سایر منابع:
سایر خبرها
خودم با گریه رفتم؛چطوردیگران را بیاورم و سیاه بخت شان کنم؟
وعده و وعیده های زیادی داده شد.اما آن طور که باید حمایتی صورت نگرفت و حتی کار به جایی رسید که شما در آستانه المپیک و در مقطعی گفتید که از حضور در این رقابت ها انصراف می دهید. واقعا شرایط بدی بود اما من چون سهمیه المپیک را گرفته بودم و این سهمیه به نام خودم بود و وظیفه خودم می دانستم که بروم. قبل از المپیک خیلی تحت فشار بودید. متاسفانه بله.من از یک سال قبل نه ...
گفتگوی خواندنی و باحال با حسن معجونی +عکس
ترجیح می دهید؟ جوان ها... با جوان ها رابطه خوبی دارم. با آن ها صحبت می کنم. انگار بچه هایم هستند. گاهی اگر می بینم اشتباهی می کنند، اذیت نمی شوم، اما اگر همان اشتباه را افراد هم سن خودم انجام دهند، می تواند دیوانه ام کند. - این جوان ها بیشتر دوست هستند یا فضای کار باعث می شود که این طور باشند؟ خب اغلب دوستی های من به نوعی در کار شکل گرفته... فکر می کنم یک بده و بستان ...
جشنواره عمار می تواند یکی از معروفترین جشنواره های دنیا شود/ انقلاب اسلامی ایران با انقلاب های دیگر فرق ...
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس ، نشست خبری دستاوردهای سفر میگل لیتین ، فیلمساز مطرح ضدکودتای شیلیایی که به عنوان میهمان ویژه بخش بین الملل جشنواره مردمی فیلم عمار به تهران آمده است، روز گذشته در محل منزل و موزه شهید رجایی برگزار شد. لیتین در ابتدای این نشست خبری با تشکر از دعوت جشنواره عمار برای حضور در ایران گفت: در چند روزی که در ایران بودم، مهمان نوازی و رفتار خوبی با من ...
خدا از کسی که "فیلم" من را منتشر کرد نگذرد
دارم به سوریه بروم و داعشی ها را نابود کنم. منتظرم مسئولان اعلام کنند و هر زمان که این کار انجام شد راهی سوریه می شوم. و صحبت پایانی. از شما و همه مردم ایران که برای من دعا کردند تشکر می کنم. امیدوارم توانسته باشم لطف آنها را با این مدال برنز جبران کرده باشم. ضمن اینکه از آقایان حسنوند، لطفی نسب و کریم پور هم سپاسگزاری می کنم. ...
محسن کیایی: هنوز مادرم از مصطفی برایم نقش می گیرد!/ کل کل برادران کیایی در خندوانه+فیلم
دو را رد کرده بود، رو به جناب خان گفت: استعداد تو از این دو نفر بیشتر است؛ برای همین می توانیم با هم قرارداد ببندیم. این صحبت ها که حسادت محسن و رامبد را برانگیخته بود، برای لحظاتی ادامه داشتند تا اینکه نوبت به لبخند 10ثانیه ای و اعطای لوح یادبود خندوانه رسید. به این ترتیب، قسمتی دیگر از خندوانه با حضور این دو برادر و آرزوی شادی و سلامتی آنها برای همه مردم ایران به پایان رسید. گزارش از فاطمه شهدوست برای دیدن فیلم اینجا کلیک کنید انتهای پیام/ ...
اظهارات دامادی که پدرزنش را کشته/ من فقط از خودم دفاع کردم؛او حالش دست خودش نبود
بچه را نجات دادند. چند روزقبلش هم انگشت همسرم را شکسته بود. او حتی خانواده اش را نیز کتک می زد. از اینکه همسرت کار می کرد، ناراحتی بودی؟ از اینکه دیروقت به خانه می آمد، ناراحت بودم. قبول این موضوع برایم سخت بود.
خسرو معصومی: سینما جای تفنن و شهرت نیست
معصومی را باید از زمره کارگردانان باسواد سینمای ایران دانست و با او درباره خیلی چیزها صحبت کرد. در فیلم های شما قصه های واقعی دیده می شود، آیا این داستان ها ریشه در رویا هایی دارد که شما در کودکی داشتید؟ هیچ موضوعی نیست که نشات گرفته از رویاهایمان نباشد. از همان بچگی سینما برایم یک رویا بود، رویایی که دستیا بی به آن خیلی سخت بود اما با علاقه و تلاش توانستم به آن برسم. البته نه به صورت کامل! به رویاهایم رسیدم اما به سرانجام نه! علاقه به سینما چگونه در شما شکل گرفت آن هم در دهه 30؟ بهشهر در دهه 30 که من به دنیا آمدم دو تا سینما داشت، یکی به نام شهنا و دیگری سینما کاپری. این خیلی مهم بود که در یک شهر کوچک کارگری دو تا سینما فعال باشد. تماشاچی سینما آن سا ل ها خیلی زیاد بود. یادم هست مردم ساعت ها در صف می ماندند تا بتوانند یک فیلم را تماشا کنند، همه اینها باعث شد تا سینما برایم مهم شود چون بخش زیادی از رویاهایم را در فیلم ها می دیدم. یعنی سینما زمینه خیال پردازی را در شما تقویت می کرد؟ بله! موتور خیال پردازی ذهن مرا روشن می کرد. برای رسیدن به دنیای سینما رویا پردازی می کردم. مدام فکر می کردم باید چکار کنم که کارگردان سینما شوم. در آن دوره فیلم های سینمایی نقش زیادی در انتخاب های ما داشت و علاقه ما را به برخی چیزها زیاد و کم می کرد، سینما و کتاب انگیزه زیادی به ما می داد. بخصوص برای ما که در شهرستان بودیم و امکانات زیادی نداشتیم. امکانات کم بود اما به نظر می رسد آدم ها عمیق تر فکر می کردند. بخشی از آن مربوط به دنیای فناوری است که در آن زمان نبود. تلفن تنها ابزار ارتباطی مردم با هم بود آن هم به شکل محدود. آن زمان حتی تلویزیون هم کم بود. یادم می آید در شهر ما چند خانواده که دستشان به دهانشان می رسید، تلویزیون داشتند. برای همین سینما برای مردم خیلی جذاب بود چون داستان های خیالی خود را بر پرده سینما می دیدند. اما الان گوشی های موبایل حکم سینمای کوچکی را دارد که همیشه همراه آدم هاست. فیلم های کوتاه در گروه های اجتماعی منتشر می شود که برخی از آنها آن قدر خوب است که مثل یک فیلم مناسب بیننده را راضی می کند. اما در دوره ما سینما دست نیافتنی بود. به نظر می رسد همین دست یافتنی بودن، بیشتر چیزها را دم دستی و سطحی کرده است. من با این نظر موافق نیستم. بچه های امروزی خیلی باهوش تر هستند و جوان ها نگاه عمیقی به پیرامون خود دارند. در گذشته اخبار خیلی دیر به دست ما می رسید و ما بیشتردر بی خبری زندگی می کردیم. اما الان هر اتفاقی که در هر گوشه دنیا رخ می دهد بسرعت به گوش همه مردم دنیا می رسد و این خیلی خوب است. اما اگر به فیلم های سینمایی نگاه کنیم آثاری که مثلا در 15 10 سال قبل ساخته می شد، داستان هایی را بازگو می کرد که تلنگری بود به ذهن تماشاچی اما الان داستان های سینمایی خیلی عادی شده است. کارگردانانی که در بخش هنر و تجربه فعال هستند، فیلم های خیلی خوبی می سازند. زاویه دید ها خیلی تغییر کرده و کارگردانان امروزی خیلی راحت حرف هایشان را به تصویر می کشند. از نظر فنی و امکانات هم که خیلی بهتر از گذشته است. اما نسل من با نسل جدید یک تفاوت دارد و آن سختکوشی است. ما خیلی تلاش می کردیم که فیلم بسازیم اما اکنون فیلمسازی اصلا سخت نیست. با دوربین موبایل هم می توان فیلم ساخت. اما آن زمان ما باید ماه ها پولمان را جمع می کردیم تا می توانستیم نگاتیو هشت میلی متری بخریم و با آن چند دقیقه فیلم بسازیم. باید خیلی دقت می کردیم که خراب نشود چون اگر خراب می شد همه زحمت های ما هدر می رفت. اکنون همه چیز دیجیتال شده است، می توان بارها فیلم گرفت، پاک کرد و دوباره ضبط کرد بدون صرف هزینه و... این آسان شدن، مضراتی دارد که مهم ترین آن پایین آمدن دقت است. سختی کار باعث می شد که ما در تجربه اول به خیلی چیزها برسیم که جوانان امروزی شاید بعد از ساخت 10 فیلم به آن می رسند. فضای کارگری را در فیلم هایتان خوب و تاثیرگذار به تصویرمی کشید، آیا تجربه ها و دیده های خود را در سینما بازگو می کنید؟ من در کنار آدم های فیلم هایم زندگی کرده ام ،گرفتاری ها و علاقه مندی های آنها را می شناسم. شخصیت های فیلم هایم کسانی هستند که به زندگی آنها کاملا اشراف دارم. به نظرم در سینما باید سراغ آدم هایی رفت که آنها را می شناسی، ا ...
لیلا رجبی: اگر خارجی نبودم بی غیرت خطابم نمی کردند/ پشیمانم در المپیک مسابقه دادم!
لیلا رجبی که سابقه حضور در المپیک لندن هم داشت برای بار دوم به المپیک اعزام شد. در این رقابت ها او نتوانست رکورد های قبلش را تکرار کند و در همان دور اول حذف شد اما متاسفانه حواشی بعد از عملکردش و به کار بردن کلمه بی غیرت در مورد او بیشتر از همیشه مورد توجه قرار گرفته است. لیلا رجبی و همسرش پیمان رجبی روز گذشته با حضور در خبرگزاری آنا، در مورد المپیک و حاشیه هایی که بعد از آن که برای وی ایجاد شد صحبت کرد. * از المپیک ریو و ر ...
بفرمایید چند درجه هیجان!
...> تلفیق برای نوآوری امید خسروی یکی از دو مجری این برنامه است که در لحظات پرهیجان با شرکت کننده های اصلی همراه شده و خود در دل ماجراها و ورزش های هیجان آور برنامه حضور پیدا می کند. وی در تعریف شرایط ضبط این کار و سختی های آن می گوید: من 14 سال است که در تلویزیون مشغول فعالیت هستم و در این سال ها تدوین و کارگردانی برنامه هایی را در شبکه های مختلف عهده دار بوده ام؛ لذا با سختی ...
قاسم رضایی: حریفان را دست کم گرفتم
توانستم مدال برنز بگیرم، همه مربیان حتی دکتر ساسان که مربی تغذیه تیم بود، اشک شوق ریختند. این خوشحال کننده بود که پایان کار کشتی فرنگی به مدال ختم شد. من نهایت تلاش خودم را کردم و دو تا باراندازی که به حریف زدم، غیرت کردم که با دست پر برگردم. خدا را شکر همه چیز دست به دست هم داد تا برنده شوم. منظورت از این که گفته بودی آزادکاران به کشتی فرنگی ورود نکنند چه بود ؟ زمانی که از ریو به کشور ...
به خاطر عشقم به پرسپولیس به بوندس لیگا نرفتم
سرویس ورزش جوان ایرانی مهمترین و داغ ترین اخبار ورزشی: به گزارش افکارنیوز ، رضا حقیقی که چند وقت اخیر را در لیگ تایلند بازی کرده قصد دارد پس از بررسی پیشنهاداتی که دارد، تیم جدیدش در لیگ برتر را معرفی کند. وی اعتقاد دارد که جدا شدنش از پرسپولیس تصمیم اشتباهی بوده و حالا در پی بازگشت به این تم پرطرفدار است. حقیقی در صفحه اجتماعی خود نوشت: ...
چخوف هم می تواند عده ای را دلواپس کند
می آمد، به طوری که همه صحنه کلا ناپدید می شد. من با دیدن آن اجرای ایوانف و فیگور و فیزیکی که از ایوانف در آن اجرا دیدم که یک آدم سنگینی بود و خودش را روی صحنه می کشید، آن تصویر در ذهنم ماندگار و ثبت شد. اصلا پیش از آن نمایش نامه ایوانف را نخوانده بودم. گذشت تا به سال 89 بعد از اجرای 17 دی رسیدیم. عید 89 فکر کردم ایوانفی که چهار سال پیش دیدم را بهتر است بخوانم تا بدانم اصلا چیست؟! شروع ...
صداوسیما به عمد می خواهد زن ایرانی را عقب نگاه دارد
تحرک و ورزش در جوانی اشاره داشتند. اما قدر مسلم این است که سالمند نیاز به حمایت دارد و این حمایت از طریق ایجاد مراکز بهداشتی درمانی خاص سالمندان و ایجاد مراکز تفریحی - ورزشی ویژه سالمندان می تواند محقق شود. تجربه سرای محله می تواند نمونه خوبی باشد که سالمندان در آن گرد هم آمده و دستکم با هم به صحبت و درددل بپردازند. این بخشی از تنهایی آن ها را پوشش می دهد. بنابراین همه برنامه ریزی های ما باید معطوف ...
تصاویر:سفرنامه غرب اروپا(20) دیدار با جناب خان!
دربعضی ازرمان های فرانسوی خوانده بودم که محل قرارعشاق بود. معبد پانتئون بزرگان فرانسوی بسیاری را درخود جای داده بود. از ولتر و روسو گرفته تا ماری کوری و مالرو و... بعد ازدیدن ساختمان معبد وکلیسایی که درآن نزدیکی آن قرارداشت به خانه برگشتم. 18آوریل 30/2016 فروردین1395 به دیدن خانم توفیق رفتم. این بار مردجوان سیاهپوستی هم داخل فروشگاه بود. خانم توفیق گفت که آقای خان تا ...
ترفند عجیب هالیوودی پسر جوان برای دزدیدن بنز و BMW
دنبالش بروم او را ترک می کردم و خودم را به پارکینگ می رساندم و خودرو را سرقت می کردم و خودروی مسروقه قبلی را جا می گذاشتم. پیش از این هم گیر افتاده ای؟ بله، این سومین بار بود که گیر می افتادم. دفعه اول، زمانی که اولین سرقت را انجام دادم چند روز بعد پلیس به پلاک خودرو ظنین شد و با استعلام درباره پلاک، جعلی بودن آن برملا شد. در اولین سرقت بازداشت شدم ولی با رضایت صاحب خودرو و با ...
پزشکان سوگند می خورند کارشان را درست انجام دهند، نه مجانی
برنگردم فکر نکردید آنجا زندگی بهتری خواهید داشت؟ نه. اینجا هم زندگی من خوب و عالی بوده و من راضی هستم. زمان جنگ کجا بودید و چه کاری انجام می دادید؟ من زمان جنگ جراح بودم از سال های اول دوره جراحی همراه تیم های اضطراری می رفتم در جبهه.خیلی هم خوشحالم که توانستم در آن مقطع کمک کنم. کدام جبهه ها حضور داشتید؟ همه جبهه ها بودم.غرب، جنوب استاد ...
سرقت مسلحانه یک مأمور متخلف از مغازه گنج یاب فروشی
با حضور دو مستشار پای میز محاکمه ایستادند. در این جلسه شاکی بار دیگر شکایت خود را مطرح کرد و به هیأت قضائی گفت: وقتی مشتری ام می خواست دستگاه را پس بدهد اما من آن را پس نگرفتم، شب به همراه دوستش به دفتر کارم آمد. در ابتدا دوستش به عنوان مشتری وارد دفترم شد. وقتی داشتم با او صحبت می کردم، ناگهان مشتری قبلی ام وارد شد و با یک اسلحه مرا تهدید کرد. آن جا بود که متوجه شدم آنها با هم همدست ...
احسان عبدی پور: نمی دانستم سلفی در تلویزیون ممنوع است!
رفته بودم و برنامه ای برای این سریال نداشتم. بعد از اینکه وارد چرخه ساخت شدم، متوجه شدم محدودیت های خاصی در تلویزیون وجود دارد. مثلا نمی دانستم که نمی توان گرفتن عکس سلفی را در سریال نشان داد! البته مشکل من در تلویزیون با مدیران رده بالا نیست بلکه با آن ناظر پخشی مشکل دارم که نگاهی کاملا اداری به اثر دارد. در چرخ فلک بیشتر به دنبال چه نگاهی بودید؟ چرخ فلک در همه اپیزودهای ...
داستان پیوستن کُردها به داعش/الکساندر ملیگرو-هیچنز و رنج علاالدین
خارج کرکوک که یکی از خطوط مقدم جبهه در علیه داعش در عراق به شمار می رود. فرماندهان کرد ظاهرا آرام به نظر می رسیدند. رئیس پایگاه آنجا به ما گفت که از زمان آغاز حملات هوایی به رهبری ایالات متحده در سال 2014، داعش نتوانسته است هیچ گونه حمله ی جدی در این منطقه صورت دهد. او گفت: همه می بینیم که تعداد حملات خمپاره ای بسیار کم است، فقط برای اینکه به ما یادآوری کنند که در آنجا حضور دارند." در برخی موارد ...
خانم گل! نتیجه آزمایش شما منفی است
همکارش پرسید: میشه جواب آزمایش خانم گل رو بگی؟ همکارش بعد از چند ثانیه گفت: خانم گل جوابش منفی است و حالا همه ماجرا... . یک ماجرای کاملاً واقعی زیر پوست همین شهر مدت ها بود که خاطرات این اتفاق تلخ را فراموش کرده بودم. سال ها طول کشید و مدام با خودم تکرار کردم که این خاطرات اگر هضم یا حذف نشود بلای زندگی آینده ام می شود پس تمام تلاشم را کردم تا حذفش کنم. انگار یکی از سال های ...
دنیای علی را رنگ بزنید
...> هیچ حرفی برای گفتن نداشتم، فقط دستش را گرفتم و قول دادم هر جور شده از این وضعیت نجاتش دهم. وارد اتاق که می شویم علی به دو مدال و حکم قهرمانی که به دیوار اتاق زده اشاره می کند و می گوید: عاشق ورزش هستم و این مدال ها را برای مسابقات ژیمناستیک گرفتم، اما کشتی رو بیشتر دوست دارم و دلم می خواهد سعید عبدولی را از نزدیک ببینم. به سوری خانم و بچه هایش قول می دهیم در اولین فرصت و با ...
بازیگران در سکانس آرزو !
تلخ با من صحبت کرد و قرار بود کاری با هم انجام دهیم. این نخستین وسوسه هایی بود که به سینما داشتم ولی هیچ گاه جدی به این موضوع نگاه نمی کردم تا زمانی که سریال روزی روزگاری پخش شد و بازی خسروشکیبایی یکی از انگیزه هایم برای ورود به حوزه بازیگری شد. درنخستین فیلمی که بازی کردم گویی منتظر اتفاقی بودم که با خسرو شکیبایی، جمشید مشایخی و ناصر تقوایی کار کنم و این اتفاق در کاغذ بی خط افتاد که یکی از بهترین ...
بهروز بقایی: یک بار مرده ام!
بهروز بقایی که به تازگی با سفرنامه های خندوانه به تلویزیون برگشته بخش مهمی از خاطرات دهه شصتی هاست. با مجموعه هایی مثل همسران، دنیای شیرین و دنیای شیرین دریا خیلی از ما خاطره ساختیم و وقت مان را پر کردیم. بهروز بقایی بعد از سال ها دوری از دلایل دوری اش برای ما گفت و اینکه چه اتفاقاتی در این مدت برایش افتاده است. او شاعر هم هست و شعرهای عجیبی دارد و بخشی از آنها را برای تان خواهیم نوشت. جالب است بدانید بهروز بقایی یک بار تا دم مرگ رفته و حرف های زیادی برای گفتن دارد. ...
روایتی داستانی از روزهای آغازین تهاجم عراق به شهرهای بی دفاع کشورمان
را می خواندم که هیچ کسی قادر به خواندنش نبود؛ احساس می کردم طاهره با اختیار خودش همه گذشته اش را فراموش کرده است. حالا در مدت این همه سال، روزگار من این گونه می گذرد؛ گهگاه می روم عراق، می روم سراغ طاهره، از دور نگاهش می کنم. گاهی خودم را هم نشانش می دهم و احساس می کنم نگاه او از دیدن من جان می گیرد. گاهی هم بعد از دیدنش خودم را پنهان می کنم و متوجه می شوم که با نگاهش مرا دنبال می کند ...
ما 170 سال دفاع مقدس داریم نه 8 سال!
200 یا 300 سال پیش شکل گرفت، در آنجا بودند. بعضی ها هم به آنجا می گویند: دلباز! پدربزرگ و پدرم در جنگ جهانی دوم به آبادان مهاجرت کردند، ولی خودم تا قبل از جنگ ایران و عراق هیچ وقت دلوار را ندیده بودم، هر چند همیشه یک جور حس نوستالژی به آنجا داشتم و دلم می خواست بروم و ببینم. عمه ام در بوشهر و اقوام ما در دلوار بودند و پدربزرگم همراه با مرحوم عمویم، عمو ابراهیم هر سال از آبادان به بوشهر سفر می کردند ...
حرف های خواندنی ساره بیات و عکس های دیدنی ساره بیات
داشتم که کار کنم اما هیچ کدام از فیلم نامه ها آن حس رسالت و تعهدی که من دنبالش بودم را برانگیخته نمی کردند. فکر می کنم این اتفاق برای خیلی از افراد حاضر در فیلم عادت نمی کنیم افتاد چون ما آن قدر در این فیلم روی جزییات دقیق کار کردیم که بعد از اتمامش متفق القول بودیم کارمان را کرده ایم و اصلا انگار اشباع شده بودیم. معمولا در مرور کارنامه یک بازیگر برایش یک صفت ثابت شاخص درنظر ...
روایت قالیباف از شهید مهدی باکری/سلفی محسن مسلمان و کادر تدارکات/وزیرارتباطات و رئیس برتر یک شرکت فناوری ...
شهردار بود. چند ماه کارآموز بودم بعد یکی از کارمندان که بازنشسته شده بود من جای اون مشغول شدم. شش ماه بعد جناب شهردار استعفاء کرد و رفت جبهه. بعد از اینکه در جبهه شهید شد یکی از همکاران گفت :توی اون مدتی که کارآموز بودی و منتظر بودیم که یک نفر بازنشسته بشه تا شما را جایگزین کنیم، حقوقت از حقوق جناب شهردار کسر و پرداخت می شد. این درخواست خود شهید بود حسن شمشادی خبرنگار ...
خندوانه در دورهمی خط قرمزها!/واکنش مهران مدیری از سانسور شدید دورهمی
آمده تا جذابیت بیشتری به برنامه بدهد؛ عروسکی با لهجه جنوبی که همراه رامبد جوان با مهمانان خوش و بش و گاهی آوازه خوانی می کند، ولی گاهی در قالب طنز از حد و حدود می گذرد و به بهانه اینکه عروسک است هرچه می خواهد می گوید مثلا در برنامه ای که ثریا قاسمی بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون دعوت بود جناب خان (هرچند عروسکی ساده است ولی در قالب و تن صدای یک مرد کامل صدا حضور دارد) جوگیر فضا و مهمان شده بود و به ...
بازی سیاست در زمین موسیقی
؟ علیزاده: من چندان تمایل ندارم که وارد بحث جشنواره موسیقی فجر شوم چرا که درباره این موضوع زیاد صحبت کرده ام. از سوی دیگر این موضوع خیلی کار راحتی است که همه مسئولیت ها را به یک جهت سوق دهیم. نمی دانم شاید هم این کار از روی ناچاری است اما سوال بزرگی که فکر می کنم باید مطرح شود این است که اصلا هدف جشنواره موسیقی فجر چیست؟ در این منظر و در همه جشنواره هایی از این دست ما یک بخش سیاسی و یک ...
از دخالت "سامی یوسف" تا "کالای ایرانی" در ازدواج/ من برای حفظ زندگی ام جنگیدم / بزرگترین مشکلم تنهایی است
. یک نکته ی دیگری که باعث شد تا من به این ازدواج راضی شوم، بحث اعتماد بود که دوست داشتم به این فرد اعتماد کنم تا بعدها بهانه ای برای عدم اعتماد نکردن به یک شخص نسبتا مذهبی در دلم نماند. ائل: برویم سر بحث خواستگاری و ازدواج و ادامه ماجرا... بعد از اینکه به خواستگاری آمدند بر خلاف رسم فامیل که برای آشنایی بیشترمدتی صیغه محرمیت خوانده می شد، خیلی سریع به خاطر عجله خانواده همسرم ...