سایر منابع:
سایر خبرها
عبدولی: هنوز همه از من می ترسند
دادند و این کارشان عین ناجوانمردی بود. بعد از این امتیاز کشتی از دستم در آمد و باختم، بازهم خدارا شکر که توانستم مدال برنز بگیرم. امید نوروزی می خواست جبران کند بعد از اینکه من را آن گونه کست دادند، بچه ها گفتند ما بیاییم عکس این اتفاق را نشان دهیم، ابتدا امتیاز خطا بدهیم و سپس امتیاز خطا بگیریم اما دیدید که امید نوروزی می خواست این کار را انجام دهد اما 2 امتیاز به حریفش دادند. ...
کارکرد مبارزاتی او فوق العاده دقیق بود
را آوردم. بعد هم گریه کردند و گفتند: اگر حضرت زینب(س) در آن دنیا از من بپذیرند، حتماً از ایشان خواهم خواست شما را به خاطر اینکه به ما کمک کردید مورد لطف خاص خود قرار دهند. ما قرار است در ایران کار بزرگی را انجام بدهیم! بعد هم به من سفارش کردند وقتی دلم برای فرزندانم تنگ می شود، با برخورداری از الگوی عظیمی چون حضرت زینب(س)، صبر پیشه کنم. بعد از من پرسیدند: به چه چیزی نیاز دارم؟ گفتم: اینجا همه چیز ...
سروش جمشیدی: تکه کلام گل من ایده خودم بود
مصاحبه ای برای اعلام رزومه گرفته می شد من جلوی دوربین رفتم و با بی انگیزگی، مثل همیشه فرم های تکراری را پر کردم، چند جمله مقابل دوربین گفتم و ناامید رفتم. دو روز بعد دستیار آقای مدیری با من تماس گرفت و برای من بسیار شوکه کننده بود، من به دفتر ایشان رفتم و آن روز برای من خیلی مهم بود، می دانستم سر مهران مدیری خیلی شلوغ است و مطمئن بودم که برای نقش های کوتاه کسی را نمی بیند.وقتی به آنجا رفتم با روی باز ...
احمد نجفی: گرفتار جن و جِم شده ایم
. شما باید بدانید که در تلویزیون چه می خواهید. وقتی یک ماشین 5 میلیونی به 40 میلیون تغییر قیمت داده، آیا شما می توانید با 100 میلیون تومان یک سریال را تمام کنید؟ این ها همه یک زنجیره اقتصادی است. حالا با 40 هزار کارمند چه می خواهید بکنید؟ خروجی شما کجاست؟ وقتی بودجه تلویزیون همه به حقوق تبدیل می شود، فرصتی برای ساخت هست؟ وقتی مدام این تغییر مدیریت در حال انجام است، اصلا ما می دانیم با چه کسانی طرف ...
شیک ترین ورزشکار ایران در ریو+تصاویر
خودش تمرین می کرد. آن وقت ما کلا 4 پیست داریم که بچه ها از کمبود جا خفه می شوند! * یعنی بدون امکانات هم می شود پیشرفت کرد؟ با فخری، مربی مان که صحبت می کردیم به ما می گفت کارمان را انجام دهیم و مطمئنا مسئولین می بینند. هیچ گاه گلایه نکردیم و فقط شبانه روز کار کردیم و خیلی ها می گفتند شاید اگر هیاهو می کردید، بیشتر به شما می رسیدند. * با این شرایط اجازه می دهی فرزند ...
28 سال است با خاطراتش زندگی می کنم
آماده شنیدن هر خبری باشم. کمی بعد هم خبر شهادتش را به من دادند. من هم به شوهرم زنگ زدم و گفتم برای تشییع جنازه پسرت آماده شو. تا همین الان که 28 سال از شهادتش می گذرد، همیشه کارها و حرف ها و شوخی های حسین جلوی چشمم است و روز و شبم را با این خاطرات سپری می کنم. از رفتن و شهادتش پشیمان نیستم. چون فکر می کنم وقتی عمر تمام شده باشد و پیمانه پر شده باشد آدم باید برود. حالا چه بهتر که حسین برای دفاع از اسلام رفت. پیکر پاک حسینم قطعه 40 بهشت زهرا مدفون است. ...
شهید ابراهیم هادی و حاجات اهالی محل
...: یکی از مهم ترین کارهایی که درمحل(خیابان 17 شهریور) انجام شد ترسیم چهره ابراهیم در سال76 زیر پل اتوبان شهید محلاتی بود روزهای آخر جمع آوری مجموعه سراغ سید رفتم و گفتم: "آقا سید من شنیدم تصویر شهید هادی رو شما ترسیم کردین درسته؟" سید گفت: "بله! چطورمگه؟" گفتم: "هیچی، فقط می خواستم از شما تشکر کنم چون با این عکس انگار ابراهیم هنوز توی محل هست و حضور داره". سید گفت: "من ابراهیم رو ...
قاتل : به رفتار همسرم مظنون بودم
...، با کمک مادرش به بیمارستان منتقل شده است. وقتی از مادر وی تحقیق شد، گفت: ساعتی قبل دامادم با من تماس گرفت و گفت که حال زهره بد شده است. وقتی خودم را به خانه شان رساندم، زهره بیهوش بود. دامادم به من گفت که دخترم بعد از یک مشاجره با او حالش بد و بیهوش شده است. البته من متوجه آثار جراحت روی دست دامادم هم شدم. بعد از آن بود که امدادگران اورژانس را از ماجرا با خبر کردم. هر چند امدادگران گفتند که ...
بیوتروریسم در ایران توهم نیست
های کشتارجمعی به رژیم سابق بازمی گردد که در ارتش آموزش داده می شد و با عنوان کلی مقابله با تهدیدات ش.م.ر نامگذاری شد و بخش بیولوژیک آن فقط هشت صفحه بود. سال های متمادی حتی بعد از انقلاب، فقط همین جزوه بود که در اختیار مراکز نظامی قرار می گرفت. در واقع این موضوع در ایران بسیار گمنام و ناشناخته بود. به دلیل تخصص بنده در رشته ی میکروب شناسی، از همان سال های ابتدایی انقلاب به ترجمه و جمع ...
دردی که می تواند شما را معلول کند
بعدازاین اتفاق به شدت افسرده شده و اضافه وزن پیداکرده بود. برای ادامه تحصیل نیاز به معافی از سربازی داشت اما هر کار می کرد کسی بیماری و ناتوانی او را باور نمی کرد. تا اینکه خود من شخصا یک روز با او به نظام وظیفه رفتم و مدارک پزشکی او را نشان دادم و بیماری اش را توضیح دادم. بعد از معافیت از سربازی و قرارهای هفتگی در انجمن کم کم این آقا از حالت افسردگی درآمد و بعدا ادامه تحصیل داد و در استرالیا مهندسی ...
از بی مهری آخوند درباری تا مهر و محبت درجه دار شهربانی!
کبیر قمی می رفتند، قرآن می خواندند و کارهای تجارت شان را حل و فصل می کردند. حالا هیچ کدام از آنها نیستند و می خواهم مطمئن شوم لااقل یک نفر جایگزین آنها تربیت کرده ام. من هم اوایل به حرف پدرم گوش دادم. بعد از تمام شدن کلاس درس، می رفتم دکان کنار دست پدر. ولی بعد دیدم این دو با هم جمع نمی شوند. پدر جدیت مرا که دید سعی کرد، نظر بزرگان را برایم بیاورد که طلبگی صرف، نان نمی شود. ...
عراقی ایستاده شهید شد
جلسه ملاقات ایشان با امام، حضور داشتم. یادم است وقتی امام با قاطعیت تمام فرمودند: جمهوری اسلامی، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر دکتر سنجابی با حیرت گفت: مگر می شود؟ بعد کمی با هم صحبت کردند و دکتر سنجابی استدلال امام را قبول کرد و سپس خبر این ملاقات توسط خبرگزاری ها منتشر شد. یک روز در حیاط بودم که مرحوم آقای اشراقی داماد امام به من گفت: امام با شما کار دارند. خدمت امام رفتم و ایشان فرمودند ...
دفاع به سبک لاریجانی/ "دختر صفدرحسینی" وکیل مدافع پیدا کرد/ ادب وزیر زیر ذره بین
ایشان اعلام کرده بودند در نطقی که پیش از این در صحن علنی داشتند اعلام نکرده اند که ما سهممان را از سفره انقلاب می خواهیم. رئیس مجلس ادامه داد: بنده به یکی از اعضای هیئت رئیسه مجلس این ماموریت را دادم تا این موضوع را بررسی کند. لاریجانی ادامه داد: با بررسیهای انجام شده مشخص شد که ایشان این صحبت را نداشتند و اگر در رسانه ها این مطلب منتشر شده، صحت ندارد. ** لایحه ...
شهیدی که رعشه به تن منافقین انداخت
یک حکومت کمونیستی کودتایی، ناراحت شده اند. (در آن روزگار نمیری چهره غربی نداشت و همکار عبدالناصر بود) آن ها گفتند که این حکومت خلق است و حکومت دموکراتیک خلقی مورد تایید ماست و مارکسیسم علم مبارزه است! و با امپریالیسم که همان کفر است می جنگد! من از اینجا متوجه التقاط آن ها شدم، ولی به مخالفت برنخاستم. گفتم آرام جلو بروم، که هم بدانم چه افکاری دارند و هم اینکه اگر بشود آن ها را متوجه حقایق اسلام و ...
آیت الله مظاهری: گناه، نفس لوّامه را می کشد
خواستم اما چون پدرم گفته بود قبول کردم و دخترعمو را گرفتم و اتفاقاً آنچه باید داشته باشد، نداشت. اما به خاطر اینکه پدرم ناراحت نشود و آبروی این دخترعمو و پدر و مادرش نرود، به احدی نگفتم. پدرم زمین گیر بود و می خواست به کربلا بیاید. بالاخره پدرم را به کربلا آوردم و بعد هم پدرم مرد و رفتم دفنش کردم و الان آمدم با امام حسین خداحافظی کنم. خدمت به خلق خدا انسان را می رساند به آنجا که امام حسین جواب سلامش ...
آنچه مادران در مورد اوتیسم باید بدانند/ به رفتارهای اجتماعی کودک بعد از 2 سالگی توجه کنید
والدین اطلاعات کافی در مورد اوتیسم ندارند دانش آموزی داشتم که رفتارش عادی نبود. وقتی به مادرش گفتم بچه شما از جمع دوری می کند و خیلی آرام و ساکت است، باید او را به یک روانشناس نشان بدهید. مادر بچه سکوت کرد ولی فردای آن روز پدر دانش آموز به مدرسه آمد و با سر و صدای بسیار دعوا راه انداخت که به بچه من انگ روانی بودن زده ای. این تجربه تلخ دررابطه با دانش آموز دیگری هم برای من پیش آمد و بسیار ...
گاف عباس جدیدی: پس فردا که انکر و منکر به سراغم آمدند، باید جوابی داشته باشم / منتقدان کتابم، می خواهند ...
به گزارش 9 صبح، همان موقع، فارس درباره کتاب عباس جدیدی نوشت: در بیست و نهمین نمایشگاه بین المللی کتاب، کتابی با عنوان آموزش نماز و گزیده های اخلاقی و معرفتی با 88 صفحه خودنمایی می کرد؛ کتابی که نام آن مزین به مفهومی ترین و بنیادی ترین مسئله دین یعنی نماز است، اما نکته جالب توجه اینکه، کتاب وسیله ای برای تبلیغ ناشر مؤلف آن شده است. کافی است نیم نگاهی به کتاب داشته باشیم تا این مفهوم به ذهن متبادر شود که نویسنده بیشتر به دنبال تبلیغ خویشتن بوده است تا نماز. این رسانه و چندین کارشناس و رسانه دیگر هم به محت ...
گاف عباس جدیدی
وقایع اتفاقیه: شاید بتوان عنوان حاشیه سازترین کسی را که ناگهان به نوشتن روی آورده است به یکی از اعضای شورای شهر تهران داد؛ کسی که خیلی ها او را بیشتر با دو بنده کشتی به خاطر می آورند. اینکه یک کشتی گیر سابق و عضو شورای شهر پایتخت تصمیم بگیرد کتاب بنویسد به خودی خود جالب است و همان موقع یعنی در نمایشگاه کتاب بیست و نهم که خبر انتشار کتاب عباس جدیدی به گوش رسید خیلی ها را تا غرفه محل توزیع کتابش ...
می گفتند اعضای بدن برادرم را فروخته ایم
. چاره دیگری هم وجود نداشت؛ چون پزشکان تقریبا قطع امید کرده بودند. برای همین من از او خواستم به خاطر خودش و خانواده کاری انجام دهد که او هم پذیرفت جراحی شود اما بعد از آن بود که دیگر به هوش نیامد. بعد از عمل چهار، پنج روز را در آی سی یو بود و پس از آن اعلام مرگ مغزی کردند و برای طرح موضوع اهدای عضو آمدند. چه شد که تصمیم به اهدای عضو گرفتید؟ من با همسر برادرم صحبت کردم و او به من ...
ماجرای عنایت امام رضا به یک نجار
...: هر کدام از کارگران نجاری آقا عمو چیزی می گفتند و می خندیدند...! من هم همان طور که آخرین میخ های پنجره دو لت را می کوبیدم، به حرفهایشان با لبخند و رضایت گوش می دادم، حاج میرزا می گفت: تو واقعاً باید خدا را شکر کنی که یک همچین موقعیتی داری، اولاً برادر زاده اوستایی و اوستا تو را خیلی دوست دارد، ثانیاً سر کارگری و دستمزدت از همه بیشتر است و از همه مهم تر اینکه داماد ...
زندگی خصوصی محمدجواد ظریف/تصاویر
گفتند همه چیز تحت کنترل است ، هشدار می داد که موضوع در حال جدی شدن است. یکی دیگر از کارهای ظریف که می توان به عنوان موفقیت از آن نام برد، محقق کردن افسانه وجود شعر سعدی در سازمان ملل است. خودش در این مورد می گوید زمانی که در سن 21 یا 22سالگی وارد سازمان ملل متحد شدم، به دنبال این بیت می گشتم اما هیچ کجا نبود تا اینکه یک هنرمند اصفهانی از طریق خانم من به بنده اطلاع داد که من یک فرش پنج ...
کلیات شورای نگهبان غیرقابل خدشه است/ فراکسیون امید شناسنامه اصلاحات نیست/عامه مردم نمره خوبی به دولت نمی ...
داشته است، ممکن است این اتفاق بیفتد. عطریانفر: بله همین طور است. ارا مشارکت بالاست. **گفتن من سرهنگ نیستم؛ حقوقدانم شگرد تبلیغاتی روحانی بود فارس: در صحبت هایتان گفتید صبغه و سابقه آقای روحانی سیاسی و امنیتی بود ولی چرا در مناظره گفتند من سرهنگ نیستم؛ حقوقدانم . عطریانفر: این شگرد تبلیغاتی ایشان بود؛ چون ادبیاتی که جناب آقای قالیباف به کاربرد برای حال ...
سیره علما در زیارت امام رضا (ع)
اذن دخول و. .. به حرم مشرف شود . می گفت: یک روز صبح، آداب و مقدماتِ لازم را انجام دادم و به حرم رفتم. وقتی خواستم وارد حرم مطهر شوم، یکی از آشنایان را دیدم که از حرم خارج می شود. نزدیک آمد و با من بسیار گرم گرفت، ولی من که می خواستم اذان دخول بخوانم و با حال وارد حرم شوم، با او خیلی سرد برخورد کردم. بعد وارد حرم شدم و به نظر خودم زیارت باحالی کردم و از حرم بیرون آمدم و دیدم آن همسایه ...
پروین:از کریمی خواستم کنار تیم باشد
بنده فقط مربی تیم هستم و مسایل دیگر را مسوولان برگزاری مسابقه هماهنگ و پیاده می کنند ولی صحبت های مفصلی داشته ایم تا هیچ مشکلی وجود نداشته و همه چیز طبق اصول و درست و حسابی باشد. از من خواستند که در این بازی حضور داشته باشم و گفتند نکونام هم هست. با بچه های دیگر و بزرگان فوتبال هم صحبت کردیم و یک لیستی تهیه شد که امیدوارم همه آنهایی که می توانند بیایند در این بازی حضور یافته و انشاالله تیم خوبی ...
ارقام مطرح شده برای ایستاده ایم 2 حقیقت ندارد
بهترین ترانه ای بود که روی اثر قرار می گرفت. شما از سال 89 وارد کار حرفه ای شدید؛ کمی از آثار کار هایی که تا کنون تولید کردید، صحبت کنید. حسین حقیقی: سال 89 من کارم را با تیتراژ تئاتر شروع کردم و چند اثر دیگر نیز در آن حوزه داشتم اما هرچه جلوتر رفتم بیشتر آثار آئینی کار کردم پس از آشنایی با محمدرضا شفاه آثارم شکل حماسی پیدا کرد و به سمت انقلابی شدن پیش رفت. کارکردن با محمدرضا ...
درخواست قصاص برای برادر
فحاشی می کند. من به او گفتم دخالت نکند و برای اینکه او را نبینم و با او درگیر هم نشوم، دیرتر به خانه رفتم اما وقتی رسیدم دیدم برادرم جلو در است. او با میله ای آهنی به من حمله کرد و حسابی کتکم زد و طوری به سرم کوبید که چشمم آسیب دید بعد هم از محل فرار کرد درحالی که من خونین روی زمین افتاد ه بودم، وقتی به بیمارستان رفتم اول چشمم را جراحی کردند اما بعد از چند روز گفتند چون چشم کاملا تخریب شده عمل ...
شناسنامه ای مسلمان نباشیم
دکور خانه و ... چطور باید باشد، این طور نیست، ما نباید از این واقعیات دور بیفتیم. سلیمی در بخش دیگری از صحبت هایش با اشار ه به سوره حشر گفت: هفتمین آیه سوره حشر یک دستوری به ما می دهد که مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ آن کاری که پیامبر(ص) به شما می گوید الگو بگیرید و همان طور عمل کنید وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا و از چیزی که نهی می کند شما هم دنبال آن نروید، بعد می فرماید ...
شهادت شهید اندرزگو به روایت یک شاهد عینی
کردند که شهید اندرزگو خودش را به مردن زده و به محض اینکه آنها نزدیک شوند، همگی شان را به گلوله می بندد. نکته جالب توجه برای من همین بود که مأموران جرئت نمی کردند به او نزدیک شوند و ده دقیقه ای طول کشید تا خیالشان راحت شد که او فوت کرده است. بعد با بی سیم آمبولانسی را خبر کردند. پشت آمبولانس را باز کردند و جنازه را گذاشتند داخل آن و بردند. این ماجراها تا بعد از اذان مغرب طول کشید. بعد من رفتم به ...
قدیر روی بیت المال حساس بود و می گفت: باید فردای قیامت جوابگوی همین یک خودکار باشم/ شهادت قدیر با موشک ...
نباید فقط در حد یک قاب عکس در خانه باشند و باید به حرف و سیره شهدا عمل کرد تشیع جنازه اکثر شهدا شرکت می کردیم. زمانی که شهدای غواص را به تهران آوردند با اینکه عمل آپاندیس کرده بود و هنوز بهبودی کاملش را به دست نیاورده بود در تشییع شرکت کردیم و حس و حال عجیبی داشت. هر زمانی که شهیدی را می آوردند در مراسم تشییع آن شهید شرکت می کردیم. زمانی که شهدای غواص را آوردند با اینکه قدیر عمل کرده ...
کلاف سردرگم حادثه بوستان الغدیر/ برق آبنما پسرم را کشت
گزارش ها حاکی از آن است که این پسربچه 13ساله برای خارج کردن توپ وارد آبنما شده و دچار برق گرفتگی و سوختگی ناشی از آن می شود؛ اما گزارش دیگر مبنی بر آن است که بعد از افتادن توپ به داخل آبنما، علی قصد ورود به آن را داشته که توسط دو کودک دیگر داخل آب هل داده می شود و بر اثر برخورد با جسم سخت فوت می کند. با این حال هیچ یک از این گزارش ها هنوز تأیید نشده است و باید پزشکی قانونی بررسی های خود را انجام ...