سایر منابع:
سایر خبرها
به شرکت پسر جوان رفتم / وقتی به هوش آمدم از دیدن وضعیتی که داشتم وحشت کردم
به گزارش سرویس حوادث"جام نیوز" ، این دختر دانشجو نمی خواست راز شومش فاش شود اما باردار شد و وقتی به جوان متجاوز زنگ زد از او شنید هیچگاه حاضر نیست به خواستگاری اش برود و مطمئن نیست بچه برای او است. چندی پیش دختری به نام کبری که 22 ساله است به دادسرا مراجعه کرد و با گریه به دادیار گفت:من با دوستم به نام مریم در دانشگاه درس می خواندم و رابطه ای صمیمی داشتم تا اینکه 2 ماه پیش به من گفت ...
اعتراف وحشتناک پسر به قتل پدر در آتش سوزی عمدی
؟ پژوی 206 برای من بود خودم پولش را داده بودم اما مدارکش به نام پدرم بود. هم ماشین را از من گرفته بود هم اجازه نمی داد مدارک شناسایی ام را بگیرم . من هم عصبانی شدم تصمیم گرفتم که ماشین را آتش بزنم. بعد چه اتفاقی افتاد ؟ سه لیتر بنزین خریدم و ریختم داخل بطری. به خانه که رسیدم جلوی در شلوغ بود. پسر دایی ها و پسر عمه ام جلوی در بودند. به سراغشان نرفتم و از همانجا بازگشتم ...
مردی تنها دختر بازمانده از چهار ازدواجش را کشت /آبرویم را برده بود،چاره دیگری نداشتم
...> حسن درباره داستان زندگی اش می گوید: در خانواده ای در اوج فقر متولد شدم. هرچه بود چیزی جز فقر نبود. از وقتی چشم باز کردم و دنیا را شناختم مجبور بودم برای یک لقمه نان فقط کار کنم. نه محبت مادری و نه نگاه پدری، هیچ کدام متوجه من نبود. از جمع کردن ضایعات شروع کردم تا به دست فروشی کنار خیابان رسیدم. 15 ساله بودم که با نگاهی عجولانه و قدم هایی سست ازدواج کردم. این زندگی دو سال بیشتر دوام نیاورد و از ...
روی وصیت نامه اش می نوشت باطل شد، از شهادت خبری نیست
. همان جا دیدمش؛ البته آن روز هنوز خیلی بچه بودم. دیگر ندیدمش تا قضیه فتح خرمشهر. با خواهرم از کوچه رد می شدم که او را با پای گچ گرفته دیدیم. خودش گفته بود: صدام آبگوشت می خواسته، گوشت نداشته، ماهیچه پای حسن را برداشته! . خواهرم رفته بود جلوی در خانه شان تا از او دعوت کند برای سخنرانی به مدرسه مان بیاید؛ اما او قبول نکرده بود و گفته بود من به مدرسه ی دخترانه نمی آیم. ما از طریق ...
من هم خط عابر پیاده را می خوانم
اندیمشک جوان : پویش من هم خط عابر پیاده را می خوانم از شهرستان بابل آغاز شد و بلافاصله مورد توجه شبکه های اجتماعی قرار گرفت. این پویش همگانی در بابل با یک تصادف شروع شد. تصادفی که خیلی از بابلی ها را شوکه کرد. 18 تیر 93 مهندس مرتضی قدسی یکی از خیرین و فعالین اجتماعی نامدار بابل در حالی که از روی خط عابر پیاده عبور می کرد با یک موتور سیکلت تصادف کرد. خوشبختانه قدسی جان به در برد اما چند ...
عمل زننده و بسیار زشت پسر جوان با مادرش / پسرم تازه از خارج برگشته بود
طرفداری از آن دختر تبعه خارجی به من فحاشی کرد و به سمت من حمله ور شد. با این حرکات و رفتار پسرم دلم شکست و شروع به گریه کردم باورم نمی شد فرزندی را که با شیره جانم پرورش داده بودم این گونه با بی احترامی، شخصیت مرا زیر پایش بگذارد و به خاطر دختری که 3 بار ازدواج ناموفق را تجربه کرده است مرا این طور در برابر چشمان همسایگان خوار و ذلیل کند. در این میان پدرش نیز که زمین گیر شده بود فریاد کشید: از خانه ام بیرون برو و دیگر پا به این خانه نگذار! فرزاد با شنیدن این جملات خشم و عصبانیتش افزون تر شد و دوباره شروع به کتک زدن من کرد. حالا من دست به دامان قانون شده ام تا کاری برای من و همسر بیمارم بکنید که... ...
مُرده یخی که زنده شد /عکس
به تن کردیم و به سمت شهر پدری مان حرکت رفتیم که در مسیر مادرم دوباره زنگ زد و گفت که پدرمان زنده شده است. وی افزود: پشت فرمان بودم و فکر می کردم مادرم این دروغ را گفته که در مسیر تصادف نکنیم و باورش برایمان سخت بود که چطور می شود پزشکان مرگ یک نفر را اعلام کنند اما با گذشت نیم ساعت از زنده شدن پدرمان خبر داده اند. این فقط یک معجزه بود و زمانیکه به بیمارستان رفتیم دیدم پدرم روی تخت بیمارستان خوابیده و چشمانش باز است که این بهترین لحظه زندگی ام بود. پسر این خانواده گفت: وضعیت پدرم رو به بهبودی است و صبح شنبه از بیمارستان مرخص می شود و به خانه اش باز می گردد. ...
تکذیب اعتراف به قتل فرزند با کودک آزاری
سرکشی به خانه آنها رفته بودم متوجه شدم آثار سوختگی متعددی روی دست و پای برادرزاده سه ماهه ام، نیکان است. مطمئنم والدین معتادش این کودک را شکنجه کرده اند. از برادرم و همسرش شکایت دارم چون آنها این بلا را سرش آورده اند. همزمان با شکایت این زن، ماموران وارد ماجرا شده و تحقیقات در این پرونده آغاز شد. ماموران زوج جوان را به کلانتری احضار کردند. آنها در بازجویی ها مدعی شدند فرزندشان را شکنجه نداده و مورد ...
بالندگی نسل آینده در سایه خانواده محوری
نکرده ام.خودم توقعی نداشتم. خانواده ام هر خواستگاری را که خانه و ماشین نداشت رد کرد. حالا دیگر سالی یک بار هم خواستگار زنگمان را نمی زند. - من یک پسر مجرد سن بالایم. برایم خیلی قیافه دختر مهم بود. البته همه فامیل هم باید روی انتخابم صحه می گذاشتند. هر دختری را که پسندیدم بالاخره یکی از اعضای خانواده و فامیلم موافق نبود. نتوانستم راضی شان کنم کلهم بر سر یک گزینه توافق کنند! - دختری سی ساله ...
رسیدن به عشق به سوزاندن پدر انجامید
به هم علاقه مند شدیم و قرار شد با هم ازدواج کنیم، اما وقتی موضوع را با پدرم در میان گذاشتم، او مخالفت کرد. هر چقدر اصرار کردم، فایده ای نداشت و پدر و مادرم به خواستگاری دختر مورد علاقه ام نرفتند. آنها حتی چند دختر دیگر را برای ازدواج به من معرفی کردند، اما من فقط عاشق رؤیا بودم و اصلاً به ازدواج با دختر دیگری فکر نمی کردم. وقتی نتواستم پدر و مادرم را راضی کنم، از خانه قهر کردم و شب ها هم در کارگاه ...
معتادان به زندان معرفی نشوند
دادستان عمومی و انقلاب تهران با اشاره به این که معتادان نباید به زندان معرفی شوند، گفت: ایجاد سامانه اطلاعات افراد معتاد، ولگرد و متکدی ضروری است . عباس جعفری دولت آبادی در نشست با مسئولان پلیس و نمایندگان دستگاه های اجرایی با اعلام این که اعتیاد در میان پنج آسیب مهم کشور، رتبه نخست را دارد، افزود : برای پیشگیری از اعتیاد و مقابله با مرتکبان جرایم مرتبط با مواد مخدر و روان گردان لازم است ...
ابوالفضل پورعرب همه چیز را گفت / از سرطان تا اعتیاد و چند همسری تا دامادی هزاران عروس + تصاویر
این حضور بر پرده سینماها مجالی شده برای آن که فریدون جیرانی در "35” مقابل او نشسته و کمی از ناگفته هایش را عیان کند. ابوالفضل پورعرب و پسرش گفتند معتاد شده و ایدز گرفته پورعرب در این گفتگو با اشاره به دوران سخت بیماریش گفت: اگر واقعا ستاره بودیم چرا زمانی که سرطان داشتم و در بیمارستان بودم هیچ کس سراغم نیامد؟ چرا گفتند معتاد شده؟ چرا گفتند ایدز گرفته؟ چرا همین ...
قتل عام خانوادگی به خاطر خواستگاری
اواخر مرداد سال گذشته کشیک قتل بودم. این چندمین باری بود که روز چهارشنبه کشیک قتل نوبت من می شد. به گزارش ، از صبح دو صحنه قتل رفته بودم و پس از این که به پرونده کشف جسد مرد معتاد رسیدگی کردم، بار دیگر تلفن کشیک زنگ خورد و مامور کلانتری یافت آباد از مرگ مرد نگهبان در کارخانه رب خبر داد. حوالی ساعت 15 بود که رسیدگی به این پرونده تمام شد. خسته به خانه رفتم تا کمی استراحت کنم. ساعت 19 بود ...
جنایت های تلگرامی
از مادرم علت ارتباط با این مرد را سوال کردم، مادرم به من گفت که این جوان چندوقتی است که مزاحمش شده و در تلگرام برایش پیام می فرستد، اما من با این توضیحات مادرم قانع نشدم. ظهر روز حادثه من و مادرم در خانه بودیم. تلگرام مادرم را هک کرده و پیغام های مقتول را خواندم. از شدت عصبانیت چاقویی را برداشتم و در خانه را به روی مادرم قفل کردم و به سمت مغازه مقتول رفتم. زمانی که به آنجا رسیدم با او درگیر شدم و ...
آدم ریسک پذیری هستم
معتدل به مسائل هنری که در ضمن شغل پدری اش یعنی انتشاراتی را ادامه می دهد، با دختری نویسنده که دغدغه های روشنفکری دارد و خانواده اش هم وضعیت نابسامانی دارند (خواهر الکلی و متارکه کرده و مادر بیمار) در نهایت به شکست منجر می شود و دختر سودای مهاجرت به آن سوی آب ها دارد و مرد هم برای بازپس گیری دخترش در یک سفر ادیسه وار وارد چالش بزرگی در زندگی اش می شود. سامیه لک بازیگر جوان و مستعد سریال مرگ ...
شب های پایتخت فاجعه است
و زنان تن فروش گفتگو و از نمایشگاه وسایل توقیف شده از مجرمان و باندهای فساد دیدن کردیم. شب های تهران صحنه های هولناکی دارد عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس دهم با بیان این که بازدید از سه محله جنوب تهران از ساعت 24 تا ساعت 4:30 دقیقه بامداد به طول انجامید، افزود: از کوچه پس کوچه ها که عبور می کردیم صحنه های هولناک و انبوه جمعیت شامل زن و مرد و پیر و جوان را شاهد بودیم که 100 ...
به همه آدم ها ثابت می کنم شهدا زنده اند!
بخش دیگر رسانه های پایگاه خبری تحلیلی بی باک : مهدی تات جوان آشنا و 22 ساله ای است که بیشتر وقت خود را در گلزار شهدا می گذراند و قبور شهدا را می شوید تا مبادا غبار رویشان بنشیند. با این جوان شیفته و عاشق همراه شدیم. به گزارش گروه رسانه های بی باک، زیاد شنیده ایم که می گویند: مرگ با شهادت، شبیه هیچ مرگ دیگری نیست. یا کُشته در راه خدا همیشه زنده است. این حقیقت، جز اینکه یکی از ...
مقر علم الهدی، خط مقدم پشت جبهه بود/ امدادهای غیبی پشت جبهه
می کردم خیال می کردم که زنده هستند گفتم خسته هستم در آب خیستان می کنم و بعد از استراحت مجدد می شویم، عذر خواهی کردم و رفتم داخل خانه. خوابم برده بود وقتی سراغ تشت آمدم تمامی لباس ها تمیز شده بودند هیچ اثری از خون نبود جز من و دخترم کسی در خانه نبود خیلی تعجب کردم و در دلم به آنها گفتم ای کاش همون موقع شما را می شستم! در یعنی من لیاقت نداشتم که شماها رو بشویم؟! در حالی که از کارم پشیمان بودم با گریه با آنها صحبت می کردم. انتهای پیام/ ...
خاطرات ازاده محمد مجیدی بخش سوم و پایانی
را می زنم که شورش نکنید و اینجا را به آتش نکشید و در کل بشود شما را کنترل کرد. یک بار هم برایمان گفت: می خواهید بگویم من با برادر خودم چه کار کردم؟ من مسئولیتی داشتم که باید مراقب چند نفر می بودم و زیر نظر من کار کنند. یک روز به خانه رفتم تا ناهار بخورم. آن روز من همراه با مادرم و برادرم در خانه بودیم. صبح قبل از بیرون رفتن به برادرم گفتم که امروز صبح می روی و این کار را انجام می دهی، برادرم گفت ...
خواص خوراکیها به زبان روایات
موجب شفای هر بیماری می باشد، باد را می شکند و تب بر است (851).)) خواص خوراکیها به زبان روایات مردم به هیچ چیز مانند عسل ، درمان نشده اند درمان با شیر ابی الحسن اصبهانی می گوید: نزد امام صادق (علیه السلام ) بودم ، مردمی به او عرض کرد: فدایت شوم ! در خود احساس ضعف می نمایم . امام (علیه السلام ) فرمود: ((بر تو باد خوردن شیر! چرا که موجب رشد گوشت بدن می شود و ...
خاطرات آزاده نخبه وسرافرازاحمدرضا طهماسبی از 14سال مقاومت در اردوگاه رُمادی +تصاویر
، من هم که در عملیات شرکت کرده بودم اسیر شدم و همزمان 3 خبر ناگوار به سمت خانه ما روانه شد. او آغاز اسارت خود را این چنین تصویر کرد: موقعی که من را اسیر کردند چند روز بعد ما را برای مصاحبه به بصره بردند تا آن را برای تضعیف روحیه بچه های خودی پخش کنند، گویا متوجه شده بودند که چند روز دیگر عملیات خیبر انجام می شود و می خواستند با تصویربرداری از ما مانور سیاسی بدهند و بگویند علاوه بر اینکه ...
میرزا کوچک خان را طور دیگری به ما شناسانده اند
به گزارش گیل خبر ، این متن مصاحبه ای است که مرحوم افشین پرتو در سال 1391 با سایت تاریخ ایرانی داشته است. جهت تنویر افکار عمومی از نظرات و پژوهش های ایشان این مصاحبه دوباره بازنشر می شود. *** دکتر افشین پرتو، فارغ التحصیل رشتهٔ تاریخ از دانشگاه مسکو و پژوهشگر تاریخ گیلان است. به زودی کتابی از او با نام گیلان و خیزش جنگل منتشر می شود. پرتو همچنین خاطرات چند نفر از اعضای نهضت ...
روزی را به کار و فعالیت می دهند
روی پیشخوان، برنمی دارد، کار دارد به قسم و آیه می کشد... می گویم: اینکه نمیشه، حراج کردین، لااقل به همون قیمت خرید حساب کنین. می گوید: آخه روم نمیشه... پاقدم شما و این چراغ اولی، اینو از ما هدیه بگیرین... بعد یک دختر و پسر جوان وارد می شوند و یکراست می روند سراغ پیراهن و شلوار طرح جین... فروشنده با لبخندی سلام شان می دهد، کارت را برمی دارد، می کشد توی دستگاه و شماره رمز می طلبد. می گویم ...
نویسنده "عباس دست طلا": نویسندگان دفاع مقدس از مظلوم ترین نویسندگان هستند/ ماجرای شیرین امضای کتاب توسط ...
، دیدن بخشی از وقایع جنگ از طریق تلویزیون و از همه مهمتر صدای آژیر قرمز و بمباران هوایی برمی گردد، در واقع آن زمان ها جسم ما در تهران بود و دلی با جبهه و رزمندگان داشتیم. از خاطرات آن دوران بمباران هوایی و صدای آژیر قرمز و خاموشی چراغ ها و پناه گرفتن در زیرزمین خانه را به یاد دارم، لحظه ای که برای پناه گرفتن در زیرزمین خانه با اخلاقی عجیب باید دمپایی هایم را در تاریکی پیدا می کردم، کاغذ و ...
بی خداحافظی از دخترمان رفت مبادا دلش بلرزد و جا بماند
محمد اتفاقی افتاده است؟ می گفتند نه اصلاً نگران نباش. بعد رفتم خانه به داماد محمد که از همکارانشان هم می شد زنگ زدم که بپرسم محمد زخمی شده؟ همه اش فکر می کردم جزو آن زخمی هاست، دامادشان خودش جواب نداد یکی از دوستانش جواب داد، گفتم با فلانی کار دارم که آن بنده خدا گفت نمی تواند صحبت کند و شما بروید منزل پدرشوهرتان. گفتم برای محمد اتفاقی افتاده؟ اما اجازه ندادم صحبتش تمام شود وگوشی را قطع کردم. ...
گسترش روز افزون اعتیاد به مواد مخدر بین زنان
معتاد گزارش می دهد. برخی گزارش ها هم بر این امر تاکید دارد که در مقابل هر 100 مرد معتاد 7 زن معتاد در کشور وجود دارد. از سوی دیگر به گفته مسؤولان زندانهای کشور در حال حاضر 50 درصد زندانیان زن در رابطه با مواد مخدر و اعتیاد در زندان هستند که به نقل از همین مسؤولان این آمار در سال های اخیر افزایش نیز داشته است. در سال های 1377 و 1378 که آمار تفکیکی نسبت زنان در جمعیت معتادان موجود است ...
قفل های محکم تر بر صندوق های صدقات
قورباغه معرفی می کند. خاله قورباغه می گوید معتاد نیست، اما خانه ای ندارد و خرج روزانه خود را از این طریق به دست می آورد. نبود منبع درآمد و گرسنگی او را مجبور به این کار می کند. به نظر می رسد از کارش پیشیمان نیست. دلیل این که چرا زیر پوشش کمیته امداد قرار نمی گیرد تا به طریق مناسب تری پول بگیرد، می گوید: پولی که کمیته امداد در اختیار نیازمندان قرار می دهد خیلی کم است و کفاف خرج و مخارجم را نمی ...
عکس هایی که هرگز دیده نشد!
آن رکن آبادی زخمی شده بود: با خوشحالی فریاد زدم که خدا را شکر؛ زنده است. پیام ها به سرعت اضافه می شوند و در لابه لای پیام های آمیخته با تسلیت و شادباش، نام همسر او با واژه شهید ترکیب می شود. خشکم زده بود؛ زل زده بودم به پیام هایی که از شهادت همسرم سخن می گفتند . شهادت، موضوع اصلی این گزارش نیست 7400 شهید را قطعا نمی شود با یک قید بی تدبیری همراه کرد و ...
تجاوز به بازیگر زن ایرانی در ترکیه
بازیگرش تمامی نداشت به گونه ای که بارها او را وادار می کردند که به عنوان برده جنسی همزمان به آزارها و اذیت های این خواهر و برادر شیطان صفت به هنگام رابطه جنسی تن بدهد . این بازیگر ایرانی در پرسش به دوستش که چرا به کشور و وطن خودت بازنمی گردی گفته: من در این منجلاب غرق شده ام آنها مرا به مواد رونگردان معتاد کرده اند و تهدید کرده اند که اگر تسلیم درخواستهای کثیفشان نشوم کاری خواهند کرد که ...
شعر، زاییده دردها و نیازها
مواظبت کرد. بعد از بزرگ شدن بچه های عمویم و موقعی که به اصطلاح دست هر کدام به کاری بند شده بود، خیاطی ای را که در تهران داشت، با وسایلش به بچه های برادرش بخشید و تنها با یک جامه دان لباس هایش به تبریز آمد. سپس با مادرم که نوه عمه اش بود، ازدواج کرد. دیر ازدواج کردنش به علت مسئولیتی بود که در برابر بچه های برادرش داشت . شهریار و دنیای هنر شهریار به تمامی هنرها، به ویژه شعر ...