سایر منابع:
سایر خبرها
زندانی های 190میلیون تومانی
داده اند و مشکل اعصاب و روانش ثابت شده و مهسان این طور که پیداست، مشمول ماده 91قانون جدید مجازات اسلامی که قتلی های زیر 18 سال را شامل تخفیف می کند، شده و حکم قصاص برایش صادر نمی شود. فقط و فقط اما حالا یک شرط هست برای برگشتن شان به خانه، برای دیداری دوباره با خانواده، برای شروع کردن زندگی دوباره: دیه کامل مقتول را بپردازند. و حمید و مهسان ، آنها که هر چند وقت یک بار با تلفن های کارتی ...
آقای روحانی مردم آفتاب برجام را در عمل ندیده اند/ هیئت دولت ملاک عزت را چه می داند که در برابر کفار سر ...
به گزارش صاحب نیوز، حجت الاسلام سیدحسین مومنی شب گذشته در یادواره شهدای شهرستان اصفهان در مسجد جامع اصفهان گفت: جهاد به معنای تلاش بر علیه دشمن است که گاهی دشمن داخلی (شیاطین و طواغیت) است و گاهی خارجی که صرفا به طواغیت اطلاق می شود. وی اظهار کرد: انسان باید همواره در حال کوشش و مجاهده با نفس، در برخورد با دشمنان داخلی و خارجی باشد. حجت الاسلام مومنی افزود:با توجه به آیات ...
دغدغه های یک سردار دلشکسته
نشود به مدت یک هفته رفتم پشت سر امام جماعت مسجد محل نماز خواندم، بعد به ایشان گفتم؛ حاج آقا من جوشکار هستم و می خواهم به جبهه بروم. امام جماعت هم به من برگه تأیید داد، آن را به دفتر جهاد سازندگی بردم واز من به عنوان جوشکار ثبت نام کردند و بعد از چند روز راهی فاو شدم. خود وی به یکی از دوستانش گفته است که؛ یکی از عجیب ترین لحظات زندگی ام لحظه ای بود که امام جماعت جوان مسجد برایم تأییدیه می نوشت. حاج ...
پهلوان پوریای نوظهور!
جا کن ولی من دوست داشتم کار دیگری انجام دهم؛ یک روز دایی ام می خواست به اصفهان برود که با او به فرودگاه رفتم و در آن جا با یکی از دوستانم که در فرودگاه کار می کرد، مشغول صحبت شدم که چه مدل هواپیماهایی داریم و از همین جا بود که تصمیم گرفتم یک فوکر 28 تنی را جابه جا کنم. من پیش از این نیز تا 24 تن هم که یک تریلی بود را جابه جا کرده بودم.” پهلوان پوریا ادامه می دهد: "وقتی به همه گفتم که می ...
از چوپانی تا کُرسی استادی
دبیرستان را با موفقیت به پایان برسانم. البته در امتحان شفاهی انگلیسی مشکل داشتم و چون عربی را به راحتی صحبت می کردم، معلم هایم همراهی ام کردند و قول گرفتند انگلیسی را به خوبی بیاموزم. آن سالها رزمندگان سه بار در سال امتحان می دادند و همان سال در شهریور و اسفند موفق شدم دوم و سوم دبیرستان را هم به پایان برسانم. دکتر اسفندیاری ادامه می دهد: خرداد ماه سال 68 تصمیم گرفتم مقطع دیپلم را ...
بچه بودم شمر می شدم / روستایی بودن همیشه همراه من است
... آخرین بار کی رفتید زادگاهتان؟ حدود یک ماه پیش. پس زیاد می روید؟ نه، این سری بعد از دو سال فاصله رفتم سیرچ. اگر بخواهید مردم را به سیرچ دعوت کنید چه جاذبه هایی را می گویید؟ یک جایی مثل اوشان فشم تهران است. یعنی فضای ییلاقی دارد؟ پشت کوه در یک دره ای واقع شده است تا کرمان نزدیک به هفتاد کیلومتر راه است، البته سیرچ ...
آزار واذیت دختر جوان توسط رمال شیطان صفت در زیرزمین مخوف
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، دائم کابوس می دیدم و نگرانی شدیدی داشتم. تا این که از طریق یکی از دوستانم با مردی فالگیر آشنا شدم و شنیدم او با قدرت جادویی اش می تواند من را بدون دردسر به خواسته ام برساند. همه دوستانم از او تعریف می کردند و می گفتند معجون هایش معجزه می کند. به همین خاطر آدرسش را گرفتم و پس از تعیین وقت قبلی وارد محل کارش در زیرزمین نیمه تاریک یک خانه قدیمی شدم. او ...
همه چیز در باره خالق هری پاتر
و شباهت خودش در 11 سالگی با هرمیون صحبت کرده است. وقتی جوان تر بودید دوست نداشتید نویسنده شوید؟ چرا، از زمانی که یادم می آید دوست داشتم نویسنده شوم. ادبیات انگلیسی همیشه محبوب ترین درس مدرسه برایم بود. همه مانده اند چرا من رفتم ادبیات فرانسه خواندم. وقتی شروع به نویسندگی کردید چند سالتان بود؟ و نام اولین کتابتان چه بود؟ شش ساله بودم که اولین داستانم را نوشتم ...
سردار سعید قاسمی که در محل میدان امیر چخماق یزد چه گفت؟متن کامل سخنرانی
؛ اگرچه حظ کلام را از دو عزیز بردیم اما مزید بر فرمایشاتشان باید چند نکته را عرض کنم که ادای تکلیف کرده باشم و شما هم مردم خوب و انقلابی که با نیت خاصی در این محفل امشب حاضر شده اید ؛ در دو شب گذشته که جناب مصلحی و دکتر عباسی کار را تمام کردند ،نیازی به حضور من نبود اما برای اینکه پیام امشب از شهر ولایتمدار یزد نه به خذعبلاتی که به شما چسباندند پایتخت کذایی یک جریان ، همین امشب این جمع پرشکوه از این ...
شرایط استجابت دعا
دلتان شکست، دعا کنید، زیرا دل تا پاک و خالص نشود، شکسته نمی شود (6) 6- زمان دعا: دعای پنهانی و در تاریکی شب زودتر به اجابت می رسد، مخصوصاً در قنوت یا سجده نماز وتر که بعد از خواندن هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع خوانده می شود.(7) قرآن می فرماید: پروردگار خود را به حالت تضرع و تذلل و در پنهانی و خفا بخوانید . دعا در شب های ماه رمضان و رجب و دهه اول ذی الحجه و غیر ...
تشبیه برخی مسئولان به پینوکیو/ پرداخت وام 100 میلیاردی به یک فوتبالیست/ جریمه 18 میلیارد تومانی یک ...
مرحوم آیت الله طالقانی در آستانه سالروز فوت پدر، مهمان کافه خبر خبر گزاری خبر آنلاین بودند و در بخشی از صحبت های خود فضای داخل خانه زمان حیات آیت الله طالقانی را توصیف کردند. مهدی طالقانی با بیان اینکه ما هیچ وقت فکر نکردیم بچه آخوندیم، گفت: مثلا مادر ما هر روز صبح سحر بلند می شد و بچه ها را مجبور به خواندن نماز می کرد، ما هم غُر می زدیم. یادم است که آقا یک روز صبح بلند شد گفت نمازی که قرار است به ...
پول داروهایم را ندارم،درد را تحمل می کنم
.... من از 15 سالگی عازم جبهه شدم .البته یواشکی. چون پدرم اجازه نمی داد که من به جبهه بروم بنابراین با بچه محل ها هماهنگ می کردیم یواشکی به جبهه می رفتیم. من اهل کرمانشاه هستم و آن روزها کلاس دوم راهنمایی بودم . وقتی با بچه محل ها قرار گذاشتیم که به جبهه برویم من از مدرسه فرار کردم و برای اولین بار جبهه رفتن را تجربه کردم. خوب یادم هست که آن زمان به منطقه قصر شیرین رفتم. اولین باری که مجروح ...
روزه مستحبی در دوره های دشوار آموزش تکاوری/ هر جا باشم دنبال روزی حلال خواهم بود
اولاً شاید به مأموریت نرسم، ثانیا حق یک عده که منتظرند به گردن من می افتد. تا پلیس راه زنجان با هم آمدیم. همه خواب آلود بودیم. از صبح تا آن وقت شب، مرتب این طرف و آن طرف پشت ماشین بودیم. دیگر مقدور نبود تا تهران هم رانندگی کنیم. محمد ساکش را از عقب ماشین برداشت. گفت من با اتوبوس می روم. شما هر وقت خواستید بروید. همان جا از ما جدا شد، سوار اتوبوس شد و رفت. صبح، یک ربع به هفت با او تماس گرفتم ...
محبوبه یک دنیای شگرف بود
، مسجد جلیلی یا حسینیه ارشاد. غالباً هم بعد از چند جلسه، سخنرانی ها توسط ساواک تعطیل و سخنران دستگیر می شد. ما هم می رفتیم و وقتی می دیدیم اوضاع عادی نیست، سریع به خانه برمی گشتیم. در واقع مدیر و برنامه ریز و مشوق اصلی برای همه ما، محبوبه بود. با اینکه از همه ما یک سال کوچک تر بود، ولی در واقع رهبری گروه را به عهده داشت. در زمینه فعالیت های سیاسی چه کارهایی انجام می دادید؟ تازه ...
دلیل و چگونگی تشکیل رسانه جنگ حزب الله + تصاویر
تحصن ها (اعتصاب بئرالعبد) و... را بر عهده داشت. در ادامه کار، فیلم برداری و عکاسی ازعملیات کاشت مین توسط گروه های کوچک چند نفره نیز به ماموریت های آن اضافه شد و نخستین فیلم برداری هنگام نفوذ رزمندگان حزب الله به پایگاه صهیونیستی سجد در سال 1986 صورت گرفت. اما نام رسانه جنگ به صورت رسمی در سال 1994 مور استفاده قرار گرفت و 15 آوریل 1995 نقطه عطقی در تاریخ و مسیر این رسانه بود. واحد ...
درون منوچهر آذری را ببینید
...: من اگر بخواهم داستان زندگی ام را بگویم، زمان زیادی می برد. از دورانی می گویم که وارد دبستان شدم. آن موقع تحرک زیادی داشتم. حتی صدای معلمان را تقلید می کردم و بچه ها دور من زیاد جمع می شدند. من بچه ی تهرانم، متولد سرچشمه، بخش 9. اما پدرم تُرک ارومیه است. به همین دلیل در رادیو نقش آقای کارمندیان را بازی می کردم. آذری یادآور می شود: خیلی خاطره دارم. فقط 40 سال است که در رادیو کار کرده ...
حجت الاسلام آقا میری: آیت الله بهجت(ره) چگونه به مقام عالی رسید؟
القبله وارد شد و باخود می خندید. سلامی به آقا داد و باسلام دادنش ضریح امام حسین علیه السلام شکافته شد و امام در برابر او ایستاد. بعدازاین خواب، عالم شب جمعه در کربلابود. مشاهده کرد که همان جوان از باب القبله وارد شد. سلامی به امام داد و بعدازسلام، احوال این جوان تغییر یافت. بلافاصله برخاست و به دنبال جوان رفت. به جوان رسید و خوابی که دیده بودرا به این جوان تعریف کرد. جوان درپاسخ به این عالم گفت ...
شاهد فاجعه منا: عمدی نبودن فاجعه منا پذیرفتنی نیست
از زیر چادرها بیرون آمدیم؛ تنها برای چند ثانیه همسرم را مقابل چادر دیدم. وی افزود: ابتدا مردان برای زدن سنگ شیطان رفتند؛ حدود 2 ساعت نگذشته بود که 2 تن از مردان کاروان سراسیمه آمدند؛ هر دو با صورت های رنگ پریده و سرخ فریاد می زدند برای حجاج دعا کنید. طارمی زاده گفت: در همان حال وحشت زده از آنها سراغ همسرم را گرفتم اما چیزی نگفتند مقداری از راه را پیاده به سمت مسیری که مردان حرکت کرده ...
راز صنعتی شدن ایران چه بود؟
افتخار زندگی کنیم. من انگشت به دهان و مبهوت از این همه زیبایی این تازه از فرنگ برگشته بودم که دیدم همه به شدت دست می زنند و با هم زمزمه می کنند. فهمیدم سخنان وزیر جوان تمام شده. همه انتظار داشتند بنده هم چند کلمه بگویم، ولی دهان من قفل شده بود. حاضران یکایک از اتاق بیرون رفتند. من هم بیرون رفتم و در سرسرای جلوی اتاق وزیر گفتم بچه ها این وزیر از آن وزیر ها نیست. او می داند چه می خواهد و چه می گوید و چه ...
شرط خالی بودن دل از محبت غیر خدا
می گوید: من دارم از مال بچّه ی یتیم ارتزاق می کنم تا تو به جایی برسی، اگر بنا نداری درس بخوانی، چرا من از پول یتیم بخورم و بیایم وقت خود را ضایع بکنم؟ مرحوم آقای طباطبایی خیلی دل شکسته می شود، فرموده بودند: رفتم در بیابان با خدا خلوت کردم دو رکعت نماز خواندم بعد از نماز دست گدایی را به سوی خود او باز کردم. گفتم: خدا یا من را عاشق علم خود بکن یا جان من را بگیر. می گوید: بعد از این نماز خدای متعال ...
نویسندگان مهم دنیا چه عادت هایی دارند؟
علاقه نداشتم که مثلا بگویم برای این کار خودکشی می کردم. نه! از دوران کودکی یا بازی می کردم یا مسابقات ورزشی تماشا می کردم یا درحال خواندن کتاب های طنز بودم. تا موقعی که به سن دانشگاه رسیدم باور کنید حتی یک رمان درست و حسابی هم نخوانده بودم. چه کار کنم؟! خب، آن کارها را بیشتر دوست داشتم! گفتم که اگر تربیت درستی داشتم، شاید در مسیر دیگری پیش می رفتم! پل آستر: من بهار و تابستان بیس بال ...
9بار طواف حاج احمد برای یک قهر!
برای مراحل بعدی عملیات هواپیماهای عراقی رد می شدند و پشت ما را بمباران می کردند، یکی از برادران بسیجی تیرباری داشت که پشت آن می نشست و شلیک می کرد. من هم می گفتم برادر نزن اعصابمان به هم می ریزد، این ها می روند پشت را بمباران می کنند چه کار داری، بعد هم که از اینجا رد می شوند رادار نشان می دهد، نزن، هرچه گفتیم گوش نکرد. وی افزود: موقع نماز شد رفتم وضو گرفتم و نماز خواندم، همین که قنوت ...
تازه داماد سینما: من شبیه پیرزن ها هستم!
وبردند بیابان و آتشش زدند کلی برای من آمد داشت. در این چند ماه پس از خندوانه بیش از چند هزار بار روشنش کردم؛ حتی گاهی در خیابان کسی می خواهد آن استارت زدن را انفرادی روشن کنم!!! ورزش با جواد رضویان با جواد رضویان به باشگاه انقلاب برای ورزش می روم. اولین بار که با جواد رضویان رفتم گفتم عمرا یک نیم دور هم بتواند بدود و من باید او را کول کنم و به خانه برگردانم اما چهار دور کامل ...
مصطفی زمانی: برای جوراب فروشی رفته بودم بازیگر شدم
بدن نحیفی داشتم نمی توانستم حرفه ای بازی کنم. یکی- دوبار هم امتحان کردم اما در حد یار ذخیره باقی ماندم. تکنیکم خوب بود اما قوای بدنی زیادی نداشتم. راستش آن قدر هم حوصله نداشتم که بخواهم به طور جدی آن را پیگیری کنم. با همین روحیه وارد دانشگاه شدم. در آنجا هم مثل همه ی دانشجویان دیگر درس می خواندم و زندگی می کردم تا این که اتفاق بامزه برایم افتاد که اولین بار است آن را تعریف می کنم. در این چند وقت ...
ازدواج در VIP امام رضا(ع)
خیرش به کمک به زائران بنام است، دیدم. ایشان رو به من کردند و گفتند همین الان در مکان عقد دختر و پسری را ملاقات کردم که از مسکو چند ساعته به مشهد آمدند تا مراسم عقدشان در حرم خوانده شود. به ساعت نگاه کردم، نزدیک 2:15 دقیقه بود، پرسیدم: تا کی مشهد هستند؟ ایشان جواب داد: کمتر از دو ساعت دیگر یعنی 4 دیگر می دانستم کمی دیر به این میهمانی عقدکنانشان رسیدم، به همین دلیل به سرعت شماره تلفنشان را گرفتم و ...
نگاهی به زندگی سرباز وظیفه شهید حسین صبوحی
از شهادتش با من تماس گرفت وقرار فردا را کنسل کرد و چهل دقیقه بعد خبر شهادتش را به ما دادند. او فردی مهمان نواز و مهربان بودند به گونه ایی که در آخرین تولدش تمام پولی که کادوگرفته بود را به دوستش که فرزند بیماری داشت بخشید. حسین شب ها از خواب بر می خواست وبا معبود خویش راز و نیاز می کرد و در خواندن نماز شب مداومت می ورزید. مادر حسین قطرات اشک بر چادر مشکی اش می چکید، او ...
جگرم را سوزاندند خدا به دادم رسید
به این وضعش درآورده پاسخ می دهد) من که پدر نداشتم اما احساس می کنم پدر فراتر از یک واژه است. تمام این سال ها واژه پدر برایم مترادف با بیقراری بود اما خداراشکر از روزی که پیکر او را در آغوش گرفتم، با تمام وجود دست نوازش او را بر سر خودم حس کردم و آرام گرفتم. پدرتان را که ندیده اید اما طی این سال ها خواب او را دیده اید؟ من راستش نه، اما یک بار همسایه مان که او هم فقط عکس پدرم ...
گفت و گو با دوقلوهای نخبه شهرضایی/ از تلاش شبانه روزی تا مدیریت استرس با ورزش
؟ عارفه اسفندپور: من 2 روز پیش از کنکور استرس زیادی داشتم، اما در شب کنکور ین استرسم کم شد، به دلیل استرس ایام کنکور من حدود یک هفته آخر، خواب خوبی نداشتم و همین موجب شد در شب کنکور از ساعت 10 و 30 که به رخت خواب رفتم 8 ساعت کامل با آرامش خوابیدم که تاثیر خوبی بر روی من در روز کنکور گذاشت. کنکور گروه تجربی سال 95 را چگونه ارزیابی می کنید؟ عارفه اسفندپور: کنکور امسال نسبت به ...
وقتی از مدرسه برگشتم بهم گفتنند: تو دیشب عروس شدی!!
خانوم شما در منزل بمانید ما می رویم مهمانی، ناراحت شدم اما اجازه اعتراض نداشتم در خانه تنها نشستم و داشتم فکر می کردم عروس را با خودشان به مهمانی نبردند. چند ساعتی گذشت که همسرم آمد منزل ما و گفت ما مراسم مهمونی را برای شما که عروس ما هستیدگرفتیم اما همه آمدند و شما نیامدید چرا نیامدید؟ چادرم را محکم تر گرفتم و گفتم آقاجانم اجازه نداده است و من روی حرف پدرم حرف نمیزنم برای همین نیامدم، در ...
حس و حال خوب باسوادی
راهنمایی درس بخواند. من صبح زود از خواب بیدار می شدم درس می خواندم و قبل از بیدار شدن دیگران کتابم را مخفی می کردم طوری که هیچ کس از دیپلم گرفتنم خبر دار نشد. در دانشگاه هم قبول شدم و یک سال پنهانی درس خواندم تا اینکه دیگر همه متوجه شدند. از سال 70 آموزشیار نهضت شدم و از تصمیمی که برای درس خواندن گرفتم خوشحالم . معصومه قره داغی نیز یکی دیگر همین چهره های موفق است و می گوید: از سال 60 ...