سایر منابع:
سایر خبرها
رسم و رسوم و باید و نباید های مجلس بله برون
رسمی با بله برون شروع می شود اما این مراسم هم مثل بقیه دنگ و فنگ های ازدواج آداب و رسوم و نکته هایی دارد که باید رعایت کنید. زمان مناسب برای بله برون : مجلس بله برون بیشتر هنگام شب و با حضور بزرگان دو خانواده دختر و پسر و در خانه پدر دختر برگزار می شود. هدف از این مجلس، تعیین شرایط مادی و معنوی عروسی و ازدواج و پذیرفتن شروط خانواده عروس از طرف خانواده داماد است. بله برون ...
از شرق دور تا خیابان های تهران/خاورمیانه از نگاه یک دختر ژاپنی
انگلیسی صحبت نمی کند. پدر و مادرش اهل شهری به نام هوکوکا در جنوب ژاپن هستند اما مانامی در پایتخت به دنیا آمده و زندگی کرده است. جایی که هرچند خارجی ها به آن رفت وآمد دارند اما زیاد نیستند و مردم هم عموما با آنها تعاملی ندارند. شهری که مردمانش همیشه عجله دارند و از سویی به سوی دیگر می دوند: در توکیو کسی با شما صحبت نمی کند. برخلاف تصویر یک خانواده ژاپنی با یک یا هیچ فرزند، مانامی یک برادر و دو ...
مکمل های طلایی سینمای ایران
زن در جشنواره سی و دوم فجر برای امروز و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن در جشنواره سی و چهارم فجر برای نفس و زاپاس را بدست آورده است. بابک حمیدیان انتخاب نقش ممتاز بابک حمیدیان کار سختی است. او حتی در حضور چند دقیقه ای اش در اعترافات خطرناک ذهن من صحنه را مال خود می کند و نشاطی دوباره به فیلم می دهد! با این همه حضور او در نقش شهید احمد وصالی فلیم چ ، استراحت مطلق و ...
جنایت و انفجار هولناک، پس از آشنایی در شبکه های اجتماعی
بار به منزل او آمدم اما روز بعد دوباره این عمل تکرار شد ولی زمانی که کنار یکدیگر بودیم به خاطر برخی مسائل خاص وغیر اخلاقی، اختلافی میان ما شکل گرفت و اصرار هرکدام برخواسته خود به درگیری انجامید. در این هنگام بود که جوان 31 ساله چاقویی را برداشت و به سمت من حمله ور شد. من هم چاقو را از دست او گرفتم و ضربه ای بر گردنش زدم پس از آن هم دیگر نفهمیدم و ضربات متعددی را بر نقاط مختلف بدنش زدم. سپس جسد او ...
ناگفته های یک مرد در کلانتری/روزهای تلخ تجربه خیانت، طلاق و فرار از خانه
های اجتماعی با مردی ارتباط برقرار کرده و به من خیانت می کند اوضاع روحی و روانی ام به هم ریخت. زندگی ما به طلاق انجامید. نصیر آهی کشید و گفت: به خانه پدرم برگشتم. اما طاقت نگاه ترحم آمیز اقوام و حرف هایی که پشت سرما در بین آشنایان نقل مجلس می شد را نداشتم. حرف هایی که دروغ هم نبودند ، اگر چه این گفته ها چهره پدر و مادرم را مخدوش می کرد. حدود دو هفته قبل بود که خبر دار شدم همسرم ...
ویشکا آسایش، اولین زن دراکولای سینمای ایران
بار یک دوره شش ساله نبودید و حالا در سال های اخیر بسیار پرکار شدید. ماجرا از چه قرار است؟ بعد از سریال امام علی (ع) یک دوره پنج ساله برای ادامه تحصیل به انگلستان رفتم و نبودم. بعد برگشتم و با فیلم ساحره شروع کردم. دوباره بعد دوره ای پنج سال با سینما قهر کردم و نبودم و بعد دوباره آشتی و شروع کردم. چرا قهر؟ پیشنهاد زیاد داشتم اما همه پیشنهاداتم مثل هم بود تا جایی که دیگر زده ...
بازتاب اولین مدال المپیک بانوان ایرانی در رسانه های خارجی
درخصوص عدم راهیابی اش به رقابت فینال گفت: اگر ضربه ای که به صورت گومز زده بودم حساب شده بود، الان فینال بودم. شرمنده زحماتی که پدر و مادرم و فدراسیون و مربیانم کشیدند شدم. خبرنگاران با اشاره به اینکه اول راه هستی و می توانی در المپیک های بعد طلا بگیری پرسیدند که حس کنونی ات چیست و علیزاده در پاسخ گفت: من این حس را چندین بار تجربه کرده بودم. در مسابقه های جهانی، المپیک نوجوانان و جهانی ...
فراخوان ویژه برای کمک به خانواده نیازمند
تعدیل شده قرار گرفتند و در این شرایط کار خود را نیز از دست دادند. در طول این مدت به قول خود پدر همه کار به غیر ازدزدی انجام داده اند تا از پس اجاره خانه و اندکی از هزینه های درمانی و تغذیه خانواده و ... برآیند؛ دستفروشی در مترو، بلال فروشی، نظافت منازل و.... . از سه ماه پیش تاکنون دوباره شرکت فوق با شهرداری قرارداد بسته و کارفرما بدلیل اطلاع از مشکلات ایشان را نیز دوباره دعوت بکار کرده ...
فاطمیون پیش قراول نبرد سوریه / والله به مدافعان حرم ماهیانه حداکثر 100 دلار هدیه می دهند + تصاویر
رخ داده و خوشبختانه به مرور در حال همه گیر شدن است، نگاه قبلی ما به این برادران تغییر کرده وقتی یک پیرمرد افغان را می بینیم، می گوییم نکند پدر یک شهید مدافع حرم باشد؟ وقتی یک خانم افغان را در مشهد یا در قم و حتی در تهران می بینیم، می گوییم نکند ایشان یک خواهر، مادر یا همسر شهید باشد؟... البته این نگاه هنوز خیلی جا نیفتاده است. نگاه بدی که در این چند ساله به برادران و خانواده های افغان ...
روز مسابقه
نشده بود که آرمان گفت: چه فایده ذوق و شوق این اسکوترم برای سهیل همین چند روز اوله، بعدش دوباره میره سراغ یه چیز دیگه. آن روز بعد از باشگاه همه خسته و کوفته به خانه هایشان رفتند. خانه رضا بالاتر از خانه فرهنگ محله بود و هر روز از کنار آن رد می شد. آن شب رضا طبق معمول همیشه در حال عبور از کنار خانه فرهنگ بود. چشمش به بیلبوردی افتاد که رویش نوشته شده بود توجه، توجه... اگه اندکی ذهن فعال و ...
آقای دوربینی در جبهه ها نداشتیم!
جبهه بودم اما جو غالب و معنوی جبهه باعث شد تا نگاهم به عکاسی در جنگ تغییر کند و دوربینم به سمت بچه ها چرخید و هر عملیاتی که می رفتم احساس می کردم که این صحنه ها، این فداکاری ها باید ثبت شود تا آیندگان، پدر و مادر و خانواده های این رزمنده ها بدانند که چه کار بزرگی این بچه هایشان کرده اند و برای نسل های بعدی این تصاویر به یادگار بماند. و ثبت این تصاویر و آن روزها با توجه به فضای جنگ و ...
کسی عاشق “غساله” نمی شود!
اندیمشک جوان : آفتاب تیز و برنده بر سر عزاداران فرود می آید. دهان های خشک شده فریاد سر می دهند و چشم ها تلخ می گریند: زهرا، زهراااا امشب عروسیت بود، اینجا جای تو نیست. مادر داغدیده بر خود می پیچد و زن های سیاه پوش او را نگه داشته اند. آن طرف تر پدر و برادران زهرا دست های شان را بر صورت گذاشته اند و اشک می ریزند. صدای زهرا زهرا گفتن شان میان جمعیت لااله الالله گویان از همه بلندتر است. در باز ...
پول دیه همسرم را ندارم، آزادم کنید
با شخصی ارتباط دارد. با سمیرا صحبت کردم و گفتم دوستش دارم و این کارها را نکند تا بتوانیم به زندگی مشترکمان ادامه دهیم اما سمیرا به جای اینکه شرمنده شود رفتارش را بدتر کرد. او در شرکتی به عنوان پرستار کار می کرد و برای مراقبت از بیماران به خانه ها می رفت. معمولا شب ها به خانه می آمد اما مدتی بود که آخر هفته ها به منزل برنمی گشت و وقتی می پرسیدم کجاست، می گفت سر کار هستم. دوباره همسرم را ...
2 هفته بعد از عروسی راهی سوریه شد
البلاغه ثبت نام کردیم. پسرم در یک سال نزدیک به 20 جزء قرآن را حفظ کرد. بعد از یک سال با مشورت چند تن از دوستانش گفت بابا یک سال مهلت بده تا به مدرسه بروم و قرآن را یا در خانه می خوانم یا دوباره به مؤسسه برمی گردم. من راضی شدم و در این یک سال قرآن را در خانه تمرین می کرد. بعضی دوستان روحانی هم با احمد برنامه می گذاشتند. یکی از روحانیون حافظ کل قرآن بود و با احمد قرآن را در حرم دوره می کرد. ...
پایگاه بسیج جنگ زهی به زودی راه اندازی می شود
و سپاه بود. پدر به عنوان فرمانده پایگاه شهرستان خاش منصوب شده بود اما بعد از مدتی به شهرستان خودش سرباز بازگشت و به عنوان امام جمعه اهل تسنن و سخنران برتر منطقه و روحانی ولایی و فرمانده پایگاه بسیج انتخاب شد. شهید جنگی زهی عاشق ولایت و رهبری بود. انسانی منطقی، باتقوا، فهمیده و درستکار. اهل خانواده و زندگی. پدرم با مردم بسیارمهربان و صمیمی برخورد می کرد. همواره درصدد حل کردن مشکلات مردم روستا بود ...
اقدام غیر اخلاقی وکیل پس از آزار و اذیت دختر دانشجو در خانه مجردی
ندارم و به علت دوری مسیر من در تهران و اکبر در شیراز امکان شناخت برای ازدواج کمی بعید بود این پیشنهاد را زیاد جدی نگرفتم ولی به علت اصرار زیاد اکبر با توجه به آنکه شناخت زیادی از این فرد نداشتم همه چیز را منوط به این کردم که خانواده ام در جریان قرار بگیرند و خواستم تا بیشتر از خانواده اش بدانم و شرط کردم که قبلا ازدواج نکرده باشد که ایشان عکسی ازتمام صفحات شناسنامه که نشان دهنده مجرد بودنش بود نشان ...
مدافع حرمی که یا حسین آخرین ذکرش شد
.... محسن به دوستانش گفته بود اگر من شهید شدم دوست دارم جنازه ام را سالم به دست خانواده ام برسانید. گفته بود بروید به اینهایی که اهل قمه زنی هستند بگویید الان حرم حضرت زینب(س) در خطر است اگر مرد عمل هستید بیایید اینجا و بجنگید. آقا محسن در همان بار اول اعزام به سوریه شهید شد. یک نیت 40 روزه داشت در سوریه بماند و بعد از گذشت 10 روز از ماه رمضان که مصادف با 28 مردادماه بود، به درجه شهادت نائل آمد ...
محفل نکوداشت شاعر و هنرمند معاصر حسین سنجیده در ارومیه برگزار شد
شیرزنی پرتلاش و پرتوان بود که برای ساختن کانونی امن و آسایش فرزندانش سالیان دراز دوش به دوش پدر کار کرده رنج برده و عرق ریخته بود. هرگز از یاد نمی برم به هر خانه ای به مهمانی میرفتیم نگاه من بر روی طاقچه ها بدنبال کتاب می گشت و از صاحبخانه بجای خوراکی کتاب می خواستم! و با قهر و عتاب مادرم روبرو می شدم و گاهی از نیشگونهای جانانه اش بی نصیب نمی ماندم. با بی تجربه گی بسیار راهها را ...
- من گرسنه ام من تشنه - منتشر شد
کلبه اش در نداشت؛ فقط پرده ای جلوی آن آویزان بود. آن شب مادر سوتو کابوس های وحشتناکی دید. گاهی اوقات هراس از خواب می پرید و آرام دستش را دراز می کرد تا لبه گهواره را لمس کند؛ اما آن را نمی یافت و به تدریج یادش می آمد که گهواره را آویزان نکرده است. سپس آن قدر فکر می کرد تا دوباره خوابش می رفت... گودرون پازوانگ نویسنده رمان من گرسنه ام من تشنه در سال 1928 میلادی از پدر و مادری آلمانی در ...
مولانا و مسئله تأثیر و تأثر و نسبیت امور در جهان
، وی را می تراشید و تحلیل می بُرد، به طوری که به سبب لاغری، نیمه جانی برایش باقی مانده بود. دیگران از ضعف وی با درد سر *** او ز سکر سحر از خود بی خبر این جهان بر شاه چون زندان شده *** وین پسر بر گریه شان خندان شده شاه بس بی چاره شد در برد و مات *** روز و شب می کرد قربان و زکات ز آن که هر چاره که می کرد آن پدر *** عشق کمپیرک همی شد بیشتر پس یقین گشتش که مطلق آن ...
از 12 سالگی عکاس ورزشی شدم!
من مصاحبه کرد و در 12 سالگی مرا دیدند. ابراهیمی به گفته خودش هیچ دوربین یا لنزی را خراب نکرده، البته به جز اولین دوربینش! همانی به برای مادرش بود و اتفاقا هم جزو وسیله های مهم به حساب می آمده است، مادرم روی دوربینش حساس بود و عصبانی شده بود، اما همان زمانی که می خواست دعوایم کند، برنامه شب بخیر تهران شروع شد که من مهمان برنامه بودم. همان جا بود که وقتی مادرم مرا دید، همه ناراحتی اش را ...
لطیفه زیر دستگاه است، تا دیر نشده کاری کنید
را حل کنی، آیا آنقدر پول داری تا دخترت را درمان کنیم؟ از کارش می پرسم پاسخ می دهد کارگر است و روزی 30 هزار تومان درآمد دارد. پدر اشک می ریزد و سرگردان در خیابان های شیراز پرسه می زند. دوباره سوال می کنم بقیه خانواده ات کجا هستند؟ می گوید فرزندان دیگرم دزفول منزل همسایه ایرانیم هستند. خدا خیرش دهد از کودکانم نگهداری می کند. پدر لطیفه از راه پیچیده ای می گوید که طی کرده است؛ از ...
جشنواره طبس با معرفی برگزیدگان بخش موسیقی به پایان رسید
را نمی شود خاموش کرد . دبیر دومین جشنواره موسیقی طبس با اشاره به اهداف این جشنواره بر ضرورت آشنایی با سبک و فرم علمی تصریح کرد: نتیجه آموزش در این عرصه می شود آثاری قوی که برخی از آنها را این چند روز شنیده اید . وی با بیان اینکه اینجا نه یک کنسرت بلکه یک دانشگاه است، افزود: این می شود که آثاری که گروه های موسیقی که با اهداف والا تشکیل شده اند جوانان و خانواده ها را از موسیقی ...
مناظره زیباکلام و کاشانی که 28 مرداد را کودتا نمی دانند
ارتش چهارراه ها، مجلس و رادیو و تلویزیون را گرفته، نخست وزیر و اعضای هیأت دولت بازداشت شدند و نخستین اعلامیه کودتاگران ساعات نیمه شب یا صبح زود از رادیو پخش شده است اما روز 28 مرداد یک روز معمولی مثل سایر روزهای دیگر بود و چند صد نفر شامل عده ای از خانم ها، داش ها، میدانی ها و درجه داران ارتش با لباس غیرنظامی حدود ساعت 7- 8 صبح از خیابان های جنوب تهران، گمرک، میدان بارفروش ها، میدان دروازه قزوین و ...
اقدام بسیار زشت وزننده پسر جوان با دختر خاله اش
کتک زد و این مسئله باعث شد تا خانواده ام از او دلگیر شوند و پسر خاله ام که همیشه نسبت به من و خانواده ام ابراز محبت می کرد می خواست با شوهرم درگیر شود. اما من اجازه ندادم و گفتم با وجود یک بچه کوچک دوست ندارم زندگی ام را از دست بدهم. زن جوان افزود: من و شوهرم امروز ظهر مثل همیشه با هم جر و بحث کردیم و او دوباره مرا کتک زد. با چشمانی گریان به خانه پدرم رفتم اما هیچ کس خانه نبود ...
گفت وگویی زیبا با دو برادر رزمنده
که دیدبان تیپ 10 سیدالشهدا(ع) بود را دیدم. او از حضورم در آنجا تعجب کرده بود، و وقتی علاقه ام به حضور در جبهه را دید به تیپ 10 سیدالشهدا(ع) معرفی کرد. با گردان پیاده نینوا از تیپ سیدالشهدا(ع) در عملیات والفجر یک شرکت کردم. در شب اول عملیات، ما را به لشکر 16 زرهی مامور کردند. ما وظیفه داشتیم که از تانک ها مراقبت کنیم. روز دوم دشمن پاتک سنگینی زد. به سمت لشکر محمدرسول الله حرکت کردیم. بر ...
آخر و عاقبت رزمنده ای که به کلاه آهنی و جلیقه نجات علاقه ای نداشت
اما قبول کردم تا فقط برای مدت کوتاهی، کلاه آهنی روی سرم باشد، پشت خاکریز بودیم که یک دفعه دو سه گلوله توپ، نزدیک ما منفجر شد و گرد و خاک اطراف مان را فرا گرفت. نفهمیدم چی شد اما ناخودآگاه سرم را حدود 90 درجه چرخاندم، چند لحظه بعد که دود آتش فرو نشست، متوجه بچه ها شدم که همه با نگرانی به من نگاه می کردند، پرسیدم: چی شده؟ چرا به من زل زده اید؟! آنها با تعجب گفتند: اگر کلاه را ...
آزادگان دربند جلادانی چون داعش!
و واقعا صحنه ی خیلی ناراحت کننده ای بود که این همه عمر ما با هم بودیم و کنار هم بودیم و سختی ها و خوبی ها و خوشی ها و تلخی های روزگار را با هم چشیدیم، حالا از همدیگر جدا می شویم و شاید تا قیامت دیگر همدیگر را نبینیم و چه اتفاقاتی که بعد ها خواهد افتاد. از طرفی خوشحال بودیم که میخواهیم برگردیم و وارد وطن بشیم و خانواده و مردم کشورمان را ببینیم. وقتی تحویل بچه ها شدیم و اومدیم و از مرز ...
کلاس کنکور نرفتم/ در دامغان نمی مانم
اعلام نتایج کنکور و پیروزی در این ماراتن نفس گیر بیشتر بدانیم. خودتان را معرفی کنید؟ فاطمه عباسیان فرزند محمد رضا هستم انتظار رتبه دو رقمی کنکور را داشتید؟ باتوجه به تلاش های مداوم این چند سال و خصوصا سال آخر، همه مخصوصا دبیران عزیزم این انتظار را داشتند. خودم هم چنین انتظاری داشتم اما هفته های آخر کمی خسته بودم که خدا راشکر دوباره روحیه ام را بدست آوردم ...
چه زمانی تمدید بیمه نامه مهم می شود؟
پختن مادرم و فروش نان ها به در و همسایه به نوعی کمک حال پدر بودیم. من فرزند چهارم خانواده هستم. پدرم اعتقاد داشت یا باید درس خواند و دکتر شد یا باید به همان کلاس اول که الفبا را یاد گرفتی اکتفا کرد. در راستای همین اندیشه ابوی عزیزمان همه خواهر و برادرهایم را می توان گفت مدرک تحصیلی شان یک جا همه را جمع ببندی به سیکل هم نرسد. سرش را بالا آورد و لبخندی تحویلم داد و گفت یک شاگرد تنبل به ...