سایر منابع:
سایر خبرها
روایت دیدار هر شب شهدای مدافع حرم با امام حسین(ع)
. مادر و همسر شهید نیز مثل تمام مادران و همسران شهدا، صبور بودند. مادر به کسانی که به او سرسلامتی می دادند، می گفت: ان شاالله قدم هایتان به کربلا برسد و در رکاب امام زمان باشید. اعظم ملاطایفه همسر شهید صبورانه از همسرش شهیدش روایت می کرد : فقط این را می دانم که همسرم به آرزویش رسید. حدود یک سال بود که پیگیر رفتن بود و من هم چون می دیدم دوست دارد، مخالفت نکردم و الان هم خوشحال هستم که به ...
ماجرای شهید مظلوم نیروی انتظامی
را ختم به خیر کند. لباس مرتب نظامی اش را می پوشد. کلاهش را برمی دارد. برمی گردد و با همسرش خداحافظی می کند. همسر شهید در خانه ای آپارتمانی زندگی می کند. خانه کوچک نیست ولی آپارتمان است دیگر. در سه واحد کناری و بالایی از همین آپارتمان، فرزندانش هستند. نمی خواستم خانوده ما از هم بپاشد. تلاش کردم دور هم باشیم. من به جز همین بچه ها کسی دیگر را ندارم. البته هیچکدام از بچه ها نبودند. افطار ...
خدمتکاری که ملکه ایران شد
بیچاره در می آید، رعیت این طور تمام می شود. حاکم از خودش نمی دهد. دور از مروت است، از همه جهت بیچاره ها تمام شده اند، عریضه را به دست کسی ندهید، محرمانه ملاحظه فرموده پس بدهید خواجه بیاورد. این تنها بخشی از دخالت انیس الدوله در عزل و نصب هاست. او که نخستین زنی بود که قصد داشت به همراه ناصرالدین شاه به سفرهای فرنگی برود با مخالفت میرزا حسین خان سپهسالار صدراعظم از روسیه به تهران بازگشت ...
تاریک و روشن وزنه برداری از زبان کیانوش رستمی
پایین است و نمی توانم در صورت یک نفر خیره شوم. گاهی اوقات وقتی با یک نفر چشم تو چشم می شوم، وقتی نمی دانم درآن لحظه چکار کنم فقط سلام می کنم و رد می شوم. خیلی مواقع (در تلویزیون یا رسانه ها) نمی توانم شخصیت اصلی خودم را نشان دهم زیرا مکانش نیست. اگر می توانستم این کار را انجام می دادم. اصلا در تلویزیون برای مردم کری می خواندم ولی جایش نیست. -فکر نمی کنید اینکه جواب تلفن نمی دهید و برای ...
بهترین سینماگران پرمخاطب دنیا هم فیلم هایی دارند که نفروخته اند
برایم سخت بود. من جز دعای همیشگی در این مدت کاری از دستم برنمی آمد. الحمدالله با همۀ فضاحت این پزشکی هلاکت بارمان که او را طرف مرگ بردند، خدا او را نگه داشت. جهان به تصویرهای پاکش نیازمند است. من بارها گفته ام به نحو شرم آوری، اخلاق پزشکی، حس مسئولیت و توان انسان دوستی و حس همدلی کسانی که یک روز حکیم و طبیب و در مقام اولیاء الله و عالمان ربانی بودند، در ایران امروز اغلب به صفر رسیده، خصوصاً در ...
شهید 18 ساله ای که نان آور یتیمان بود/عکاسی که عکس بانوان را ظاهر نمی کرد
برادرم در عالم رویا به من کرده بود در گوشم بود. شب قبل از خاکسپاری پیکر غلامحسین، برادرم به خواب من آمد و گفت باید فردا در مراسم تشییع من برای انقلاب و حفظ حجاب سخنرانی کنی. روز بعد و در مراسم تشییع چنان قدرتی پیدا کرده بودم که خودم هم باور نمی کردم که بتوانم سخنرانی کنم و احساس می کردم نیرویی به من کمک می کند که بتوانم سخنرانی کنم چون عکاسی داشت مسئول عکاسی از شهدا بود.وقتی شهدا را به ...
چخوف؛ راویِ بزرگ قصه های کوچک
، بیماران فقیر همین که با خبر می شدند او کتابی به ناشری فروخته است، مثل مور و ملخ به مطبش می ریختند. در توصیف آن اوضاع، چخوف در نامه ای به همسرش می نویسد: به طرز باورنکردنی ای پول هایم از دستم می رود. دیروز یک نفر صد روبل خواست. امروز کسی آمد برای خداحافظی و از من ده روبل گرفت و رفت. یک نفر دیگر 100 روبل می خواهد؛ و باز 100 روبل دیگر؛ 50 روبل دیگر؛ و همه این پول ها را تا فردا باید بپردازم. ...
محمدحسین مهدویان: زندگی پر از تفنگ هایی است که به دیوار آویزان اند و تا آخر هم شلیک نمی شوند
جزئیات صحنه و لباس و گریم را شبیه آن موقع در بیاوری. این کاری است که همه می کنند. من وقتی فیلم های مستند دور ه ی جنگ یا فیلم های مستند دهه ی 40 و 50 را نگاه می کردم، فیلم هایی مانند فیلم مستند خسرو سینایی درباره ی تهران یا فیلم کیانوش عیاری درباره ی روزهای اول انقلاب به نام تازه نفس ها، احساس کردم آنچه باعث می شود اینها را واقعی فرض کنیم، تنها لباس و صحنه و گریم و اینها نیست. رنگ تصویر، نوع میزانسن ...
زن کارآفرین و سرپرست خانواری که نمونه شد/ این شعار من است دوباره شروع کن!
.... من هم لیست سفارش هایم را همیشه می زدم روی دیوار . هنوز هم این روال برقرار است. از چه زمانی به عنوان زن کارآفرین شناخته شدید؟ از همان زمانی که گلخانه اجاره کردم، خانم های سرپرست خانوار و بدسرپرست را آوردم تا در این گلخانه مشغول کار شوند. به آنها گفتم سرمایه از من، کار از شما. بیایید و زندگی تان را بچرخانید. حتی بعضی ها که همسرشان معتاد بود، کمک کردم ترک کنند و سرکار بروند. بچه ...
در این دوراهی جاهلیت مدرن، کدام یک مطلوب تر است؟!
دایره خلقت و عالم هستی تو(زن) همان همراه و زوجی هستی که با حضورت"خانواده" معنا پیدا می کند، نسل بشری استمرار می یابد، انس و الفت و عشق رنگ حقیقی و واقعی به خود می گیرد و دیگر مفاهیم بهتر، کاملتر و زیباتر معنا می شوند. سخن از پوشش بود ؛ اگر از پوشش برایت سخن گفتم بدلیل آن است که؛ معمولاً دُرّ و گوهر ناب در لایه های بسیار زیادی در دل صدف نهان می شود تا غوّاصان چیره دست و کار آزموده دل به دریا ...
مقانلو: بازی های پسرانه را دوست داشتم
و تولید لباس (مِزون) هم فعال است. همسرش از فوتبالیست های قدیمی است. دو پسر به نام های ارشیا و آرین دارد. خانواده مقانلو بین ایران و آمریکا در رفت و آمد هستند. با مقانلو درباره سبک زندگی و علاقه مندی هایش هم صحبت شدیم. نسرین مقانلو در کنار حرفه بازیگری، شغل دیگری را هم تجربه کرده است. آیا آینده نگری و نبود امنیت شغلی و مالی در حرفه بازیگری، شما را به این سمت برده است؟ ...
شغل دوم بازیگران مشهور ایرانی چیست؟
شغل دومی برای خود دست و پا کرده اند. مهدی فخیم زاده: استاد بازیگری شاید نخستین چیزی که درباره شغل دوم آقای فخیم زاده به ذهنتان برسد این است که او در یک باشگاه ورزش های رزمی را تعلیم می دهد. اما اشتباه می کنید هر چند مهدی فخیم زاده در رشته های رزمی برای خودش استادی است اما باید بگویم که او همراه هما روستا، همسر استاد سمندریان، مدرس کلاس های آزادی بازیگری آموزشگاه استاد حمید ...
15سال است که رنگ آفتاب را ندیده ام/ تمام دردهایم را با عشق خدا و همسرم تسکین می دهم
اضافه کرد: برای نجات از فشارهای عصبی ناچار شدم تلفن ها را از پریز بکشم و روابطم را با عده ای قطع کنم. سید عباس با نگاهی قدرمندانه به همسر خود گفت: در طول 45 سال زندگی مشترک با کم و زیاد من ساخته و بعد از این مشکل نیز در تمام کارهایم بدون هیچ شکایتی به من کمک می کند و علی رغم بیماری هایی که تحمل می کند، همه زحمات من و فرزندانم را به جان خریده فقط می توانم بگویم؛ ان ءشاالله خدا خیرش دهد. ...
میزگرد بررسی ایستاده در غبار با حضور همرزم حاج احمد و کارگردان
طیبه شهدا... حاج احمد اصرار داشت حتماً این کلمات در اول همه پیام هایش رمز شود و اینجا بود که مشکل من و دیگر بچه های مخابرات شروع می شد. چون رمز کردن 10- 20 کلمه سخت بود و از طرفی کسی جرأت نمی کرد کار احمد متوسلیان را آن طور که خواسته انجام ندهد! اما باید بگویم که متوسلیان در عین جدی و محکم بودنش، به انسان خیلی آرامش می داد و این موضوع را از هرکسی که با او در ارتباط بوده بپرسید به شما ...
امام رضا به دردهای بی فریاد رسم برس
رفتیم (دخترم 8ساله است که در 2سالگی پدر از دست داده براثر سانحه تصادف). سرود خواندن، سرود امام رضا(علیه السلام)، قبل از اذان دعای زیارت آقا بود بلند شدم سلام دادم، وقتی بچه ها سرود رو به زبان فارسی و مازندرانی خوندند اشکام سرازیر شد ناخودآگاه چشمامو بستم به خودم می بالیدم که دارم آقا مو می بوسم صدای آقا مو تو سینه ام می شنیدم تپش قلبم حس می کردم که آقام می گفت مهمونمی، من گفتم با ناله و ...
محرمی : قلبا دوست داشتم در پرسپولیس باشم
پرسپولیس نیوز :مدافع تیم پرسپولیس گفت:وقتی یک تیم این همه تمرین می کند و این همه فشار می آورد صد در صد در طول فصل ثمره اش را می بیند. صادق محرمی درباره حضورش در پرسپولیس توضیحاتی ارائه کرد. حضورت در پرسپولیس خیلی زود انجام شد. آمدی و قراردادت را بستی و به تمرین رفتی. بله. قلبی. خودم دوست داشتم که در پرسپولیس باشم. چون وقتی با صبا قرارداد بستم گفتم ای وای نشد ولی خدا را ...
همراه با خاطرات علیرضا قزوه از کودکی تا روزهای انقلاب
...> یعنی یک تعداد از این بچه ها جزو مجاهدین شدند،همه رقم آدم در آنجا بود. پس زیاد مراقبت نمی کردید؟ به هر حال وقتی پاتوق باشد همه رقم آدم می آمدند، وقتی سخنران می خواست بیاید آنجا می آمد، مثلاً فخرالدین حجازی برای سخنرانی آنجا آمد. شلوغ هم می شد؟ بله! لحظه های قبل از انقلاب بود؛ در مسجد آقای موسوی این فضای پرشور حاکم نبود الاً این که در شب بیست و یکم رمضان ایشان بالای منبر خیلی ...
مثل درختی که از دل سنگ سیاهی می روید در بهار
خزه بسته بود و از پرسیاوشان پر شده بود فرود می آمد و چون این قطره فرود می آمد با خودم گفتم قطره به خواب نمی رود / نمی رود خواب در چشمان من /می چکد خون من و قطره قطره بر این سنگ سیاه / تا بگذرد از دل سخت و سیاه او / من به خواب می روم و قطره هم وقتی که می چکد جان من قطره قطره بر پای ارغوان انشاالله که پر شوق و امید زندگی کنید و زندگیتان پر از عشق و مهر باشد. این ها را علی اکبر شکارچی از ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (284)
...، قشنگترین پیرهنتو تنت کن. چیکارش داری داداش بذار هرکار میخواد بکنه. 34. یه سری هم رفتم کافه از تو منو سفارش دادم یهو همه خندیدن، گفتم چرا میخندین؟ طرف گفت حاجی اون پسورد وای فای کافه س. 35. از مردای قدیم میپرسیدی چی زدی میگفتن آهو ، گوزن ، بز . الان چی؟ میپرسی چی زدی همش گل و علف و اینا نشونه گیریا بد شده کلن. 36. اگه فامیلیم صادقی بود اسم بچمو میذاشتم "مرسی که ...
مدال شجاعت بر سینه آتش نشان فداکار
همسایه ها هم رفتیم و مادرش را بیرون کشیدیم اما بنده خدا حالش خیلی بد بود. پیرزن به بیمارستان نرسیده، به دلیل دودگرفتگی جان خود را از دست داد تا حریق، دو کشته بر جای گذاشته باشد. احمد ادامه می دهد: دود راه پله را پر کرده بود، همینجور می آمد بالا. نمی شد نفس کشید. سه تا پله آمدم دیدم دود است، دوباره برگشتم خانه. با زن و بچه ام در خانه بودیم که دو آتش نشان خیلی شجاع، آمدند نجات مان دادند. یکی ...
یک نفر زندگی بخش است!
بتوانید تحویل بگیرید ، همینطور که اینجا نشسته ایم داخل ان می شویم . اگر خدا توفیق دهد و بتوانم حق مطلب را ادا کنم و شما هم بتوانید نقد تحویل بگیرید ، وقتی می روید بین مردم ، خواهید دید مردم جای دیگری هستند ، شما جایی دیگر. شما در شهر جدیدی ساکن شده اید . باخود می گویید : چرا مردم اینجور حرف میزنند ؟ نمیدانم آنها جایشان عوض شده ، یا من ؟ ! رفیقت می گوید من هم همینجورم ، پرد ه ها برداشته می ...
از حاشیه ها ناراحت می شوم / بازگشت با یک کار دفاع مقدسی
من خودم را مقید کنم فلان نقش را بازی کنم. سریال صاحبدلان اولین همکاری شما با محمدحسین لطیفی بود؟ بله، محمدحسین لطیفی کارگردان آرام و مهربانی است و می داند از بازیگرش چه چیزی می خواهد. از اول قرار بود نقش شخصیتی را که بازی می کنید روی ویلچر باشد؟ بله، در فیلمنامه نوشته شده بود. البته در گذشته در یک فیلم تلویزیونی نقش یک زن معلول را بازی کرده بودم و من تلاش ...
مناسب سازی مزار شهدا ضرورتی انکار ناپذیر
" پیرمرد ساده و باصفایی که 14 سال است وظیفه حفظ و نظافت مزارها را برعهده دارد می پرسم: از اینکه در گلزار شهدا مشغول به خدمت هستی چه حسی داری؟ که پیرمرد ناگهان چشمانش از اشک خیس می شود و می گوید: اینها همه جوانان خوب و با ایمانی بودند و خدا آنها را خیلی دوست داشت. من هم از اینکه اینجا کار می کنم و خدمت می کنم خدا را شکر می کنم و اصلاً هم خسته نمی شوم. می گویم پدرجان! برای نظافت اینجا مشکلی نداری؟ می گوید ...
یکی هِی می خواهد مرا روشن کند!
...... ببخشین؛ مهندس بشم، ولی چون نشدم، همه اهالی محل بهم می خندن و می گن چه طوری مهندس؟!" - مهندس در چه رشته ای؟! - رشته اش مهم نیست، راستش چون من کار و باری ندارم و وقتم کاملا آزاده، از صبح تا شب، همین جوری توی خیابونا قدم می زنم و ساختمون های قشنگ مردم رو متراژ می کنم! سعی کردم جلوی خنده ام را بگیرم، اما مگر می شد این حرف ها را شنید و نخندید!... چند لحظه سکوت کردم و بعد گفتم ...
از آرزوی دوران کودکی تا تغییر قریب الوقوع یک فرماندار در گفتگو با استاندار سمنان
گرفته شد. هنگام خروج حاج آقا به من گفتند می خواهم یک شوخی با شما بکنم. گفتم بفرمایید. گفتند شما با این همه خوبی ها چطور شد که اصلاح طلب شدی؟ گفتم الان جواب بدم که ایشان گفتند نه، شوخی کردم! پس رابطه شما با آیت الله شاهچراغی خوب است؟ بله الحمدلله، همانطور که می دانید در برخی استانها میان استانداران و نمایندگان ولی فقیه درگیری هایی وجود دارد که خوشبختانه در این خصوص در استان سمنان ...
گفتگو با خانواده ای دارای 4 معلول در بجنورد؛ فاصله رویای سمیرا تا واقعیت حقوق های نجومی/ سختی زندگی ...
تا لبخندی از او دیده شود اما حیف شاید برای او نیز جایی برای لبخند نمانده بود. فاطمه دختر 20 ساله خانواده و رحیم پسر 18 ساله که بعد از تولد بر اثر بیماری تشنج سلامت جسمی خود را از دست دادند و دچار معلولیت شدند. و اما این ها توصیفاتی از زبان مادر بود که با اشک هم آغوش شده بود و گریه جز جدایی ناشدنی حرف هایش بود. مادر با این همه درد، حال دیگر بیماری خودش که از داشتن ...
پیرمرد باقالی فروش مانند شب تنها است
پرسشش این است که فرزندم "چه میخوای باقالی یا بلال؟!" با طمأنینه جواب می دهم تا به صورتم نگاه کند؛ با لبخند می گویم: باقالی و بلافاصله می پرسم: "کار و کاسبی چطور است حاج آقا؟!" (مسن است و فکر می کنم سن و سالی بالای 70 سال داشته باشد.) سرش را به نشانه شکر بالا می گیرد و می گوید: "خدارو صد هزار مرتبه شکر؛ همین که بتوانم شکم زن و بچه هایم را سیر کنم، هنر کرده ام. دقایقی می ایستم ...
گفت و گویی خواندنی با جنجالی ترین منتقد ایران
تر خیلی کم پیدا می شود. خیلی تلخ است، اما جان فورد چه نسبتی با این تلخی برقرار می کند؟ نسبت انسانی یا نسبت زیر فقر، یعنی حیوانی، مثله شده و از بین رفته. نسبت انسانی برقرار می کند. لحظه ای که هیچ کس غذا ندارد، طرف همان یک ذره غذا را که می خواهد بپزد، ببینید چگونه نگاهش می کند. خجالت می کشد دو قاشق لوبیا در بشقابش هست. می رود که در چادر بخورد. آن یک ذره غذا را مادر آن همه بچه چه کار باید بکند؟ مادر ...
پرچمداری هنر افرادی مثل صفائی حائری می خواهد!
از این اتمسفری که ایشان خلق می کنند، مطالب خودم را بکشم، یک استفاده این طوری ببرم. سبک و سیاقشان به نظر من بیشتر آن تیپی می رسید. البته تمنای بچه های هنرمند از ایشان این بود که یک طوری پرچم داری نهضت هنرمندان مسلمان و سینماگرها و... که فکر می کنم ایشان به این موضوع نه زیاد لبیک می گفتند و نه فکر می کرد که ایشان درست می گفت بعد از یک مدتی آن موضوع خیلی آرام خوابید. ولی تمام مطالبی که ...
ازدواج به سبک آسان!
البته خدا هم در این راه کمکشان کرده؛ زیرا در تمام این سال ها، مقدمه آشنایی جوان ها در دفتر 15 متری مسجد پا می گرفت و این یعنی یک شروع خوب. حالا 30 سال از آن روز ها گذشته و حجت الاسلام حسن حشمتی و همسرش بانی آشنایی و ازدواج 83 زوج جوان شده اند؛ زوج هایی که حالا بعضی هایشان نوه دار شده اند و شاید به این فکر می کنند که چندسال دیگر به حاج آقا و همسرش بسپارند همسر مناسبی برای نوه شان پیدا کنند. خواندن ...