سایر منابع:
سایر خبرها
شنل قرمزی ها آمدند/ پخش باران پس از سال ها
اسرار آمیز ، روز درپالرمو 100 ، افسانه ، شهر ویران ، دان 2 ، دست های آلوده ، نشان و باران ساز پنجشنبه و جمعه 28 و 29 مرداد ماه از شبکه های سیما روی آنتن می رود. شبکه یک سیما فیلم تلویزیونی عملیات آژاکس به کارگردانی محمدرضا ورزی، پنجشنبه 28 مرداد ماه ساعت 22:00 از شبکه یک سیما پخش خواهد شد. در خلاصه داستان فیلم با بازی حسین نورعلی، سعید نیکپور و امیریل ارجمند آمده ...
یقین داشتم که همسرم شهید می شود/ اخلاص و صداقت دو ویژگی شاخص ابومحسن/ محال است دشمن اشک چشمانم را ببیند
ثانیه ثانیه عمرشان استفاده مفید می کردند، به مطالعه کتاب اهتمام ویژه ای داشتند حتی در همه مأموریت ها کتاب به همراه داشتند. *دو خواسته ای که کنار سفره عقد مطرح شد از همان ابتدا که خطبه عقد خوانده شد وقتی با شهید ذورقی هم صحبت شدیم سه مسأله را با من مطرح کردند. ابتدا به خاطر اینکه به در خواست ازدواجشان پاسخ مثبت داده ام از من تشکر کردند و بعد دو درخواستی که از بنده ...
میزبانی تلویزیون از فیلم ها و انیمیشن های سینمایی آخر هفته
مصادره می کند. پدر ساحر و ثمر خودکشی می کند. ساحر پیشه پدر را دنبال کرده و بعد از به دست آوردن پول کافی مرکز نمایش را خریده و دوباره دایر می کند. او برای انتقام از این بانکدار از شعب مختلف این بانک سرقت می کند و پول ها را بین مردم پخش می کند که ... ************************************* فیلم سینمایی شبح نویسنده به کارگردانی رومن پولانسکی، جمعه 28 مرداد ماه ساعت 01:00 از شبکه ...
هرگز از تحمل سختی های دوران اسارت پشیمان نیستم/برادرخانمم در کنارم شهید شد
به گزارش دفاع پرس از یزد، محمدحسن فلاح مدواری در سال 1345 در روستای حیدرآباد تفت به دنیا آمد و در سن 16 سالگی در عملیات والفجر مقدماتی درحالیکه از ناحیه یک دست و یک پا مجروح شده بود به اسارت دشمن بعثی درآمد. وی پس از بازگشت به میهن به دنبال ادامه تحصیل رفت و پس از اخذ مدرک کارشناسی در رشته تاریخ، کارشناسی ارشد را در رشته علوم قرآن و حدیث دانشگاه تهران و سپس دکتری را در رشته تفسیر ...
اسارت در روز رفتن به مرخصی/ تفاوت اسارات عراقی ها با ایرانی ها از زمین تا آسمان است/ زنده به گور شدن ...
اسلحه وی کار نکرد و جان سالم به در بردم. به همین دلیل افسران بعثی یک سرباز را تمام وقت برای من نگه داشتند تا کسی من را نکشد. از خاطرات اسارت بگوئید حدود 3 سال اسیر بودم، هر روز آن شیرین و سخت بود، از من هر زمانی که سوال می پرسند بهترین دوران زندگیتان چه زمانی بود، رفتن به جبهه، دانشگاه و اسارت را نام می برم. بعد از اسارت افسر بغثی به سراغم آمد و محاسنم ...
هر چه در جبهه و اسارت دیدم زیبا بود
اتوبوسها از راه رفته برگشتند. اخمها در هم رفت. بعد متوجّه شدیم که مسیر را اشتباه رفته بودیم. حدود ساعت یازده صبح در مرز خسروی بودیم. صلیب سرخ تک تک اسم ها را می خواند و ما را تحویل می داد. بعد از پنج سال و نیم قدم بر خاک میهن گذاشتیم. مصطفی : شب قبل از چهار شهریور سال 1369آمدند، گفتند فردا نوبت شماست. حاج آقا علی اکبر ابوترابی هم در اردوگاه ما بود. ما منتظر چنین خبری بودیم. حسّ ...
نسیان اسطوره ها: یادی از شهید آزاده خلیل فاتح
و اسیر شد. کاملا غیر قابل باور است که او در اردوگاه موصل کلت داشته است و نقشه فرار از اردوگاه را هم به خوبی آماده کرده بود اما با یک اشاره حاج آقا ابوترابی، برای اینکه سایر اسرا را پس از فرار به مشقت نیندازد، از فرار منصرف شد. اسرا به خاطر حادثه آتش سوزی در انبار اردوگاه و مسائلی که پیش از آن بوده است(از جمله خروج اسلحه از انبار توسط اسرا)، هفته های متمادی تحت شدیدترین شکنجه ها بودند و حتی اجازه هواخوری هم نداشتند. خلیل فاتح شجاعانه مسئولیت همه اتفاقات را بر عهده گرفت و مظلومانه زیر شکنجه به شهادت رسید. ...
خوش بینی به تعهدات، بدبینی به مجری تعهد!
نشان دهند، کسی که در این قاعده ضرر می کند حتما طرف آمریکایی است. جمهوری اسلامی امکانات مختلفی را پیش بینی کرده تا از هیچ جهتی ضرر نکند. اما به نظر می رسد که دولت یازدهم که تمام تخم مرغ های خود را در سبد برجام چیده است در سال آخر خدمت خود با بدعهدی طرف مقابل به مشکلات عدیده ای برخورد کرده است. دولت تا جایی به برجام خود را وابسته ساخت که گشایش اقتصادی، ازدواج، اشتغال جوانان و حتی آب خوردن و ...
گفتگوی خواندنی با یک آزاده اصلاندوزی که امروز در کسوت بازنشستگی است
پای ما می زدند. جانباز هشت سال دفاع مقدس در مورد وضعیت اسارت خود گفت:در نخستین روز از اسارت ما را در یک اتاق کوچک ،حدود 150 نفر بدون آب و هوای مناسب جای داده بودند که متاسفانه بدلیل نبود آب و هوا و شدت مجروحیت تعدادی از رزمندگان به شهادت رسیدند.بعد از سه روز ما را به اردوگاه صلاح الدین روماد 12 بردند و در مقابل درب اردوگاه به خط کرده و به پشت هر نفر چند تا کابل و سیم زدند که به نوعی از ما ...
مراسم زیارت عاشورا
اسرا و خرمای خریداری شده از فروشگاه اردوگاه از دیگر برنامه های مراسم محرم بود. برنامه ی سینه زنی عموما به صورت نشسته انجام می گرفت تا از پنجره های کوتاه اسایگاه ها، نگهبانان متوجه عزادری داخل آسایشگاه نشوند. تلاش مسولین و مداحان برگزار کننده مراسم عاشورا این بود که هماهنگی خاصی در نحوه ی اجرا برنامه در آسایشگاه های مختلف ایجاد شود. مثلا همزمان، همه ی آسایشگاه در روز معینی از دهه ی محرم ذکر ...
رازِ یک انسان
، توسط کامیون های نظامی به سوی بغداد و سپس اردوگاه رومادیه روانه کرد؛ و این آغازی بود بر چند سال اسارت و عذاب سخت و غربت جانفرسای روح و جسم، در پشت میله های وحشتناک... " **** ... صبح روز بعد، حسین و عکاس، در اتاق و درکنار هم نشسته بودند. مادر پیر حسین، با چشم های گریان و بغض کرده، برای آن دو چای آورد و لحظه ای بعد، به آرامی و در سکوت محض، خارج شد و به در اتاق تکیه داد. ...
دانشجوی دانشگاه لانگ بیچ آمریکا چگونه آزاده شد؟
...، دربند افتاده و گرفتار شده اند مورد قضاوت قرار می گیرند اما بنا به فرموده مقام معظم رهبری که فرمودند آزادگان ذخائر بزرگ این انقلاب هستند اسرا در طول 10 سال قرائت جدیدی از اسارت ارائه کردند. هم سربازان بعث و هم خود امدادگران صلیب سرخ جهانی که از دنیای اروپا به اردوگاه ها می آمدند در مقابل این همه عظمت، ایمان و برنامه هایی که اسرا در طول دوران اسارت داشتند متعجب می شدند. آمار حافظان قرآن اسرای ما ...
در اسارت به چند زبان زنده دنبا مسلط شدیم/ می خواستیم در آن شرایط مفید زندگی کنیم
پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : سید محمد پورحسینی، متخصص ژنتیک و جزء آزادگان دوران دفاع مقدس با اشاره اظهار کرد: بنده از سال 1361 الی 1369 در منطقه عملیات والفجر مقدماتی در منطقه عمومی فتح المبین در سن 16 سالگی به اسارت اشغالگران عراقی درآمدم که این دوران با وجود تمام سختی ها نقطه عطفی در زندگی من و همسنگرانم بود. این آزاده دوران دفاع مقدس گفت: در حال حاضر نیز چهره دشمنان ...
آخرین تیر دِینم به ملت ایران است
از اردوگاه های عراق در بعقوبه زندانی بودیم. یک روز قبل از اسارتم در نجوای با خداوند چراهایی را مطرح کردم. بعد از اسارت خداوند نمادی را نشانم داد که پاسخ چراهایم بود. یکی از هفت فصل کتاب به آن 33 روز و آنچه بر من الهام شد، اشاره دارد. وی ادامه داد: پیش از این پنج کتاب در حوزه آزادگان به نام های الانبار ، عابران مسیر عشق ، داستان ناتمام و نسیمی از بهشت نوشته ام. از زمان جوانی آمادگی نوشتن ...
تئاتری که هفتاد تا قرمز خورد
در آسایشگاه نشسته اید مثلاً آسایشگاه روبه رویی را می زنند تحمل آن سخت است. یا مثلاً یک روز شاهد بودیم که عراقی ، یکی از دوستانمان را انداخت باغچه ی اردوگاه. باران باریده بود و همه ی باغچه گِل و لای بود. گفت باید در اینجا سینه خیز بروی؛ بعد هم پایش را با پوتین روی صورتش گذاشت. وقتی شما این را می بینید غیرقابل تحمل است. یا بعضی مسائل پیش می آمد مثلاً مقداری کسالت و روحیه ها پایین می آمد دورهم جمع می ...
ناگفته های محاصره و آزادسازی خان طومان/ وقتی دشمن با تانک دنبال رزمنده های می کرد/ حکایت قلیان های ...
برایشان مهم نیست. در صورتی که دفعه قبل 16 کشته در خان طومان دادیم وهمین تعداد برای ما بسیار زیاد و دردناک بود. زمانی که در سوریه بودیم راننده جرثقیلی به ما معرفی شد. سنی بود. چند وقتی با هم کار می کردیم زمانی که قصد برگشت داشتیم گریه می کرد و می گفت به سوریه برگردید. تمام قسم هایش ائمه اطهار شده بود. دو پسرش را می آرود و شعرهای میثم مطیعی را می خواندند. خودش هم فارسی یاد گرفته و نوحه و شعر فارسی می خواند. ایرانی ها نقش خوبی در سوریه ایفا کرده بودند و خود سوری ها هم متوجه این موضوع بودند. میثم آخوندی ...
وقتی مجتهدان داعشی خود را ضایعات فروش معرفی می کنند
...، بین خط خودی و دشمن، 5 نفر را به اسارت گرفتیم. این اتفاق بعد از حمله گروه های تروریستی به تویوتای حامل 15 تن از رزمندگان عراقی بود. یکی از دوستان که متوجه حضورعراقی ها شده بود به من گفت، عراقی ها آمدند اسیرها را بیاور داخل. عراقی ها منتظر فرصتی برای گرفتن انتقام دوستانشان بودند. منش ایرانی ها مدارا با اسیر است برای همین سعی می کردیم از صدمه رسیدن به اسرا جلوگیری کنیم ...
"با حبیب" رفتم... "بدون حبیب" بازگشتم! +عکس
حدود 4 ماه مرا از انفرادی به اردوگاه موصول بردند. حدود 20 زن خرمشهری در بین اسرا بودند مسیر را با قطار طی کردم و بعد که به آن جا رسیدم، باورم نمی شد این تعداد اسیر ایرانی وجود داشته باشند. حدود 1500 نفر آن جا بودند که از تمام جبهه های ایران اسیر شده بودند. از جنوب، غرب، کردستان، خوزستان و ... . البته تعداد زیادی از آن ها اهل خرمشهر بودند. مردم عادی که نه رزمنده بودند و نه سلاح داشتند ...
روایت خواندنی یک آزاده از دوران اسارت/ ساخت هیتر برای از بین بردن شپش لباس اسرا
اسارت را بیان کنید. خاطرات اسارت بسیار زیاد است اما از دید خودم بدترین و بهترین خاطره مربوط است به ماه رمضان سال 1365 در اردوگاه عنبر که من عضو ارشد آسایشگاه که اکثر اعضای این آسایشگاه را پیر مردان تشکیل می داد بودم و پیر مردانی که همه آنها به عشق جبهه و جنگ آمده بودند تا به شهادت برسند که رژیم بعث آنها را اسیر کرده بود. من هم در جمع آنها بودم و در روز نهم ماه مبارک سال 65 بود ...
دو داستان به مناسبت سالروز بازگشت رزمندگان به وطن
همیشه همه چیز میان ما به پایان رسید. درآن روز، رضا، نامه ات را که در آن مژده خانه را داده بودی، به من نشان داد؛ خانه ای که من هرگز چشم طمع به آن را نداشتم! رضا دردادگاه، وقتی فهمید که همه چیز تمام شده و دیگر کاری از دستش بر نمی آید، کنترلش را از دست داد و بر سرم فریاد زد؛ او از من به نام زن لعنتی یاد کرد؛ گفت که من برای او حکم یک مُرده رادارم که دیگر نمی خواهد اسمم را بشنود. من از این بابت، بسیار ...
قوانین مجلس در مورد آزادگان اجرایی شود
آنها شده بود و از طرفی هم حاج آقای ابوترابی از اسرا خواسته بود که به هیچ وجه با نیروهای عراقی درگیر نشویم. وی با بیان اینکه این اسیر سرافراز در روز بعد این ماجرا تنهایی قدم می زد و زیر لب این بیت شعر می خواند "ز دیده خون فشانم زغمت روز جدایی" گفت: این اسیر تنها پسر خانواده بود که از مادرش به سختی اجازه جبهه رفتن گرفته بود و شرط مادرش این بود که فراموشش نکند و همیشه به یاد مادرش باشد ...
کارآفرینی حد و مرزی ندارد
بعد اعلام می شود که تولید انجین دوزمانه ممنوع است و این 5 میلیارد تومان به باد می رود. او به خاطر علاقه اش به تولید به سمت حوزه های دیگر می رود و در سال 86 تولید ظروف IML را آغاز می کند تا همه تخم مرغ هایش را در سبد تولید موتورسیکلت نریخته باشد و بتواند روی حوزه های دیگر هم حساب کند. این تولید در ابتدا شراکتی است و بعد به صورت مستقل و با نام بنا پلیمر ادامه می یابد. این کارآفرین سپس شرکت صنایع ...
عمو نصیر
... سال اول دبیرستانم که تمام شد مثل همه بچه ها و هم دوره ای هایم برای اعزام به جبهه در پایگاه مسجد محل نام نویسی کردم. تابستان سال 61 قرار بود تا در عملیات رمضان شرکت کنیم. اما به دلیل تاخیر در شروع دوره ی آموزش، بعد از آن برای شرکت در عملیات مسلم بن عقیل وارد جبهه شدم. نوجوانی بودم ساده و پر از شور و شوق و سری پر از هوای یاد گرفتن حتی در سخت ترین شرایط! همه چیز جبهه ناب ...
روایت آزادگانی که هرگز سهمی از انقلاب برای خود قائل نشدند
اتفاق ما ضربه ی کاری بود که ما را شکست و خرد کرد؛ همه ی روحیه و انگیزه مان از بین رفته بود و آن دوسال را به سختی سپری کردیم. اصغر نعلبندی پور یکی از همان رزمندگانی که با اراده ای پولادین 9 سال در اردوگاه های عراق مبلغ فرهنگ ناب اسلامی ایران در دل دشمن شد؛ از روز آزادی می گوید: خبر آزادی برای ما خیلی شیرین بود؛ چون علاوه بر حس پایان همه ی سختی های اسارت، شکنجه های روحی بعثیان داشت تمام ...
روایتی از ناگفته ها و خاطرات خواندنی یک آزاده خوزستانی
لحظه ما احساس کردیم که زحمات نظام و شهدا در قضیه فاو از دست رفت. رحلت امام خمینی (ره) چه تأثیری بر اسرا گذاشت؟ مسئله فوت امام (ره) خیلی سخت بود علیرغم اینکه آمادگی شنیدن این مسئله را هم داشتیم چراکه از چند روز قبل متوجه کسالت امام شدیم و حتی خود عراقی ها هم اخباری در این خصوص به ما می گفتند و درنهایت بعد از اعلام فوت امام دردآورترین لحظه دوران اسارت برای ما رقم خورد. ...
دلم برای آن روزها تنگ می شود
بسیار خوب بود. اولین بار بعد از اسارت چه سالی به کربلا رفتید؟ حدود 6 سال بعد بود. زیارت برای ما چند حسن داشت؛ اول اینکه بیرون آمدن از اردوگاه برای ما یک اتفاق خاص بود، با توجه به اینکه تمام اسرای اردوگاه را به این زیارت بردند. ما بعد از شش سال آسمان را می دیدیم. مسیری که می رفتیم برای اولین بار چشم ها و دست ها ی ما بسته نبود. حس شما نسبت به عراق علاقه است یا تنفر؟ پاسخ به این ...
نظیر عطر حیدر را هرگز نیافتم
مادرم می خواستم راهی جبهه شوم اما در این بین مشکلی وجود داشت و آن به حدنصاب نرسیدن سنم برای رفتن به جبهه چرا که باید 15 سالم پر می شد بنابراین پس از دست کاری در تاریخ تولد شناسنامه ام به خیابان بوعلی رفتم و خواستم کپی شناسنامه تهیه کنم که صاحب مغازه متوجه شد و رضایت نداد و گفت من اصلا دستگاه کپی ندارم. بنابراین به مغازه ای دیگر رفتم و برای محکم کاری چندین سری کپی تهیه کردم و پس از پر کردن مدارک یکی ...
فریاد الموت لصدام در میان شکنجه های بعثی ها
یکی از آزاده های سرافراز بهشهری داشته باشیم. آزاده و جانباز، جعفر مزیدها، بسیجی داوطلب دوران دفاع مقدس متولد 15 آذر ماه 1344 در سن 16 سالگی از ناحیه سپاه شهرستان بهشهر به جبهه نبرد حق علیه باطل اعزام می شود و در سن 20 سالگی در 22 اسفند ماه 1364به اسارت رژیم بعثی عراق در آمد. فارس: در چه تاریخی به جبهه اعزام شدید؟ بنده 5 مرحله به جبهه اعزام شدم که مرحله اول در 15 ...
پای صحبت های آزاده و جانباز میاندوآبی/ از هم سلولی با سید آزادگان تا انتظار برای بازگشت حاج احمد
می کرد. صدام می گفت شکنجه ها را کتمان کنید منصوری با بیان اینکه هفت ماه و سه روز در بند اسارت دشمن بعثی بوده است، به سفارش صدام به اسرا مبنی بر مخفی نگهداشتن شکنجه ها اشاره کرد و افزود: روزی که قرار بود با اسرای عراقی مبادله شود، صدام به اردوگاه آمد و گفت که خبرنگاران هر وقت از شما سوال کردند، نگوئید که شکنجه شده اید. افتخار می کنم جانبازم و هنوز هم آماده جانفشانی ...
از اسارت در سومار تا فعالیت در جبهه اقتصاد مقاومتی
قرار ندادند، حدود 18 ساعت بود که بدون آب و غذا ما را نگه داشتند, بعد از 18 ساعت دم دمای صبح بود که چند پارچ کوچک آب در اختیار رزمندگان قرار دادند، مقدار در حدی بود که فقط دهن ما خیس شود، ما را به یکی از اردوگاه هایی که بعدا متوجه شدیم بغوبه هست منتقل کردند، از اول اسارت اولین کسانی که به نظرم می آمدند پدر و مادرم بود، دلم پیش آنها بود، چاره ای هم نداشتیم باید با این وضعیت کنار می آمدیم، امید چندانی ...