سایر خبرها
در بهشت زندگی می کنیم، اما هیچ چیز نداریم/روایتی از بلوچ های استان گلستان
به سن و سالش نمی خورد، به سمت تانکر بزرگ آبی رنگ که روی آن جابه جا آثار زنگ زدگی دیده می شود، می رود و چند نفر دنبالش راه می افتند. یک پسر بچه دبه به دست، با نزدیک شدن حاضران، خودش را پشت تانکر قایم می کند. از بین حاضران یکی می گوید: رامین را خبر کنید. رامین آذرخش، یکی از 9 بچه ماه بیگم است. اینجا آب و گاز نداریم. قبل از انتخابات مجلس، نماینده ها آمدند و قول دادند برای مان کاری بکنند ...
قربانیان بیکاری
های رنگ پریده شان بهترین سند برای اثبات جیب خالی از پول و شخصیت عاری از غیرت پدرشان بود فضا را سنگین می کرد. قبض های آب و برق عقب افتاده بحران مالی خانواده را فریاد می زد. مادر 35 ساله از شرم نداشتن وسایل پذیرایی سرخ شده بود. برای اینکه ما عذرش را بپذیریم در یخچالش را باز کرد. یک دنیا بغض و حسرت و نداری در یخچال این خانه نشسته بود. نگاه پر از غم بچه ها بر طبقات خالی یخچال دوخته شده بود ...
مسافر همچنان بهترین فیلم کیارستمی است
به دست، از کوچه ای که سگی در آن نشسته است نان و کوچه، نخستین تجربۀ فیلمسازی جناب کیارستمی است. فیلم سر و شکل مقبولی دارد و قصه گو است و قصد دارد به بچه ها جرأت بدهد. کودک فیلم، در انتها یاد می گیرد که باید با شجاعت از جلوی سگ بگذرد و پارس او را با انداختن تکه ای نان، خاموش کند. سگ به زودی با کودک رفیق می شود، به دنبال او راه می افتد و در نهایت در جلوی منزل او می نشیند. اما باز هم بچه ای دیگر ...
شیدا تماس گرفت و از هتک حرمت به خودش گفت / سرقت، هتک حرمت، صیغه و ...
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، این زن گفت: دو مرد زنگ در خانه را زدند، در را که باز کردم، وارد خانه شدند، دست و پای من را بستند و مرا مورد تعرض قرار دادند، بعد هم تلفن همراهم و پول ها و کمی از زیورآلاتم را سرقت کردند. با شکایت این زن، تحقیقات برای مشخص شدن ماجرا آغاز شد. چند ماه بعد مأموران در ردیابی تلفن همراه زن جوان متوجه شدند گوشی روشن شده است. آنها وارد مغازه ای که تلفن در ...
مردی که 40 سال صورت همسرش را ندید
چهل سال صورت همسرش را ندید مردِ خانواده تصمیم داشت تا پس از گذشت چهل سال از زندگی مشترک و داشتن سه فرزند برای یک بار هم که شده، چهره همسرش را ببیند. شب وقتی همسرش می خوابد به اتاق او می رود تا دست به یک ماجراجویی بزرگ بزند. او می خواست تا برقع را کنار بزند و قیافه مادر فرزندانش را یک بار برای همیشه ببیند؛ اما ناگهان زن از خواب بیدار می شود و با عصبانیت و داد و فریاد او را تهدید به طلاق ...
قاتل: زن 16 ساله ام همه اش سر در موبایل داشت!
به خانواده اش گفتم، اما باز هم فایده نداشت. پس از این تصمیم گرفتم از او جدا شوم ولی با میانجیگری بستگانم بی خیال طلاق شدم. وی ادامه داد: روز جمعه به مراسم ختم مادر بزرگ نامزدم رفتیم و بعد از مراسم دو نفری با خودروام ساعتی در خیابان ها چرخیدیم تا اینکه از رستورانی دو تا پیتزا خریدیم و به خانه من آمدیم. پروین حتی موقع شام خوردن هم در حال چت کردن بود به طوری که من عصبانی شدم و ...
مرد ثروتمند با پای خود به قتلگاه رفت
را کشتم. با گذشت حدود دو سال از وقوع قتل صبح دیروز محاکمه فریده و شوهرش به اتهام مشارکت در جنایت با حضور قاضی قربان زاده و دو مستشار در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد. وقتی فریده برای تشریح آنچه اتفاق افتاده بود، در برابر قضات جنایی ایستاد، گفت: از طریق یک زن آشنا برای کار در خانه به مرد جوان ثروتمندی در شمال تهران معرفی شدم. چند روزی از شروع کارم گذشته بود که یک روز ...
طنز؛ اوضاع بابای ما
بابای ما کار از دستش خارج شده بود. هشت تا بچه بودیم یکی از یکی سرتق تر. سه تا از ما را به جرم خبررسانی که شکلات ها توی کدام کابینت است و چُغُلی به مامان که پدر با همسایه گرم گرفته بود، انداخته بود توی اتاق و در را رویمان بسته بود. دوتا از ما را مجبور می کرد هرروز خانه و جلو در و پشت بام را آب و جارو کنیم چون می گفتیم هویت ما و وضعیت اقتصادی ما بستگی به همسایه ها و فامیل هایی دارد که به عنوان ...
مرد ژله ای؛ کابوس شیرازی ها
....سپس از طریق دریچه ها و درهای باز وارد خانه می شد و با تیغ لباس زنان را پاره و نقش شومش را اجرا می کرد. پس از آن نیز با سرقت طلا، پول و موبایل قربانیان و بدون بر جا گذاشتن ردی از خودش از محل فرار می کرد. 2- به دنبال مرد ژله ای جرایم مرد ژله ای به گونه ای بود که هیچ کس متوجه حضور او در خانه ها نمی شد. یکی از قربانیان او می گوید یک روز زمانی که از خواب بیدار شدم با دیدن ...
قصری در ساحل*
آن را باز کرد و پنجاه سکه ی طلا در کیسه ی کوچکی ریخت و به دست پیرمرد داد. درویش کیسه را گرفت و لبخند زد و گفت: بفرمایید، این قصر، مال شما! ملکه جلو رفت و قصر شنی را به همراهان خود نشان داد و با صدای بلند گفت: حالا این قصر مالِ من است. اما چون نمی توانم آن را با خودم ببرم، از این بچه ها خواهش می کنم مواظب قصر من باشند و از آن خوب نگه داری کنند! بعد از رفتن ملکه، بچه ها با ...
نظر ابراهیم هادی در مورد شهید بروجردی
وسط جاده . افسر عراقی را اسیر گرفتم و برگشتم . بین راه با خودم فکر می کردم . گفتم این هم هدیه ما برای امام زمان ( عج ) ولی بعد از حرف خودم پشیمان شدم . گفتم : ما کجا و هدیه برای امام زمان ( عج )؟ همان روز بچه ها دور هم جمع شدیم. از هر موضوعی صحبتی به میان آمد تا اینکه یکی از ابراهیم پرسید: بهترین فرمانده هان در جبهه را چه کسانی می دانی و چرا؟! ابراهیم کمی فکر کرد و گفت: تو ...
همدستی فوتبالیست و بدنساز درسرقت های سریالی
ای که لامپ آن خاموش بود را می زدیم اگرکسی باز نمی کرد از طریق بالکن وارد خانه می شدم و اموال قیمتی مثل طلا، پول، دوربین، قالیچه ابریشمی، ال سی دی و... را سرقت می کردم. به چند خانه دستبرد زدی؟ 9خانه و همه اموال مسروقه را در شوش فروختم. چرا با اشکان درگیر بودی؟ او در برخی سرقت ها همراهم بود و سهمش را می خواست. من پول کمی به او پرداخت کردم اما اعتراض داشت که سهمش کم است. بعد ...
اخبار حوادث
...> وقتی نوبت به متهم رسید، او اتهام قتل عمدی همسرش را قبول کرد و گفت: من نانوا بودم و در یک نان فانتزی فروشی کار می کردم. با صاحبکارم درگیر شدم و شغلم را از دست دادم. مژگان ناراحت شد، مدام به من می گفت باید کار پیدا کنی، من هم چند جا رفته بودم، ولی نتوانستم کار پیدا کنم. او قهر کرد و به خانه مادرش رفت، بچه ام را هم با خودش برد. چند بار دنبالش رفتم اما نیامد. او زن من بود. عاشقش بودم و نمی خواستم طلاقش ...
قدر داشته هایمان را بدانیم
، پدرش او را به اتاق خود فراخواند و به او گفت که چقدر از داشتن چنین فرزندی به خود می بالد و چقدر او را دوست دارد، سپس هدیه ای را که بسیار زیبا پیچیده بود به دستش داد. مرد جوان کنجکاو، و البته با نوعی احساس ناامیدی، هدیه را که یک انجیل جلد چرمی بود، باز کرد. با دیدن هدیه، از کوره در رفت، صدایش را بلند کرد و با عصبانیت گفت: " با این همه پولی که داری فقط یک انجیل به من می دهی؟" و مانند گردبادی ...
ساندویچ تن ماهی، فست فود بی ضرر برای کودکان
به گزارش اتاق خبر،بچه ها معمولا عاشق غذاهای فست فودی هستند به خصوص غذاهایی که پنیر پیتزا هم داشته باشد. با توجه به این که همه ما می دانیم فست فودها برای سلامت بچه ها مضرند، بهتر است این مدل غذاها را خودمان در خانه برای فرزندانمان درست کنیم. یکی از این ساندویچ ها، ساندویچ تن ماهی است که بچه ها با یک بار امتحان کردنش، طرفدارش می شوند. بچه ها معمولا عاشق غذاهای فست فودی هستند به خصوص ...
قتل نوعروس16ساله توسط داماد جوان با پاره آجر
خانواده ایرانی - اتاقی 12 متری با فرش رنگ و رو رفته. در انتهای این اتاق کوچک جسد دختر نوجوانی قرار داشت که روی آن را با پارچه ای مشکی رنگ پوشانده بودند.به هم ریختگی داخل اتاق و شکستگی شیشه پنجره قدی که به پشت بام می رسید، حکایت از جدال دختر جوان و همسرش داشت. این درحالی بود که همسایه ها مدعی بودند هیچ صدایی که حکایت از درگیری باشد نشنیده اند.دختر 16 ساله که نازنین نام داشت، حدود یک سال ...
یک مرد اهل فلوریدا به دو نوجوان پوکمون باز تیراندازی کرد
یک مرد اهل فلوریدا به دو نوجوان که در حال بازی پوکمون گو بودند تیراندازی کرده است. ظاهرا این مرد به اشتباه فکر کرده که با دو دزد طرف است. این مرد حوالی 1:30 صبح با صدایی بلند از خواب پریده. به بیرون نگاه کرده و متوجه شده که یک ماشین نزدیک خانه اش پارک شده. بعد اسلحه اش را برداشته و رفته تا ته و توی قضیه را در بیاورد. ظاهرا همین لحظه ها بوده که یکی از نوجوان ها به دیگری می ...
ربودن پسر 14 ساله برای انتقامجویی
که از آن روز به بعد چندین بار همراه خانواده ام نزد روانشناس رفته ام. انتقام متهم در بازجویی ها چنین گفت: چند روز قبل از حادثه وقتی از سرکار به خانه آمدم متوجه شدم که همسرم به شدت ناراحت است.وقتی علتش را پرسیدم گفت زمانی که پسر 4 ساله مان در کوچه مشغول بازی بوده، پسر نوجوانی با چوب او را کتک زده است. این را که شنیدم خیلی به هم ریختم. از طریق بچه های محل، پسر14ساله ...
جایی که پرستاران زکات علم و تجربه شان را می دهند
دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی راهی محک می شود. سرور نیز پرستار دیگری است که با 25 سال سابقه کار، خود را بازنشسته می کند و بعد از کمی استراحت تصمیم می گیرد به محک بیاید. او قبلا هم چهره سرطان کودکان را در بیمارستان های قبلی و حتی دست در دست برادرزاده اش دیده بود. اتفاق هایی که نفسش را حبس می کند و نمی تواند به راحتی کلمات را ادا کند. به قول خودش این اتفاق ها در انتخاب محک برای کار کردن بی ...
29 تیر روزگار تلخ کودکان کار در ایران (1)
...> آنها هر روز کمی از پول شان را جمع می کنند تا کیف و دفتر بخرند. زهرا از جیبش چند مداد رنگی قد و نیم قد بیرون می آورد: "اینها را خودمان خریده ایم. دفتر نقاشی هم خانه داریم ... از زهرا می پرسم: "دوست داری اینجا گل بفروشی!" احمد انگار دوست ندارد خواهرش با غریبه ها حرف بزند می گوید: آره دوست داره!" و دست خواهرش را می کشد تا در هیاهوی ماشین ها گم شوند. زهرا سرش را پایین می اندازد. ...
ماجرای خودکشی دانش آموزان در “پرند”
.... خودش گفت که بارها از خانه فرار کرده است. مشکلات رفتاری بسیاری داشت. ارتباط های نادرست. اصلا توانایی نه گفتن نداشت. از مسائل خانوادگی اش خبر نداشتم تا اینکه بعد از خودکشی مادرش را دیدم . فکر نمی کردید رفتارش نشان از خودکشی دارد؟ مشکلات زیادی داشت اما فکر نمی کردم ممکن باشد خودکشی کند. البته قبلا اقدام به خودکشی داشت که بیشتر به خاطر تهدید خانواده اش بود اما متأسفانه این بار منجر به ...
این زوج سر مرد مزاحم را در گونی گذاشتند و به سطل زباله انداختند+ عکس
؟ قانون ما در این زمینه نقص دارد و راه به جایی نمی برد. دو نفر از بستگان دورم با چنین ماجرایی روبه رو شده بودند، اما وقتی شکایت کردند به هیچ نتیجه ای نرسیدند و فقط آبرویشان رفت. با منصور صحبت نکردی تا از مزاحمت دست بردارد؟ وقتی از ماجرا مطلع شدم شوکه بودم. منصور هم دست از مزاحمت برنمی داشت تا اینکه چند بار با او صحبت کردم، اما دست بردار نبود. او می گفت باید همسرم را طلاق دهم به ...
تعبیر قطار فشنگ و تخم مرغ ها
مراد شبیه قدیمی ها وضو می گرفت؛ سفت و با حوصله. نزدیک طلوع، نمازش را خواند و خوابید. من هم همان پایین اتاق رختخواب پهن کردم و خوابیدم. یادم نیست چقدر گذشته بود ولی خواب دیدم توی مسجدالشهدای شهرستان خودمانیم. بعد سیدضیاء بلند می شود و می رود توی محراب و اذان می خواند. من دکمه قبا را باز می کنم که خنک بشوم و می ایستم پشت سیدضیاء. خودمان دونفریم. سیدضیاء به رکوع اول نرسیده، چند نفر یاالله می گویند ...
پرواز با صندلی پرنده + فیلم
به گزارش گروه چند رسانه ای خبرگزاری میزان، این مرد سوئدی یک متخصص سازنده وسایل در خانه است و طرز ساختن همه نوع وسیله را در کانال خود به همه یاد می دهد. او این صندلی را 10 بار آزمایش کرد و سرانجام آن را به پرواز درآورد و به ارتفاع تقریبا 1.5متر از زمین بلند کرد. دانلود
خروس 100 ساله را ببینید + تصاویر
اتاق خبر 24 : وقتی صحبت از قوقولی قوقو می شود تجربه این خروس از همه بیشتر است. این مجسمه که به شکل یک خروس بوده است یک قدمت تاریخی در این خانه یورکشایر شمالی دارد و تقریبا با همه نسل هایی که در این خانه زندگی کرده اند همراه بوده است. این مجسمه 100 سال پیش در این خانه با بوته های رشد کرده در این خانه درست شده بود و در آن زمان فقط چند سانتی متر ارتفاع داشت و حالا که 100 سال از عمر این مجسمه می گذرد و ارتفاع آن هم اکنون به 6 متر می رسد. این مجسمه یک جاذبه توریستی و مکانی برای اردوی بچه ها شده است. ...
سید باقر سوخت تا جان رزمنده ای را نجات بدهد
همسر شهید شد که فرزندش سعیده تنها 40 روز داشت. خانم توکلی از آشنایی تان با شهید سیدباقر حسینی برایمان بگویید. آشنایی من و سیدباقر خیلی جالب اتفاق افتاد. آن زمان من کلاس اول راهنمایی بودم. یک روز که مادر در خانه نبود و من مشغول درس خواندن بودم، صدای زنگ حیاط آمد، چادرم را سرم کردم و رفتم در را باز کردم، دایی ام بود. آمد داخل خانه به همراه دوستش سیدباقر که از پشت دایی سرش را بیرون آورد و ...
عجیب آدم ربایی در جنوب پایتخت
... او به بازپرس جنایی گفت: سر کوچه با دوستم ایستاده بودم و مشغول صحبت بودم، ناگهان مردی را دیدم که سوار موتورش با دست اشاره کرد که پیش او بروم. اما من که ترسیده بودم به طرفش نرفتم ولی ناگهان او به سمتم آمد، آنجا بود که دویدم و در یک مغازه پنهان شدم. پسر 14 ساله ادامه داد: اما او به آنجا آمد و مرا به زور سوار موتورش کرد، او می خواست مرا با خودش ببرد که خوشبختانه مردم و تعدادی از راننده ...
از آقا خواست برای شهادتش دعا کند
خودش به یادگار آورده بود که قطره ای از خون شهید روی آن نمایان بود. با اینکه خیلی آن را دوست داشت، اما به من هدیه داد و این برای من خیلی با ارزش بود. یعنی شهید از بچه های تفحص بودند؟ اوایل دوران جوانی یعنی وقتی 19، 20 ساله بود با عشق به شهادت و شهدا به صورت داوطلبانه و با اصرار زیاد وارد گروه تفحص شده بود، البته دو سال آن هم فقط فصل تابستان که کمتر درگیر درس و دانشگاه بود. خود ...
قتل فجیع متعرض به همسر
پشت یک کمد کوچک در آشپزخانه پنهان شده بودم و قفل فرمان در دست داشتم. ساعت 9:30 رسید. تا آمد داخل خانه، می خواست زنم را بغل کند که سریع به سمتش رفتم و با قفل فرمان به سرش کوبیدم. افتاد روی زمین. یک تیغ موکت بری آن اطراف بود. برش داشت تا با آن به من حمله کند اما باز با قفل به سرش زدم تا تقریبا از حال رفت، در همان شرایط مدام می گفت: خوب کردم تعرض کردم. این حرفش آنقدر عصبانی ام کرد که تیغ را برداشتم تا ...
اتفاق باورنکردنی؛هتک حرمت دختر 18 ساله توسط پسر 7 ساله
چند ماه بیست دفعه از مدرسه فرارکرده است. چند روز پیش هم دوباره فهمیدم که ساسان درکلانتری بازداشت است. وقتی به کلانتری رفتم فهمیدم که او بعد از فرار از مدرسه برای یک دختر 18 ساله مزاحمت,تجاوز ایجادکرده، در ضمن یک بسته حشیش در جیبش بوده است. من اصلاً نمیدانم آن بسته حشیش را از کجا آورده است. پدرساسان یک پزشک است و من هم لیسانس حسابداری دارم. در تمام خانواده ما یک نفر وجود ندارد که سابقه ...