سایر منابع:
سایر خبرها
شوهرم را دوست نداشتم با پسری که از دوستی با او حس خوبی داشتم ارتباط برقرار کردم
...> او در اعترافاتش به ماموران گفت: چند سال قبل با همسرم آشنا شدم و پس از مدتی او پیشنهاد ازدواج داد و پای سفره عقد نشستیم. زندگی بدی نداشتیم تا این که مدتی قبل با هم به اختلاف خوردیم. بین ما هر روز اختلاف و درگیری بود. همان زمان که نرگس از زندگی زناشویی اش احساس نارضایتی و فکر می کرد به بن بست رسیده، با پسری آشنا شد که از دوستی با او حس خوبی داشت. با او صحبت و درد دل می کرد. کم کم به او ...
با احمدرضا احمدی درباره شعرها، آدم ها و آخرین رمانش
گرفتم و این شد شروع رفاقت 50- 60 ساله ما. الان هم به تنها کسی که در تهران زنگ می زند، منم. او هم پایش را از بین برده اند و در آخرین تماس به من می گفت تاسف برانگیز است که الان شش ماه است در یک اتاقم و راه ارتباطم با بیرون یک پنجره است. اما روحیه اش عالی است و هی من را نصیحت می کند که فلان کتاب تازه درآمده است، آن را بگیر و بخوان و این چیزها. من خودم از یک خانواده فرهنگی بودم. پنج جدم ...
اعمال و برکات ماه ذی الحجه
ولادت حضرت ابراهیم خلیل (ع)، پیامبر بزرگ و بت شکن و بنا کننده خانه کعبه است. همچنین بنا بر نقل شیخ طوسی این روز، روز ازدواج امیر مومنان علی (ع) و حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (س) (در سال دوم هجری ) است. روز هفتم ماه ذی الحجه: وفات امام محمد باقر (ع) ( در سال 114) در چنین روزی واقع شده است. روز هشتم ماه ذی الحجه: این روز را روز ترویه می نامند. ترویه در لغت به معنای ...
پسر هوس باز با چرب زبانی مرا خام خود کرد / از او باردار شدم
به تنهایی اداره می کردم، مجبور شدم کار کنم و درسم را رها کنم. در منزلی مشغول به کار شدم. در آنجا با دختری به نام سمیرا آشنا شدم. دختر خونگرمی بود. بعد از چند وقت پیشنهاد یک مهمانی را به من داد، من هم پذیرفتم. وقتی به آن میهمانی رفتم برخلاف چیزی که تصور می کردم این میهمانی عادی نبود. میهمانی مختلط بود و حریم محرم و نامحرم درآن رعایت نمی شد. خیلی ناراحت شدم؛ خواستم ...
دیگر علاقه ای به همسرم نداشتم / از خانه فرار کردم و به خانه مرد جوان رفتم
متوجه دوستی او با فردی در بی تالک شدم. وی افزود: به رفتارش اعتراض کردم که قول داد به این دوستی پایان دهد اما این گونه نشد و به تحریک دوست بی تالکی اش که نمی دانم چه کسی است، شش ماه پیش همراه دختر پنج ساله مان از خانه فرار کرد و ناپدید شدند. پس از جست وجوی فراوان رد او را چند روز پیش در شهر مشهد پیدا کردم. ماموران فتای استان خراسان رضوی، در ادامه تحقیقات متوجه شدند دوست بی ...
شروط همسرم برای ازدواج، با بقیه دختران تفاوت داشت/ برکت شهدا در تمامی لحظات زندگی ما دیده می شود
دیگر هم تکرار شد. با اینکه عرف بود مردم روستا به تبعیت از همدیگر میزان مهریه را مشخص کنند ولی ما با همان 14 سکه عقد کردیم. چه ملاک هایی برای ازدواج مد نظر شما بود؟ زمانی که من برای خواستگاری رفتم، در مجمع آموزش مداحان کار می کردم و بر روی مواردی حساس بودم. می خواستم کسی را انتخاب کنم که متدین و به یک سری اصول پایبند باشد که خوشبختانه وقتی با همسرم آشنا شدم متوجه شدم که او ...
که عشق آسان نمود اول...
رود و می آید و واسطه می تراشد و سماجت به خرج می دهد تا دل مریم آرام آرام نرم می شود و تن به تقدیر می سپارد. ازدواج این دو سر می گیرد، فقط با تاخیری چند ساله. هر چه هست بالاخره به هم می رسند. عشق و ایثار بر چرخ روزگار پیروز می شود. حسن جوهرچی و لعیا زنگنه و به عبارت بهتر مریم و محمد سریال در پناه تو حمید لبخنده می شوند سمبل جوانان دهه 70 . ایثار عاشقانه مجید عضو گروهک منافقین ...
به خانه یکی از دوستان بی سروپایم پناهنده شدم / آنها پیشنهاد بی شرمانه ای به من کردند
... بابک افزود: فکر می کنم اگر از مادرم دور نمی شدم واز ترس او به خانه دوستم نمی رفتم این قدر به فلاکت کشیده نمی شدم. چند ماه بعد از ازدواج شومم خبردار شدم خواهرم ازدواج کرده و پس از چهار ماه او نیز طلاق گرفته است. من خواهرم را از صمیم قلبم دوست دارم و با این خبر دیگر هیچ امید و هدفی برای آینده ام نداشتم. در آن شرایط تنها چیزی که فکر می کردم می تواند مرا بی خیال غم و غصه دنیا کند ...
ملاحظه کاری در پاستور پیگیری در بهشت
تنها چند روز پس از ماجرای املاک نجومی شهرداری تهران، شهردار خواستار بررسی و برخورد با فساد در سیستم شهرداری شد؛ اقدامی که توصیه مکرر رهبری به مسئولان برای انقلابی عمل کردن را به یاد آورد. به گزارش مهر، بیش از سه ماه از علنی شدن ماجرای حقوق های نجومی می گذرد. ماجرایی که از فیش حقوقی مدیران یک شرکت بیمه سر درآورد، اما رفته رفته نمونه آن در سایر سازمان ها، نهادها و بنگاههای اقتصادی هم پیدا شد ...
روایتی دردناک از یک بیماری عجیب
برادرام که حالش خراب تر گاهی خون ریزی شدید داره و حداکثر تا ده دقیقه بعد باید سرم بزنه... مانده ام چه بگویم که دردش کم شود، اصلا چه می شود گفت؟ هر چه بگویم لوس و ننر است، این همه رنج را نمی شود با کلمه و جمله التیام داد، بغضم را فرو می دهم تا مسلط تر به نظر بیایم، سعی می کنم منطقی نشان بدهم: اقدام کردید برای درمان؟ کمک خواستی از اداره ها و مسئولین؟ رفتم دفتر ریاست جمهوری، چهار سال ...
یکی از خوشبختی هایم، عدم توجه همسرم به مسائل مادی است
.... بعد از آن دو سال عقد بودیم و خودمان بدون تشریفات سر خانه و زندگی مان رفتیم. *شما و همسرتان هنگام ازدواج چند سال داشتید؟ من 24 و همسرم 18 سال داشتند. *مهریۀ همسرتان چقدر بود؟ به پول آن زمان 80 هزارتومان. *اوایل ازدواج و زندگی مشترک وضع زندگی تان به چه شکل بود؟ اوایل معلم بودم و با حقوق معلمی زندگی می کردیم. اما چون سخنران ...
صدای مردم درد کشیده روستایی را همچنان به یاد دارم
وارد حرفه بهورزی شدید؟ رستمیان: پس از گرفتن دیپلم کارودانش به دلیل علاقه ی شخصی، ازسال1359 وارد آموزشگاه بهورزی شاهرود شدم و پس از گذراندن دو سال دوره بهورزی از سال 1361 به عنوان بهورز وارد کار شدم. تیتریک: در کدام روستا فعالیت خود را آغاز کردید؟ رستمیان: در ده سال اول خدمت در خانه بهداشت طزره و مدت بیست سال در روستای تویه دروار به این حرفه مشغول بودم. ...
شهردار دست به قلم شد!
دستمایه هتک حرمت افراد شد و قوه قضاییه را مرجع رسیدگی می دانم. نامه به دادستان! محمد باقر قالیباف در پی گزارش منتسب به کارشناس سازمان بازرسی کل کشور درباره واگذاری املاک در شهرداری تهران به افراد خاص، نامه ای به دادستان کل کشور نوشت. در این نامه با اشاره به گزارش های منتشر شده، نوشته است: این گزارش نادرست از سوی رییس کل محترم سازمان بازرسی نیز به عنوان گزارش اولیه و ناقص یاد ...
در یک میهمانی شبانه با رامین آشنا شدم / او در حقم نامردی کرد
... پس از آن که از بیمارستان به خانه بازگشتم، پرستاری از برادر 4ساله و رسیدگی به امور خانه را به عهده گرفتم، چراکه پدرم از صبح تا شب مشغول کار بود. مدتی بعد از این ماجرا، پدرم با اصرار اطرافیان با زن دیگری ازدواج کرد اما من نمی توانستم با همسر پدرم کنار بیایم، به همین خاطر نیز مشکلات زندگی ما بیشتر شد، چراکه هر روز با نامادری ام مشاجره می کردم. برای رهایی از این وضعیت، تصمیم گرفتم در ...
بازیگران در سکانس آرزو / آرزوهایی که انگار باید جای دیگری به جز سینما اتفاق بیافتند
نمی گویم. معتقدم در هر رسانه ای می توانم موفقیت داشته باشم. اگر عوامل، فیلم نامه و کارگردان خوب باشد در هر بستری (سینما، تلویزیون و تئاتر) می توان موفق بود. امین حیایی که چند سالی است در فیلم های نه چندان قابل تامل نقش آفرینی می کند می گوید: آرزو داشته و دارم با کارگردان هایی کار کنم که محقق نشده است .از نوع طنز محمد رضا هنرمند لذت می برم. کمال تبریزی را خیلی دوست دارم و آرزو می کنم در فیلمی ...
با پسر عمویم در ارتباط بودم / نامزدم همه موضوع را فهمید
آنها خیلی سخت گیر بودند نامزد شدم. ما دوران عقد خود را سپری می کردیم و من تازه فهمیدم شوهرم نیز هیچ علاقه ای به من ندارد و خانواده اش حساب و کتاب مال و ثروت پدرم را کرده اند بدتر اینکه ازوقتی پسر عمویم فهمید ازدواج کرده ام رفتارش تغییر کرد. زن جوان ادامه داد: او در این مدت با انواع تهدیدهای ترسناک آرامش روحی ام را برهم زده است.ضربه نهایی اش ,ارسال ،عکس ها و مطالبی بود که در ...
چخوف هم می تواند عده ای را دلواپس کند
مستندی درباره فتح الله بختیاری ساخت و من فکر کردم خوب است تئاتری از آن بسازم. اما درباره ایوانف، اتفاقاتی در زندگی من هم افتاده بود که من به نوعی خودم را در ایوانف می دیدم و دلایل خیلی مختلفی هم داشت. مثلا اینکه درس دکترایم را نصفه ونیمه رها کرده و برگشته بودم ایران که آن را ادامه دهم، بعد از برخورد دانشگاه های اینجا سرخورده شدم و رفتم سربازی و ایوانف را در اوج دوره سربازی نوشتم. ایوانف را صبح ها در ...
وقتی وارد اتاق شدم تازه فهمیدم که چه اشتباهی کرده ام/ آنجا حُرمتم شکسته شد
آزار مکرر دختر جوان توسط سرایدار افغان با پسرنوجوانم به بزم شبانه رفتم / وقتی به خودم آمدم با واقعیت تلخی رو به رو شدم دوستم به زور همسرم را مورد اذیت وآزار قرار داده بود / شهاب را به سزای عملش رساندم با پسر عمویم در ارتباط بودم / نامزدم همه موضوع را فهمید به خانه یکی از دوستان بی سروپایم پناهنده شدم / آنها پیشنهاد بی شرمانه ای به من کردند بلایی که در خیابان خلوت بر سر دختر دانشجو آمد / دختر جوان را به زور به خانه بردم ...
کمیته داوران از گفتن یک خسته نباشید هم دریغ کرد
... وی با اشاره به اینکه از سال 81 داوری را آغاز و در سال 85 به درجه ملی رسیدم، تصریح کرد: از سال 82 در مسابقات کشوری رده های پایه مشغول به فعالیت شدم و در سال 86 راهی مسابقات لیگ یک شده و در سال 88 موفق شدم در لیگ برتر به عنوان کمک داور حضور پیدا کنم. این کمک داور بازنشسته بابیان اینکه از در دوران قضاوت در رده های پایه داور وسط بودم، اضافه کرد: بعدها ناظرین دیدارها و پیشکسوتان این ...
زندگی سیاه یک بچه پولدار از پارتی های شبانه تا سربازی پر ماجرا
مصرف کرده بودم و با کامیونت رانندگی می کردم، دژبان در ورودی پادگان را زیر گرفتم که به نقص عضو او منجر شد. بعد از پایان خدمت، ازدواج کردم و صاحب یک دختر شدم، اما از مصرف مواد دست بر نداشتم. این در حالی بود که پدر و مادرم نیز بر سر تربیت من با یکدیگر مشکل داشتند و به همین بهانه مدام با هم درگیر بودند تا این که 2سال قبل از یکدیگر جدا شدند. دخترم یک ساله بود که من باز هم به اتهام حمل مواد به مدت 4سال ...
اگر خارجی نبودم بی غیرت خطابم نمی کردند
.... در صورتی که من زمانی که مربی لیلا شدم به جای اینکه ماهانه 30 میلیون از باشگاهم درآمد کسب کنم همه را تعطیل کرده بودم و تنها به دنبال تمرینات لیلا بودیم که نتیجه قابل قبولی بگیرد. تمام وقت ما صرف دوومیدانی شد اما حالا نتیجه اش این شده است. *به دلیل شرایط بدی که داشتید چند ماه مانده به المپیک از شرکت در این رقابت ها انصراف دادید. لیلا: دقیقا؛ واقعا تحمل شرایط برایم خیلی سخت ...
سه خصلتی که از دید امام جواد(ع) جلب محبت می کند
گرفتاری بودند. قطراتی از فضائل امام جواد(ع) ابوهاشم جعفری می گوید: در مسجد مسیب به امامت امام جواد(ع) نماز خواندیم. در آن مسجد درخت سدری بود که خشک و بی برگ بود. حضرت آب طلبید و زیر درخت وضو گرفت. آن درخت در همان سال زنده شد و برگ و میوه داد. علی بن خالد می گوید: من در سامرا بودم. باخبر شدم مردی را زندانی کرده اندکه ادعای نبوت داشته. پشت در زندان رفتم. با مأمورین ...
عفو نزد خدا از عقوبت محبوب تر است
انسان از بهره ی بندگی الآن این جا می فرماید: ثُمَّ لَمْ یَنْهَنِی [4] این جا از آن ثمَّ ها است که هیچ تناسب ماقبل و مابعد ندارد. خدا این قدر پرده پوشی کرد، متناسبش این بود که من درست بشوم. اصلاح بشوم ولی من آمدم بدتر شدم. پس متناسب نیست. بعد بنده می آید اعتراف می کند، خدایا این همه پرده پوشی کردی، عوض این که... آبروی من را حفظ کردی، عوض این که بیایم بهتر بشوم، درست بشوم، امّا نکردم ...
دختری که بخاطر سرقت نکرده بازداشت شد
بالاخره سر و سامان بگیری. تحت تأثیر این حرف ها بود که غروب همان روز به تماس تلفنی پژمان جواب دادم. چند دقیقه ای با هم صحبت کردیم. با این که سوار اتوبوس شرکت واحد شده بودم و به خانه برمی گشتم از من خواست در ایستگاه نزدیک میدان پیاده شوم. حدود 20 دقیقه بعد خودش را رساند. سوار ماشینش شدم و به طرف خانه حرکت کردیم. این اشتباه، آغاز راهی بود که مرا به این بدبختی کشاند. از ...
نامه احساسی توتی به رمی ها / به این دلایل همیشه در آ.اس .رم ماندم
...> نه.نه. من راضی نیستم. نه. این پایان کار بود. اولین پیشنهاد نقل و انقتلاتی من توسط رییسم رد شد. پدرم، من و برادرم را برای بازی های آخر هفته رم به ورزشگاه می برد. نه گفتن به میلان سخت بود. آن به منزله پول زیادی برای خانواده ما بود. اما مادرم در آن روز یک درس به من داد. خانه ات مهم ترین چیز در زندگی است. درست چند هفته بعد، بعد از اینکه استعداد یاب ها بازی من را در یکی از مسابقات ...
در علوم انسانی و اجتماعی فقیریم
در دانشگاه تنها بحث تکنولوژی و مهندسی نباشد و بتواند اجتماع و جامعه را در پیوند با تکنولوژی ببیند. البته این دانشکده بعداً عوض شد و به دانشکده صنایع و سیستم ها که هم اکنون نیز در دانشگاه صنعتی اصفهان است، تبدیل شد. من رشته مدیریت را مهم و لازم دیدم، از همین رو تغییر رشته دادم. بعد از اتمام تحصیلم، به ایران برگشتم و در دانشگاه صنعتی اصفهان مشغول به کار شدم و بعد از تعطیل شدن دانشگاه ها با جهاد ...
با "مادر سپاه" آشنا شوید + تصاویر
.... نوبت به من که رسید گفتم سلام آقا... یادتان است در مریوان خدمت رسیدیم. مقام معظم رهبری فرمودند: یک چیزهایی یادم می آید. بعد درخواست کردم که اگر پیراهن کهنه و چفیه قدیمی دارند، به من هدیه دهند تا در کفنم بگذارم. ایشان هم قبول کردند و بعد از چند روز برایم فرستادند. خدمت امام(ره) هم که رسیدم، خواستم قرآنم را با خط زیبایشان امضا کنند، که همان لحظه هول شدم به سمت دست امام رفتم که ایشان ...
قاتل برادرکش :عاشق رمان های جنایی هستم
ازدواج منصرف شدم و تنها ماندم. موسیقی گوش می دادم و عاشق رمان های جنایی بودم. با مقتول اختلاف داشتی؟ در کودکی برادرم مرا اذیت می کرد و آدم زورگویی بود. همیشه او بچه خوبه بود و من بچه بده. این کینه و اختلاف ها از همان کودکی میان ما شکل گرفت و تا بزرگسالی هم ادامه یافت. او طوری رفتار می کرد که مورد احترام بود و من همیشه توبیخ می شدم. همین رفتارها باعث شد به سمت موادمخدر بروم و ...
با رفتن از پرسپولیس یتیم شدم
من بچه شاندیز مشهدم. خدا شاهده از طریق یکی از دوستان فابریک امیر قلعه نویی رفتم سر تمرینشون بعدش آقای قلعه نویی شدیدا اصرار داشت که من قرار داد ببندم گفت می خوام پدیده رو کنم ولی من به اون دوستم قبلشم گفته بودم که من فقط یه تمرین می رم حتی اگه انتخاب هم بشم نمی رم استقلال چون من عاشق پرسپولیسم. تو شاندیز کلی سرزنشم کردن که چرا با آیندت بازی کردی ولی من بهشون گفتم مطمئن باشین من تو تیمی ...
فرمانده ای که امام(ره) را عصاره تاریخ می دانست
از ایران اسلامی جدا کنند! پیش بینی نسنجیده آنان با مقاومت دلیرانه مردم به هم ریخت؛ اما آتش توپخانه دشمن لحظه به لحظه وسیع تر می شد. محمد نورانی درباره آن روزها می گوید: وارد حیاط مدرسه شدم. بوی باروت شدید می آمد. در داخل ساختمان دیدم قتلگاه روز عاشوراست. همین طور بچه ها در خون خودشان می غلطند. اسلحه ام را برداشتم آمدم بیرون، سید محمدعلی تازه رسیده بود. گفتم: دیدی همه بچه ها ...