سایر منابع:
سایر خبرها
راز های ناگفته دختر فراری از همخوابی های وحشیانه داعش+عکس
که از نظر بدنی شرایط همخوابگی را داشته باشد. اگر هم این شرایط را نداشت می توانید بدون همخوابگی از او لذت ببرید. حنان اضافه می کند: اتاق محافظ داشت، اما پنجره اتاق را با پلاستیک پوشانده بودند. یک شب ما پلاستیک را پاره کردیم و یکی یکی از پنجره بیرون پریدیم. من نفر پنجم بودم. بیرون منتظر دخترعمویم شدم، اما دیدم چراغی روشن شد. نمی توانستم بیشتر از آن منتظر شوم. از روی دیوار پریدم. دویدم و پشت سرم را هم نگاه نکردم. ...
آخرین خواسته امام(ره) از احمد متوسلیان چه بود
بود که زنگ خانه حاجی را زدند. اتاقی داشت سه متر در سه متر قدیمی با سقف چوبی، که وقتی راه می رفتی سقفش تکان می خورد. معلوم بود که از خانه های قدیمی و چوبی بود. من پنجره اتاق را باز کردم و دیدم یک موتور هوندا که دو نفر سرنشین دارد جلوی درب خانه منتظر هستند. از همان بالا گفتم: بله برادر، با چه کسی کار دارید؟! یکی از آنها گفت: به حاج احمد بگویید جلو درب بیاید، از سوریه برایش پیغام آورده ایم. حاج احمد ...
هفته سوم تیرماه با دو فقدان هنری ؛ بعدازعباس کیا رستمی ، بهمن زرین پور هم رفت مطلب ویژه
. روزی که عازم اتاق عمل بودم، چون می دانستم در عمل آنژیو از چاقوی جراحی و خون خبری نیست با روحیه خیلی خوبی به اتاق عمل رفتم و اگر از شروع رفتنم به اتاق عمل تا بعد از عمل، از من تصویربرداری می شد یک فیلم دیدنی طنز از کار در می آمد. بعد از انجام عمل آنژیوگرافی، در یک مجموعه شش قسمتی به کارگردانی حسین تبریزی بازی کردم که در آن با کامبیز دیرباز، پژمان بازغی و فریبا کوثری رودررو هستم و کاراکتر مادر آن ...
چهارشنبه شب ها از زمین مرخصی می گیریم
یک نشانه از طرف خدا دریافت کرده ام. انگار منتظر یک تلنگر بودم که رضا بی مقدمه پرسید؛ محمد دلت می خواهد پاک شوی! تا این را گفت بدون اینکه فکر کنم پذیرفتم و عازم کمپ شدم. وقتی به کمپ رفتم خانواده ام مدت ها بود که خبری از من نداشتند و اصلا نمی دانستند که زنده هستم یا نه. در این مدت بچه های پردیس پاک شده بودند خانواده من مدام می آمدند و به ما سر می زدند. خوب یادم هست که شب یلدا به دیدنمان آمدند و ...
بیمارستانهای لوکس اما خالی از تعهد
.... مورد عفونی شدن پا تشخیص داده شد و برای پزشک مربوطه پیام گذاشته شد و برای اطلاعات مورد نیاز آزمایش خون گرفته شد. از یکی از پزشکان اورژانس که معقول تر بود پرسیدم تکلیف چیست ، گفت پزشک مربوطه ساعت سه صبح حاضر می شوند و تصمیم می گیریم، تا صبح بر بالین پدر بودم و صبح خواهرم را خواندم و برای مشورت گرفتن از پزشک کانسر به بیمارستان امام رضا رفتم ، ساعت نه صبح پزشک مربوطه به آن بیمارستان ...
پاسخ تند بهاره رهنما به نیکی کریمی درباره ی کیارستمی: امان از تکبر
بهاره رهنما، بازیگر سینما، درباره ی یک پست اینستاگرامی نیکی کریمی، دیگر بازیگر سینما که به بخشی از پیام های تسلیت این روزها به مناسبت درگذشت عباس کیارستمی کنایه زده بود، پاسخ تندی داد. به گزارش انصاف نیوز، بهاره رهنما نوشت: برایم عجیب بود که کسی که خودش با نام ایشان رشد کرده بود جایی نوشته بود، از خیل تسلیت ها و یادداشت های ادم های حتی عادی در شگفت است و اینها که در حد شما نیستند از ...
3 داستان کوتاه طنز، به مناسبت عید سعید فطر
عمل کنم! مثلا چند روز پیش در یکی از ایستگاه های مترو تهران، چشمم به یک تابلو افتاد که رویش نوشته شده بود: لطفا ازآوردن موجودات و حیوانات اهلی و غیر اهلی و چه می دانم ترقه و فشفشه و جغجغه و یک چرخه و دوچرخه و سه چرخه و... به داخل مترو خودداری فرمایید؛ درصورت رویت این اشیاء به شدت رویتان را کم می کنیم و فلان و بهمان !... با خوندن این نوشته، به خودم گفتم: " به هه! چی خیال کردین؟! اگه کامی ...
مهران مدیری بالاخره سن و سال مهمان برنامه را لو داد/ ماجرای کتک خوردن های شیرین روزبهانی! + فیلم
به گزارش گروه فرهنگی کمال مهر ؛ برنامه چهارشنبه شب دورهمی با صحبت های مهران مدیری و مطرح کردن دید و بازدید به عنوان موضوع برنامه آغاز شد. در ادامه سیما تیرانداز به عنوان اولین مهمان وارد صحنه شد. تیرانداز در صحبت های ابتدایی خود در خصوص عهدی که با دختر عمویش بسته بود تا بازیگر شود گفت و پس از آن اصرارهای مدیری برای فهمیدن سن وی بی نتیجه ماند. اما مدیری در بخش بعدی صحبت ها با ...
شاهرخ استخری: زنده ماندن ما معجزه بود !!
قدر بچه آرام و خجالتی ای بودی؟ یکی از مشکلات بزرگ من با مدرسه دیر رسیدنم به مدرسه و خواب ماندنم بود. بارها به این دلیل تنبیه و بازخواست شدم. مسئولان مدرسه پدر و مادرم را مرتب می خواستند. از همان بچگی با زود بیدارشدن از خواب مشکل داشتم. هنوز هم با صبح زود بیدار شدن مشکل داری؟ بله. هنوز صبح از خواب بیدار شدن برایم سخت است و شب بیداری آسان. تا حدی که بعد از دو روز ...
ماجرای خواستگاری حاتمی کیا از زبان خودش
شهباز سابق یا همان هفده شهریور فعلی. قرار بود به هنرستان بروم و فنی بخوانم اما چند نمره کم آوردم مجبور شدم علوم تجربی بخوانم. از این رشته متنفر بودم و از کلاس ها در می رفتم و به سینماهای میدان ژاله سابق می رفتم. یعنی راه من به آنجا باز شد. جای شما خالی من دو سال در جا رد شدم. من که پیش از آن حتی تجدید هم نمی آوردم این پایم به سینما باز شدن و فرار از درسی که خیلی هم از آن بدم می آمد به جایی کشاندم ...
شهید هادی و جلب کمک برای جبهه ها
فروشگاه پرید تو حرفشو گفت:چشم آقا ابرام اون رو هم تهیه می کنیم. فردای قبل از ظهر جلوی درب خانه بودم.همان پیر مرد با یک وانت پر از بار آمد. سریع رفتم داخل خانه و ابراهیم را صدا کردم. پیر مرد یک دستگاه دوربین و مقداری وسایل دیگر را به ابراهیم تحویل دادو گفت: ابرام جان این هم یک وانت پر از چفیه بعد ها ابراهیم تعریف می کرد که از آن چفیه ها برای عملیات فتح المبین استفاده کردیم. کم کم استفاده از چفیه عامل مشخصه رزمندگان اسلام شد. پی نوشت: کتاب سلام بر ابراهیم – ص 140 زندگی نامه و خاطرات پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی منبع: ...
از نامه سرگشاده قبادی به کیارستمی تا پیام تسلیت
شما بود و انتخاب شما. سکوت هم حق شما بود، هرچند اگر لب به انتقاد از ستمگری حاکمان و اوضاع نابه سامان اجتماعی هم می گشودی، حاشیه امنیت ات از تمامی ما بیشتر بود. اگر به خاطر جفاهایی که به من و جعفر و فیلمسازان دیگر شده فقط جشنواره ها و نهاد های مردمی دنیا از ما حمایت می کنند، در مقابل تلنگری احتمالی از سوی حکومت به شما، سازمان ملل در پشت شما می ایستد. با این حال همان طور که گفتم سکوت حق شماست. اما ...
چگونه مانع فرار انرژی از ساختمان شویم؟
... بهینه سازی مصرف انرژی در بخش گرمایش پوسته ساختمان در مصرف انرژی الکتریکی و فسیلی بسیار موثر است، زیرا در فصل سرد حرارت از ساختمان خارج و در فصل گرم حرارت از بیرون به داخل ساختمان نفوذ می کند. جذب تشعشات خورشید از پنجره و اتلاف انرژی از طریق دیوارها، کف، سقف و پنجره ها در ارتباط با انرژی و پوسته باید مورد بررسی قرار گیرد. عدم درزگیری صحیح پنجره ها و درب ورودی و نیز عدم ...
روزهای پس از امام/ چه کسانی گزینه های رهبری بودند؟
.... قرائت وصیت نامه حدود دو ساعت و نیم طول کشید. نزدیک ظهر جلسه ختم شد. به دفترم رفتم. ناهار و نماز و استراحت انجام شد و سپس برای ادامۀ جلسۀ خبرگان به تالار مجلس رفتم. با صحبت کوتاه آقای مشکینی، جلسه شروع شد و من هم موضوع بحث را توضیح دادم. این جلسه تا ساعت هفت و نیم بعد از ظهر با یک تنفس ادامه یافت. بحث های زیادی شد. بعضی ها طرفدار رهبری شورایی و بعضی خواهان رهبری فردی ...
مرور خاطرات با لیلی گلستان
.... روزی در گاراژ منتظر اتوبوس مدرسه بچه ها بودم که دیدم گاراژ فضای مناسبی برای کتاب فروشی دارد؛ آن زمان هم کتاب خوب فروش می رفت. پرس و جو کردم، گفتند باید برای این کار باید از شهرداری اجازه بگیرم. به شهرداری رفتم و صحبت کردم و گفتم می خواهم کتاب فروشی راه اندازی کنم؛ به محض اینکه گفتم کتاب فروشی آن آقایی که مسئول بود از جایش بلند شد و ایستاد و گفت شما با کتاب آشنا هستید؟ گفتم کمی. ...
فیلم های بروسلی را که دیدم عاشق کاراته شدم!/ با دست گچ گرفته برای سریال رامبد بدلکاری کردم، دکتر گفت فلج ...
ذهنمان معمول شده. من جذب اخلاق و توانایی های پیمان شدم. برخورد اولتان با پیمان ابدی را یادتان هست؟ بنری دیدم در شهرک غرب که نوشته بود آموزش بدلکاری. گفتم این کلاهبرداری جدید است! ولی اشکالی ندارد می روم امتحان می کنم. چون من دوست داشتم بروم سمت همه ورزش ها، برایم مهم نبود چی باشد. زنگ زدم، گفت جمعه اولین جلسه مان است. جمعه رفتم. من آن موقع آی کی دو کار می کردم. روزی سه نوبت. حتی ...
ماجرای دوستی و نقشه آزار و اذیت به دختر نوجوان
. 8 ماه از آشنایی ما گذشته بود که روزی امیرحسین تقاضای ملاقات حضوری کرد. آن روز به درخواست او پاسخ مثبت دادم اما نگرانی در وجودم موج می زد چرا که برای اولین بار با جوان غریبه ای در پارک قرار گذاشته بودم. زودتر از ساعت قرار روی نیمکت داخل پارک نشستم و منتظر جوانی زیبا با قامتی کشیده و هیبتی جذاب بودم. رکنا: در افکار خودم جملات زیبایی را آماده می کردم تا هنگام روبه رو شدن با امیرحسین دست و ...
یادداشت یک فیلمساز ایرانی مقیم آمریکا درباره عباس کیارستمی
زن را راضی به ازدواج کند یا نه؟ و کیارستمی با همان حالت زیرکانهِ خاص خود پاسخ داد که من خیلی دور بودم و چیزی نشنیدم. آن خانم که معتقد بود مشخص نکردن پایان برای یک فیلم، گناهی نابخشودنی است با عصبانیت آنجا را ترک کرد. اما من بر خلاف او کاملا مسحور فیلم شده بودم. در پایان جلسه پرسش و پاسخ، یواشکی مثل دزدها به پشت صحنه رفتم با این امید که بتوانم از یکی از شاخه های درخت معرفت استاد برگی ...
من و تو با هم هوو شدیم خاله جان/ دختر از کودکی با ما بود / ازدواج شوهرم با دختر پرورشگاهی
نیم شب بود. خدایا، من از ساعت یازده صبح همانجا افتاده بودم! زنگ موبایل روی اعصابم می رفت. گوشی ام را از کیف درآوردم. برادرم بود، تا با صدایی گرفته گفتم”الو” برادرم با نگرانی گفت: ” کجایی تو آبجی؟ به خدا نصفه جون شدم. دو، سه بار اومدم دم خونه تون هر چی زنگ زدم باز نکردی. به گوشیت یه نگاه بنداز، بیشتر از صد بار زنگ زدم. دیگه داشتم از نگرانی می مردم. اومدم خونه روشنک گفت خبر فوت بهادر رو ...
پایان مرحله اول مشروطیت و آغاز استبداد صغیر
گرفتاری در مجلس شورای ملی متحصن شدند و در اتاق مغربی باغ اندرون مجلس که بعد ها جزو چاپخانه مجلس شد، مقیم شدند. عاقبت روز 22 جمادی الاول قزاق ها از صبح زود مجلس را محاصره نموده و چنان که داستان آن معروف است، مجلس را به توپ بستند. من که وضع را چنین دیدم، برخلاف نوشته های دولت آبادی و کسروی در روزهای انقلابی هر روز با بسیاری دیگر از وکلا از صبح زود تا پاسی از شب گذشته در فعالیت بودم و در ...
مردم آزادانه و در ملا ء عام از حکومت انتقاد می کنند/ اتوبان های ایران بهتر از استرالیاست
چارچوب رقابت های مقدماتی جام جهانی فوتبال در سال 1997 بود. این حادثه فوتبالی تا حد زیادی باعث محبوبیت استرالیا در ایران شده است." این گردشگر استرالیایی در ادامه نوشت: پس از ورودم به فرودگاه امام خمینی در تهران ، من سه روز در این شهر بودم. شهری که در نقظه نقطه آن شعار مرگ بر آمریکا به چشم می خورد. در طول اقامتم در تهران از موزه نظامی و "لانه جاسوسی" سابق آمریکا بازدید کردم. به ...
متوسلیان صید بزرگ اسرائیل بود
] آنجا ایستاده، خواستیم فرار کنیم و به پادگان برویم که بچه ها گفتند برادر احمد کارتان دارند، خدمت ایشان رسیدیم، گفت: این آقا می گوید این ماشین متعلق به اوست، مدارک هم دارد و ادعا می کند که شما با او بداخلاقی کرده و ماشینش را پس نداده اید. مدارکش را دیدی؟ گفتم: نه، گفت: چرا ندیدی؟ ، گفتم: خب ندیدم ، گفت: بی خود کردی. تو آمدی اینجا حافظ مال این ها باشی یا مالشان را ببری؟! و همان جا ماشین را از ما ...
از افراد خاله زنک به طوری جدی فاصله بگیرید
می رود چه کسی گفته افرادی که دوست دارند حرف ها را از این خانه به آن خانه ببرند و در مورد زندگی مردم با دیگران صحبت کنند، فقط در جمع های دوستانه و خانوادگی کارشان را انجام می دهند؟ چرا فکر می کنید این افراد در محل کار و فعالیت حرفه ای شما حضور ندارند؟ کمی به دور و برتان نگاه کنید. بعضی وقت ها ردپای این آدم ها در ادارات و موسسات هم دیده می شود. همان وقت هایی که یکی درباره ...
تصویر کیارستمی در عکس ها و ویدئو آرت هایش/ باد او را با خود برد
جهانی بود. حتی چند دوره در گالری ماه مهر در کنار علیرضا سمیع آذر ورک شاپ هایی برای ویدئوآرت برپا کرد. در همین کلاس ها بود که از نزدیک با بیان نظرات او در عرصه هنر بیشتر آشنا شدم. فیلمساز و عکاسی که معتقد بود شما فقط خلق کن. بدون آنکه اسمی برایش انتخاب کنی: فیلم کوتاه، فیلم مستند، ویدئو آرت.... بعدا شکلش پیدا می شود. خود او معتقد بود فیلم شیرین او یک ویدئو آرت است. در واقع توضیحش درباره ...
دل نوشته مجید مجیدی برای عباس کیارستمی
. داخل اتاق هتل داشتم حاضر می شد که نامه ای از زیر درب اتاق توجه ام را جلب کرد. نامه را برداشتم در نامه باز بود، داخل پاکت نامه یک اسکناس یک دلاری بود، خیلی تعجب کردم یادداشتی داخل پاکت نبود. پاکت نامه را خوب برانداز کردم دیدم بالای در پاکت نامه از داخل یادداشتی نوشته بود به این عنوان، "به امید شگون و پیروزی برای تو، عباس کیارستمی." شوکه شده بودم، از خوشحالی نمی دانستم چه کنم، این دو معنی داشت یکی ...
بازی زندگی لرتا؛ مردن روی صحنه با چشمان باز
...> وقتی زاون قوکاسیان این جمله ها را در مقدمه کتاب بردی از یادم می نوشت سال ها از درگذشت لرتا هایراپتیان (نوشین) بازیگر و کارگردان ایرانی می گذشت و وقتی کتاب منتشر شد خود قوکاسیان نیز درگذشته بود تا درباره کتاب زندگی و هنر لرتا هایراپتیان از زبان خودش و کسانی که با او همراه شده بودند صحبت کند. قوکاسیان همان گونه که در مقدمه این کتاب نوشته در کودکی و به خاطر علاقه مادرش به هنر بود که با خانم ...
فوت دو بچه در اثر بی موالاتی اداره برق
روح الله و مسجد سلماسی در اثر خرابی چراغ برق دچار تشنج شدید شد و خانواده وی این اتفاق را به اداره برق گزارش دادند. مردم محل هم گفتند که چند بار با سامانه 137 تماس گرفتند؛ باغبان این بوستان نیز این خرابی را به مسئولان هشدار داده بود اما خبری از اصلاح نشد؛ چند روز گذشت تا این تیرچراغ برق در 5 تیرماه سال 93 جان فاطمه امینی دختربچه چهار و نیم ساله را در برابر چشمان پدر و مادرش گرفت . ...
ترویج زایمان طبیعی به چه قیمتی؟
را می دیدم و درد می کشیدم؛ بار ها درخواست کردم، سزارینم کنند تا نوزاد به دنیا بیاید، ولی پزشک دست بردار نبود تا وقتی که بیهوشم کردند و من دیگر چیزی متوجه نشدم جز اینکه هر چند لحظه که به هوش می آمدم تلاش آن ها را می دیدم. وی اظهار می کند: در نهایت ساعت 8 شب بود که بالاخره سزارین شدم و از اتاق عمل بیرون آمدم، این در حالی است که در حین تلاش پزشک برای زایمان طبیعی سر فرزندم گیر کرده بود و ...
گفتگو با هرکول بوشهری +عکس
و فشار به عضلات پایم وارد نشود. از سال 92 باز هم استارت تمرینات را زدم و سال 93 هم دوران اوجم بود که با مصدومیت جزیی مواجه شدم ولی تا امسال شرایط خوبی داشتم و سعی میکنم به رکورد چند سال قبل بازگردم. با این اندام در ماشین جا می شوید؟ ماشین پراید جا نمی شوم و اگر سوار شوم باید دستم بیرون پنجره باشد، ولی ماشین های بزرگتر مانند سمند و پارس جا می شوم. با این شرایط کنار آمده ...
طعمِ عباس کیارستمی | سیدعطاءالله مهاجرانی
بهتر ازین نمی شد در برابر مرگ از زندگی سخن گفت: ناراحتی همه جور کشیده بودم، آخرش اونقدر ناراحت شده بودم که گفتم خودمو راحت کنم از این ناراحتی بابا چه خبره! صبح بود، تاریکی بود، پاشدم طناب برداشتم، انداختم پشت ماشین. برم قال قضیه را بکَنَم. برم خود کشی بکنیم!- در این گفتگو تنها موردی که فعل جمع به کار می رود همین است. یادمان است که بدیعی هم می خواهد خودش را بکُشد.- رفتم آقا نزدیک خونه ما ...