سایر منابع:
سایر خبرها
درجست وجوی قاتل زنان تهرانی - 49 زن قربانی این مرد هوس باز
خیابان انقلاب تا آزادی تردد داشته اند و کیف یکی از زنان نیز در پیاده روی میدان انقلاب پیدا شده بود. پس شکی نبود که قاتل در این مسیر طعمه هایش را شکار کرده است. خوب یادم هست 19بهمن بود که با دست پر پیش رئیس رفتم و درخواست کردم خودرویی در اختیارم بگذارد تا بتوانم از خیابان آزادی تا امام حسین(ع) گشت بزنم. من در آن موقع ستوان 2 بودم و کم تجربه به همین خاطر وقتی گفتم رد قاتل را زده ام و می توانم دستگیرش ...
به خانه یکی از دوستان بی سروپایم پناهنده شدم / آنها پیشنهاد بی شرمانه ای به من کردند
خاله 21 ساله اش ازدواج کردم. همسرم نیز معتاد بود و ما گرد بساط بدبختی حلقه می زدیم و به باوری غلط خودمان را می ساختیم. حدود پنج یا شش ماه از این ماجرا گذشت. هزینه های خرید مواد خیلی سنگین بود. با دوستی که عامل بدبختی هایم بود دست به سرقت می زدیم . اولین بار خیلی می ترسیدم ،اما این ترس هم از بین رفت و دیگر برای خودم یک پا دزد حرفه ای شده بودم. شب ها در کوچه پس کوچه ...
چخوف هم می تواند عده ای را دلواپس کند
داریم دست می زنیم؟! چون حتی آن اجرا نیاز به کارگردان نداشت. پشت میز نور یک نفر نشسته بود فقط کلید Go را فشار می داد. کریستف (رئیس فستیوال) می گفت فکر می کنم حرکت بعدی فستیوال، سال بعد باید این باشد که بیاییم شکسپیر چهارپرده ای مدل قرن هجدهم را اجرا کنیم. چون الان اجراکردن آن در این دوران با این اجراهایی که همه چیز تئاتر را دارند نفی می کنند، به اندازه همین کارها آوانگارد است. پسیانی: یا ...
زن بی نوا اسیر اقدام وحشیانه مرد مست پس از خوشگذرانی های شبانه
. مادرم که به خانه آمد انگار که ذوق کرده باشد گفت مژده بده نرگس! گفتم مگه چی شده؟! گفت: عصمت خانم تو رو برای برادرش خواستگاری کرد و امشب هم قراره رسماً به خواستگاریت بیایند. دل تو دلم نبود، فکر و خیال های جورواجور ولم نمی کرد. سپهر را اصلاً نمی شناختم ولی با شناختی که از عصمت خانم داشتم نسبت به او هم احساس خوبی پیدا کردم... بالاخره شب شد و سپهر به اتفاق پدرو مادر و خواهرش عصمت ...
حمله دوباره کی روش به برانکو: هنوز منتظرم آن آقا عذرخواهی کند
خانه سه امتیاز را بگیریم. در درجه اول به قطر تبریک می گویم و بازیکنانشان به خاطر عملکردشان اما اجازه بدهید به بازیکنان خودم تبریک بگویم که درون زمین فوق العاده عمل می کنند. سرمربی تیم ملی ایران در مورد بازی سخت مقابل چین که تهاجمی بازی می کند ، گفت: فقط یک هشدار می خواهم به تمام دوستانه رسانه ای بدهم اگر فکر می کنید بازی با قطر دشوار بود بازی با چین سخت تر هم هست. ژاپن در خانه امروز شکست ...
سایه مرگ
به گزارش جام جم آنلاین ، دل دل می کرد به خانمش بگوید دیرش شده و بچه اش تنهاست یا نه؟ می ترسید اگر بی اجازه برود خانم ناراحت شود و اخراجش کند. در همین فکرها بود که مرجان خانم وارد آشپزخانه شد. سیما گفت: خانم من می تونم برم؟ مرجان نگاه متعجبانه ای به او انداخت و گفت: الان؟ مگه نمی بینی مهمونا هنوز هستن؟ من تنهایی باید ازشون پذیرایی کنم؟ ظرف ...
با "مادر سپاه" آشنا شوید + تصاویر
جوان خریدند... خانم احمدی حرف خانم همسایه را قطع کرد و گفت: چرا اینها را می گویی؟ اصلا اهمیت ندارد دوست ندارم مطرح شود! داستان بسیار جالب شد. بعد از کمی صحبت، فهمیدیم خانم احمدی چندین سال است که در این محل به عنوان بزرگترین خیر کار می کند. تا جایی که حتی برای چندین زلزله در کشور 3 کامیون کالا فرستاده و هیچ چیزی برای خودش نخواسته است. در ضمن خانه اش را هم وقف کرده است. با این گفته ها ...
زندگی در تهران چه کیفیتی دارد؟
فایده ای نداشت. زمین و خانه و زندگی ام را رها کردم آمدم تهران. در میدان تره بار بزرگ تهران کار می کنم. خدا را شکر به کسی محتاج نیستم. علی 2سالی می شود که در کنار پسرعمویش کار می کند به امید این که روزی کشاورزی حالش بهتر شود و او به شهرش برگردد. اگر شما به جنوب شهر بروید، مناطقی را می بینید که مشخص است وضع زندگی، پوشش و خوراک مردم مناسب نیست. در مقابل در شهر با خودرو هایی رفت وآمد می کنند ...
چاوشی: من تافته جدابافته ای از دیگران نیستم
اینکه شعری از آثار کلاسیک را بخوانم، نگاه شان نمی کنم. مشخص است از اشعار کلاسیک بزرگان شعر با صدای محسن چاوشی، برداشت های امروزی تری می توان در سطح جامعه داشت. یک بار دیگر هم گفتم که ما با روایت های زندگی های امروزیمان سراغ آن شعر ها می رویم و می بینیم دغدغه های انسان چقدر ازلی و ابدی هستند. پس دیروز و امروزی وجود ندارد. فقط نحوه بیان این مضمون ها شاعران را از هم جدا می کند ...
با رفتن از پرسپولیس یتیم شدم
قرارداد ولی بازم دلم با عشقم بود. اینا یه سری حرفایی بود که تو دلم مونده بود و دوست داشتم بگم ولی می دونستم که خیلی ها باور نمی کنن ولی اشکال نداره. چه همه اونایی که میان کامنت فحش میذارن رو دوست دارم، چه اونایی که نسبت به من ارادت دارن. فقط تنها آرزوم اینه که دوباره پرسپولیس بازی کنم ولی مطمئنم خدا هوامو داره. شما هم دعا کنید. حقیقی با فاصله چند ساعت و این بار تحت ...
تنهایی؛ باری که تک فرزند به دوش می کشد
و می گویم اگر دهه شصت به دنیا آمده بودی و تجربه خانه و کلاس درس شلوغ را داشتی حتما آرزو می کردی کاش تک فرزند بودم. تنها یک دهه فاصله داریم اما من در خانواده ای پر جمعیت دنیا آمده ام و سهم تو تک فرزندی شده است. می پرسم تا به حال به این فکر کرده ای که اگر ازدواج کنی چند فرزند می خواهی؟ با شوق می گوید: حداقل 3 تا تا دور برم تا مدت ها شلوغ باشد و سرگرم باشم بچه هایم احساس تنهایی نکنند و ...
گفت و گو با حسن معجونی ، بازیگری که دوست دارد به گیاه تبدیل شود!
اتفاقی افتاده، ریش گذاشتید... ناگهانی بود این رفتن یا این که... قطعا کسانی این روزها دل تنگ حسن معجونی می شوند، ولی او نیست... یک جوری دریغ کردن شاید. از چه زمانی این طور شدید؟ بنابراین احتمالا بچه شر و شلوغی نبوده اید... نخواستید یا نشد یا نخواستند... ...
دنیای علی را رنگ بزنید
خاطر نم ترک برداشته و ریخته، خانه ای که در این گرمای کلافه کننده حتی یک پنکه در آن نمی بینی و فقط کافی است چند دقیقه بنشینی تا عرق روی پیشانی ات بنشیند. وارد خانه که می شویم سوری خانم مهربان با لبخندی که معلوم است مدت ها از لبانش دور بوده به استقبال ما می آید، از آن زن های خونگرم و ساده دل روستایی است که این روزها با 4 بچه که کوچک ترین شان علی است، یک تنه بار زندگی اش را به دوش می کشد ...
فرمانده،تکاوری واقعی و پدری مهربان!
بنده مدت 21 ماه در یگان تفنگداران دریایی سپاه خدمت کرده ام و به مدت یک ماه سرباز شخص خود سردار بودم ،با جرات میتوانم بگویم سردار بهترین فرمانده ای بود که در تمام طول خدمتم داشتم، شیرمردی بود که تنها و بدون مهمات با یک قایق نظامی به ناو های رزمی آمریکا نزدیک می شد،از هیچ چیزی ترس نداشت و شجاعتش در یگان زبانزد همه بود. در منطقه همیشه لباس رزم به تن داشت،یعنی بنده در این مدت فقط یک بار دیدم که ...
خسرو معصومی: سینما جای تفنن و شهرت نیست
معصومی را باید از زمره کارگردانان باسواد سینمای ایران دانست و با او درباره خیلی چیزها صحبت کرد. در فیلم های شما قصه های واقعی دیده می شود، آیا این داستان ها ریشه در رویا هایی دارد که شما در کودکی داشتید؟ هیچ موضوعی نیست که نشات گرفته از رویاهایمان نباشد. از همان بچگی سینما برایم یک رویا بود، رویایی که دستیا بی به آن خیلی سخت بود اما با علاقه و تلاش توانستم به آن برسم. البته نه به صورت کامل! به رویاهایم رسیدم اما به سرانجام نه! علاقه به سینما چگونه در شما شکل گرفت آن هم در دهه 30؟ بهشهر در دهه 30 که من به دنیا آمدم دو تا سینما داشت، یکی به نام شهنا و دیگری سینما کاپری. این خیلی مهم بود که در یک شهر کوچک کارگری دو تا سینما فعال باشد. تماشاچی سینما آن سا ل ها خیلی زیاد بود. یادم هست مردم ساعت ها در صف می ماندند تا بتوانند یک فیلم را تماشا کنند، همه اینها باعث شد تا سینما برایم مهم شود چون بخش زیادی از رویاهایم را در فیلم ها می دیدم. یعنی سینما زمینه خیال پردازی را در شما تقویت می کرد؟ بله! موتور خیال پردازی ذهن مرا روشن می کرد. برای رسیدن به دنیای سینما رویا پردازی می کردم. مدام فکر می کردم باید چکار کنم که کارگردان سینما شوم. در آن دوره فیلم های سینمایی نقش زیادی در انتخاب های ما داشت و علاقه ما را به برخی چیزها زیاد و کم می کرد، سینما و کتاب انگیزه زیادی به ما می داد. بخصوص برای ما که در شهرستان بودیم و امکانات زیادی نداشتیم. امکانات کم بود اما به نظر می رسد آدم ها عمیق تر فکر می کردند. بخشی از آن مربوط به دنیای فناوری است که در آن زمان نبود. تلفن تنها ابزار ارتباطی مردم با هم بود آن هم به شکل محدود. آن زمان حتی تلویزیون هم کم بود. یادم می آید در شهر ما چند خانواده که دستشان به دهانشان می رسید، تلویزیون داشتند. برای همین سینما برای مردم خیلی جذاب بود چون داستان های خیالی خود را بر پرده سینما می دیدند. اما الان گوشی های موبایل حکم سینمای کوچکی را دارد که همیشه همراه آدم هاست. فیلم های کوتاه در گروه های اجتماعی منتشر می شود که برخی از آنها آن قدر خوب است که مثل یک فیلم مناسب بیننده را راضی می کند. اما در دوره ما سینما دست نیافتنی بود. به نظر می رسد همین دست یافتنی بودن، بیشتر چیزها را دم دستی و سطحی کرده است. من با این نظر موافق نیستم. بچه های امروزی خیلی باهوش تر هستند و جوان ها نگاه عمیقی به پیرامون خود دارند. در گذشته اخبار خیلی دیر به دست ما می رسید و ما بیشتردر بی خبری زندگی می کردیم. اما الان هر اتفاقی که در هر گوشه دنیا رخ می دهد بسرعت به گوش همه مردم دنیا می رسد و این خیلی خوب است. اما اگر به فیلم های سینمایی نگاه کنیم آثاری که مثلا در 15 10 سال قبل ساخته می شد، داستان هایی را بازگو می کرد که تلنگری بود به ذهن تماشاچی اما الان داستان های سینمایی خیلی عادی شده است. کارگردانانی که در بخش هنر و تجربه فعال هستند، فیلم های خیلی خوبی می سازند. زاویه دید ها خیلی تغییر کرده و کارگردانان امروزی خیلی راحت حرف هایشان را به تصویر می کشند. از نظر فنی و امکانات هم که خیلی بهتر از گذشته است. اما نسل من با نسل جدید یک تفاوت دارد و آن سختکوشی است. ما خیلی تلاش می کردیم که فیلم بسازیم اما اکنون فیلمسازی اصلا سخت نیست. با دوربین موبایل هم می توان فیلم ساخت. اما آن زمان ما باید ماه ها پولمان را جمع می کردیم تا می توانستیم نگاتیو هشت میلی متری بخریم و با آن چند دقیقه فیلم بسازیم. باید خیلی دقت می کردیم که خراب نشود چون اگر خراب می شد همه زحمت های ما هدر می رفت. اکنون همه چیز دیجیتال شده است، می توان بارها فیلم گرفت، پاک کرد و دوباره ضبط کرد بدون صرف هزینه و... این آسان شدن، مضراتی دارد که مهم ترین آن پایین آمدن دقت است. سختی کار باعث می شد که ما در تجربه اول به خیلی چیزها برسیم که جوانان امروزی شاید بعد از ساخت 10 فیلم به آن می رسند. فضای کارگری را در فیلم هایتان خوب و تاثیرگذار به تصویرمی کشید، آیا تجربه ها و دیده های خود را در سینما بازگو می کنید؟ من در کنار آدم های فیلم هایم زندگی کرده ام ،گرفتاری ها و علاقه مندی های آنها را می شناسم. شخصیت های فیلم هایم کسانی هستند که به زندگی آنها کاملا اشراف دارم. به نظرم در سینما باید سراغ آدم هایی رفت که آنها را می شناسی، ا ...
پیامک های احساسی با موضوع فراموشی
...> آن روز را فراموش نمی کنم شبیه مه شده بودی نه میشد در آغوشت گرفت و نه آنسوی تو را دید تنها میشد در تو گم شد که شدم تمام خودم را وقت رفتن کنارت جا گذاشتم تو را به تمامی فراموش کرده ام مگر، چشم هایت را که تمامِ تو بود! فراموشی گرفته است خانه، انگار از تمام دیوارها ...
قاسم رضایی: حریفان را دست کم گرفتم
برابر حریف سوئدی ابتدا 4 بر هیچ عقب افتادی تا اینکه او اخطار گرفت و در خاک نشست و با دو بارانداز او را هم شکست دادی، چطور این اتفاق افتاد؟ من حریف ها را دست کم گرفته بودم به خاطر اینکه از نظر روحی و روانی از همه حریفان سرتر بودم و با این تفکر به میدان می رفتم که حریفان آمده اند که به من ببازند. فکر می کردم خودم به حریف امتیاز می دادم حریف از من امتیاز نمی گرفت.پیش از حضور در المپیک حساب ویژه ...
کسی حوصله استاد-شاگردی ندارد
آنها در ابتدا با آن روبه رو شده بودند اما نسل های بعدی خیلی راحت می آیند وارد تحریریه می شوند. فکر کنم شما بیش از همه با این برخوردها روبه رو بوده اید؟ من وقتی وارد تحریریه کیهان شدم، جوانی بودم که از سن خودم هم کوچک تر به نظر می رسیدم. ریزنقش بودم و نوجوان به نظر می رسیدم. آن زمان به من حتی اجازه نشستن روی صندلی های تحریریه را هم نمی دادند. البته مشکل شخصی با من نداشتند و این سنت کار بود ...
پرسپولیس 2-2 سایپا / پایان بازی دوستانه با تساوی پرگل
2016-08-31 22:15 نقل کردن maryam: چرا پرسپولیس بد داره بازی میکنه نقل کردن maryam: چرا پرسپولیس بد داره بازی میکنه ببخشید مریم جان کجا بازی رو دیدیدکه میگی من خودم بودم عالی بودن نقل قول +13 #24 peyman 2016-08-31 21:21 ازهواداران میخوام یخورده باهوش باشن به حرفای این هوادارهای کیسه توجع نکنن چون پرسپولیس عالی بازی کرد باتیم سوم خودش تیم ...
خانم گل! نتیجه آزمایش شما منفی است
همکارش پرسید: میشه جواب آزمایش خانم گل رو بگی؟ همکارش بعد از چند ثانیه گفت: خانم گل جوابش منفی است و حالا همه ماجرا... . یک ماجرای کاملاً واقعی زیر پوست همین شهر مدت ها بود که خاطرات این اتفاق تلخ را فراموش کرده بودم. سال ها طول کشید و مدام با خودم تکرار کردم که این خاطرات اگر هضم یا حذف نشود بلای زندگی آینده ام می شود پس تمام تلاشم را کردم تا حذفش کنم. انگار یکی از سال های ...
بازیگران در سکانس آرزو !
به گزارش پارسینه به نقل از خراسان، بی شک بازیگران سینما نیز همچون همه ما آرزوهایی داشته و دارند، آرزوهایی که گاه برآورده نشده و در حسرت آن به سر می برند. گاه نیز پس از سال ها انتظارغافلگیرشان کرده و به حقیقت پیوسته اند. از آن جا که بازیگران همواره در حال ایفای نقش های مختلف اند کمتر مجال می یابندنقش خودشان را بازی کنند.شاید به همین خاطر است که گاه در خلوت شان دور از فرمان صدا،دوربین،حرکت ،دور از ...
حرف های خواندنی ساره بیات و عکس های دیدنی ساره بیات
.... وقتی عوامل دست به دست هم بدهند و کاری کنند که حالت سر صحنه خوب باشد، خروجی کار هم درست و خوشایند از آب درخواهد آمد و وضعیت خیلی بهتر از زمانی خواهد بود که به تنهایی بخواهی بار همه چیز را بر دوش بکشی و بگویی حالا در این کار چه نبوغی از خودم نشان بدهم تا دیده شوم؟ اما من کلا در مورد بازیگری ترسی ندارم. با خودم تعارف ندارم. تا به حال پیش نیامده، اما اگر روزی حس کنم که توان ایفای نقشی را ندارم ...
برگزار جلسه هشتادم نقد شعر فرات در حسینیه سادات + مشروح کامل جلسه
"کارون" را بیاورید و برای پر کردن وزن آورده اید: "رودخانه کارون". تصویر من از کارون طوری بود که شما نداشتید چون چند نفر از رفقای من در کارون غرق شده اند وحشت زدگی من از کارون یا آن جهندگی و نامردی کارون در ذهنم بود اما بعد دیدم منظورتان مثل جیحون و.. است یعنی خیلی اشک ریختم و بعد با خودم گفتم پس چرا آورده اید: "رودخانه کارون"؟ برای پر کردن وزن؟ همه اش بر می گردد به ساختار و قافیه ی بدی که انتخاب ...
از دخالت "سامی یوسف" تا "کالای ایرانی" در ازدواج/ من برای حفظ زندگی ام جنگیدم / بزرگترین مشکلم تنهایی است
مادرم به سن ازدواج باعث شد تا با عجله انتخاب کنم من یک فردی بسیار هیجانی، شاداب، با روابط عمومی بالا، معتمد فامیل، مورد مشورت گیرنده فامیل، دارای دوستان صمیمی که از دست دادن شان و یا دور شدن ازآنها برایم سخت بود، حساس به نظرات مادر(درموقعیت قبلی حرف های مادرم کاملا بی چون و چرا مورد قبول بود) و ....بودم،البته نظرات مردم اهمیت چندانی برایم نداشت ولی نه اینکه کامل بتوانم کتمان کنم.در این ...
پای حرف مردم کوچه و بازار درباره حقوق های نجومی
همین یک جمله را اگر عمل کنند همه راضی خواهند بود. گفت: دست دزد را باید قطع کرد. اگر دست دزد را قطع می کنند به خاطر اینکه از خانه یک شخصی دزدی کرده هزار برابر سخت تر باید با آنکه از بیت المال دزدی می کند برخورد کنند، زیرا او مال80 میلیون را برده نه یک فرد را! اگر این اتفاق افتاد همه چیز درست می شود! اگر رسیدگی نشود، بی اعتمادی فراگیر می شود رسیدیم به خیابان لاله زار، نبش خیابان 2 ...
موسوی: دیگر تحمل باخت در آزادی را ندارم
یک تکه یخ هم پرتاب کرد. بعد صبح تا ظهر روش کار کردند و درست شد. یک بار دوش گرفتیم کل اتاق ما پر از آب شد.ساک ها و زندگی مان خیس شد. فکر می کنم 5 تا 10 سانتیمتر کف اتاق آب گرفته بود.المپیک این چیزها را دارد. یعنی این کارها را می کنند که بشود المپیک. درواقع سمبل المپیک شود. یخچال و تلویزیون که ندارد اما وای فای که هست دیگه نیازی به تلویزیون نیست. همه تمرکز روی وای فای می رود. قبلا در بازیهای آسیایی ...
این اشک دیده من و خون دل شماست/میکروب های روی پول بزرگترین مخاطره شغلی بانکداران
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛به نقل نسل شاهوار، روز بانکداری اسلامی دوباره از راه رسید و باز هم حرفها و حدیث های همیشگی و تازه شدن داغ دل از کارمندان بانک ها گرفته تا مردمی که هر کدام به نحوی سروکارشان به بانک ها افتاده نقل هر مجلسی شد. یکی از گفتگوهای جالبی که به تازگی شنیدم خیلی خودمانی برایتان می نویسم شاید شما هم دیده باشید و دلتان میخواست جایی در رسانه ای آن را بشنوید و تا ...
صدای شش دانگ آواز ایرانی به همایون شجریان تعلق دارد
عروسک ها روی صحنه راه می روند و می خوانند؛ گاهی آواز و گاه تصنیف. اینجا صحنه اپرای عروسکی است؛ نمایشی که بهروز غریب پور در یک مستطیل بزرگ نورانی در تالار فردوسی به آن شکل و جان داده و هربار هم داستان تازه ای برایمان می آورد. شیوه غریب پور در اجرای اپرای عروسکی چیست و چرا سراغ بزرگان ادبیات کلاسیک ایران می رود؟ به گزارش صدای ایران ، اولین مواجهه با اپرای عروسکی غریب پور مبهوت شدن است ...
دیدار برادران
رد شوم که با سعید قدم زده ام و هر بار که به انسانی برخورد کنم که اسمش سعید باشد، حالم خراب خواهد شد. وقتی از روی نیمکت بلند شدم، چندساعتی گذشته بود. قدم زدم تا خانه. بدون سعید قدم زدم. وقتی رسیدم خانه، گفتم: دیگه نمی تونم سعید رو ببینم. این سعید، اون رفیق من نیست . هرچه همه گفتند سعید همسایه مان است، رفیق دوران کودکی و مدرسه و دانشگاهت بوده، به خرجم نرفت. گفتم: هربار که بخوام سعید رو ...
گفتم: ضامن من شو!
مسابقات را تنهایی تماشا می کردم. تنها در خانه می ماندم چون می خواستم خوب تمرکز کنم اما مسابقه آخر را در منزل پدر مجتبی دیدم. او از بازی آخر می گوید و اینکه به خاطر حذف مجتبی ناراحت نشده و دلخوری اش علت دیگری داشته است؛ در مسابقات قبلی خیلی عالی ظاهر شد و همه را خوشحال کرد. من هم خوشحال بودم که مجتبی تا این مرحله پیش آمده است. در بازی آخر هم به خاطر ناداوری چهارم شد. من از ناراحتی مجتبی و احساسش ...