سایر خبرها
گریه اش را فقط هنگام خواندن دعای شهادت دیدم
شده بود. معمولاً سالی یکی دو بار به سوریه می رفت. قلباً راضی بودم ولی این رضایت را نمی تواستم بر زبان بیاورم. وقتی به آقا قدرت می گفتم نرو می گفت اگر بروی و غربت شیعه و حضرت زینب (س) را ببینی هیچ وقت جلویم را نمی گیری. من نه خانه، نه زن و نه بچه ام را می خواهم بلکه فقط می خواهم آنجا باشم. می گفت اگر بیایی و وضعیت آنجا را ببینی هیچ وقت جلویم را نمی گیری و خودت مرا روانه می کنی. من خودم ...
پوگبا: به خانه ام برگشته ام
، هیچ کلمه ای. امروز به کرینگتون بازگشتم و احساسم مثل این بود که به خانه برگشته ام. انگار فقط به تعطیلات رفته بودم. به نظرم می رسد که انگار فقط به تعطیلات رفته بودم و حالا به خانه برگشته ام و از این بابت خوشحالم. حالا همه آن افراد قدیمی را در باشگاه می بینم که هنوز هم در اینجا هستند.صادقانه، احساس خیلی خوبی دارم. *فکر می کنم بعد از حرف هایی که زدی، این سوال خنده داری برای پرسیدن باشد ...
من دنبال یکی از اتاق ها بودم اما خدا کل خانه را در اختیارم گذاشت/ افراد غریبه نمی توانند به خوبی در این ...
و عقیدتی مثل حلقه های صالحین چقدر می تواند برای آگاهی مردم این محله و یا همه ی مردم مفید باشد؟ – اگر حلقه های صالحین به صورت کیفی برگزار شود خیلی می تواند تاثیرگذار باشد ولی اگر هر هفته فقط یک ساعت این کلاس ها برگزار شود، خب نمی تواند زیاد جلوی این آسیب ها را بگیرد. مثلا چند سال قبل که من هر روز با بچه ها سر و کار داشتم به نظر من خیلی می توانست این حلقه ها تاثیرگذار باشد چون اوقات ...
رواج شرط بندی و قمار جدید فوتبالی در ایران
. بعد از مدتی دیدم بورس خیلی هیجان ندارد، وارد بازار فیوچر شدم که اهرم آن 10 است، یعنی سود و زیان شما در هر مورد 10 برابر می شود که درحوزه سکه است و حسابت هر روز، به روز می شود. 6ماهی در بازار آتی فعالیت کردم که این جا هم ضرر کردم؛ یعنی طی زد و بند یکی از مدیران بانکی با فرزندش، پیش فروش سکه راه انداختند که من خیلی ضرر کردم تا این که سال 90 یکی از دوستان بازار شرط بندی ورزشی را به من معرفی کرد. ...
زن ایرانی مقیم انگلیس در ارتباط کثیفش از مرد غریبه ای باردار شد
به گزارش سفیر افلاک قضات دادگاه کیفری استان تهران برای اظهار نظر درباره پرونده شکایت یک استاد دانشگاه از همسرش که مقیم انگستان است از سفارت ایران در انگستان کمک خواست. تیر ماه سال 87 یک استاد دانشگاه به پلیس آگاهی تهران رفت و از همسرش که مقیم انگلستان شده بود شکایت کرد. وی گفت: سال 80 بورسیه دانشگاه شدم و برای گرفتن مدرک دکترا با همسر و بچه یکساله ام به کشور انگلستان سفر کردم اما پس از ...
پایان تلخ عشق مخفیانه دختر 17 ساله
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، وقتی17 ساله بودم بامحسن در راه مدرسه آشنا شدم او شماره تلفنش راجلوی من انداخت ومن بدون هیچ عاقبت اندیشی و با حس کنجکاوی با او تماس گرفتم و این شروع رابطه ی بین ما بود اوایل ارتباطمان فقط تلفنی بود ولی با رد و بدل شدن جملات احساسی دیوانه وار عاشق هم شده قرارملاقات گذاشتیم ومتاسفانه با دیدار و ارتباط های مخفیانه عشق سرکش جوانی مرا درمسیر مبهم زندگی قرار داد و به ...
آزار و اذیت دردناک زن جوان توسط دوستان شوهرش
رکیک بود که زند گی ام را دگرگون و به جهنّمی ترسناک تبدیل کرده بود. همسرم با سایر دوستانش به صورت شراکتی یک کار گاه تولیدی تاسیس کرده و با یکدیگردر آنجا مشغول به کار بودند.حمید در همان جا بود که با چند دوست نا اهل و معتاد آشنا شده و سرانجام پس از نشست و بر خواست های فر اوان با آنان، خودش نیز معتاد به هیروئین شد. وی با اشاره به اینکه دوستان حمید در بیشتر اوقات، شب ها به منزل ...
با دوست پدرم در ارتباط بودم/ مادرم متوجه رفتارهای مشکوکم شد
رفتم و با هم مواد می کشیدیم. در این رفت وآمدها با دوست پدرم که او هم معتاد بود، رابطه برقرار کردم. حداقل با این رابطه، غم تهیه مواد نداشتم و تقریبا مستقل شده بودم. مادرم که نسبت به حرکات و رفتارم مشکوک شده بود، متوجه کارهایم شد. دیگر جایی در خانه اش نداشتم که فرار کردم و به خانه زنی رفتم که تنها زندگی می کرد. پدرم چندبار قبلا مرا برای تهیه مواد به سراغ این زن فرستاده بود. چندماه از حضورم ...
گفتگوی جذاب با سپیده خداوردی +عکس
خانوادگی تاثیر زیادی بر این روش زندگی دارد و این که پدر و مادر در آرامش فرزندان خود را بزرگ کنند؟ معتقدم امنیتی که بچه ها در خانواده احساس می کنند، بیشتر روی شخصیت آنها تاثیر می گذارد. وقتی در خانواده احساس امنیت کنی، فرهنگ آن خانه و سبک آن تبدیل به سرمشق زندگی ات می شود. آدم ها در وهله اول داشته های خود را از خانواده می گیرند و بعد بتدریج آموزه های خود را برای زندگی آماده می کنند. شما ...
آخرین توصیه ریگی به تکفیری ها
همه نزد خداوند متعال شکایت خودشان را ابراز کردند. روزی که حادثه پیشین اتفاق افتاد عبدالمالک ریگی گفت: که طوایف پیشین چون طوایف ضعیفی بودند من این کار را اینجا انجام دادم. آیا آن روز خداوند رحمان را در نظر نگرفته بودی؟ که یک روز، چوب خدا بر سرت فرود می آید، طوری که هیچ وقت برایش دوایی پیدا نشود؟ عکس محمد کودک چهار ساله را که در حادثه تروریستی پیشین به شهادت رسید، نشان دهید. شما در ...
ماجرای کشته شدن جوان ایرانی در ژاپن
ها را هم به صورت نقدی و به یورو به خانواده مقتول دادیم. مدرکی هم برای اثبات اینکه به آنها پول دادید؛ دارید؟ من آن زمان ژاپن بودم اما دوستانم بواسطه خانواده همدستانم این پول را به آنها دادند که مدارک زیادی هم دراین باره موجود است. بعد چه اتفاقی افتاد؟ دو ماهی از خرید گوشی گذشته بود که متوجه شدیم زنگ خور تلفن کم شده است. تلفنی که باید روزی حداقل 30 تا زنگ می خورد، در روز تماس ...
باشد که رستگار شویم!
حتی یک خبرنگار از مشکلات و گرفتاری ها و انتظاراتش حرفی بزند به پایان رسید این در حالی است که سال هاست به رئیس های ارشاد تذکر داده می شود یک روز؛ نه چندساعتی که به بهانه روز خبرنگار برنامه ای برپا می شود را به خود خبرنگاران اختصاص بدهند و اصلاً گرداننده برنامه خبرنگاران باشند که امسال هم همچون همه سال هایی که از شهادت محمود صارمی می گذرد و تقویم کشور بر خبرنگاران منت گذاشته است بر آن ها گذشت دریغ ...
زندگی تلخ وتکان دهنده دختر جوان +جزییات
به گزارش سرویس حوادث “ جام نیوز”، ،هیچ وقت پولی نداشتم تا همچون همکلاسی هایم از بوفه مدرسه خوراکی بخرم وبه همین دلیل همیشه زنگ های تفریح یا به بهانه درس خواندن داخل کلاس می ماندم و یا به گوشه خلوت حیاط می رفتم تا از گزند نگاههای تمسّخرآمیز بچّه ها دور باشم. من درس خوان ترین شاگر کلاس بودم و همه نمراتم بیست بود. امتحان ریاضی آن روز را هم خوب داده بودم و در حالیکه دیگر هیچ توانی در جسم ...
داستان کراوات های یک آنکولوژیست
همه بچه ها به پدرشان هدیه می دهند! سلیقه شان رنگ های روشن و درخشان و طرح های جانوران است. هرچند همسرم با خواهش و التماس از من می خواهد تا کراوات مناسبی در محل کار برای خودم داشته باشم تا بتوانم با این کراوات های فانتزی عوض کنم، اما من با افتخار این کراوات های عجیب و غریب را سر کار می پوشم تا به همکارانم در بیمارستان که آنها هم بعد از روز پدر کراوات های کم وبیش شبیه من پوشیده اند نشان دهم که هدیه ای ...
بازرگان حقوق نخست وزیر شاه را می گرفت
ندارم وت ا به امروز چیزی از نظام نگرفته ام و در جنوب شهر در کوچه شهید رجایی زندگی می کنم و علی رغم ده سال کار در قوه قضائیه هیچ پایه حقوقی نداشتم و از طریق آب باریکه ای که از زمان پدرم مانده گذران زندگی می کنم ولی این موضوع را به همسرم گفتم ولی در پاسخ گفت این موضوع و سفر به حج یک امتیاز است و به غیر نماینده هم تعلق می گیرد که بنده گفتم بله که همسرم این سفر را قبول نکرد لذا اگر این روحیه به رئیس ...
ماهینی: از بازگشت رضاییان استقبال می کنم
.... فکر می کنم تا حدود بسیاری توانسته ای خیال برانکو را از بابت دفاع راست راحت کنی. او با تو خصوصی صحبتی انجام نداده؟ چرا. اتفاقا همین چند روز قبل با هم صحبت کردیم. بعد از یکی از تمرین ها او مرا کنار کشید و گفت خیلی از تو راضی ام. گفت می دانم بدنت صد در صد آماده نیست اما خودت را خوب رساندی و توانستی از تجربه ات به بهترین شکل استفاده کنی. من هم در پاسخ گفتم در تعطیلی لیگ خودم ...
خبرنگاری که آروزی راز و نیاز با خدا را داشت
...> راوی: پدر شهید شب عروسی شب عروسی احمد، دوستان رزمنده اش نیز حضور داشتند. من مرتب پیگیر مسائل شام و پذیرایی بودم و نگران از اینکه مبادا مشکلی و یا کم و کسری پیش بیاید، ولی احمد از این فرصت استفاده و از بچه های رزمنده درخواست کرد که در جمع مهمانان به بیان خاطرات جنگ بپردازند تا هم علاوه بر ایجاد فضای معنوی حاکم بر جلسه بتواند برای تشویق دیگر جوانان برای حضور در جنگ اقدام کند ...
وحشت طاها کوچولو از شکنجه های سیاه
مقابل قاضی هادی سبحانی قرار گرفت، راز این کودک آزاری تلخ را فاش کرد و گفت: همسرم به اتهام مواد مخدر در زندان به سر می برد. برای همین من و طاها همیشه تنها بودیم تا این که چند وقت پیش با پسری 20 ساله به نام سعید آشنا شدم. سعید قصد داشت با من ازدواج کند. برای همین مرتب به خانه من رفت وآمد می کرد. تا این که روز حادثه در حالی که پسرم با سعید در خانه بودند، من برای انجام کاری از خانه بیرون رفتم. چند ...
ادعاهای متهم به قتل پسر ایرانی در ناگایای ژاپن/ تیم درمانی بیمارستان ژاپن، میلاد را کشت
روز بعد از ژاپن خارج شدم. به ترکیه رفتم و بی آنکه جعلی بودن پاسپورتم لو برود به ایران آمدم. در فرودگاه امام خمینی به خاطر جعلی بودن پاسپورتم دستگیر شدم و بعد از یک روز با قرار وثیقه آزاد شدم. بعد از آن به ویلایم در شمال رفتم و یک ماه بعد همسرم نیز به ایران آمد تا اینکه هشت ماه بعد به جرم قتل بازداشت شدم و به زندان افتادم. زندگی خودت در ژاپن چطور بود؟ من از 18 سالگی به ژاپن رفتم و زندگی ...
میزبان ساندویچ خورهای مشهور کجاست؟ +عکس
ساله بودم. چند نفر آمدند مغازه و شروع کردند به فحاشی و میزها را به هم ریختن. من هم یک چوب آوردم و همه را زدم. ساعت یک نیمه شب ما را بردند کلانتری و از من شکایت کردند که مأموران قانون را زده ام. من هم گفتم اینها لباس شخصی بودند. برای همین دادگاه رأی داد که آنها خلع لباس بشوند. حسین آقا پس از ازدواج تصمیم می گیرد امیریه را رها کند و به هفت حوض بیاید: راستش را بخواهید بعد از ازدواج خرج و ...
خاطرات شمشادی از پا گذاشتن روی اجساد سوخته
به گزارش دولت بهار به نقل از تسنیم، برنامه روبه راه که در این هفته تعهد کاری را موضوع اصلی خود قرار داده است بعد از دعوت از معلمی که آرزوی دانش آموزانش را بر آورده کرده بود، شب گذشته به مناسب روز خبرنگار از حسن شمشادی دعوت بعمل آورد. رو به راه برنامه ای اجتماعی به تهیه کنندگی محمدرضا ماندگاران و مژده لواسانی است که پخش سری اول آن از اردیبهشت ماه آغاز شد. در ماه مبارک رمضان نیز هر شب ...
ماجرای ذکر الله اکبر ابراهیم هادی و فرار بعثی ها
روحیه گرفتند. من هم داد زدم "الله اکبر" بقیه هم از جا بلند شدند و شلیک کردند. تقریباً همه عراقی ها فرار کردند. چند لحظه بعد دیدم ابراهیم نوک تپه ایستاده. کار تصرف تپه مهم عراقی ها خیلی سریع انجام شد و عراقی های زیادی اسیر شدند. بقیه بچه ها هم به حرکت خودشان ادامه دادند. من هم با فرمانده جلو می رفتیم. در بین راه به من گفت: "بیخود نیست که هر فرماندهی دوست داره با ابراهیم همراه باشه. عجب شجاعتی ...
بررسی ابعاد حقوقی جبران خسارت مادی و معنوی قربانی حادثه شهربازی پارک ارم
5 نفره شان را به هم ریخت، بلکه باعث تغییر سرنوشت نگار و خانواده اش شد. نگار در مورد شب حادثه می گوید: من با 5 تا از دوستام خوشحال و شاد از این که امتحانات لیسانس را به خوبی پشت سر گذاشتیم، تصمیم گرفتیم برای تفریح به پارک ارم بریم. در آن جا دستگاهی به نام موش دیوانه که هیجان زیادی داشت، توجه مان را جلب کرد و من به همراه دو دوست دیگرم، سوار این دستگاه شدیم. وقتی دستگاه بالا رفت، دقیقا ...
رابطه پنهانی، انگیزه قتل همسر صیغه ای + عکس
دو سال قبل همسایه های زنی در غرب تهران خبر دادند درگیری بین او که رعنا نام داشت و مردی که به خانه اش رفت وآمد می کرد، باعث مرگ زن شده است. فردی که با مأموران تماس گرفته بود، گفت: رعنا چندماهی می شد که به این آپارتمان آمده بود و مردی هم به خانه اش رفت و آمد می کرد. امروز صبح (روز حادثه) آنها با هم درگیر شدند و رعنا به قتل رسید. زمانی که مأموران به محل رسیدند، جسد رعنا را مشاهده کردند که ...
حجلۀ مادرانه
...، این عکس برا وقتیه که می خواس بره جبهه . یه روز اومد گفت: ننه می خوام برم بسیج. رفت آموز ش دید. گفت: ننه! گفتم: چی چیَ ننه؟ گفت: می خوام برم جبهه. گفتم: ننه هنوز که سن سربازیت نیست. گفت: باشَ، چه حالا چه یه سال دگه. گفتم: حالا که می خِی بری، اول برو با این موهای فرفریت یه عکس خوشگل بگیر. در حالی که دستهایش می لرزد به عکس دیگری اشاره می کند و از تو هم می خواهد به عکس نگاه کنی. عکس ...
شهیدی که دستان روغنی پدرش را با افتخار می بوسید
.... دانشجوی کارشناسی ارشد جغرافیای سیاسی دانشگاه آزاد بود و روزهایی که کلاس داشت به همان اندازه بیشتر در سرکار بود و می گفت باید بیشتر سرکار باشم تا حق الناس به گردنم نباشد و همیشه از خدا طلب شهادت می کرد.بعضی وقتها ساعت 12 شب به او زنگ می زدم اما هنوز سرکار کار بود. قبل از اینکه برای بار دوم به سوریه برود آپاندیسش را عمل کرد و پس از بهبودی به سوریه رفت اما برای اینکه من نگران نشوم نگفت که ...
90 روز جهنمی پناهجویان ایرانی در فرانسه
از همین پل های شهر پیدا کند. سیگارش را روشن کرد، یاد شب عید سال گذشته افتاد. یاد آن سبزی پلو با ماهی که مادر درست کرده بود و آجیل و شیرینی هایی که به زور به خوردش می دادند. فارغ از هر غم و غصه ای. برخی شب ها فقط خانواده دور هم جمع می شدند و به هم عشق می دادند. مادر ستون خانه بود. همه را دور هم جمع می کرد، به تک تک خواهر و برادرها زنگ می زد. اگر یکی نمی آمد آنقدر خواهش و التماس می کرد تا همه بیایند ...
اقدام زشت زنان در پارک بانوان با دختر 17 ساله
صبحانه پرس-سرویس اجتماعی- گوشه گیر و منزوی شده بود و با کسی حرف نمی زد. همسرم می گفت سربه سرش نگذاریم؛ چون این رفتارها در سن نوجوانی طبیعی است. کمی نگران بودم؛ اما چیزی نمی گفتم. هفته قبل یک روز سراسیمه وارد خانه شد و در را محکم بست. علت این کارش را پرسیدم. گفت دو جوان موتورسوار مزاحمش شده اند و دست از سرش بر نمی دارند. حال بهاره اصلا خوب نبود و وقتی حرف می زد، صدایش را می کشید. به ...
تئاتر سلاح مشروطه خواهان بود
میان شیعه و سنی آغاز شد، این دو فرقه اسلامی در مقابل یکدیگر قرار گرفتند، دولت های عثمانی و صفوی مسلمانان را از هم جدا کردند و میانشان مرز کشیدند. نمی خواهم به علل این موضوع بپردازم، تنها به این بسنده می کنم که ما در دوره قاجاریه در حصار تنگ یک کشور باقی ماندیم، به ندرت کسی می توانست به مصر و امپراتوری عثمانی برود و جسته گریخته از اخبار اطراف خبردار شود. نخستین مسئله برای من در مشروطیت شکستن این ...
دروازه بان لاکرونیا و زندگی در ایران!
متوجه شوی همه این حرف ها شایعه و کذب است. از فوتبال ایران چه چیزهایی شنیده بودی؟ - بعد از اینکه پیشنهاد ماشین سازی به من رسید، رفتم توی اینترنت و خواستم کمی درباره این باشگاه تحقیق کنم. یادم می آید که در جام جهانی 2006 آلمان توی خبرها خوانده بودم که یک بازیکن با بستن بازوبند کاپیتانی بازیکن تیم حریف مورد توجه رسانه ها قرار گرفته بود. وسط تحقیقاتم فهمیدم آن بازیکن رسول خطیبی بود ...