سایر منابع:
سایر خبرها
نوزادان چندروزه قربانی اس ام ای / شیوع یک بیماری ژنتیکی
دستگاه بود و کلی سیم به بدنش وصل کرده بودند. حالم بد شد و دیگر چیز زیادی یادم نیست. بعد از دو روز هم کم کم به من گفتند که دخترم مرده. تا سه ماه به دلیل وضع بد روحی خانه پدرم بودم، در این مدت پیش روان شناس می رفتم تا شاید حالم بهتر شود، ولی با گذشت 6 سال هنوز هم یادش هستم. من دختر خیلی دوست دارم. مهری در پاسخ به این پرسش که بعد از این اتفاق بازهم تصمیمی برای بچه دارشدن دارند، گفت ما یک پسر داریم ...
گفتگوی بسیار جذاب با رامبد جوان
.... قرار گرفتنم میان آن ها تجربه ی لذت بخشی بود. همه به هم مهر و عشق می دادند، کسی این را مدیریت نمی کرد، این نبود که بگوییم خواهش می کنیم جلوی دوربین همه با هم عشق و محبت تقسیم کنید. اصلاً از این حرف ها آنجا نمی زنیم. تجربه ی بسیار لذت بخشی بود، من ایستاده بودم و می دیدم خانواده هایی که ممکن است بیرون از اینجا وقتی تماشایشان می کنید، هیچ ربطی به هم نداشته باشند، حتی ممکن است، احساس کنید بعضی ...
بازگشت از دنیای مردگان
جلوی پسر داییت را نمی گیری؟ اما برادرم نیز متوجه من و سر وصدای من نشد... تازه آن لحظه خودم را دیدم که روی زمین دراز کشیدم و تکان نمی خورم ... آن وقت باور کردم که مُرده ام. درحالی که دوگانه بودم، هم دلم نمی خواست از آن حالت بیرون بیایم هم دلم برای خودم که مُرده بودم می سوخت. در این لحظه بی اختیار گفتم:"خدا..."که به محض بیان این اسم جلاله همه چیز بهم ریخت و دوباره درد کمرم را احساس کردم و ...
مسعود فراستی: من حکومتی هستم!
.... اینهایی که می گویی همه اثبات حرف های من است. پس چه دلیلی دارند که مخالفت می کنند و می گویند این جوری نیست؟ این را باید از آنها بپرسید. برای ام روشن است. من که قبل از اینکه میشل اوباما از کاخ سفید بیاید و به آرگو جایزه بدهد این را گفته بودم. بعد دیگر مثالم شد. آنها باید بیایند و بگویند نه. من که حرفم روشن است. تاریخ نشان می دهد. جشنواره های سینمایی جهان از بعد از ...
هیاهوی هکر معروف شایانِ اهوازی!
ماجرای شایان چه بود و چرا خیلی ها حالا با مجازات شدنش مخالفند؟ شایان درباره خودش در برنامه ماه عسل اینطور گفته است: بیشتر دغدغه من اینترنت بود و تحقق رویاهای خودم را در کامپیوتر و اینترنت می دیدم و خانواده بیشتر به دلیل این موضوع فکر می کردند، من مواد مصرف می کنم، چون 24ساعت در یک اتاق دربسته بودم و پای کامپیوتر. من دیپلم هم نگرفتم چون چیزی که من می خواستم، در مدرسه نبود، در اینترنت بود، دوست داشتم ...
مدافع حرمی که شهادتش به او الهام شد
گفت" شهرزاد می گویند مجید شهید شده گفتم "مطمئنی من همین الان با شاگردش حرف زدم " دلم آرام نگرفت به خانه پدر شوهرم زنگ زدم گفتم شاید آنها چیزی بدانند تلفن که زنگ خورد داماد خانواده گوشی را برداشت تا صدای من را شنید زد زیر گریه، گوشی از دستم افتاد طوری که هر کاری کردم نمی توانستم گوشی به آن سبکی را از روی زمین بردارم. به نظرتان شهادت شهدای مدافع حرم چه تاثیری در جامعه داشته؟ ...
شب پیرمردها!
شعر می گوید. *یادکردی از شعرای مرحوم بعد از افطار در محل حسینیه جمع می شویم. تقریبا یک ربع به ده است. شاعران در صندلی های خود می نشینند. جمع، جمع است. مهدی قره شیخ لو از قاریان بین المللی قرآن را قرائت می کند. قزوه جلسه را "با یادکرد" و طلب فاتحه ای برای همه درگذشتگان از مجمع شعر آغاز می کند و همینطور نام می برد: استاد سبزواری، استاد مشفق، قیصر، نصرالله مردانی، طاهره صفار زاده ...
رسانه ای برای ترویج فضیلت ها و ارزش های انسانی
سده سوم ه.ق به بعد، هریک به سهم خود بر این گنجینه زوال ناپذیر افزوده اند. با استناد به قرائن و شواهد تاریخی، عصر طاهریان و صفاریان (سده سوم ه ق) را باید نقطه شروع شعر پارسی در دوره اسلامی دانست و نخستین رگه های شعر آیینی را در آثار رودکی سمرقندی (پدر شعر فارسی) جست و جو کرد، آنجا که می گوید: اینکه گفته می شود کسایی مروزی نخستین شاعر مرثیه گوی پارسی زبان است، حرف درستی است. به این معنا که ...
ستاره های سینمای ایران، بی مصرف یا تاثیرگذار؟!+ تصاویر
دوران احمدی نژاد! پدرشوهر حتی در گفت و گویی با هفته نامه صدا گفته بود که تصمیم های پسرش به خودش بستگی دارد و هر کاری می تواند انجام دهد، اما الزما او کارهایش را قبول نمی کند و از همین رو در مراسم ازدواج پسر خودش حضور پیدا نکرد. بعد از این ها حتی بچه دار شدن افشار و مکان زایمانش بدل به موضوع بزرگ در میان مردم شده بود. خانم افشار در صفحه اینستاگرام سه میلیونی و حساب توییتری اش درباره همه مسائل کشوری ...
انتقادات دکتر ناصر کمالیان استاد شاخص پاتولوژی ایران به سیستم آموزشی
نداشتند که شما همکار خودشان شوید؟ همیشه پدرم ما را به درس خواندن تشویق می کرد. یادم هست حتی تابستان ها که می رفتم دفترشان خیلی استقبال نمی کردند و می گفتند برو سر درس و مشقت. چند خواهر و برادر بودید؟ سه دختر و سه پسر این تاکید برای همه بچه ها بود؟ بله تقریبا . البته آن زمان ها که دخترها خیلی اجازه مدرسه رفتن نداشتند و درنهایت مکتب می رفتند ولی پدرم خیلی دوست ...
سه مار ماهی
اش دو شمشیر زرین از زمین بیرون آمده بود. پسرانش با خوشی و خرمی با او به سر می بردند و با توله ها و کره ها بازی می کردند و همه با هم بزرگ شدند. چون دو پسر ببالیدند و جوانانی برومند شدند روزی یکی از آنان به پدر خود گفت: -پدر، می دانم که شما فقیر و تنگدستید و اگرچه ما نیز در ماهیگیری به شما کمک می کنیم بدشواری می توانیم غذای بخور و نمیری فراهم کنیم. در اینجا چیزی نیست که مایه ی خوشی و ...
قلعه نویی: خدا کند بلایی که سر من و ژوزه آمد سر برانکو نیاید
همه چیز را از زبان مترجمش که الان اسم او را به خاطر نمی آورم (آرین قاسمی) بشنود. او یک پسر آقا و با شخصیت است و قطعا امین سرمربی تیم ملی است. نه اینکه دیگران به او بگویند فلانی فلان حرف را زده و بلافاصله بدون اینکه مطالعه ای کند همانجا موضع بگیرد. من از شما می خواهم تا با بازیکنان ملی ما تماس بگیرید و بگویید وقتی از ما خواستند که در تمرینات شرکت نکنند من چه جوابی دادم. بلافاصله گفتم چون مربی تیم ملی ...
شهداواسطه ازدواج من و مهدی شدند
خانواده شهید من را به عنوان دامادی قبول کنند به این صورت شد که قضیه خواستگاری پیش آمد. در واقع شهدا واسطه ازدواج ما شدند. شهید چه معیار و ملاکی برای ازدواج داشتند؟ ایشان روز خواستگاری خیلی ساکت بود و بیشتر من حرف می زدم. آقا مهدی فقط گاهی می گفت من هم با این حرف موافق هستم! اما بیشتر تأکیدش روی مسئله حجاب بود و می گفت دوست ندارم کسی که به عنوان شریک زندگی قرار می دهم، شلوار جین و کفش ...
متهمان و شاکی فیلم هایشان را رو کردند
بیرون آمدم که کمی آن طرف تر متوجه شدم اسماعیل، صفدر و ایرج با خودرو مزدا 3 منتظر من هستند. پس از احوالپرسی کمی درباره اختلاف مان حرف زدیم، اما آنها قانع نشدند و خواستند همراه آنها بروم که احساس کردم آنها قصد اخاذی دارند به همین دلیل قبول نکردم و گفتم پسرم داخل خودرو منتظر من است، بهتر است در رستورانی قرار ملاقات بگذاریم که ناگهان یکی از آنها با قفل فرمان به من حمله کرد و دو نفر دیگر هم مرا به زور ...
می گفت شهادت در جوانی خوش و لذتبخش است
! خب مثل همه تازه عروس ها که اول زندگی ذوق و شوق دارند، وقتی دیدم وسایلش را جمع کرده، توی ذوقم خورد. گفتم حداقل کمی صبر کن بعد برو. محمد گفت می دانم برایت خیلی سخت است. اما به پاداش مسیری که انتخاب کرده ای فکر کن. منظورش پاداش معنوی صبر در زندگی یک رزمنده بود. من هم دیگر چیزی نگفتم و او به سوریه رفت. به نظر می رسد حال و هوای شهید کامران طوری بود که بخواهد زمینه های شهادت احتمالی اش را از ...
پسرانم برای دفاع از اسلام و مملکت جنگیدند
طریق سپاه بروم جبهه. همانجا حلقه اش را درآورد و رفت؛ بعد از 45 روز برگشت بار دومی که آماده جبهه می شد؛ این بار حلقه را در دست کرد. وقتی از او علت را سوال کردم که دفعه پیش حلقه ات را درآوردی و این بار حلقه در دست می روی، جواب داد: فکر می کردم دفعه پیش شهید بشوم؛ ولی نشدم و خطاب به من گفت: مادر تو را به هر که دوست داری دعا کن به آرزویم برسم. آن روز چیزی به زبان نیاوردم؛ ولی ته دلم از خدا خواستم ...
انگشتری جادو
. چون چشم آنان به اژدها، که دختر شاه بود، افتاد چرخی زدند و راه را برای او باز کردند. پسر که نخست از دیدن آن همه مار هراس انگیز به واهمه افتاده بود، اندکی آرامش خاطر یافت. چون دختر اژدها به نزد پدر خود رفت. آنچه را بر سرش آمده بود به وی شرح داد و گفت که چگونه پسر او را از مرگ رهانید و چگونه وی او را به برادرخواندگی برگزیده است. سرانجام نیز سخن خود را بدین گونه به پایان رسانید: -من اکنون او ...
بتوانم باز هم علی کریمی را به تیم ملی می آورم/ برانکو فقط ژست آدم خوبه را گرفته است
کنید اگر پرقدرت بودم می گذاشتم که چنین آدم هایی منافع تیم ملی ایران را پایمال کنند؟ نخیر، موضع کنونی من این است که دارم تلاش می کنم تا بتوانم از منافع تیم ملی ایران دفاع کنم. برای همین مورد حمله و هجمه قرار می گیرم. ولی همانطور که در صفحه رسمی ام گفتم و نوشتم، همه افراد دیکر باید آرامششان برقرار باشد چراکه من از این به بعد بی تفاوت شدم. وقتی این آدم ها به منافع تیم ملی ایران اهمیت نمی دهند چرا من ...
ناگفته های حمید گودرزی از زندگی شخصی اش + تصاویر
چهارتا فیلم سینمایی. خوب نیستند، ضمن آنکه بعد از این همه مدت کار کردن دلم نمی خواهد تکرار مکررات انجام بدهم و فیلم هایی را بازی کنم که دوست ندارم. در این سال ها آقای جوزانی برای ایران برگر پیشنهاد داد، رفتم کار کردم و خیلی هم خوب بود و بعد هم بهروز افخمی و روباه را. آقای افخمی و آقای لطیفی پیشنهاد دادند، کار کردم. کار خوب خیلی مهم است؛ مخصوصا که حالا دوره ای شده که مردم برای هر فیلمی به سینما نمی آیند ...
مرد مرده شور قربانی طاسی همسرش شد
مهین خانم گفت: پسرم ناامید نباش، اگر قسمت شما با هم باشد هیچکس نمی تواند این وصلت را به هم بزند. با وجود این دو روز بعد وقتی مهین خانم با ترس و دلهره به مادر نیلوفر تلفن کرد و دریافت جوابشان مثبت است شوکه و خوشحال شد. او که از شدت خوشحالی اشک می ریخت بلافاصله پیغام را به پسرش رساند و گفت :مبارکت باشد، ان شاءالله خوشبخت شوید. دیدی گفتم همه چیز درست می شود. این در حالی بود که ...
عذاب وجدان رهایم نمی کند
؟ صبح سیزدهم مرداد 94 نسیم با موبایلم تماس گرفت و گفت چون شنیده شیشه ای هستم تصمیم گرفته از این به بعد با مصطفی کار کند. از شنیدن این حرف شوکه شدم و به او گفتم چه کسی چنین حرفی درباره من زده است. وقتی شنیدم مصطفی پشت سرم حرف زده با مصطفی تماس گرفتم و با او قرار گذاشتم. چرا با مصطفی درگیری شدی؟ من بساطم را چیده و منتظر آمدن مصطفی بودم تا با او صحبت کنم که او سوار بر ...
ردپای عشق به یک دختر در دوئل خونین 2 دوست صمیمی
.... او مدام با مصطفی شوخی می کرد تا اینکه او را اخراج کردم. وی ادامه داد: صبح سیزدهم مرداد 94 نسیم با موبایلم تماس گرفت و گفت در بازار جنت آباد است. به او گفتم او را اخراج کرده ام اما حرفی به من زد که عصبی شدم. او گفت تصمیم گرفته از این به بعد با مصطفی کار کند چون من شیشه ای هستم. از شنیدن این حرف شوکه شدم وبه او گفتم چه کسی چنین حرفی درباره من زده است. وقتی شنیدم مصطفی پشت سرم حرف زده ...
در عرصه فرهنگ کار از سینه سپر کردن گذشته، من شمشیر کشیده وسط میدانم
فرزند یکی از شهدای سپاه قدس است. فاطمه افشاریان، فرزند شهید مجید افشاریان شعری می خواند در هوای سفری که تازگی ها به عتبات داشته است. افشاریان خیلی خوب و محکم حرف می زند. وقتی که در ایرانم و دلتنگ عراقم در دل به هوای حرمت کنج رواقم بعد از سفر این دل شده دیوانۀ یک عکس عکس حرم توست به دیوار اتاقم تا جلوه نمودی به دلم، پر شدم از عشق عطر ...
مرادی می گفت رضازاده پول بیت المال را به صهیونیست ها می دهد اما خودش آیان را دعوت کرد/ رئیس فدراسیون آتش ...
کلمبیا رفته بود و حالا قصد دارد با تیم ملی وزنه برداری جوانان به گرجستان برود. این سفرها برای فدراسیونی که بحران زده است و مشکلات مالی اش سر به فلک کشیده چه ضرورتی دارد؟ مقامی با بیان اینکه در زمان رضازاده این مشکلات وجود نداشت، اظهار کرد: در زمان رضازاده همه هدف های فدراسیون طبق برنامه پیش می رفت. من در زمان انتخابات فدراسیون نقش پررنگی برای روی کار آمدن مرادی داشتم، چرا که ایشان با ...
حمایت قلعه نویی از برانکو؛ برخی مربیان مجیزگوی کی روش هستند
می کند. من از سرمربی تیم ملی خواهش دارم. حمایت قلعه نویی از برانکو؛ برخی مربیان برای وزن گرفتن مجیزگوی کی روش هستند قلعه نویی افزود: اینکه او همه چیز را از زبان مترجمش که الان اسم او را به خاطر نمی آورم (آرین قاسمی) بشنود. او یک پسر آقا و با شخصیت است و قطعا امین سرمربی تیم ملی است. نه اینکه دیگران به او بگویند فلانی فلان حرف را زده و بلافاصله بدون اینکه مطالعه ای کند همانجا موضع ...
حمایت قلعه نویی از برانکو؛ برخی مربیان مجیزگوی کی روش هستند
مخالفان او بودم چرا چند بار با من جلسه گذاشت؟ من مربی تراکتورسازی بودم و چندین بار با کی روش در هتل اوین نشست گذاشتند تا با هم صحبت کنیم. حتی در مورد امیرحسین صادقی به او گفتم که مدافعی است چپ پا که می تواند به تیم ملی کمک کند. بعد از بازی با لبنان من چند بار از کی روش حمایت کردم؟ چندین بار همکارانش را فرستاد و در تمرین با او حرف زدیم پس چرا اگر ما رهبر مخالفان او هستیم او با ما رفت و آمد داشت ...
بهنام شرفی: دپوتات یک موقعیت کمدی شیرین است
نقد قرار می دهد . بازیگر نقش پرومته ، درباره نقش خود در این نمایش گفت: این شخصیت شاگرد کلیسا است که همیشه همراه پدر است و همیشه در حال آموختن. پرومته در نگاه اول تیپ به نظر می رسد اما تیپی که در ورای آن یک شخصیت است و بهتر است بگویم این نقش شخصیتی است که به صورت تیپیکال بازی می شود . بازیگر نمایش سقراط در مورد پیوستنش به این گروه می گوید: روز اول بعد از خواندن نمایشنامه جا ...
از غزل طنز فیض تا قصیده حدادعادل / چه شعرهایی در محضر رهبر معظم انقلاب خوانده شد
عکس حرم توست به دیوار اتاقم تا جلوه نمودی به دلم، پر شدم از عشق عطر حرم یار خوش آمد به مذاقم بعد از سفر نور دلم تنگ شما شد حالا چه کنم من که گرفتار فراقم هر روز سلامت کنم ای عشق از اینجا دلبستۀ ایرانم و دلتنگ عراقم... احمد شهریار هم یک غزل خواند: جز حرف راست هیچ نگوید زبان ما تیر شکسته را نرهاند کمان ما پا در ...
شب پیرمردها!/ خدا کند حاج احمد برگردد/ سرودی که ضد انقلاب را عصبانی کرد
برای احمد عزیزی و استاد چایچیان هم طلب شفا می کند. خودش چند بیتی از قصیده ای با مضمون وصیت از آقای حمید می خواند. محسن فرزند ارشد آقای حمید را می بینم که متاثر می شود. بنگر یکی به چشم خرد ای پسر مرا عبرت بگیر زانچه بیامد به سر مرا پشتی گرفت قامت و سستی گرفت پای تاریک گشت جمله جهان در نظر مرا به نسبت کسوت از استاد گرمارودی شروع می کند. استاد می گوید به تازگی ...
مردم خوب اصفهان
...! هی اصرار می کردم که مثلا شما به جای دویست بیا این پونصد تومانی را بگیر می گفتند نه آقا مهمان ما. به یک مغازه دار حاشیه میدان نقش جهان رفتم تا از او آب معدنی بگیرم. گفت ببخشید پول خرد ندارم. گفتم مساله ای نیست باشه. گفت نه آقا شما مهمون ما هستید. گفتم: بندازید تو صندوق. گفت: نه. گفتم: اینجوری دراحت ترم، اشکالی نداره. گفت: نه این چه حرفیه اصلا من دلم می خواهد این آب معدنی را به شما 50 تومان بفروشم. برو آقا. ...