سایر منابع:
سایر خبرها
مهمترین تحولات آمریکای لاتین در هفته ای که گذشت
مزایای یک مرمت کاری و ساخت و ساز در یک خانه سه طبقه خود در ساحل سائوپائولو و یک مزرعه که همچنین در سائوپائولو می باشد ، بهره مند شدند . وکلای لولا دا سیلوا در این رابطه در یادداشتی این اتهامات را رد کرده و اشاره نمودند که اظهارات دادستان به رسانه ها ، یک 'ترفند برآمده' و یک 'شارلاتان بازی' است .آنها همچنین این پرونده را یک 'قطعه قانونی ناپایدار و بدون اساس' قلمداد کردند . **آرژانتین ...
شهادت مرتضی او را برایم جاودانه کرد
.... از زمانی که من همسر ایشان شدم در امور نظامی و آموزش اسلحه و کارهای فرهنگی بود. حسینیه قمی در مشهد پاتوق همیشگی مرتضی شده بود و از دوران کودکی به آنجا رفت و آمد داشت. من مخالفتی با فعالیت های فرهنگی و بسیج ایشان نداشتم. خوب یاد دارم یک شب تا صبح من هم در کنارش نشستم و کارهای خطاطی و بسته های فرهنگی اش را انجام دادم. خود من با فضای بسیج و این طور مسائل آشنا بودم. حوزه درس خوانده بودم و در ...
پخش 16 فیلم در شبکه های سیما در عید غدیر
...> شبکه یک سیما فیلم تلویزیونی ضیافت نامه به کارگردانی آرش معیریان، سه شنبه 30 شهریور ماه ساعت 09:00 از شبکه یک سیما پخش خواهد شد. در خلاصه داستان فیلم با بازی محمود جعفری، مریم سعادت و مهران رنجبر آمده است: دختر اکبر آقا دانشگاه قبول می شود این بهانه ای است برای دعوت از همکارانی که به نوعی در این مسیر به خانواده اکبر آقا کمک نموده اند. تقارن این مهمانی با تماس نامزد دختر دیگر اکبر آقا ...
مردی دختر بازمانده از چهار ازدواجش را کشت
داده است و ادعا می کرد، نسترن با مردان غریبه ارتباط داشته و به همین دلیل تصمیم گرفته بی سر و صدا دخترم را طلاق بدهد. تو چکار کردی؟ باورم نمی شد. نسترن دختر خوبی بود. فکر کردم، دامادم می خواهد با این تهمت از پرداخت مهریه فرار کند. نسترن را به خانه خودم آوردم. او از طلاق نه تنها ناراحت نبود، بلکه خوشحال هم بود. چند ماه گذشت. رفتارهای نسترن مشکوک بود و تا دیر وقت بیرون خانه می ...
تکلیف جهیزیه ام چه می شود؟
عجیب بیاید خانم جان، ولی خیلی ها هستند که مثل من زندگی کرده اند. پدر معتاد داشته اند که وقت های خماری مادرشان را به باد کتک گرفته است، دخترشان را برای خرید جنس فرستاده اند و... عاقبت روزی که پدرم تصمیم داشت من را در عوض مقداری پول به عقد مردی 40 ساله درآورد، مادرم دستم را گرفت و برای همیشه خانه را ترک کردیم. آن سال ها، سال های سختی بود. جایی برای ماندن نداشتیم، از جنوب آمده بودیم شمال، در مسجدهای ...
داستان مرد مراغه ای که در سردخانه بیمارستان زنده شد
بازگشته و بچه هایش را که در تهران زندگی می کنند را از ماجرای تلخ زندگی اش با خبر می کند تا همه پیراهن عزا به تن کنند. نیم ساعت از ماجرای مرگ پدرخانواده طالب گذشته بود که بیمار دیگری در بیمارستان امیرالمومنین به کام مرگ فرو می رود و به سردخانه بیمارستان منتقل می شود اما وقتی مسئول سردخانه در یخچال را باز می کند تا جسد بیمار بیمارستان را داخل سرد خانه بگذارد متوجه علائم حیاتی خسرو طالب می شود و خیلی زود ...
اعترافات جدید جوانی که پدرش را به خاطر یک دختر آتش زد + عکس
مادرم نیز شاهد ماجرا بودکه من نمی خواستم روی پدرم بنزین بریزم. چرا با پدرت اختلاف داشتی؟ 2سال پیش بود که پدرم دختر جوانی را برای ازدواج به من معرفی کرد و در این مدت با هم در ارتباط بودیم و در این مدت به او علاقه مند شده بودم که خانواده ام با مشکلاتی که به وجود آمده بود با این ازدواج مخالفت می کردند و همین باعث اختلافات من و پدرم شد و مدتی از خانه بیرون زدم ولی پس از دو هفته پذیرفتم ...
خاله بانو، تجسم فداکاری و امید/ زنی که سواد ندارد اما مهندسی زندگی را خوب بلد است
بانو آستین بالا می زند و با دست های خودش این خانه را می سازد و نمی گذارد بچه هایش آواره کوچه و خیابان شوند. من دو تا دختر داشتم، ولشان می کردم به امان خدا که چه شود، آن ها را به دنیا آورده بودم، از مهر مادری که بگذریم حق نداشتم وقتی که سختی هست بچه هایی را که هیچ گناهی نداشتند، ولشان کنم. پدر و مادرم گفتند اگر با این مرد ماندی حلالت نمی کنیم اما می دانستم بالاخره روزی مرا دوباره خواهند ...
من زلاتان ابراهیموویچ هستم
خانه دویدم و وقتی ماجرا را تعریف کردم، یک سیلی محکم خوردم که عوضی توی پشت بوم چه غلطی می کردی؟! خانواده عصبانی ما خانوادگی زود عصبی می شویم. توی خانه ما از مکالمات سوئدی محترمانه مثل عزیزم ، لطفا و اگر ممکن است... خبری نبود. توی خانه ما درها همیشه به هم کوبیده می شدند. مادرم مدام گریه می کرد و همه عصبانی با هم حرف می زدند. مادرم مجبور بود تمام طول عمرش را کار کند. روزی 14 ...
آیت الله خزعلی می گفتند: جز یک خادم وطلبه،کسی نیستم
و بازدید زیاد دارم، در این روزها کمک کارم باشید . آن موقع پانزده شانزده سال بیشتر نداشتم. مدتی منزل امام بودم. گاهی هم همراه مادرم و خانم امام می رفتیم و با امام احوالپرسی می کردیم. یادم هست یک بار که داشتیم از منزل امام بیرون می آمدیم، امام در اتاقی که در آن به حیاط باز می شد، مشغول خواندن نماز بودند. رفتیم و از ایشان پرسیدیم: تکلیف ما خانم ها چیست؟ امام فرمودند: اگر شما دو بچه سالم و صالح تربیت ...
مصاحبه با پسری که پدرش را زنده زنده به آتش کشید
به طلاق بکشد! در برابر مخالفت های پدرت چه کردی؟ اول بشدت با او مخالفت کردم. حتی مدتی از خانه قهر کردم، ولی پدرم به سراغم آمد و با هم آشتی کردیم. در نهایت تسلیم خانواده ام شدم و گفتم هر کسی را که بخواهید، با او ازدواج می کنم. اما مادرم این بار مخالفت کرد. نمی دانم چرا مخالفت می کردند. سر همین موضوع بود که دوباره با هم دعوایمان شد و این بار پدرم مرا از خانه بیرون کرد. او حتی ...
طغیان آنها علیه پدرسالاری مهربانانه
تا دخترش را بازگرداند، آرام و قرار ندارد. در فیلم دختر، زنان دست از پا خطا نمی کنند؛ چون نباید خطا کنند تا دلیلی برای مخالفت مردان با آزادی شان وجود نداشته باشد؛ حتی هنگامی که پدر رفتار ناسنجیده ای با دختر می کند و او تصمیم می گیرد از ماشین پدرش فرار کند، به خانه عمه اش، یعنی امن ترین جای ممکن پناه می برد. در عوض، این مردان هستند که با ندانم کاری، زنان را به زحمت می اندازند. حتی پدر پونه هم ...
تنهایی مریم
دوست دایی ام نداشتم به زور خانواده یک ماه بعد از جدایی با او ازدواج کردم. چند هفته بعد شوهرم را گرفتند. در خانه پدری زندگی ام را می کردم که یک شب شوهرم به همراه پدرش به خانه ما آمدند. گفتند که باید برویم شمال کشور و آن جا زندگی مشترک را آغاز کنیم. زندگی مشترک را نمی فهمیدم. با آن که یک بار طلاق گرفته بودم هنوز از خانه پدری بیرون نرفته بودم. مادرم می دانست که شوهرم از زندان فرار کرده ...
در آخرین روز زندگی هیتلر چه گذشت؟ + عکس
تن می کند. لباس های خود را نیز با ظرافت بر روی رخت پهن کن می اندازد. خواب اغفال کننده است. با نزدیک شدن سحر، بمباران شهر توسط نیروهای روس قوت می گیرد. آتش از بسیاری از ساختمان های شهر شعله می کشد. نیروهای روس در چند صد متری پناهگاه هستند. اما اتفاقات روز دوشنبه باعث خواهد شد تا کسانی که در پناهگاه زیرزمینی هستند، قبل از فرو رفتن به کام مرگ به دامان مستی و عیاشی پناه می برند. ...
صورت زخمی قهرمان من بود
که می مانی یا نه؟ محمدرضا، پسر بزرگ خانواده می گوید: مادرم خیلی پدرم را دوست داشت، به ویژه چهره پدرم برایش آرامش بخش بود. نخستین بار در بیمارستان وقتی با چهره از هم پاشیده همسرش مواجه شد، چنان شوکه شد که از هوش رفت. 2سال اول، چون جای دهان پدرم بسته بود نزدیک حلقشان را سوراخ کرده بودند و شیلنگی آنجا گذاشته بودند که با سرنگ، مواد غذایی بهشان می رسید. نقش مادرم در این سال ها، کمتر از جانبازی پدرم نبود ...
از مقاومت در خان طومان تا جهاد اقتصادی در شالیزارهای ساری
تعمیرات را انجام بدهم، ولی من دل نداشتم و مخالفت می کردم او در جوابم می گفت بعد از رفتنم می گویی این ها را نیمه تمام گذاشت و رفت. محمود به من می گفت که اگر شهید شوم جنازه ای ندارم و می خواهم در آن دنیا با مادرم زهرا(س) محشور شوم و شما به دنبال جنازه من نگردید. شهید اسدی، شهید حاجی زاده و محمود سه تن از شهدایی بودند که در میان این 13 نفر عکسی از پیکرشان وجود ندارد. بعضی از دوستان ...
اشعار آیینی ویژه عید سعید غدیر خم
... هم نقطه ی آغازی و هم ختم کلامی من عاشق آن لحظه که انگشتریت را ... مجنونِ تو وقتی رجز خیبریت را ... دیوانه ی آن دم که دمِ حیدریت را ... وحی آمده تا گوشه ای از دلبریت را ... دل برده ای از دختر یک دانه ی هستی تا خانه ی کوثر شده میخانه ی هستی امشب صد و ده مرتبه دیوانه ترم من شمعی؛ صد و ده مرتبه پروانه ترم من ...
پسر شرور پدرش را زنده زنده به آتش کشید!
به طلاق بکشد! در برابر مخالفت های پدرت چه کردی؟ اول بشدت با او مخالفت کردم. حتی مدتی از خانه قهر کردم، ولی پدرم به سراغم آمد و با هم آشتی کردیم. در نهایت تسلیم خانواده ام شدم و گفتم هر کسی را که بخواهید، با او ازدواج می کنم. اما مادرم این بار مخالفت کرد. نمی دانم چرا مخالفت می کردند. سر همین موضوع بود که دوباره با هم دعوایمان شد و این بار پدرم مرا از خانه بیرون کرد. او حتی ...
بنیاد در آینه مطبوعات
آل سعود جا خوش کرده است، هیچ گاه از خاطره ها نخواهد رفت. گفتنی است، در این دیدار هدایایی به همسر و سه دختر زنده یاد حاج محمدرضا حاجتمند ، مدیر اخلاق مدار و ایثارگر اداره ارزیابی عملکرد آموزش و پرورش خراسان رضوی اهدا شد. همسر این شهید زائر خانه خدا گفت: حضور مدیران و همکاران فرهنگی در چنین روزی که مصادف است با سالگرد عروج همسرم، بهترین هدیه ای است که به ما داده اید. مراسم چهلمین روز ...
تجاوز وحشیانه به دختر 7 ساله در نیشابور+عکس
به گزارش گیل خبر، بیست و پنجم شهریور سال جاری یک خانواده تهرانی خبر گمشدن مشکوک دختر بچه شان را به نام کیانا 7 ساله را به ماموران آگاهی نیشابور اطلاع دادند. پدر کیانا به ماموران آگاهی گفت: برای سر زدن به خانواده ام به همراه یک پسر و دو دخترم به نیشابور سفر کردیم. بعد از اینکه به ملاقات پدر و مادرم رفتم به اصرار آنها شب را در خانه پدرم به همراه خانواده ام خوابیدیم .صبح فردای آن روز که از ...
دلیل قتل کیان سه ماهه در دست بررسی است
مرکز اطلاع رسانی پلیس آگاهی تهران بزرگ خبر اعتراف زوج معتادی که به دلیل سوء مصرف مواد اقدام به کودک آزاری منجر به قتل فرزندشان کرده اند را تکذیب کرد و گفت: تحقیقات در این پرونده ادامه دارد. مهر نوشت: 16 شهریور امسال زنی با حضور در کلانتری مهرآباد تهران برای دستگیری برادر معتاد و همسر او به خاطر کودک آزاری شکایتی را ارائه کرد. وی به افسر تحقیق گفت: برادرم و همسرش معتاد هستند. زمانی که برای ...
اخبار برتر ایران و جهان در 24 ساعت گذشته
...: تحویل اولین محموله یک میلیون بشکه ای نفت ایران به اتریش حوزه نیوز: اخراج دختر محجبه از دانشگاهی در اسپانیا به دلیل برنداشتن حجابش از کلاس درس ایسنا: انهدام کارگاه ساخت بمب داعش در کرکوک عراق فارس: تخلیه و بی سرپناهی 2100 نفر از یک اردوگاه مهاجران در شمال پاریس الف: آتش سوزی در محل اقامت حجاج پاکستان در عربستان الف: حمله شیمیایی داعش به شمال حلب پرس تی وی: اعزام نیروهای امریکایی به سوریه ...
قصه تلخ اعتیاد
برخی از ما شده، خواندن ادامه این گزارش خالی از لطف نیست. همسرم پس از مدتی ترش رو شده بود سر کوچکترین مسئله و مشکل پیش پا افتاده ای داد و قال راه می انداخت هزینه های زندگی همسرم به صورت پیش رونده ای افزایش یافت بدون حساب و کتاب پول های جیبش ته می کشید و شده بود یک آدم بی پول و آس و پاس. گاهی اوقات بوی عجیب وغریبی فضای خانه را پر می کرد. یکی پس از دیگری اقلام با ارزش منزل با ...
آخرین وارث خدایان غزل
و امسال نیز پس از گذشت بیست و هشت سال از خاموشی آن شاعر بزرگ شیعه، انقلابی و سترگ زبان فارسی و ترکی بار دیگر یاد و خاطره آن بزرگ استاد شعر و ادب ایران زمین را گرامی می داریم. به مرگ چاره نجستم که در جهان مانم به عشق زنده شدم تا که جاودان مانم چو مردم از تن و جان وا رهاندم از زندان به عشق زنده شوم جاودان به جان مانم به مرگ زنده شدن هم حکایتی است عجیب ...
اعتراف وحشتناک پسر به قتل پدر
تصمیم گرفتم که ماشین را آتش بزنم. بعد چه اتفاقی افتاد ؟ سه لیتر بنزین خریدم و ریختم داخل بطری. به خانه که رسیدم جلوی در شلوغ بود. پسر دایی ها و پسر عمه ام جلوی در بودند. به سراغشان نرفتم و از همانجا بازگشتم به کارگاه. دوباره به سمت خانه راه افتادم که این بار جلوی در کاملاً خلوت بود بنزین را روی ماشین ریختم که یک باره پدرم سر رسید اما نمی دانم چه کسی خبرش کرده بود. فندک را ...
به شرکت پسر جوان رفتم / وقتی به هوش آمدم از دیدن وضعیتی که داشتم وحشت کردم
به گزارش سرویس حوادث"جام نیوز" ، این دختر دانشجو نمی خواست راز شومش فاش شود اما باردار شد و وقتی به جوان متجاوز زنگ زد از او شنید هیچگاه حاضر نیست به خواستگاری اش برود و مطمئن نیست بچه برای او است. چندی پیش دختری به نام کبری که 22 ساله است به دادسرا مراجعه کرد و با گریه به دادیار گفت:من با دوستم به نام مریم در دانشگاه درس می خواندم و رابطه ای صمیمی داشتم تا اینکه 2 ماه پیش به من گفت ...
روی وصیت نامه اش می نوشت باطل شد، از شهادت خبری نیست
استخاره کرده بود جوابش مثبت بود؛ اما خودش می گفت: می خواهم این دختر آخریم درس بخواند و دکتر بشود . یک روز که با مادرم به مسجد حظیره رفته بودیم، ناگهان با موتورش از کنارمان عبور کرد. همان لحظه به دلم افتاد بر سر مزار شهید صدوقی بروم و از ایشان بخواهم کمکم کنند. کنارقبر ایشان نشستم و گفتم آقا حسن پاسدار و محافظ شما بوده،اگر صالح می دانید این وصلت سر بگیرد . به خانه برگشتم و ساعتی نگذشت که مادر ...
درباره هی یو و حمله آمریکا به عراق
بیش از 13 سال از حمله آمریکا و نیروهای ائتلافی به عراق و رژیم بعث گذشته است. چندی پیش سعید ابوطالب، مستندساز و نماینده اسبق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی کتاب هی یو را منتشر کرد؛ کتابی که او خاطراتش را از چهار ماه اسارت توسط آمریکایی ها در عراق جنگ زده سال 2003 در آن روایت کرده است؛ روایتی نه آنچنان رسمی که در بسیاری از کتاب های خاطرات رزمندگان و آزادگان جنگ هشت ساله عراق علیه ایران خوانده ایم ...
عمل زننده و بسیار زشت پسر جوان با مادرش / پسرم تازه از خارج برگشته بود
طرفداری از آن دختر تبعه خارجی به من فحاشی کرد و به سمت من حمله ور شد. با این حرکات و رفتار پسرم دلم شکست و شروع به گریه کردم باورم نمی شد فرزندی را که با شیره جانم پرورش داده بودم این گونه با بی احترامی، شخصیت مرا زیر پایش بگذارد و به خاطر دختری که 3 بار ازدواج ناموفق را تجربه کرده است مرا این طور در برابر چشمان همسایگان خوار و ذلیل کند. در این میان پدرش نیز که زمین گیر شده بود فریاد کشید: از خانه ام بیرون برو و دیگر پا به این خانه نگذار! فرزاد با شنیدن این جملات خشم و عصبانیتش افزون تر شد و دوباره شروع به کتک زدن من کرد. حالا من دست به دامان قانون شده ام تا کاری برای من و همسر بیمارم بکنید که... ...
بالندگی نسل آینده در سایه خانواده محوری
نکرده ام.خودم توقعی نداشتم. خانواده ام هر خواستگاری را که خانه و ماشین نداشت رد کرد. حالا دیگر سالی یک بار هم خواستگار زنگمان را نمی زند. - من یک پسر مجرد سن بالایم. برایم خیلی قیافه دختر مهم بود. البته همه فامیل هم باید روی انتخابم صحه می گذاشتند. هر دختری را که پسندیدم بالاخره یکی از اعضای خانواده و فامیلم موافق نبود. نتوانستم راضی شان کنم کلهم بر سر یک گزینه توافق کنند! - دختری سی ساله ...