سایر منابع:
سایر خبرها
تغییر جنسیت در شبکه اجتماعی برای دستگیری سارق
پس از آشنایی در ملاقات های بعدی خودش برود. پسر عمویم تلفن همراهش را به من داد و من طبق قراری که با هم گذاشته بودند، سر قرار حاضر شدم. در حالی که منتظر شهلا بودم، ناگهان سه مرد جوان به سراغم آمدند و خودشان را مأمور پلیس معرفی کردند و گفتند از طرف شهلا آمده اند و مرا به جرم مزاحمت دستگیر کردند. با التماس و گریه خواستم رهایم کنند، اما آنها برای آزادی ام پول خواستند به همین دلیل با خانواده ام تماس ...
آرزو دارم در آخرین نفس هم پای منبر روضه بمیرم/ در دستگاه امام حسین(ع) دریافت هزینه های میلیونی جالب نیست
.... مادرم مرا به وادی روضه امام حسین(ع) کشاند عزیزالله حسینی در گفت وگو با خبرنگار فرهنگ و هنر صبح قزوین ،اینگونه از زندگی یک پیرغلام امام حسین(ع) روایت می کند: مادرم خیلی به روضه علاقمند بود و از خانواده اهل علم و از تبار آیت الله مظفری معروف در استان بود، پدربزرگ مادری ام نیز صاحب مکتب خانه بود و مادرم مرا به وادی روضه امام حسین(ع) کشاند. تشویق های آیت الله مظفری که دایی ...
بیش از 10 روز 7 مرد مرا در یک خانه شکنجه می کردند + عکس
و سپس با بستن چشمانم مرا به خانه دیگری انتقال دادند که در آنجا چند دختر دیگر نیز مثل من اسیر دست این جوان فریبکار شده بودند و در آنجا ما را شکنجه می دادند. دختر نوجوان ادامه داد: هر روز یکی از دختران را اتاق بیرون می بردند و دیگر اطلاعی از آنها ندارم و نمی دانم چه اتفاقی برای آنها افتاده است تا اینکه مرا به محل قرار ملاقات با خانواده ام آوردند و پلیس به کمکم آمد. ماموران در ...
دوست پسرم مرا به خانه اش برد / در آنجا چند مرد جوان به استقبالم آمدند
که فریب حرف هایش را خورده بوده به محض ورود به خانه حفیظ متوجه نقشه شیطانی اش شدم. در خانه حفیظ از خانواده اش خبری نبود اما چند مرد جوان به استقبالم آمدند. از آن به بعد من اسیر حفیظ شدم و او با خانواده ام تماس گرفت و از آنها خواست 200 میلیون تومان برای آزادی ام بپردازند.البته حفیظ و دوستانش در حدود یک ماه اسارت، مرا از خانه ای به خانه دیگر می بردند. به غیر از من و دوستان حفیظ، چندین دختر و زن جوان ...
بلایی که گروگانگیران بر سر زن جوان درآوردند
8عضو داشت، قرار دارند؛ باندی که دختران نوجوان را شکار می کردند تا پس از ربودن آنها از خانواده هایشان باج بگیرند. دختر نوجوان در توضیح ماجرا چنین گفت: از طریق تلگرام با پسری به نام محمد آشنا شدم. او به من نگفت که افغان است و مرا سر قرار کشاند تا همدیگر را ببینیم. وقتی او را دیدم با چرب زبانی مرا فریب داد و بعد از چند روز، درحالی که دلباخته اش شده بودم از من خواست تا به خانه اش بروم ...
اخاذی های کلان پس از فریب دختران در شبکه های اجتماعی
مرا به خانه اش دعوت کرده است. ابتدا قبول نکردم، اما او با چرب زبانی مرا فریب داد به طوری که به حرف هایش اعتماد کردم و همراه او راهی خانه شان شدم. در حالی که داخل خانه شان منتظر مادر فرهاد بودم، ناگهان چند مرد دیگر که همگی افغانی بودند به من حمله کردند و دست و پا و دهانم را بستند. آنها مرا در داخل اتاقی زندانی کردند و حتی چشمانم را هم با پارچه بستند تا جایی را نبینم. ساعتی بعد متوجه شدم ...
بخشش 3 قاتل به احترام عاشورا
به گزارش خبرنگار ما، اولین متهم پرونده پسر 23 ساله ای به نام جواد است که چهار سال قبل به خاطر یک مرغ مینا مرتکب قتل شده بود. جواد هشتم مردادماه سال 91 در جریان تحقیقات پلیس بازداشت شد و به جرمش اعتراف کرد. او گفت: من علاقه زیادی به پرندگان دارم. یک روز در حال عبور از کنار دیوار کارخانه ای در نزدیکی خانه مان بودم که متوجه شدم مرغ مینایی بالای درختان داخل حیاط کارخانه در حال آوازخوانی است. بعد از ...
وارد خانه شیدا شدیم / طبق توافقی که داشتیم با او ارتباط برقرار کردیم
به گزارش سرویس حوادث “ جام نیوز”، این زن گفت: دو مرد زنگ در خانه را زدند، در را که باز کردم، وارد خانه شدند، دست و پای من را بستند و مرا مورد تعرض قرار دادند، بعد هم تلفن همراهم و پول ها و کمی از زیورآلاتم را سرقت کردند. با شکایت این زن، تحقیقات برای مشخص شدن ماجرا آغاز شد. چند ماه بعد مأموران در ردیابی تلفن همراه زن جوان متوجه شدند گوشی روشن شده است. آنها وارد مغازه ای که تلفن در آنجا ...
جنایت به خاطر مرغ مینا
. در حالی که قاتل در یک قدمی چوبه دار قرار داشت، اولیای دم به حرمت ماه محرم قاتل را بخشیدند. امروز قاتل از جنبه عمومی جرم در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران پای میزمحاکمه قرار گرفت که در دفاع از خود گفت: از قتل پشیمانم و در این مدت در دارالقرآن زندان فعالیت می کردم و توانستم رفتار گذشته خود را اصلاح کنم. مادرم در بیمارستان به خاطر سرطان بستری است و تقاضا دارم مرا ببخشید و آزاد کنید تا قبل از مرگ در کنار او باشم. پس از دفاعیات قاتل ، قضات وارد شور شده و با حکم دادگاه پسر جوان به زودی آزاد می شود. منبع: ...
قاتل مادر و دختر بی گناه به دام افتاد
و دختربچه راننده نیز داخل خودرو گرفتار شدند و جانشان را از دست دادند. اظهارات شاهدان از یک گروگانگیری مرگبار حکایت داشت اما هنوز مشخص نبود که این گروگانگیری از سوی چه کسانی و با چه انگیزه ای رخ داده است. درحالی که تحقیقات ادامه داشت، ماموران باخبر شدند که سرنشینان پژو ساعاتی پس از فرار از صحنه جنایت، راننده زانتیا را درحالی که غرق درخون بوده، در میدان عاشورای شهرستان رودبار رها کرده و ...
آراد مرا به زیر پل برد/ مدت ها بود ارتباطی با کسی نداشتم و کنترل خودم را از دست دادم
بروم بخاطر همین خیلی زود خودم را باختم و او یک روز با من به خارج از شهر رفت و داخل یک پل زیر جاده ای با وجود اینکه من می خواستم بعد از ازدواج با هم رابطه داشته باشیم به زور به من تجاوز کرد. بهاره ادامه داد: خیلی گریه کردم و او عذرخواهی کرد و گفت مدت ها بود ارتباطی با کسی نداشته و کنترل خود را از دست داده است و قول داد سریع به خواستگاری ام بیاید اما از روز بعد دیگر خبری از آراد نشد و من ...
با آرزو در خیابان آشنا شدم - او همیشه التماس می کرد که به منزلم بیاید
به گزارش " جوان ایرانی "، ساعت 10:10 سی ام شهریور سال جاری وقوع یک فقره اسیدپاشی در خیابان 27 گیشا به مأموران کلانتری 137 نصر اعلام شد که با حضور مأموران در محل اعلام خبر و با بررسی های اولیه مشخص شد دختر جوانی به نام آرزو مورد اسیدپاشی قرار گرفته و به بیمارستان منتقل شده است. همچنین تحقیقات از اهالی محل این حادثه انجام شد و یکی از همسایگان محل حادثه به مأموران گفت: حدود ساعت 9 صبح بود ...
زورگیرهای 18ساله دستگیر شدند(+ عکس)
در اختیار پایگاه ششم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت. مالباخته پس از تشکیل پرونده مقدماتی و با اخذ دستور قضایی به پایگاه ششم پلیس آگاهی مراجعه و در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: ساعت 08:00 روز جاری (11 /07/ 1395) در منطقه نیروی هوایی - خیابان ابوریحان به صورت پیاده در حال مکالمه با تلفن همراهم بودم که ناگهان چهار جوان 20-18 ساله با دو دستگاه موتورسیکلت [ طرح هوندا 125 ] در حالیکه دو نفرشان ...
صاحب رستوران معروف به دومین دختر شاغل در رستورانش تجاوز کرد
را به داخل خودروام منتقل کرد و از من خواست به هیچ کس نگویم این دختر را کجا سوار کرده ام. در بین راه مدام تلفن همراه مسافرم زنگ می خورد و من به ناچار پاسخ می دادم. خانواده اش به شدت نگران بودند. ضمن اینکه از آنها نشانی مقصد را پرسیدم. اما همین که مقابل خانه مورد نظر توقف کردم، پدرش مرا به باد کتک گرفت که برگه آژانس را نشان دادم و چون کرایه ام را در تهران گرفته بودم، به سرعت برگشتم اما متوجه شدم ...
بازخوانی ماجرای ترور بیولوژیک مرحوم حسینی شاهرودی نماینده ادوار مجلس
پاسپورت و ویزای مرا که در داخل پاکتی دربسته بود، تحویل داد. و به این ترتیب پس از حدود 30 ساعت ارعاب، تهدید، زندان و شکنجه روحی که همه از انواع مختلف حقوق بشر آمریکائی و در زمره احترام به حقوق و قوانین بین المللی از سوی آمریکاست، بدون حضور در جلسه صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، از واشنگتن از راه "بن" عازم تهران شدم و در راه بازگشت، از اینکه یک نماینده جمهوری اسلامی ایران اینگونه مورد خشم و غضب ...
من وخواهرم در خانه تنها بودیم / نیمه شب از دیدن پسر شیطان صفت بالای سرمان شوکه شدیم
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، تحقیقات پلیس در این باره از سال 94 به دنبال اعلام گزارشی به پلیس زرقان آغاز شد. آن روز زنی به دادگاه رفت و گفت شب گذشته مردی ناشناس او را مورد آزار و اذیت قرار داده است. زن جوان در توضیح این ماجرا اظهار داشت: نیمه شب، تک و تنها با خواهرم در خانه بودیم. در حالی که خواب بودیم با سروصدایی که ایجاد شد از خواب بیدار شده و ناگهان متوجه پسری شدیم که بالای ...
دلم خون می شود وقتی شهدای حرم را به پول ربط می دهند
خواندن نماز جماعت ظهر و عصر به مسجد پادگان رفته بود که بعد نماز لیست نفرات داوطلب شده برای اعزام را قرائت می کنند تا نفرات برای رفتن به تیپ 65 نوهد خودشان را آماده کنند. آقا مرتضی متوجه می شود یکی از داوطلبین لیست، حضور ندارد. با کلی اصرار همکارش را راضی می کند به جای ایشان اعزام بشود و با درخواست های مکرر فرمانده اش را راضی به این جا به جایی می کند. آن روز وقتی به خانه آمد گفت باید برای مأموریت به ...
از محل کارم سرزده به خانه آمدم / همسرم بی شرمم را در اتاق خواب با وضعیت بسیار بدی دیدم
...> تصادفی عجیب در تهران بدون برخورد خودروها + تصاویر رفت و آمدهای بهروز به خانه مجردی رکسانا برایش دردسر ساز شد / از دختر جوان شکایت دارم + عکس اتفاقی ناگوار در یکی از مساجد تهران / مصدومان به بیمارستان منتقل شدند دزدان موتور سوار باعث شدند به نامردی سعید پی ببرم / فوراً دادخواست طلاق دادم پدرو مادرم به مسافرت رفته بودند / من در اتاق خوابم بودم که فرزاد به سراغم آمد دوست پسرم مرا به خانه اش برد / در آنجا چند مرد جوان به استقبالم آمدند ...
مردی در پارک مرا به بهانه ای به محل خلوتی کشاند / من مجبور شدم کارهایی که می خواهد را انجام دهم
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، این حکم با اعتراض مرد متجاوز به نام محسن از سوی قضات دادگاه تجدید نظر تحت بررسی قرار گرفت و مهر تایید خورد. اواسط بهمن ماه سال گذشته-94-دختری با ظاهری آشفته به پلیس یکی از شهرهای حاشیه تهران مراجعه کرد و گفت یک مرد که می گفت مامور است به او تجاوز کرده است. سمیه که گریه می کرد گفت: دیروزظهر در حال گذر از محوطه پارکی در نزدیکی خانه مان بودم ...
فیلی: نمی توانستم به بچه هایم بگویم شمر شد ه ام!
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان - نزدیک به دو دهه قبل در سریال روزی روزگاری، دو نقش را بازی کرد که بین عموم مردم به شهرت رسید. سال ها گذشت و او نتوانست نقش دست اولی را از آن خود کند و به بازی در نقش های مفرح و کمدی ادامه داد تا این که با نقش شمر به سریال مختارنامه آمد و همه را با بازی درخشانش غافلگیر کرد. با محمد فیلی درباره یکی از منفی ترین و سیا ه ترین شخصیت های تاریخ هم صحبت شدیم ...
وقتی شمر شدم، فرزندانم آب دستم نمی دادند!
با محمد فیلی درباره یکی از منفی ترین و سیا ه ترین شخصیت های تاریخ هم صحبت شدیم تا برایمان از بازی در نقش شمر بگوید و این که نگاه خودش به زندگی چگونه است. چند سالی از بازی شما در سریال مختارنامه و نقش شمر می گذرد، برایمان از این نقش بگویید و این که چطور شد نقش شمر را بازی کردید؟ وقتی برای بازی در سریال مختارنامه دعوتم کردند، خیلی خوشحال شدم که قرار است با آقای میرباقری همکاری کنم به فرزندانم هم گفتم که قرار است در مختارنامه بازی کنم اما هنوز مشخص نیست کدام نقش را. به دفتر تولید رفتم، آقای میرباقری تا مرا دید، گفت: شمر من آمد! . اول باورم نمی شد که این نقش را برای من درنظر گرفته اند. تا آن زمان هم نقشی جدی و منفی مثل شمر را بازی نکرده بودم اما کارگردان مختارنامه با بررسی همه جوانب نقش شمر را به من پیشنهاد داد و من با اکراه پذیرفتم! اکراه به این دلیل که نقش شمر را قرار بود بازی کنید؟ بله! چون منفورترین شخصیتی است که از بچگی در ذهن من شکل گرفته بود. بچه که بودم همراه والدینم به مراسم عزاداری امام حسین(ع) می رفتم و چهره بسیار شقی و بدی از شمر دیده بودم و حالا بازی در همان نقش به خودم پیشنهاد شده بود و مردد بودم چگونه باید نقشی کاملا منفی را که هیچ روشنی و سفیدی در او وجود ندارد، بازی کنم. نقش را پذیرفتم اما واقعیت این است که نمی دانستم به بچه هایم چه بگویم! نمی توانستم به آنها بگویم بازیگر نقش شمر شد ه ام! اولش کمی توضیح دادم تا آماده شوند، گفتم بیشتر شخصیت های سریال مختارنامه اشقیا هستند و یاران امام حسین(ع) در این سریال کمتر دیده می شوند و تنها شخصیت مثبت سریال که از اول تا آخر سریال حضور دارد، مختار است. بعد از گذشت دو، سه روزی به آنها گفتم که قرار است نقش شمر را بازی کنم! از شنیدن این خبر اصلا خوشحال نشدند و تقریبا یک ماهی در خانه تحریم شدم! حتی یک لیوان آب هم دستم نمی دادند! در این شرایط دلتان برای خودتان نمی سوخت که برای بازی در یک نقش این همه باید سختی بکشید. با خودم می گفتم شاید در انتخاب من برای بازی در نقش شمر، امام حسین(ع) هم نظر داشته و خود آقا خواسته که این نقش را بازی کنم وگرنه از میان این همه بازیگر چرا آقای میرباقری باید مرا انتخاب کند؟ دو، سه هفته ای که از شروع تصویربرداری گذشت، به این نتیجه رسیدم باید برای نقش شمر سنگ تمام بگذارم و سیاهی و شقاوت او را به تمامی در بازی ام نشان دهم. خیلی تلاش کردم بازی ام در عین حال که باورپذیر است، شبیه بازیگران تعزیه نشود. معتقدم امام حسین(ع) به من کمک کرد تا شمر را آن گونه که در واقعیت بود، بازی کنم و مردم مرا در این نقش بپذیرند. در زمان پخش سریال هر جا می رفتم، می گفتند: شمر آمد! این جور مواقع احساس بدی به شما دست نمی داد؟ حس خوبی نداشتم اما از طرفی راضی بودم که آن قدر نقش را خوب بازی کرده ام که مردم مرا به عنوان شمر قبول کرده اند! در دوره ای که زندگی می کنیم هم شمر ها در لباس و ظاهری متفاوت وجود دارند؛ آدم هایی که بخش تاریک و سیاه ذاتشان پررنگ است و بروز می کند. بله! زمانی اشقیا آب را به روی امام شیعیان می بستند و ایشان و اهل بیتش را اذیت می کردند اما اکنون اشقیا جور دیگری به مظلومان و مردم ستم می کنند. ثروتمندان وقتی به داد فقیران و مردم نَدار نمی رسند، شمر درونشان زنده است! مگر می شود مردمی را دید که با هزار مشکل دست به گریبان هستند اما به آنها کمک نکرد؟ حال و روز شما این روزها چگونه است آیا هنوز برکت بازی در سریال مختارنامه بر سفره شماست؟ وقتی بازی در نقش شمر به من پیشنهاد شد، نذر کردم و از امام حسین(ع) خواستم که کمک کند فرزندانم در تحصیل، کار و زندگی موفق شوند! خدا را شکر بچه هایم موفق و سالم هستند و من این را اجر بازی در نقش شمر می دانم. اجر که همیشه به معنای پول نیست. اما برای برخی پول همه چیز است... برای خیلی از مردم مبنای زندگی پول شده و این خیلی ناامیدکننده است.آنها فکر می کنند اگر پول داشته باشند، قدرت هم دارند و سکان جامعه و مردم در دستشان است. اینها نمی دانند لذت زندگی وقتی است که آدمیزاد به همنوعش کمک کرده و نیاز مردم را برطرف می کند. شما متولد شیراز هستید، می گویند شیرازی ها زیاد مردم سختگیری نیستند به همین دلیل دنیا به کامشان است؟ شیرازی ها مردم قانعی هستند. از قدیم الایام هر وقت روزی شان را از خدا می گرفتند، دنبال زندگی شان می رفتند و کار را به دیگری می سپردند و زیاده خواه نبودند. هر چند شرایط این دوره جوری شده که همه مردم نگران فردایشان هستند و چون می ترسند شاید به بیکاری و بی پولی بخورند، مدام کار کرده و پس انداز می کنند برای روز مبادایی که نیامده است. شیرازی ها تنبل نیستند؛ قانع اند. زنده دل بوده و هستند و بشدت مهمان نوازند. می گویند خدا به مال حلال برکت می دهد. نظرتان درباره مال حلال سر سفره خانواده آوردن چیست؟ یکی از افتخارات زندگی ام این است که همیشه تلاش کرده ام لقمه حلال سر سفره خانواده ام گذاشته ام. مطمئنم که ثمره این لقمه حلال موفقیت فرزندانم است. همه سعی ام را کرده ام تا نسل بعد از من نسل خوبی باشد. معتقدم اگر دو عدد نان دارم باید بخشی از آن را به نیازمندان بدهم. اگر چنین کنم، خدا به مال و روزی ام برکت می دهد. طاهره آشیانی - جام جم ...
قرائت نامه ای از سردار سلیمانی بعد از اجرای یک تئاتر
دست من نبوده و علی رغم تمام سختی ها و خطرها و احساس غیرقابل وصفی که دارم از روزی که حرکت کردم بی بی جانم از آخر صف دست مرا گرفت و دعوت نامه این مسافر جامانده و خسته از جور زمانه را با دست مبارک خودش امضا کرد. شما هم راضی باشید. هدیه ای که داده اید دیگر برنخواهد گشت. سینای من روزی که از فرودگاه امام داشتم خارج می شدم اشک تو را دیدم؛ اما خودت نمی دانی من برای رسیدن به این تصمیم آینه خود را ...
کلاهبرداری میلیاردی بنگاهدار قلابی از مستاجران
مرد گفت که صاحب آپارتمان یکی از دوستانش است و برای اینکه مشکلی برایش پیش آمده قصد دارد آن را زیر قیمت رهن بدهد. بعد مرا به آنجا برد تا آپارتمان را نشانم دهد. بعد از دیدن ملک و آشنایی با صاحبخانه، تصمیم گرفتم هر طوری شده این آپارتمان را رهن کنم. به همین خاطر به بنگاه برگشتم و چون نمیخواستم ملک را از دست بدهم، 20 میلیون تومان بهعنوان ودیعه به صاحبخانه پرداخت کردم. بعد از امضای ...
اشک های ندامت هنگام بازسازی صحنه آتش زدن پدر
داشت تا بطری بنزین را از من بگیرد که مابقی بنزینِ داخل بطری را به روی صورت و بدنش پاشیدم . یک فندک همراه خود داشتم ، آنرا روشن کرده و به سمت ماشین پرتاب کردم . ناگهان ماشین شلعه ور شد ؛ پدرم نزدیک ماشین ایستاده بود که باعث شد او نیز آتش بگیرد . بسیار ترسیده بودم و به سرعت از محل فرار کردم که بعد از چند روز متوجه شدم پدرم در بیمارستان فوت کرده است. با گذشت 2 ماه از این ماجرا صبح روز شنبه 17 ...
سرقت از پیرزن تنها
فرمانیه سکونت دارم، چهار سال قبل شوهرم فوت کرد و از آن به بعد تنها زندگی می کنم، حدود ساعت هشت صبح روز سرقت در خانه نشسته و مشغول خواندن قرآن بودم که ناگهان این سه مرد جوان با شکستن در خانه، وارد منزلم شدند. آنها در ابتدای ورود به منزلم سیم تلفن را کشیدند و با تهدید چاقو از من خواستند که صدایم درنیاید، بعد نیز النگوهایم را از دستم قیچی کردند و تمامی خانه را گشتند. وی ادامه داد: این ...
سرقت از پیرزن تنها
روز سرقت در خانه نشسته و مشغول خواندن قرآن بودم که ناگهان این سه مرد جوان با شکستن در خانه، وارد منزلم شدند. آنها در ابتدای ورود به منزلم سیم تلفن را کشیدند و با تهدید چاقو از من خواستند که صدایم درنیاید، بعد نیز النگوهایم را از دستم قیچی کردند و تمامی خانه را گشتند. وی ادامه داد: این سارقان بی رحم مدام من را تهدید می کردند و می گفتند اگر صدایم دربیاید من را می کشند، آنها ...
سرقت از پیرزن تنها
فرمانیه سکونت دارم، چهار سال قبل شوهرم فوت کرد و از آن به بعد تنها زندگی می کنم، حدود ساعت هشت صبح روز سرقت در خانه نشسته و مشغول خواندن قرآن بودم که ناگهان این سه مرد جوان با شکستن در خانه، وارد منزلم شدند. آنها در ابتدای ورود به منزلم سیم تلفن را کشیدند و با تهدید چاقو از من خواستند که صدایم درنیاید، بعد نیز النگوهایم را از دستم قیچی کردند و تمامی خانه را گشتند. وی ادامه داد: این ...
پدرو مادرم به مسافرت رفته بودند / من در اتاق خوابم بودم که فرزاد به سراغم آمد
+ عکس اتفاقی ناگوار در یکی از مساجد تهران / مصدومان به بیمارستان منتقل شدند دزدان موتور سوار باعث شدند به نامردی سعید پی ببرم / فوراً دادخواست طلاق دادم پدرو مادرم به مسافرت رفته بودند / من در اتاق خوابم بودم که فرزاد به سراغم آمد دوست پسرم مرا به خانه اش برد / در آنجا چند مرد جوان به استقبالم آمدند ...
تبلیغ نهضت در پایگاه سنتی خاندان علم
مجلس احساس می کردند. احترام می گذاشتند و احساس شعف می کردند... اما منبر نمی رفتم... از مجلس بیرون می آمدم و بیکار می گذراندم. بعد از ظهر روز 12 محرم... خبر دادند آقای خمینی را گرفته اند... اصلاً باورم نمی آمد... اینکه آقای خمینی را ممکن است بگیرند برایم... غیرقابل قبول بود... احساس کردم ممکن است مرا هم بگیرند... برای اینکه... به این آقا که میزبانم است اهانتی نشود از خانه اش خارج شدم و مجدداً به ...
راز رابطه شیطانی با زن جوان برملا شد (+عکس)
پول نیوز - ساعت 2:55 بامداد 16 تیر سال جاری خبر آتش سوزی یک خودروی سمند در کمربندی دوم تهران به سامانه 125 اعلام شد. دقایقی بعد تیمی از مأموران آتش نشانی در محل اعلام خبر حاضر شدند و پس از اتفای حریق خودرو با جسد فردی که بر روی صندلی شاگرد قرار داشت، مواجه شدند. با کشف جسد سوخته مراتب این اتفاق به مأموران انتظامی و رئیس شعبه 103 دادگاه عمومی و انقلاب کهریزک اعلام شد، همچنین ...