از این قضیه نگران بودند، به خصوص اینکه من دختر بودم و حساسیت بیشتر بود. نمی توان درباره این مسئله کلی صحبت کرد. فقط می توانم درباره خودم بگویم که چون در هر صنفی همه نوع آدمی دیده می شود. پس نمی توان گفت ...
کدام چمران
. امام از او می خواهد که فاصله بگیرد، اما احمد ناگهان دستش را روی لبه بام گذاشت و روی کف دست بالانس زد. خیلی نگران و مضطرب شدم و به ایشان گفتم من تا حالا برای خودت ترسیده بودم، ولی الان به این فکر افتادم اگر افتاده بودی، همه می گفتند دکتر او را پرت کرده است .فاطمه باز هم در جایی دیگر از کتاب، آنجا که درباره تحصیلش در بیروت توضیح می دهد، باز هم به مراودات خانوادگی خود با چمران می پردازد. آشنایی و ...
ذوب در آقا موسی بود
کردند و موفق نشدند. یک روز تصمیم گرفتم که بدون اطلاع پیش جورج حبش بروم. به دفترش رفتم و گفتم من از ایران آمدم و راجع به کارهای چمران می خواهم بپرسم. گفت اینها من را ندیده بودند. کلی بدوبی راه نثار چمران کرد. بعد از دقایقی گفتم من چمرانم! تا این را گفتم، پا شد و تحویل گرفت و حرف هایش را تغییر داد و جا زد. بعد شروع کردم به دفاع کردن که آنچه شما به من نسبت می دهید دروغ و تهمت است. علی ایحال بخشی از ...
مرثیه ای برای بسته شدن پرونده یاهو مسنجر
(البته امکان نظارت مستقیم والدین هم در این جایابی لحاظ شده بود!) اغلب دهه شصتی ها یاد گرفته بودند نیمه شب ها که همه خوابند و کسی نیست که گیر بدهد آنلاین شوند. البته شب آنلاین شدن یک حسن دیگر هم داشت و آن سرعت اینترنت بود که خیلی بهتر از روزها جواب می داد. بدو بدو نسخه جدید رسید یاهو مسنجر همیشه نسخه جدیدی برای به روز شدن خود ارائه می داد و با هر نسخه کمی شکل و شمایل پنجره یاهو ...
رضا کیانیان: چرا عمامه نگذاشتم؟
رازهای آن طرف را کشف کنم خب ما خانواده مذهبی هم بودیم ولی من به صورت مشخص رفتم دنبالش و صبح تا شب در مساجد بودم و مرید این و آن شدم تا ببینم این رازها چه هستند. یک دوره ای هم به همین دلیل درس طلبگی خواندم. *من پیش مرحوم سید حسن ابطحی درس می خواندم. یک روز گفت که فردا روز عمامه گذاری توست؛ وقتی شنیدم که فردا روز عمامه گذاری ام است وحشت کردم و تا صبح نخوابیدم. دعا خواندم. نماز شب خواندم ...
وحشت 48 ساعته
نیروهای مدیریت بحران شهر تهران. در یک طرف کارگران مشغول پرکردن گودال بودند، از طرف دیگر، کارگرانی که زمین را حفر می کردند تا مشکل مخابرات حل شود. مردم هم کار و زندگیشان را رها کرده بودند و روند بازسازی گودال را تماشا می کردند، گروهی کیسه به دست، کنار جدول و لب مغازه ها نشسته و از تجربه تلخ صبح جمعه شان برای هم می گویند، عده ای نزدیک نوارهای سفید و زرد آتش نشانی، ایستاده اند و حرکت لودرها روی ...
نظر زاکانی درباره یک شنبه سیاه
نفعی هم برای آن متصور نبود لذا احساس می کردم که موضوع به طرق دیگر قابل حل است.برخی آقایان اصرار به استیضاح داشتند که آن را نادرست می دانستم، نوع و شرایط مطرح شدن استیضاح نیز در نهایت یک واقعه ای تلخی را رقم زد که به هیچ وجه قابل دفاع نیست و ما کاملا نسبت به آن انتقاد داشتیم. جالب اینجا است بنده در بعد از ظهر روز استیضاح در دو سخنرانی در بیرون مجلس ضمن اعتراض نسبت به رخداد تلخ و زشت آن روز، بر این موضوع تاکید داشتم که هر دو طرف یعنی آقای احمدی نژاد و آقای لاریجانی مقصرند و به صراحت گفتم که آقای احمدی نژاد تقصیر بیشتری از آقای لاریجانی داشته است. این گفت و گو را ایسنا منتشر کرده است. ...