سایر منابع:
سایر خبرها
صالحی: سند محرمانه ای امضا نکردیم
را بدهیم چرا که نوعی انتقال دانش فنی است. گفتیم که این نوع چه مذاکره ای است؟ از یک سو شما فرضیات ما را قبول ندارید و از سوی دیگر فرضیات خود را هم ارائه نمی دهید، پس چه کنیم. با یک بن بستی روبرو شدیم. آقای مونیز هم با یک لشگر آمده بود. لشگری که از بهترین مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی بودند. من دیدم به بن بست رسیدیم پیشنهادی دادم و گفتم با اختیار کامل در بعد فنی آمدم. هر تصمیمی بگیرم مورد ...
دستورالعمل های اخلاقی آیت الله محمدتقی بهجت
...> ج: بسمه تعالی- با شرائط حضور قلب اعمالتان را انجام بدهید، در پاداش چه کار خواهند کرد، به ما مربوط نیست. 2- اجمالاً بفرمایید حضور قلب چگونه حاصل می شود؟ ج: بسمه تعالی- اگر مقصود حضور قلب است، با نوافل و عبادات مستحبه تحصیل می شود و از آن جمله، تبدیل فرادی به جماعت است. و تحصیل حضور قلب به این می شود که در اوقات غفلت به خودش فشار نیاورد و در اوقات حضور اختیاراً آن را از دست ...
صالحی: احمدی نژاد اعتقادی به مذاکرات اینگونه با امریکا نداشت، می گفت اشتباه می کنید / می توانستیم جلو ...
آیند چون می ترسند موقع بازگشت در امریکا دچار مشکل شوند. اینها جزو بدعهدی هایی است که انجام دادند. س: جواب آقای مونیز در این باره چه بود؟ صالحی: آقای مونیز می گویند این مسئله به ما مربوط نمی شود و مربوط به وزارت امور خارجه است. گفت که این مطلب را به وزارت امور خارجه انتقال داده است اما گفتند برای دانشمندان همان تخفیفی که برای اقتصادی ها دادند دهیم. اما حتی تخفیفی که برای ...
هشدار صالحی به غرب: در صورت بدقولی بازگشت به قبل بسیار متفاوت تر خواهد بود
مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی بودند. من دیدم به بن بست رسیدیم پیشنهادی دادم و گفتم با اختیار کامل در بعد فنی آمدم. هر تصمیمی بگیرم مورد قبول مسئولان ایران خواهد بود. س: واقعاً با اختیار کامل رفته بودید؟ صالحی: بله البته در چارچوبی که تعیین شده بود. کف و سقف مشخص شده بود. گفتم من می توانم تصمیم بگیرم و نیاز نیست دائم با پایتخت تماس داشته باشم، از آنها پرسیدم "شما چطور؟" آنها هم ...
ماجرای صلوات فرستادن حاج همت برای سلامتی یک فرمانده
قبله نشسته ای. بگو خدایا من از هاشم راضی هستم تو هم راضی باش. مادرم هم گفت خدایا من از هاشم راضی هستم تو هم راضی باش. تا این جمله را مادر گفت؛ هاشم یک پشتک زد و کف پای مادرم را بوسید. گفت این دفعه دیگر تمام است. واقعا هم همان شد. یعنی تا رضایت مادرم را گرفت 10 روز نشد و شهید شد. هاشم اصلا عادتت نداشت خداحافظی کند و از زیر قرآن رد شود، اما این بار ساکش را گذاشت روی کولش و چند قدم که رفت، برگشت عقب نگاه کرد و دستش را به علامت خداحافظی تکان داد و رفت. همان عملیات هم شهید شد. کارش گیر مادر بود و رضایت مادر را گرفت و شهید شد. حالا اگر آدم می خواهد به جایی برسد، دعای مادر پشت سرش باشد خیلی عالی است. ...
هر روز فکر می کنم دوباره متولد شده ام
... می رفتم به دل طبیعت و درختان را آب می دادم یا پلاستیک های زباله ای را که دیگران ریخته بودند جمع می کردم. البته قبل از زندان هم این کار را می کردم. اما الان بیشتر؛ چون این حس وحال را آن موقع نداشتم. فکر می کنم ما باید جوری زندگی کنیم که نوعی فرهنگ از ما به جا بماند. در روزنامه ها در مواردی که یک محکوم به قصاص موفق به دریافت بخشش اولیای دم شود، تیتر می زنند: تولد دوباره، زندگی ...
وقتی به ارتباط پنهانی امیر با دختری پی بردم نقشه شومش را اجرا کرد
کردند و هردو بدبخت می شدیم، امیر گفت اگر پول ها را به حساب من واریز کنی جای ما لو نمی رود، آنها که من را نمی شناسند. فردای آن روز وقتی به بانک رفتم که پول ها را جابجا کنم، امیر را دیدم دست در دست دختری هم سن و سال خودم که دل و قلوه به پای هم می ریزند، مغزم از کار افتاده بود آیا باید خوشحال باشم از اینکه سر بزنگاه متوجه خیانتش شدم یا سوگوار از اینکه تنها "مرد مهربانی هایم" را از دست دادم ...
دخترهایی که نوحه بابای بی پیکرشان را می خوانند +عکس
.... من دوست داشتم جلو بنشینم. آجی هم دوست داشت جلو بنشیند و دعوا می کردیم. اما بابا همیشه می گفت حنانه تو برو عقب بگذار آجی کوچیکه جلو بنشیند (خنده) و من می رفتم و جلو می نشستم. ملیکا از زنگ هشدار گوشی بابا هم خاطره دارد: شب ها که می خوابیدیم. گوشی اش را برای صبح روی ساعت می گذاشت. تا صبح بیدار شویم. وقتی زنگ می خورد همه از خواب می پریدیم و گوشی بلند بلند می خواند (صدایش را کلفت می کند): علوی می ...
مریم حیدرزاده: کار با لس آنجلسی ها را خاتمه دادم
مجله اینترنتی کمونه (Kamooneh.com) : هفته نامه تماشاگران امروز - در اواسط دهه 70 و با جان گرفتن دوباره موسیقی پاپ ایران به شهرت رسید. انتشار مجموعه دکلمه هایش به نام مثل هیچکس آنقدر برایش اقبال به همراه آورد که حالا دیگر همه خواننده های پاپ به او سفارش ترانه می دادند. لحن ساده و محاوره ای ترانه هایش و شرایط ویژه ای که داشت باعث شد تا مردم با سروده هایش به راحتی ارتباط برقرار کنند. ...
دزد نامرئی چگونه به دام افتاد
کمی آب خورد و نگاهی به من انداخت و گفت: چند روز قبل برای انجام کاری خودروی سمند سفیدم را از پارکینگ خارج کردم. خیابان شلوغ نبود و من بدون اینکه خودرو را خاموش کنم پیاده شدم تا در را ببندم. راستش وقتی داشتم از ماشین پیاده می شدم مرد مشکوکی را دیدم اما به خودم نهیب زدم که اشتباه کرده ام و نباید درباره دیگران، بد قضاوت کنم. به همین خاطربه طرف در پارکینگ رفتم. داشتم قفل بالای در را می انداختم که ...
امام علی(علیه السلام) از منظر مولانا
شهد ابر موسی پر رحمت برگشاد *** پخته و شیرین بی رحمت بداد چه چیزی مشاهده نمودی که بهتر از مبارزه با من و ریختن خونم بود و در کشتن من سست شدی؟ چه دیدی که ناگهان خشم و غضب فروکش کرد و خشم تو مانند برقی خود را نشان داد و ناپدید گشت؟ عکس ، یعنی بازتاب، انعکاس. آن چه به تو نشان دادند، بازتابش در دل و جان من شعله ای زد و دل من تکان خورد و احساس می کنم که در کار تو حقیقتی هست. چه دیدی که ...
ادعای معلمی دارم
.... او اسمش جعفریان بود و ته کلاس هم می نشست. اولین روز با کلی اطلاعات قشنگ سر کلاس رفتم که نشان می داد خیلی به درس وارد هستم. آخر کلاس جعفریان گفت: ببخشید آقا دینی، ما نمی دونستیم شما معلم هستین. در کدام مناطق تهران کار می کردید؟ بیش تر منطقه ی 11 بودم و هم زمان در دبیرستان آیت الله سعیدی و دبستان حجت درس می دادم. ولی در مناطق دیگر هم کارکرده ام. از چه ...
پرواز بی مقصد
.... به گزارش بولتن نیوز، سرهنگ صولتی ادامه داد: ما در فرودگاه اهواز نشستیم و شهید فلاحی و فکوری در کنار رمپ قدم می زدند. مسئولان بیمارستان در آنجا به من گفتند که شما حالا که به تهران می روید تعدادی از این مجروحان را هم با خود حمل کنید. من گفتم کاره ای نیستم و بعد از آن به خدمت تیمسار فلاحی رفتم. ایشان قبول کرد. پس از آن تعدادی از مجروحان نیز با ما همسفر شدند. قبل از اینکه بخواهیم وارد ...
تأثیر آیات قرآن بر مثنوی مولوی
به گزارش نافع ، به نمونه هایی از این ابیات اشاره می کنیم: کی کژی کردی و کی کردی تو شر که ندیدی لایقش در پی اثر کی فرستادی دمی بر آسمان نیکی ای کز پی نیامد مثل آن اشاره به آیاتِ فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَیراً یَرَهُ وَ مَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَراً یرََه؛ پس هر کس هم سنگ ذره ای عمل خیر انجام داده باشد، [پاداش] آن را می بیند و هر کس ...
همدستی عجیب معلم و دانش آموزان در گروگانگیری +عکس
. او به من گفته بود قصد دارد خانواده همسرش را برای تفریح به باغم ببرد. من هم کلید باغ را به او دادم. اما صبح روز بعد وقتی کلید را به من پس نداد با او تماس گرفتم که گفت:همسرش در باغ زمین افتاده و پایش شکسته است و تا شب کلید را به من پس می دهد. من شب برای سرکشی به باغ رفته بودم که یکی از پسران دانش آموز را آنجا دیدم. چون چراغ اتاقک انباری در انتهای باغ روشن بود مشکوک شدم و به آنجا رفتم و با پسرنوجوان ...
فناوری های شگفت انگیزی که باید منتظرشان بمانیم
. ساخت دندان طبیعی رفتن به دندان پزشکی یکی از مخوف ترین کارهایی است که یک نفر می تواند انجام بدهد. اما مگر راه فراری هم هست؟ دندان که پوسید و عصب که شروع به تیر کشیدن کرد راه دیگری برای آدم باقی نمی گذارد. معمولاً آسیب هایی که به دندان ها وارد می شود دائمی است و باید تا آخر عمر با آن ها سر کنید. اگر هم مجبور به کشیدن دندان ها شوید که باید بروید سراغ دندان مصنوعی و هر شب آن ها ...
از توجه سازمان سیا تا مسلمان شدن گروهی توریست/ همیشه با وضو کار کردم
عرضه می دارم و بعد به سرکارم می روم. دولتی ادامه داد: بدون اغراق عرض می کنم در یکی از روزهایی که برای عرض ارادت به حرم رفتم، مشاهده کردم که وجود نازنین ایشان از ضریح بیرون آمدند حسابی گیج شده بودم، ابتدا فکر کردم افسانه و تصور است بر همین اساس راهم را ادامه دادم تا نماز بخوانم، چند متر که دورتر شدم آن حضرت (ع) مچ دستم را گرفتند و گفتند؛ وقتی که با دلسوزی به اینجا می آیی و می ایستی تو ...
ناگفته های دعایی، بختیاری، غرضی و درودیان از آغاز جنگ
استفاده نمی کند به چه درد می خورد. من که هیچ نداشتم رفتم 5 آرپی جی آوردم. بنی صدر که به من اسلحه نمی داد، آرپی جی نمی داد. من رفتم از حافظ اسد گرفتم و با 4 نفر دیگر دو دفعه سوسنگرد را از محاصره نجات دادم. آن وقت تو با یک هنگ و این همه امکانات عقلت نمی رسید که در نخلستان های خرمشهر که پشت عراق است و آن ها تانکشان را در آن گذاشته اند، یک آرپی جی بزنی؟! مگر من شق القمر می کردم! من هم این کار را کردم ...
شاهدبمباران بیمارستان ایلام بودم/پای قطع شده همکارم حین تصویربرداری جا ماند
زیاد بودند، گفتم آره صدای ویز ویزشان موقع تصویربرداری مدام زیر گوشم بود. بعد از جواب من با خنده ای ادامه داد: برادر من زنبور کجا بود اون موقعیتی که تو ایستاده بودی در تیررس مستقیم تک تیرانداز عراقی بود و اینکه هیچ کدام از گلوله هایش به شما اصابت نکرد عمرت به دنیا بود. گفتم پس چرا به ما نگفتید: خندید و گفت خدایی اگه میگفتم جرآت می کردی بایستی و تصویر بگیری! اینها ...
دفاع مقدس، پرافتخارترین دوران پزشکی ایران را رقم زد
سوال می کردیم می گفتند شما کار خودتان را انجام دهید من هم کار خودم را انجام می دهم (کار ایشان این بود که زیر لب به ذکر مشغول بودند) باوجود مدت کوتاهی که در مرکز ما بودند تاثیر شگرفی بر همه افراد تیم گذاشتند که قابل وصف نیست. هنوز دست خط زیبای ایشان که در نامه ای خطاب به دخترم که در آن موقع دانش آموز دبستان بود چون گنجی معنوی نزد ما است. تجربیات مربوط به برخورد با ترومای جنگی در فواصل بین حملات در ...
مجوز اعلام حضور خیامی ها
دیدم و پرسیدم که آیا درآمدی داری که گذران زندگی کنی؟ گفت خیالت راحت باشد روزی که من رفتم برای قرارداد با انگلیسی ها، طرف انگلیسی به من توصیه کرد که در این قرارداد یدکی ها را نگذار و برای تامین قطعات یدکی قرارداد جداگانه ای به نام خودت ببند، نه شرکت ایران ناسیونال. تو اگر بنا بر هر دلیلی از کارخانه بروی هزینه حاصل از خرید و فروش قطعات یدکی فقط به تو تعلق می گیرد. حق الزحمه این قرارداد 15 درصد برای ...
ورزش قهرمانی بدون مدال ارزشی ندارد
نمی دانستم که به مسابقات می روم یا خیر. زمانی که مدال می گرفتی، چرا مثل قهرمان های دیگر احساس خوشحالی نکردی؟ رفتاری که ورزشکار در آن لحظه بروز می دهد دست خودش نیست. هرفردی یک رفتاری دارد یکی خونسرد است، یکی دیگر با شوق و ذوق بالای سکو می رود، شاید از بیرون هم نشان می دهد که هرکس شخصیتش در رفتن روی سکو چگونه است ولی من همان حرکت عادی خودم را انجام دادم. بعد از آن همه محرومیت وسختی ...
ستارگان هدایت/ نگاهی به زندگانی و افکار شهید بهرام مهرابی و شهید علی ضامن مهرابی
دوباره فرمانده مرا صدا زد و گفت: برو سوار جیپ بشو و و برو ترمینال و حتما باید بروی. گفتم حتما پدربزرگم فوت کرده. فرمانده گفت: بله، بله ایشان فوت کردن. گفتم: من روزه ام و بعد ازظهر می روم، چون نمی خواستم روزه ام شکسته شود. فرمانده گفت: نه باید حتما بروی و به افسر نگهبان پلیس راه هم تلفن کردم که هر طوی هست با اتوبوس های اصفهان تو را راهی کند. من هم به اصرار فرمانده آمدم ولی ...
در زندان به پدرم گفتند شاه از واقعه گوهرشاد دیوانه شده!
. علت فقط و فقط این بود و خدای ناکرده چنین تصور نشود که ایشان اهل مماشات با رژیم بوده است. مرحوم آقای شیرازی می گفتند: من حاج شیخ را مجبور کردم در اعتراض به رفتارهای ضد دینی رضاخان، تلگرافی به او بزنند. می فرمودند: چند روز بعد. سر ظهر آمدند و گفتند:حاج شیخ با شما کار دارند. ایشان می گفتند: رفتم و دیدم تلگرافی از رضاخان آمده بود به این مضمون که: این گونه امور به دولت مربوط است و دولت خودش می داند چطور ...
ایستاده در میدان مین
نترسیدند از شهادت، از اسارت، از جانبازی. ایثارگرانی مثل سردار مرتضی حاج باقری، فرمانده گردان تخریب لشکر ثارالله. زمانی که جنگ تحمیلی شروع شد چند ساله بودید؟ سه ماه مانده بود سربازی ام تمام شود که جنگ شروع شد. آن موقع من سرباز ارتش بودم. پدرم گفت تو تازه سربازی ات تمام شده، نمی خواهد بلافاصله بروی جبهه. اما من یک عقیده داشتم این که در آن شرایط دفاع از کشورمان و اسلام به من ...
چه کسی پیکان را انتخاب کرد؟
برای انجام درست باشند. برادران خیامی حقیقتا بسیار خوب کار کردند. من مرتب به کارخانه سرکشی می کردم و هر بار می رفتم تعجب می کردم که با چه نظمی کار پیش می رفت. همزمان با بالا رفتن ستون ها و پیش از درست کردن سقف، پی کنده می شد برای پرس های ماشین. و تعداد زیادی انگلیسی با دست و دلبازی به آنها مشاوره می دادند که در نتیجه آن بازار ایران را گرفتند. وقتی ما به خیامی ها مجوز دادیم پنج هزار ...
فقط عنوان جانباز را به ما دادند/ 16 عمل جراحی انجام دادم/ شغل ما جزو مشاغل سخت محسوب نمی شود
منطقه و شهر های اطراف برای مهار آتش به پالایشگاه رفتند که هنگام عملیات خاموش کردن آتش، مجددا هواپیماهای دشمن اقدام به بمباران پالایشگاه کردند که منجر به شهادت تعداد زیادی از آتش نشانان شد. طرح تعیین روز آتش نشانی و ایمنی در سال 1379 توسط ستاد هماهنگی امور ایمنی و آتش نشانی کشور پیشنهاد و توسط شورایعالی انقلاب فرهنگی کشور تأیید شد. حالا سال هاست که 7 مهر روز آتش نشان نام گذاری شده است. در مدت 38 سال 41 ...
پول ها کجاها خرج می شود؟
از آقای امیرعابدینی مصاحبه ای را گوش می دادم که می گفت: با اینکه من معاون اقتصادی فدراسیون هستم، ولی رئیس فدراسیون با همه کنار می آید . این حرف را معاون اقتصادی خود رئیس فدراسیون می زند. حالا ما که کنار هستیم، می بینیم حرفی که برنده باشد، نیست. شما در آن جایگاهی که قرار گرفتید چه کسی می گوید چهار سال باشید؟ سه ماه باش ولی حرفت را بزن و برو. خیلی از مدیرانی که ما داریم و مدعی هستند، حتی در رسانه ...
مراقبت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در جمع و تدوین قرآن
به چیز دیگری هم دسترسی ندارید، همان یک آیه را به دیگران برسانید و تبلیغ کنید. عبدالله بن عباس می گفت: رسول خدا شهادت دادن را به ما می آموخت، همان طور که قرآن را به ما یاد می داد. (27) و ابیّ بن کعب نیز گفته: من به مسجد رفتم. صدای مردی را شنیدم که قرآن می خواند. به او گفتم: چه کسی قرآن را بر تو خواند تا یاد گرفتی؟ او گفت: رسول خدا. (28) چنانکه باز خواهیم گفت (ص249)، چهار نفر از آسوده ...
هر آنچه باید درباره ی قرمه سبزی بدانید
زیاد کنید تا آب بجوشه . بعد از جوشیدن آب ، حرارت زیر قابلمه رو کم کنید و 2-3 ساعت خورش رو با حرارت ملایم بپزید کاملا جا بیفته . چند عدد لیمو رو به مدت دو ساعت تو آب ولرم قرار بدید. دقت کنید تمام لیمو داخل آب باشه. برای این کار، لیموها رو داخل کاسه آب بریزید و روی لیموهم یک بشقاب بذارید. بعداز دو ساعت لیموها رو از آب در بیارید و با چنگال، چند سوراخ روی سطح آنها ایجاد کنید و در اواخر پخت خورش ...