سایر منابع:
سایر خبرها
مرگ یک نویسنده
...، ناشر در پشت فرمان ماشین، دیوانه وار خندید... **** ... چند روز بعد، منشی انتشارات، جسد ناشر را در دفتر محل کارش پیدا کرد. روزنامه ها نوشتند که مردی سیاه پوست به جرم قتل ناشر دستگیر شده است. پلیس درجستجوی رابطه قتل نویسنده و ناشر است. * نمایش"مرگ یک نویسنده" در سال یکهزار و سیصد و شصت و هشت هجری شمسی، به نویسندگی و کارگردانی حمیدرضا نظری، پس از حضور در اولین جشنواره تئاتر و اجرای عمومی، در قالب یک فیلمنامه بلند، در خانه سینما- بانک فیلمنامه ایران- به ثبت رسید. ...
پشتیبانی ولایت فقیه و حساسیت به بیت المال رمز موفقیت شهید کاوه بود
شهید کاوه را چنین شرح داد: در منزل دوستم درس می خواندم که مادر و برادر بزرگترم آمدند چهره مادرم سرخ بود پرسیدم خبری شده؟ مادرم گفت; می گویند محمود زخمی شده، اما من با دیدن اشک هایش پاسخ سوالم را گرفتم. همسر شهید کاوه گلایه به خداوند را عکی العملش به خبر شهادت همسرش برشمرد و گفت: چون با خدا عهد بسته بودم محمود را برای او می خواهم، بعد شنیدن خبر شهادت سر به آسمان بلند کردم و گفتم; خدایا ...
به آن امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
می کردم خود را از این افکار دور کنم و هر بار دعا می کردم که خدا عمرش را طولانی کند و ایمان داشتم خداوند خواسته مرا اجابت می کند. او هر بار از حلب باز می گشت برای من تعریف می کرد که چگونه در جبهه از مرگ نجات پیدا کرده و چه خطراتی را پشت سر گذاشته است. سیدرضا به من می گفت هربار که از خطر می رهیدم یاد دعاهای تو می افتم. مادر اما مطمئن باش یک روز شما این دعا را فراموش خواهی کرد چون من عاشق ...
دینم را به درجه نمی فروشم
رسیده بود، جواد ما را بلند کرد و به خانه رفتیم و از آن به بعد دیگر به باشگاه نرفتیم. جواد دائم ناراحت بود و می گفت: تحمل این زورگویی ها را ندارم . یک روز جواد با عجله به خانه آمد و گفت: ساک مرا ببند می خواهم به جبهه بروم . برخلاف همیشه نگران شدم و خواهش کردم نرود. با گریه می گفتم: جواد خیلی وقت است که جبهه بودی، من و بچه ها دوری ات را زیاد تحمل کردیم. به خاطر بچه ها نرو! با همان لحن محکم ...
حجت الاسلام رفیعی: وصیت نامه و خاطرات شهدا را وارد کتب درسی کنیم
: اگر ما حق هستیم و گروه مقابل ناحق است از بین برود. در روز 24 ذی الحجه پیغمبر صلی الله علیه و آله، امام علی، حسن و حسین علیهم السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها را برای مباهله آوردند. اسقف اعظم وقتی حضرات معصوم علیهم السلام را دیدند گفت باید منصرف شویم اگر افرادی که ایشان آورده ما را نفرین کند یک نفر مسیحی روی زمین باقی نمی ماند و اگر پیغمبر صلی الله علیه و آله به کارش شک داشت عزیزان ...
ایستاده در میدان مین
گفتم برای نیروی تخریبچی، شهادت و جانبازی و ... حتمی است. همین طور که من صحبت می کردم، یک عده دست بلند می کردند، می گفتم بنشینید هنوز حرف هایم تمام نشده. بعد دوباره ادامه می دادم و می گفتم اگر سیگاری هستید، نمی توانید به گردان تخریب بیایید، نماز شب برای تخریبچی ها حکم نماز واجب را دارد، اگر جز این است داوطلب نشوید. یعنی برای این که نیروی تخریبچی انتخاب کنیم خیلی سخت می گرفتیم. بعد هم نیروهای داوطلب ...
مادر برای پسر معتادش، قصاص خواست
خانه اش رفتم. پدربزرگم مثل همیشه با صدای اذان به مسجد محل رفته بود و مادربزرگم در خانه نماز می خواند که همان موقع کیسه پلاستیکی را دور گردنش انداختم تا او را خفه کنم، اما وقتی دیدم زنده مانده تصمیم گرفتم با چاقو او را بکشم. پس از زدن چند ضربه چاقو، او سر سجده زمین افتاد. وقتی می خواستم النگوهایش را از دستش دربیاورم نتوانستم، برای همین دستانش را قطع کردم و پس از برداشتن النگوها بسرعت از خانه ...
روایت 13 سال گمنامی شهیدی که تا لحظه آخر شهادت ذکر می گفت/ داوود بعد از شهادت برادرانم طاقت ماندن نداشت
به گزارش کوگانا به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس، در بخش اول این گفت وگو " معصومه تاجیک" خواهرشهیدان علی اکبر، حسین و داوود تاجیک، روایت زندگی پدر و مادر و گوشه ای از خاطرات شهید جاویدالاثر علی اکبر را تعریف کرد. در این بخش به بازخوانی زندگی شهیدان حسین و داوود تاجیک می پردازیم. از شهید حسین تاجیک، برایمان بگویید؟ حسین، از ابتدای تولد بسیار مظلوم و مهر ...
عبدالمجید گمشده اش را در جبهه یافت
گمشده اش را یافت. روز قبل از آوردن خبر شهادت عبدالمجید خوابی دیدم که من را آشفته تر کرد. خواب دیدم که تابوتی پیش رویم قرار دادند و می گویند پیکر عبدالحمید بازگشته است. روی تابوت را باز کردم و عبدالمجید با لباس فرم در صحت و سلامت دیدم. با نگرانی گفتم این عبدالمجیدمه نه عبدالحمید . روز بعد خبر اسارت عبدالمجید را آوردند، با دیدن خواب روز گذشته یقین داشتم که او شهید شده است. از شدت فشار ...
طنز؛ سلفی در روز ایمنی
فکر بکری برای رهایی ام از بند آتش در انتظارم باشد، ولی تنها چیزی که منتظرم بود، سلفی بازانی بودند که به محض عبور کله من از آتش شروع کردند به گرفتن عکس سلفی و آپلود کردن عکس های همین الان یهویی وار در اینستاگرام. در این بین دیدم دزد به خانه ام زده و مشغول دزدیدن وسایل خانه است. به او سلام کردم و گفتم، حالا می بری ببر. نوش جونت. فقط بگو تو این آتیش از کجا وارد شدی که جایی ات نسوخت. دزد سری ...
تمام افزایش حقوق ها در دولت یازدهم خلاف نص صریح قانون بوده است
. شخصی مستقیم فرستادم برای سازمان. گفتم این آدمی که این را فرستاده است، یک آدم فهمیده و امینی است. شما رسیدگی کنید. 3 روز بعد، همان آدم ناشایست می دانست این با من دوستی دارد. به او گفته بود حالا نامه می نویسی می دهی به توکلی که بفرستد بازرسی کل کشور. خوب سیستم سوراخ است. البته سازمان بازرسی از سازمان های قابل احترام است. ولی متاسفانه اینگونه هم هست. حالا چه اتفاقی افتاده که ما با فساد ...
عزاداری بر سیدالشهدا و ریشه قرآنی آن
.... قل لا اسئلکم علیه اجراً الّا المودّة فی القربی؛(27) بگو اجری بر رسالت از شما طلب نمی کنم مگر دوستی اهل بیتم. دوستی نشانه دارد. دوست در شادی دوستش شاد است و در اندوهش اندوهگین است. در روایتی از حضرت امیرمؤمنان علی(ع) آمده است: ان اللّه تبارک و تعالی.... فاختارنا و اختارلنا شیعة ینصروننا و یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا و یبذلون اموالهم و انفسهم فینا اولئک منّا و الینا؛ ...
ای روح لطیف! سلامم را به همسنگرانت برسان
...: بهشت سال شهادت: پرواز نام پدر: سید علی نام مادر: سیده زهرا دیدی شناسنامه ات را چگونه برایت یافتم می دانی چطور؟ امشب در همان دقایقی که پیشانی ام را به تابوتت پیوند دارم، همان دقایقی پیشانیم را به تابوت پیوند دادم، همان دقایقی که با دستانم تو را نوازش کردم و با اشکم روی تابودت را می شستم. همان دقایقی که زبانم از ...
کاش همسران شهدا نادیده گرفته نشوند
نمی دادم.آن شب ما آبادان خوابیدیم و صبح برای نماز بیدار شدیم و دوباره شروع به تماس گرفتن کردیم و گفتم حتی اگر خواب باشد باید بیدار شود.باز هم تماس گرفتم و بعد با خودم گفتم شاید تهران آمده باشد تا غافلگیرم کند. خودم را با این فکرها آرام می کردم.در شلمچه با مادرم مشغول گوش دادن به سخنرانی بودیم که برادرم و پدرم از پشت سر می آمدند، از دور صدایمان زد و گفت بلند شوید باید برویم خانه و با دستش علامت ...
آیاتی که در شان جناب عمار نازل شد/ زبان صریح اسلام و میزان حق در میدان کارزار/ شهادت عمار، عامل رسوایی ...
. وقتی به در خانه رسیدند، پیرمرد سلام بر شما اهل بیت پیامبر که خانه شما محل نزول وحی و رفت وآمد فرشتگان خداست. حضرت زهرا سلام بر تو باد! از کجا آمده ای و چه حاجت داری؟ پیرمرد پدر بزرگوارتان برای رفع نیاز، مرا پیش شما فرستاده است. حضرت زهرا (س) که خود مدتی غذا نخورده بود، خواست پوست گوسفندی را که حسن و حسین (ع) بر روی آن خوابیده بودند به او بدهد. ولی آن مرد گفت: من گرسنه هستم، پوست گوسفند به کارم ...
اوج بندگی/ شهدای تیم فوتبال میلاد، قهرمانان راه الله
دیدن او در شهر کرمان رفتیم. چون من نظامی بودم لباس نظامی به تن داشتم و با راهنمایی دژبان به گروهان آموزشی که شهید هادیان آنجا مشغول آموزش بود، رفتم. او حسابی از دیدن من یکّه خورد. ناگهان از جایش برخاست و مرا در بغل گرفت و همان لحظه دوستانش که او را با این حال دیدند، تعجب کردند که یک سرباز در حین آموزش این حرکت را انجام دهد، آن هم با این همه شوق و خوشحالی! من هم با صدای بلند گفتم ...
شاخصه های اصلی انقلابی گری
و مطالب وزین خود را که تا کنون در هیچ رسانه ای منتشر نشده است از طریق بخش " تماس با ما " یا پل ارتباطی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید برای ما ارسال نمایید تا در صورت دارا بودن مولفه های لازم، منتشر گردد. ------------- با کلیک بر روی لینکهای ذیل تمامی روزنامه های کشور را رایگان مطالعه کنید ------------- روزنامه های عمومی | روزنامه های اقتصادی | روزنامه های ورزشی | سایر روزنامه ها | هفته نامه و ماهنامه | نشریات استانی ...
تعبیر قرآن از علم امیرالمومنین - علی(ع) بین انبیا واوصیا نظیر ندارد
این حکمتی دارد. این که این دیوار باز شده است و این خانم به داخل آن جا رفته است و الآن هم قفل را کلید باز نمی کند، همه باید منتظر باشیم ببینیم که چه سرّی اتّفاق افتاده است که چنین است. آن وقت بعد از سه روز فاطمه ی بنت اسد با این قنداقه بیرون می آید. از آغاز خلقت تا پایان عالم یک چنین قضیّه ای جز برای حضرت علی اتّفاق افتاده است؟ حالا اگر بنا باشد ما کسی را به عنوان رهبر انتخاب کنیم یک چنین ...
ماجرای ملاقات با حاج احمد متوسلیان / شهدای شنام هنوز تفحص نشده اند
همدوش برادر احمد بود اما باز هم ازسوی ارتش به خوبی کمک نشد. من تا آن روز، خون دماغ یا حتی تصادف هم ندیده بودم اما آن روز همه اینها را دیدم. زیر صخره ای پناه گرفته و خوابیده بودم و با اصابت هر خمپاره می پریدم. آن روز شهادت خیلی ها را به چشم دیدم اما خواب بر چشمانم غلبه می کرد. مرد میانسالی بالای سرم آمد و گفت چه می کنید؟ گفتم: خوابم میاد... گفت: بلند شو... فکر کردم می گوید پاشو که کس دیگری ...
شهیدی که شهید نشد
افتادم و مدتی به همان حال ماندم. دشمن خود را به ما رساند، به کسانی که زنده بودند تیر خلاص می زدند. بالای سرم که رسیدند، گفتند: این یکی زنده است خلاصش کنید. سرباز دشمن با پوتین هایش به صورتم کوبید و بینی و دهانم پاره شد. یگ گلوله دیگر به من زدند چند گلوله هم از پشت سر خوردم و چند ترکش هم به بدنم نشست. دیگر قدرت تکلم نداشتم. جسمم را کشان کشان زیر خودرو تویوتا انداختند و با گلوله، لاستیک ...
35 سال تلاش بی وقفه استاد غفاری بدون تعطیلی یک جلسه آموزش قرآن + عکس
گرفت و به تلاوت ادامه می داد به گونه ای که کسی متوجه نشد و تشخیص هم سخت بود، یک بار استاد به همان سبک خودشان تذکری داد که خنده همه حاضران در سالن را به دنبال داشت. آخرین خاطرات هم به ضبط تلاوت ها در رادیو قرآن برمی گردد که در همانجا هم بسیار از محضر ایشان استفاده کردیم. به یاد دارم یک روز یک نفر اذان استاد را تقلیدی می گفت که استاد گفت این اذان برای من هم زیاد است و تو می توانی اذان بهتر هم بگویی ...
بسته خبری سفیر دوشنبه 05 مهرماه 1395
امام خامنه ای در جلسه درس خارج فقه امروز، 5 مهر 1395: دنباله ی حدیث قبل از جناب ابی حمزه ی ثمالی از حضرت سجاد (سلام الله علیه) که فقراتی از این حدیث را در روزهای قبل خواندیم. إن زکی خاف ما یقولون حالا قبل از آنی که این فقره را عرض بکنم؛ این تذکر را، توجه را بدهم که از مطلبی که ما دیروز در ذیل این فقره ی قبلی گفتیم مثل اینکه سوءبرداشت شده، بعضی ها سوءتلقی کردند. خب حالا ...
ایران به نقل از رییس جمهوری: سیاست خارجی فعال اصل مهم در جذب گردشگر است
پناه می بریم. نباید این چیزها را مایه اختلاف قرار داد. بله، یک نفری، یک آقایی آمده پیش من، من هم به ملاحظه صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمی دانیم ما شما شرکت کنید. این را گفتیم. خب یک موضوع عادی است. روزنامه ایران با انتخاب عنوان دانشگاه ها هزینه سنوات دریافتی را به دانشجویان بازگردانند، نوشت: با شروع سال ...
حرکت از عشق زمینی ورسیدن به عشق آسمانی
کفو خودش پیدا کرد و به دلیل انتخاب درستش ، معنویت این زوج در کنارهم بالا رفت ، به طوری که هر دو به خدا نزدیک شدند، ازعشق زمینی به عشق آسمانی رسیدند ودرنهایت به مقام رفیع شهادت نائل آمدند . دفاع از اسلام و پشتیبانی خانم ها خواهر این شهید باتوجه به نقش زنان در ترویج فرهنگ شهادت گفت :اگر الگوی خانم ها حضرت زینب ، حضرت معصومه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها باشد همیشه از ولی و ...
آرزو دارم زبان فارسی را بیاموزم/ شاعری ام برای تبلیغ ایمان بود نه برای اشاعه شراب و شباب!
خبرگزاری فارس - گروه کتاب و ادبیات: پروفسور دهرمیندرنات، هم شاعر بود و هم استاد بازنشسته علوم سیاسی، هم روزنامه نگار و هم فعّال فرهنگی. او که فرزند یکی از وزرای سابق هندوستان بودند، نزدیک به هفتاد سال در فضای جدّی فرهنگ و ادب و رسانه ی هندوستان حضور فعّال داشت و از نخبگان و شخصیت های مؤثّر و نام دار این کشور به شمار می آمدند. زنده یاد دهرمیندرنات که چند روز پیش با این جهان فانی وداع ...
100 توصیه رهبری به هیات های عزادارای
/1390) توجه به مسائل روز : ما باید بدانیم که اگر فاطمه زهرا سلام اللَّه علیها امروز در بین ما ظاهر می شدند و یک ساعت، دو ساعت و یا یک روز در بین مردم می آمدند، ما را به چه چیزی امر می کردند؟ انگشت اشاره به کدام راه از راههایی که در مقابل ما گشوده است، دراز می کردند و به ما می گفتند که از این راه بروید؟ ما باید آن را دنبال کنیم و در تبیین و تعلیم و معرفتی که می خواهیم به مستمع بدهیم، آن را ...
ماجرای روزه گرفتن پدر و مادری برای شفای فرزندانشان
بیچاره ای از راه رسید و از آنان غذا طلبید. حضرت علی (علیه السلام) فرمودند که سهمیه وی را به آن فقیر دهند. فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ، فضه و امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) نیز به پیروی آن حضرت سهمیه اندک خود را به فقیر داده و خودشان با آب افطار نمودند و روز بعد را با همین وضع روزه گرفتند. فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در روز دوم، بخش دیگر آرد را نان پختند و منتظر افطار ...
پسرم روی نماز اول وقت خیلی حساس و اهل اردوهای جهادی و دست گیری بود
محمد بود در خانه داشتیم به اون زن دادیم. خانه شهید که بنا بر وصیتش دارالقران شد من در صبر مصیبت اهل بیت به ویژه زینب کبری سلام الله علیهاست خبرنگار بسیج: چه چیزی در تحمل و صبر نبودن محمد شما را آرام می کند ؟ مادر شهید : یه وقتهایی فکر حضرت زینب می کنم با خودم می گویم بچه من هم مثل ابوالفضل که تاسوعا شهید شد واقعا آرامش بخش من در صبر مصیبت اهل بیت به ویژه ...
اشک های که دل را جلا می دهد/ داستان های از گریه بر امام حسین (ع)
چشمی که برای حسین (ع ) گریه کند که در آن روز خندان و مژده به نعمتهای بهشت به او داده می شود. خود حضرت امیر المؤ منین علی (ع ) وقتی به امام حسین نظر کرد فرمود: ای گریه هر مؤ من . خود حضرت زهرا (علیهاالسلام ) برای امام حسین (ع ) اشک ریخت . خود حضرت امام حسن (ع ) فرمود: هیچ روزی مثل روزهای مصیبت تو ای حسین نمی شود. خود امام حسین (ع ) فرمود: من کشته اشکهای شما ...
قطب بندی های مضر/ اقتدار نیروهای مسلح ضامن پیشرفت
کار و حرفه ای مستقر بود، دوست من فقط با دوربینش عکس نمی گرفت؛ تمام وجود وی در حال ثبت و ضبط صحنه ها، چهره ها و رخداد ها بود. وارد بازار کفاش ها شدیم. درحالی که در ذهنم به جایی که می توانستیم ناهارمان را بخوریم، فکر می کردم، از جلوی مسجد آیت الله طالقانی رد شدیم، صدای اذان ظهر که مؤذن زاده اردبیلی می خواند، آن قدر بلند نبود که گوش را آزار دهد و به دل می نشست. اذان از بلندگوهای مسجد در حال پخش بود ...