سایر منابع:
سایر خبرها
اعظم حالا می خواهد زندگی کند...
کلیدملی : زنگ در را که زدم یکی از بچه ها در را باز کرد، پله ها را دو تا یکی کردم و به بالا رفتم، آدرس را دوباره می خوانم؛ نوشته است: واحد سمت چپ، درب زرشکی ، اعظم خودش در را باز می کند و اولین چیزی که می بینم، چشمان اوست که حالا برق می زند، با آخرین باری که او را دیده ام، خیلی فرق کرده است، دیگر جراحات صورتش مشخص نیست، سرش را پایین نمی اندازد، دستانش نمی لرزند و اصلا آن شکستگی قبل در قامتش دیده ...
سوری ها و لبنانی ها می گفتند شما سربازان خمینی به ما آبرو دادید
. ایام شهادت حضرت مسلم بن عقیل(ع) بود و هر ساله در این ایام مجلس روضه در خانه ما برگزار می شود. بچه ها من را تا درب خانه رساندند. وقتی به خانه رسیدم مجلس تمام شده بود و مردم در حال خارج شدن از منزل بودند که با دیدن من به سویم آمدند تا روبوسی کنند و من از آن ها خواهش کردم که از من فاصله بگیرند چرا که دهنم بوی بدی می دهد و اذیت می شوید. شب هم رختم را برداشتم و به بهانه نماز شب خواندن در ...
انتشار فیلم رابطه غیر اخلاقی زن روستایی با یک مرد خون به پا کرد
...، مجبور به یک ازدواج تحمیلی شده و تا آخر عمر به پای شوهر و فرزندانم بسازم و بسوزم. دوست دارم برای خودم درس خوانده وکسی شده و سرانجام روزی رهسپار دانشگاه شوم. پدرم پک عمیقی به قلیانش زد و گفت:"این مزخرفات رو توی همون مدرسه یادت دادند! می دونی، مقصر من بودم که گذاشتم بری مدرسه و همین چند تا کلاس درس رو بخونی! اگر همون موقع قلم پات رو شکسته بودم، اکنون اینگونه برای من رجز نخونده و ...
یوم التوپ؛ بهارستان در خون غرق شد
.... درست یک ماه و دوازده روز مانده به دو سالگی مشروطه بود که این روز فرا رسید و توپ های سلطنتی به فرمان مستقیم محمدعلی شاه از باغشاه و با فرمان لیاخوف روسی به سمت خانه ملت و مشروطه خواهان آتش گشود تا بساط مشروطه را برچیند. توپ هایی که بیست روز بیشتر از یک سال بعد بار دیگر به سمت خود محمدعلی شاه برگشت و او را از تخت سلطنت به تبعید ادسا برد. در 108 سال گذشته ماجرای دعوای میان مشروطه خواهان و ...
عکس: خطرناک ترین راه رسیدن به مدرسه
به مدرسه شان که در روستای کوهستانی "گولو" در استان سیچوان واقع شده، مجبورند چندین ساعت از یک راه باریک کوهستانی بالا بروند. این راه در برخی از جاها تنها حدود 50 سانتی متر عرض دارد. بچه ها برای گذر از این قسمت ها باید چسبیده به صخره، آهسته به سمت جلو حرکت کنند، در غیراینصورت خطر سقوط درون پرتگاه وجود دارد. طاووس و جور هندوستان راهی که این کودکان برای رفتن به مدرسه از آن می گذرند، شاید ...
برای شهیدان سرفراز دیارم که تا آخرین قطره خون دست از دفاع نکشیدند
بودیم نشسته بودند. شهیدغلامرضا بیژنی که همیشه با لباس فرم سپاه بود بلند شد و چون لباسش براثر گرما و عرق نقش هایی از نمک زده بود رفت لباس فرمش را عوض کرد و یک دست لباس برنگ نظامی که مشهور بود به لباس کره ای پوشید و لباس فرم سپاهیش را شست و روی بند لباسی که باسیم تلفن بین سنگر فرماندهی و سنگر اجتماعی ما بسته بود آفتابش کرد. کم کم هوا رو به غروب می رفت و جزیره همچنان ساکت و آرام، شام را با ...
روایت حداد عادل از ازدواج دخترش
همان ایام، ما خودمان برای پسرمان عروسی می گرفتیم و یک لباس عروس برای عروس مان سفارش داده بودیم بدوزند . خلاصه قبل از اینکه عروس مان استفاده کند، همان شب دخترمان استفاده کرد. بعد آقا گفتند؛ من یک فرش ماشینی می دهم، شما هم یک فرش بدهید. و به این ترتیب مراسم برگزار شد. برای عروسی هم دو پیکان از اقوام ما و دو پیکان هم از اقوام آقا آمده بودند. مراسم در خانه ما تا ساعت یک طول کشید. خانواده آقا ...
چرا اف. بی. آی "عمر متین" را متوقف نکرد؟
وبرخاست داشت. او دقیقاً یک سال پیش این حمله را صورت داد و 9 نفر را کشت. جان کوهن که اکنون در مدرسه عدالت کیفری راتگرز تدریس می کند گفت: "این دقیقاً همان پدیده است. چند ماه قبل از اینکه رووف به کشتار مردم در کلیسا دست بزند، به سمت اهداف افراط گرا و نژادپرستانه سفیدپوستان جذب شد. در مورد او نیز می توان گفت که هر چه به حمله نزدیک تر می شد، علاقه اش به گروه داعش بیشتر می شد." جرمن نیز موافق است ...
خدا کند حاج احمد برگردد/ سرودی که ضد انقلاب را عصبانی کرد
زنجانی -که او هم پیشکسوت است- برایش صندلی آماده می کند. شاعران هندی و پاکستانی هم در همان ردیف نشسته اند. شاعران آثاری را که می خواهند به آقا تقدیم کنند، امضا می کنند به نام و کنارشان می گذارند تا وقت گپ و گفت تقدیم کنند. جوانترها کتاب های تازه چاپ شده را با ذوق بیشتری در دست گرفته اند. سن و سال گذشته ها هم از همین شوق و شور، تاثیر می گیرند . در میان صف ها، امید مهدی نژاد کارت ملی اش را برای ...
شهید بردستانی: اگر جنگ تمام شد و شهید نشدم، میروم لبنان تا شهید بشم/ضیافت افطاری طلاب خواهر گناوه ای در ...
ایستادم و محو تماشای نماز خواندن او می شدم!!! از عملیات هایی که انجام می داد اصلا به ما نمی گفت، حتی یک بار هم از او پرسیدم: مسئولیتت در جبهه چیه؟ می گفت: من فقط یک بسیجیم . هیچ وقت لباس فرم نمی پوشید، هر وقت می خواست به خانه بیاید با لباس شخصی می آمد، می گفت: نمی خواهم کسی من را با لباس ببیند و بگویند که فلانی پاسدار است بعدها بعد از شهادتش ما از دوستانش فهمیدیم که او فرمانده ...
زندگینامه دکتر عضدی، یکی از چهار شهید گیلانی هفتم تیر
خواهد داشت. سالی که مردم محروم و شجاع میهن ما با دست های خالی و ایمانی راسخ علیه دودمان کثیف پهلوی و سلطنت پر از ظلم و ستم محمدرضا پهلوی قیام کرده اند. جوانان ما چه بی باکانه با فریاد” الله اکبر ” در برابر درفش عظیم شاه منحوس می ایستند. ... پریروز ، یعنی روز تولدت را من در گورستان رشت برای تدفین دو شهید گذراندم ... علت اینکه نام علی را برایت انتخاب کردم این است که من همواره از بی عدالتی رنج برده و می ...
بازگشت فرزند مُسرف
چه حرفی داشتید به هم بگویید؟ - من در قبال او خطاهای بزرگی مرتکب شده بودم. - مگر ممکن است؟ - دست کم در قبال پدر و مادرمان می دانی که من از خانه فرار کرده بودم. - آری، می دانم. خیلی وقت پیش. نه؟ - تقریباً، وقتی که به سن تو بودم. - آه! همین کارت را خطای بزرگ می شماری؟ - بلی، خطای من و گناه من همین بود. - وقتی که رفتی فکر می کردی که کار بدی می کنی؟ ...
حرکت سوزنی که به یک زندگی رونق داد/ بانوی معلول دهدزی اقتصاد مقاومتی را معنا کرد
دچار معلولیت است و در حال حاضر با مادرش در روستای ده کهنه موزرم از توابع بخش دهدز زندگی می کند . از دور که به او نگاه می کردیم چیز غیرمتعارفی نمی دیدیم و فقط حین راه رفتن متوجه معلولیت می شدیم ، در پرچین باغ مشغول دانه دادن به مرغ های خود بود دست از کار کشید و لنگان لنگان به سمت ما آمد و به سمت تخت گوشه حیاط راهنمایی کرد. عطر ریحان و سبزیجات باغچه، مرغ و بوقلمون های گوشه حیاط ...
روشهای کالری سوزی آسان برای تنبل ها!!!
راه های بسیار ساده ای وجود دارند که می توان با اختصاص کمترین زمان ممکن، بیشترین بهره را از آنها برد و کالری بیشتری در طول روز سوزاند؛ راه هایی که در این مطلب به آنها اشاره خواهد شد. ترفندهای کالری سوزی برای تنبل ها زندگی ماشینی و مدرن، همه ما را به سمت یک جانشینی و سکون سوق داده و همین یک جانشینی، بلای جانمان شده است! افزایش وزن، چاقی، کاهش سن سکته های قلبی و مغزی و ابتلا به ...
پسری به زیبائی های پدر
او نباشد، دوست ندارم که به خاطر من، بی گناهی گرفتار شود .6 میهمان نوازی امام همواره در پذیرایی از میهمان تلاش جدی می کرد. گاه از اشخاصی پذیرایی می کرد که حتی آنان را نمی شناخت. به ویژه، به پذیرایی از بینوایان علاقه زیادی داشت. آنان را به خانه خود می برد و به گرمی پذیرایی می کرد و به آن ها لباس و مال می بخشید.7 در سفری که امام حسن(علیه السلام) به همراه امام حسین(علیه ...
با این قوانین پوشش مانکن دیده شوید!!
... وضع و حالت بدن در زیبائی اندام تأثیر زیادی دارد. حتی اگر اندام زیبائی داشته باشید، بی توجه به درست ایستادن، درست راه رفتن و درست نشستن، اثر هر لباس مناسبی را از بین می برید. شانه های افتاده، پشت قوز کرده و خمیده، شکم پیش آمده و سینه عقب رفته افزون بر نامتناسب جلوه دادن لباس و اندام شما، بر سن تان نیز می افزاید. با آنکه انتخاب لباس مناسب حتی این مشکل را هم رفع می کند، اما به کمک ورزش ...
بازخوانی دیدگاه علامه طباطبایی درباره معراج پیامبر(ص)
را لطمه ای زد و گفت: آرام باش ای براق، قبل از این پیغمبر، هیچ پیغمبری سوار تو نشده، و بعد از این هم کسی همانند او، سوارت نخواهد شد. آن گاه اضافه فرمود که براق بعد از لطمه آرام شد و او را مقداری که خیلی زیاد هم نبود بالا برد، در حالی که جبرئیل هم همراهش بود، و آیات خدایی را از آسمان و زمین به وی نشان می داد. رسول خدا(ص) خودش فرموده: که در حین رفتن ناگهان یک منادی از سمت راست ندایم داد که هان ...
مسعود فراستی: من حکومتی هستم!
، آنچه که به شدت عصبانی کننده است، این است که فیلم واقعاً به زعم فیلمساز نمادین است. به شدت در سینما ضد نماد هستم و فکر می کنم احمقانه است، ولی معلوم است که نمادین کار کرده است. آدمی وانت دارد و در آن همه خنزر پنزرها هست، بعد غذا می آورد و پخش می کند، معلوم است نماد چیست، لاک پشت، قفل مدرسه، همه چیز و اینکه آدم ها نشسته اند و ثابت یا خواب هستند یا معتاد و دارند برفک تلویزیون نگاه می کنند. ...
شب پیرمردها!
پاکستانی هم در همان ردیف نشسته اند. شاعران آثاری را که می خواهند به آقا تقدیم کنند، امضا می کنند به نام و کنارشان می گذارند تا وقت گپ و گفت تقدیم کنند. جوانترها کتاب های تازه چاپ شده را با ذوق بیشتری در دست گرفته اند. سن و سال گذشته ها هم از همین شوق و شور، تاثیر می گیرند. در میان صف ها، امید مهدی نژاد کارت ملی اش را برای امانت نگه داشتن مکان نشستن روی زمین گذاشته است. بگو بخند شاعرها و گپ و گفت ...
آیا تحصیل حق من نیست؟
.... سال بعد نوبت آموزش کلاس اول بود با قانون مدرسه پویان سه سال وقت داشت الفبا را بیاموزد. تلاش و باز هم تلاش. پویان و سه دانش آموز دیگر در یک کلاس درس می خواندند. آنها نابینایی و مشکلات جسمی دیگر را با هم داشتند. هر سال شاهد بودیم فرصت سه ساله یکی از آنها تمام می شد و لاجرم ترک تحصیل می کرد. برای اینکه پویان نیز به این سرنوشت دچار نشود هر کاری می کردم معلم می گفت باید خارج از وقت مدرسه ...
انتقادات دکتر ناصر کمالیان استاد شاخص پاتولوژی ایران به سیستم آموزشی
نداشتند که شما همکار خودشان شوید؟ همیشه پدرم ما را به درس خواندن تشویق می کرد. یادم هست حتی تابستان ها که می رفتم دفترشان خیلی استقبال نمی کردند و می گفتند برو سر درس و مشقت. چند خواهر و برادر بودید؟ سه دختر و سه پسر این تاکید برای همه بچه ها بود؟ بله تقریبا . البته آن زمان ها که دخترها خیلی اجازه مدرسه رفتن نداشتند و درنهایت مکتب می رفتند ولی پدرم خیلی دوست ...
نیوزویک گزارش داد" چالش بزرگ هیلاری؛ با بیل چه کنیم؟!ترامپ آمریکا یی از سوئ قصد نجات و رییس ...
...، 'اره ای بر می داریم و روابط را قطع می کنیم.' وی با اشاره به پیشنهاد ترامپ در مورد ساختن دیوار در مرز مکزیک نیز گفت: 'او می خواهد که بین آمریکا و آمریکای لاتین دیوار بکشد و مکزیک را مجبور به تامین هزینه های آن کند. این زیاده خواهی نیست؟' کوزینسکی 77 ساله دهها سال در آمریکا شاغل بوده و همسرش نیز آمریکایی است. روز سه شنبه باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا در تماسی تلفنی، پیروزی او را در ...
در ابتدای درک هستی آلوده زمین
با ایما و اشاره می گوید: اینجور که نشسته خرده شکسته های چینی به تن و بدنش فرو می روند و وقتی بانو را بلند می کنیم پاهایش از چند جا زخمند و موزاییک های زرد با خال های رنگی به خون آغشته... به زحمت همینطور که به من تکیه کرده به سمت اتاق خواب می برمش و به دایه عاقا اشاره می کنم که یک لیوان شربت بیدمشک بیاورد. بانو روی تخت دراز می کشد و من پرده های مخمل سرخ را کنار می دهم تا نور وارد اتاق شود. بهانه ...
انگشتری جادو
و فروختن هیزم در بازار آغاز کرد. آن دو کم کم در سایه ی کار و کوشش پسر زندگی راحتی یافتند. اگرچه با هیزم شکنی پول بسیار به دست نمی آمد، اما چندان بود که دیگر گرسنه سر بر بالین ننهند. روزی صبح زود که پسر آماده ی رفتن به جنگل بود مادرش گفت که مقداری هیزم خشک به خانه بیاور، چون آن روز می خواهد رخت بشوید. پسر دست مادر را به عادت هر روز بوسید و گفت: چشم مادر، هیزم خشک می آورم. آنگاه به سوی ...
خطرناک ترین راه ها برای رسیدن به مدرسه + عکس
چوبی می گذرند که به هیچ وجه نمی توان گفت کار آسانی است. معلق در هوا یک مورد شگفت انگیز دیگر در اندونزی: این پل لرزان در ناحیۀ حکومتی “لیباک” مدت زیادی تنها از یک ریسمان آویزان بود. دانش آموزان مدرسه ای که در آن سوی رودخانه قرار دارد، مجبور بودند هر روز این راه خطرناک را طی کنند. اکنون یک پل جدید جای این پل مرگبار را گرفته است. نوع دیگری از قایق سواری ماجراجویی ناشی از ضرورت محض: کودکان ...
باند مهدی هاشمی می گفت: امام برای باقی ماندن انقلاب خوب نیست
به من گفته بود همه را با خودت نبر. فقط سردار صفوی با من بود. چه سالی بود؟ یادم نیست. سپاه بهتر می داند. قبل از آن از آنها اسلحه زیاد گرفته بودیم و از افسرهایشان خرید می کردیم. بعد از عملیات ها هر وقت به لیبی می رفتم، کالک آن عملیات ها را می بردم و به قذافی احترام می گذاشتم و مثل افسری که به فرمانده اش گزارش می دهد برایش توضیح می دادم. آن روز که رفتم برای اولین بار لباس سپاه ...
کلید تشکیل گروه سرود "نجم الثاقب" از کلاس های تابستانی زده شد/در حال آماده کردن نماهنگ "خورشید هشتم" ...
ایران هم پخش شد و مورد استقبال فراوان مردم عزیز قرار گرفت. به امید خداوند متعال، قصد تولید نماهنگ (خورشید هشتم) در حرم مطهر امام رضا (ع) را داریم که در حال برنامه ریزی برای مقدمات کار هستیم. لباس فرم این گروه در ابتدا شلوار مشکی و لباس های سفید همراه با تصاویر شهدای هشت سال دفاع مقدس و مقام معظم رهبری بود که بهمن ماه 94 سفارش دوخت 25 دست کت و شلوار دادیم بنابراین گروه، قابلیت ...
مرد مرده شور قربانی طاسی همسرش شد
تمسخرهایش همسرش را مورد آزار قرار می داد تا این که سرانجام یک روز وقتی مشاجره زن و شوهر شدت گرفت نیلوفر که در حال آشپزی بود ناگهان چاقویی را که در دست داشت به طرف همسرش پرتاب کرد. صدای فریاد ابراهیم در خانه پیچید، زن باعجله به طرفش رفت. مرد جوان دستش را روی پهلوی راستش گذاشته بود و ناله می کرد. نیلوفر می خواست ببیند چه اتفاقی افتاده اما همسرش با تندی او را دور کرد. این در حالی بود که لباس هایش خون آلود ...
در عرصه فرهنگ کار از سینه سپر کردن گذشته، من شمشیر کشیده وسط میدانم
دارد نوجوانی را به آقا معرفی می کند. محافظ ها نمی گذارند دیگر کسی جلو برود. داخل ساختمان در چند اتاق سفره انداخته اند. شوخی آقا با کسانی که در طبقة پایین جا نشده اند سالن پایین ُپر شده است. اتاق سمت راست هم. به ناچار در اتاق سمت چپ می نشینیم. بین افطارمان آقا برای رفتن به پایین، از اتاق ما رد می شود. همه برمی خیزیم. آقا می پرسد پایین جا نبود آمدید بالا؟ بعد لبخندی می زند و می ...
یادگارهای شاعرانه یک ضیافت/ جزحرف راست هیچ نگوید زبان ما
سفر نور دلم تنگ شما شد حالا چه کنم من که گرفتار فراقم هر روز سلامت کنم ای عشق از اینجا دلبستۀ ایرانم و دلتنگ عراقم... *نصیر ندیم؛ خفته پرچال به پرچال کبوتر در خون اسمان از چه نشسته است سراسر در خون لاک پشتی که برون امده از لاک کجاست کو پرنده که نباشد همه پر پر در خون فوران از رگ هر چشمه برون امده است ...