سایر خبرها
مداحان نباید سرمایه 1400 ساله را هدر بدهند/ کار علمی نگاه بی تعصب می خواهد
جمع می شویم و مجلس برپا می کنیم؛ اما اگر هر سال همین تعداد در یک خانة مشخص جمع شوند سؤال ایجاد می شود؛ به همین دلیل هر سال در خانة یکی از افراد تجمع می کنیم؛ بنابراین برای این کار باید یک کار سنگین انجام شود تا کارها علمی باشد. همه جا معمول است که وقتی نویسنده دست نویس هایش را به ناشر می دهد فرمی را پر می کند شامل چنین سؤالاتی؛ پیش از این چه کارهایی در این زمینه انجام شده است؟ کتاب های ...
ویژگی های رفتاری امیرالمومنین(ع)
...! علی پس از در زدن و اجازه گرفتن به طور ناشناخته وارد خانه شد، و پیشنهاد فرمود: زن اجازه دهد یا او بچه ها را به بازی گرفته و مشغول کند، و یا به خمیر کردن و نان پختن بپردازد، زن گفت: شما بچه ها را مشغول کنید، من به کار خمیر کردن و پختن نان می پردازم، خدا از تو راضی شود، و بین من و علی بن ابی طالب حاکم گردد! !(6) حضرت علی به فوری مقداری گوشت را پخت و با خرما و غیره بر دهان بچه ...
اعلام ویژه برنامه های دفاع مقدس تلویزیون و رادیو
دفاع مقدس جا مانده و به دست صاحبانشان نرسیده است. شبکه های صدا نیز امسال مانند سال های پیش با تدارک برنامه های متعدد برای گرامیداشت هفته دفاع مقدس مهیا شده اند. برنامه هایی که به فراخور مأموریت شبکه ها از 31 شهریور تا 7 مهرروی آنتن خواهند رفت و یاد روزهای حماسه آفرینی مردم ایران را در ذهن ها زنده می کنند. مخاطبان شبکه های رادیویی در این ایام در کنار فعالیت روزانه شان ...
ابلاغ پیام غدیر ؛ دشوارترین تکلیف پیامبر(ص)
خواهد اشاره کند که منظور از تعبیر من بعد یکی نگوید علی مولا، علی مقصود خدا بوده علی اعلی، خدا مقصود بوده علی علی مورد نظر بوده. حضرت دست علی(ع) را بالا می برند. در نقاشی های کنونی امام علی(ع) را مثل یک بچه کوچولو ترسیم می کنند. آن زمان علی(ع) یک پهلوان است که عمرشان از 30 سال گذشته و اینجور نیست که در نقاشی ها مثل بچه ها می کشند. ایشان بچه 10 ساله نبودند اول داستان نبوده که آخر دوران پیامبر(ص ...
شورش متافیزیکی: پاسخی مدرن به مسئله شر
عدالتی کرده است، عطار نیز بارها می کوشد بر خدا خدایی کند و به او درست و غلط را نشان دهد: مثلا دیوانه ای به خدا می گوید اگر من جای تو بودم و قدرت مطلق داشتم هیچ گرسنه ای را باقی نمی گذاشتم یا اجازه نمی دادم کسی رنج بکشد یا تو که نمی توانی همه مردم را سیر کنی چرا این قدر نان خور می آفرینی یا تو که قرار است مردم را بکشی چرا اصلاً می آفرینی. آیا از این بازی جان دادن و جان گرفتن خسته نشدی یا کمی از عشق ...
یک روز در ساختمان پلاک 6 پاستور با قصه هایی پر غصه/ اینجا هم برای برجام نامه می نویسند
گوید ما تا یک سال قبل کار داشتیم ولی یکدفعه گفتند کارخانه ورشکسته شده و همه نیروها را اخراج کردند. ادامه می دهد که ” حالا ما مانده ایم و خرج زندگی. البته خدا را شکر که قبل از اخراج یک پراید خریده بودم.الان می روم مسافر کشی و حداقل خرج خورد و خوراکمان را در می آورم.” “بچه ها گفتند تو برو نامه بده ما هم می آییم. شاید یه کاری بکنند و کارخانه دوباره باز شود. نمی دانم چرا اینطوری شد، اصلا فکرش ...
"هاشمی رفسنجانی عامل انحراف فرزند من است"
و در عین حال متخصص، بیشتر در میان آنها حضور دارند. آقاجان خیلی تلاش کردند بین اینها و انقلاب فاصله نیفتد، ولی متاسفانه موفق نشدند. ارتباطشان با مقام معظم رهبری از چه دوره ای آغازشد وچگونه تداوم یافت؟از این ارتباط چه خاطراتی دارید؟ فاطمه کلباسی: تا لحظه آخر که دیگر نفسشان بالا نمی آمد، بچه ها صدایشان را ضبط کرده اند که گفتند دست از ولایت ایشان برندارید. عاطفه مروی ...
مجرمانی که نان زن و بچه نمی دهند!
راضی نمی شود و می افتد به گریه که عزیز! به خدا طاقتم طاق شده. بچه ها گشنن. کار کردن تو خونه مردم جواب خرج زندگی و شکمشون رو نمی ده ... . مرضیه بیشتر خجالت می کشد از داشتن محمود. جلوی چند تا مغازه می ایستند و کمی خرت وپرت می خرند؛ دوتا نان، یک کیلو سیب زمینی، 10 تا تخم مرغ، بساط سالاد و یک بسته پفک برای تارا... این آخری را مریم با خجالت برمی دارد و مرضیه لبخند می زند. شام، سالاد ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (310)
راست 7. از فردا همه تو پارکا تور ها رو میارن پایین و والیبال نشسته بازی میکنن. 8. من عاشق آخر والیبال نشسته ام که اینا یهو بلند میشن باهم دست میدن انگار دسته جمعی شفا گرفتن. بابا به خدا بلد نیستم 9. رفتیم فلافلی سلف 3 تا گذاشتم لای نون همه مثل یه آدم با شخصیت نگام میکردن تا روغن از تو پاچه ام شروع کرد چکه کردن. 10. کیبورد باید شعور داشته باشه ...
گفتگو با مردی که دخترش را برای حفظ آبرو کشت/ پشیمان نیستم
، مجبور بودم برای یک لقمه نان کار کنم. نه محبت مادری و نه نگاه پدری، هیچ کدام متوجه من نبود. از جمع کردن ضایعات شروع کردم تا به دست فروشی کنار خیابان رسیدم. 15ساله بودم که ازدواج کردم. این زندگی دو سال بیشتر دوام نیاورد و از همسرم جدا شدم. هردومان بچه بودیم و نمی دانستیم ازدواج یعنی چه؟ چند سالی گذشت تا باز دوباره ازدواج کردم. این بار زندگی ام بد نبود ولی همسرم صاحب فرزند نمی شد. دوا و درمان کردیم ولی ...
دکتر زاده باقری: حوادث منا جنگ بین وهابیت و اسلام هست
غمی بعد از این حادثه بر همه ایرانی ها نشسته بود چون بیش از چهارصد کشته در کنار خانه امن الهی که هر کس اگر جایی زوری بهش گفته می شود باید به آنجا پناه ببرد ولی در کنار خانه خدا آدم توسط کسانی که خودشان را خادم حرم می دانند کشته شود خیلی تلخ و سخت بود. قبل از این حادثه(1366) هم اتفاق افتاده بود اما به این شکل کسی را نکشته بودند به عنوان مثال در هنگام رمی جمرات کسانی زیر دست و پا کشته می ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (314)
سلفی مادر و پسریِ شیوا خنیاگر و آقا پسرش در داخل ماشین. بانو خنیاگر چنان متفکرانه به دوربین زل زده اند که گویا در موزه لوور پاریس در حال تحلیل محتوایی-تجسمی نقاشی مونالیزا هستند. لیوانِ ته کشیده شده ی استارباکس و ساختمان هایی با سقوف شیروانی. سحر باز به مسافرت خارجی رفته است! سواد انگلیسی هم که ماشالا فولِ فول! سلفی منوچهر هادی با لوکیشن فیلم فراموش نشدنی "چهارشنبه سوری ...
سرخط ...
کرد و دمار از روزگار مردم بی پناه و بی دفاع کویت در آورد، این ایران بود که مرزهای خود را به روی کویتی ها گشود و حتی اجازه تحصیل در مدارس و دانشگاه های ایران به متواریان کویتی داده شد. در همان زمان یک مهندس جوان کویتی برایم تعریف کرد که بعثی ها چگونه وارد خانه آنان شدند و پدر و مادر پیرش را کشتند، برادرش را به دار آویختند و چگونه او و خاله و خواهرش موفق شدند به ایران بگریزند. من مقالات جراید ...
درباره هی یو و حمله آمریکا به عراق
گم شده بودند. ببینید صدام با این کشور و مردم چه می کرد. خانواده ای نبود که از آن ها یک نفر مفقود نشده باشد. صدام می کشت و چال می کرد. فیلم هایی که من گرفته ام یک سند تاریخی است که نشان می دهد سال 2002 میلادی وقتی صدام سقوط کرد همه مردم دنبال اعضای خانواده شان می گردند. بنابراین من فکر می کردم اگر دوربین روشن باشد و با هر کس حرف بزنم همه اش تاریخ است. این ارزش رسانه بود. یادم است وقتی اولین بار به ...
کسب و کار موفق با چشم انداز برکت
...، هر کس به هنگام آمدن به خانه کیسه ای داشت پر از نیازهای خانگی فردا و با رسیدن به خانه و دیدن همسر و فرزندان دل شاد می کرد و به صفای سرشب چایی می نوشید... و به هنگام صبح و رفتن سرکار یاد خدا می کرد و چشم به آسمان آبی می دوخت و بلند می گفت: خدایا، خودت روزی رسانی، امروزم را تو سروسامان بده، خانواده ام را به خودت می سپارم، سلامتم بده... و قفل بزرگ در دکان به سلامی و علیکی با ...
شکر خدا پول و سرطان نداریم
این همه مدت فکر می کردیم مشکل از ماست. گفتیم این را هم بگوییم که مدیر مسئول سایت معماری نیوز به دلیل ناتوانی در تودیع وثیقه 200 میلیون تومانی بازداشت شد. داریم به این نتیجه می رسیم که باز هم زود قضاوت کردیم. حداقل آن خبرنگارانی که املاک نجومی دریافت کردند حق داشتند. به نظر ما همه خبرنگاران و روزنامه نگاران باید تحت پوشش املاک نجومی قرار بگیرند که اگر یک موقع شهرداری از آنها شکایت کرد ...
ماجرای پیشنهاد رضاشاه به مدرس در دوره تبعید
شدند خانه را بفروشند، چون دیگر قابل تعمیر نبود. آیا از ملاقات های پدرتان با پدربزرگتان چیزی به یاد دارید؟ از ایشان در این باره چه شنیده اید؟ در طی 9 سال تبعید مرحوم مدرس (از 1307 تا 1316) پدرم فقط یک بار توانستند با ایشان ملاقات کنند که زمانش طولانی هم نبود. ارتباط آن ها با هم از طریق نامه بود. در عین حال مرحوم پدرم سعی می کردند آثار این دوری را روی بچه ها تا حد ممکن کم کنند ...
دمار از روزگار دشمن درآورده بود
می گفتند هنوز از شهادت مصطفی صدرزاده قد راست نکرده ایم، شهادت ابوعلی باز بچه ها را یتیم کرد. متن زیر روایت یکی از همرزمان شهید عطایی است که نخواست نامش ذکر شود. بسیجی مخلص آشنایی من و آقا مرتضی از بسیج حوزه 5 حمزه سید الشهدا مشهد شکل گرفت. 14 سال است که ایشان را می شناسم. آقا مرتضی مسئول عملیات حوزه بودند. فعالیت هایش در حوزه و بسیج بیشتر با رویکرد فرهنگی بود. ید طولایی در کار ...
محمدی: هرگز نگفتم داور را فریب دادم
چون بعد از مدتی دوری به اصفهان رفته بودم و توقع داشتم مرا تشویق کنند ولی بدترین فحش ها را شنیدم. من در دو سالی که با ذوب بودم دو جام گرفتم. دلیل این فحاشی ها را می دانی؟ چون نان تعدادی بوقچی از تیم قطع شده این کارها را می کنند و همه بچه های تیم هم می دانند. بازی چطور بود؟ بازی خوبی بود. خیلی صحنه های زیبایی داشت. ذوب آهن خیلی خوب بازی کرد و فکر می کنم اگر این ...
فرش بافی اولویت دوم اداره امور عشایر استان تهران است
. روبه روی خانه سه مجتمع بزرگ نگهداری دام قرار دارد. کنارش علوفه انبار کرده اند چند دفعه شکایت بردیم که این مجتمع ها جمع شه. نباید تو روستا باشه. بوی گوسفند می ده کل روستا. ما عشایریم. به زندگی با دام عادت داریم اما قدیم ها این طور نبود. گوسفند تو روستا نمی موند. حالا دیگه زندگی عشایر هم عوض شده. فقط اونهایی که دام های تعداد بالا دارن راهی کوچ میشن زن ها و بچه ها حالا چندین سال است که رنگ ...
آیت الله خزعلی می گفتند: جز یک خادم وطلبه،کسی نیستم
خائف اند و می ترسند که جایگاهی را از دست بدهند و یا مثلا از منصبی محروم شوند و یا خطراتی برای شان پیش بیاید، ولی پدر چه قبل از پیروزی انقلاب و چه پس از آن، وقتی احساس تکلیف وجود داشت، هیچ منفعت و مصلحتی را در نظر نمی گرفتند. در مسائل اجتماعی اجتماعی و به خصوص روابط اجتماعی فرزندان و منسوبان هم، حساسیت زیادی نشان می دادند. به خصوص بعد از انقلاب به سبب مسئولیت هایی که داشتند، دائماً از بچه ...
مفقود شدن 700 نوار کاست از خاطرات زنان جنگ/عدم تمایل بانوان برای مصاحبه یکی از دشواری های جمع آوری ...
زنان – زنانی که در جبهه بودند- است، مورد داشته است! آیا عکسی که خودمان انداختیه ایم مورد دارد؟ این زنان ناشناخته مانده اند . مثلا خانم اذرمی، بچه اهواز بود در دوران جنگ بعد از 12 سال باردار شده بود در آن دوران بچه اش را از دست می دهد، برای زایمان بچه سوم شوهر، مادر، فرزندان و حتی خواهرش را که بالای سرش بوده با این عنوان که امشب سزارین نمی شوم به خانه می فرستد دربمباران هوایی همه اعضای خانواده به ...
تنهایی مریم
تا پای یک خواستگار به خانه شان باز می شود. آن زمان نه می دانستم شوهرداری چیست نه تصوری از زندگی متاهلی داشتم. عقد کردیم. اما تنها یک ماه عقد ماندیم. خانواده مادری ام معتقد بودند شوهرم به خانواده ما نمی خورد. می خواستند من را بدهند به دوست صمیمی دایی ام که او هم خلاف کار و توزیع کننده بود. مردی که خودش زن و دو بچه داشت. می گفتند با مردی که عقد کرده ام آینده ای ندارم و با آن که علاقه ای به ...
شهید مدافع حرم،علی اصغر شیردل که برای کمک به مردم مظلوم سوریه و دفاع از حریم اسلام زندگی آرام خود را رها ...
مردم از آن به نیکی یاد می کنند و می گوید: علی اصغر خوش رو، خوش اخلاق، مومن، زن و بچه دوست، بی اهمیت به مال و مادیات دنیا به مال دنیا بود. فقط عاشق زن و بچه اش بود. پسرخوب، مومن و نمازخوانی بود همه خوبی ها را خدا جمع کرده و به او داده بود. شکر خدا...! مادر به دیدن تابوت بسته شده اکتفا نکرده است. او پیکر فرزندش را دیده است و حالا آن را نیز به خوبی توصیف می کند و می گوید: خوش رویی، خنده ...
دیوەخانداری خالوو آیت/معلمی برای اهالی مطبوعات
غرب آنلاین / مصطفی بیگی/ اهالی مطبوعات هر کدام اهل یک محله، یک خیابان، یک کوچه، یک بن بست هستیم. برخیهامون در ویلاهای مجلل ساکنیم ، در برجهای عاج و بە دور ازمسایل روزمرەی مردم، برخیهامون ولویم تو ورزشگاهها، بعضیها هم تو میتینگهای سیاسی و انتخاباتی و شرخری برای سیاسیونی کە فقط ازمون سواستفادە کردن و یا اگە در مقابلمون بودن شکایت و محروم و . . . ، بعضی ها هم زرد زرد دنبال شر نمیگردیم،یک عدە دل شیر دارن و خبرنگار جنگی میشن، عدەای هم کللاش و تیغزن پرسە میزنن این ور و اون ور کە هر کسی انتقادی، منتقادی، چیزی کرد ، اونها برن ، زیرآبشو بزنن بلکم از انتقادشدهە چیزی ب ...
دنیا فدای لبخندت
هیچ کس را در این شهر درندشت نداشتیم. دوم هم اینکه خانواده های بی بضاعت را دریابید. اگر ذخیره سازی خون بند ناف به صورت اقساط انجام می شد بسیاری از بیماری ها ریشه کن می شد. خیلی ها دست شان خالی است و فرزند بیمار دارند. تو را به خدا کاری کنید... . اگر 3 روز دیرتر می رفتیم... پدر احمدرضا از یک معجزه می گوید؛ اتفاقی که همه چیز را تغییر داد همسرم فرزند دوم مان را باردار بود ...
اشعار آیینی ویژه عید سعید غدیر خم
علیش بود خلقت اول نه روز بود و نه شب در میان نه ماه و نه سال که آفرید خدا نور احمد مرسل ز اصل بود یکی نور و پنج قسمت شد هر آنکه غیر یکی داند او بود احول اگر چه بر سر دست تو هست پنج انگشت تو جمله را همه یکدست خوانیش به مثل خدا به صورت خود آفرید آدم را اگر چه نیست مر او را نظیر و شبه و بدل لطیفه ایست که ...
امینی: این جماعت پرشمار مشتری شعراند، اما خواننده شعر نه/وحیدزاده: بی تو نبودن صدای خود شاعر است
مضمون است. یعنی خون جگری و عشق در آن دیده نمی شود. کلمات است. همانند کسی که بازی کامپیوتری می کند و به یک باره می گوید: خانه ام آتش گرفت . وقتی به این سستی می گوید یعنی خانه آتش نگرفته است. این حادثه بزرگی است اما چون همه چیز مجاز است سست گفته می شود. بچه ها در شعرهای مضمون به گونه ای از عشق، جدایی و مانند آن می گویند که همانند آن بازی کامپیوتری است. امیدوار به فردایم و سراسر شب / نوشته ...
با هلی کوپتر آمد، شهید شد و برگشت
بنده خدا که کاملا واضح بود که روحیه اش را از دست داده بود، انداختم و اصلا به فکر حرفهایش نرفتم و سریع یاد حرفهای آن کمک خلبان سال 59 افتادم و بدون اینکه ناراحت بشود و بی تفاوتی نشان بدهم گفتم: نگران نباش. بگو سریعتر حرکت کنه. ما باید زودتر به جزیره برسیم. بعد از دقایقی هلی کوپتر که بار و نفرات بیش از ظرفیت با خود حمل می کرد از روی جاده آسفالت آرام آرام بلند شد و چرخی زد و به سمت هور ...
از مورد عجیب جم تا پخش تیزری که به سند خانه کارگردان منوط شد
با همه طیف آدم کار کنم. ولی چون مغزم شلوغ است، ممکن است کسانی که سن و سالشان بالاتر باشد، یک ذره حوصله ی من را نداشته باشند. ممکن است هزار تا ایده بدهم که نهصد تای آن به درد نخورد، اما می گویم چون ممکن است طرف مقابل از ایده ی بد من یک چیز خوب برداشت کند. به همین دلیل هر چه در ذهنم باشد بیرون می ریزم. کارگردان های جوان بیشتر این حوصله را دارند تا آدمی که سن و سال بالاتری دارد. البته حق هم دارند ...