سایر منابع:
سایر خبرها
مادر فداکاری که به خاطر زندگی، سنگ می شکند!
به دشت می کردم و بعد از انجام کارهای خانه، شیر آنها را می دوشیدم. وقتی دخترم به دنیا آمد، حس مادری را درک کردم. حسی که خودم سال ها از آن محروم بودم. در زندگی صاحب پنج پسر و دو دختر شدم و همه آرزوی من این بود که آنها درس بخوانند. همسرم در کنار دامداری کشاورزی هم می کرد و من با کیسه های برنج برای بچه ها کیف می دوختم تا بتوانند کتاب و دفترهایشان را در آن بگذارند. در بهار و تابستان به ییلاق و پاییز و ...
مزد دل کندن از تمامی تعلقات چیزی جز شهادت نیست
را خیلی دوست داشت. حتی ایشان را پسرم صدا می زد و در شهادتش خیلی متأثر شد. حاج محسن چند وقتی هم در تیم آقای لاریجانی بود، اما دوباره به تیم حفاظتی آیت الله امامی کاشانی برگشت و این بار به عنوان سرتیم حفاظت ایشان خدمت کرد تا اینکه به سوریه رفت و به شهادت رسید. جمله ای از آیت الله امامی کاشانی معروف است که گفته اند: من نمی دانستم آقای فرامرزی به سوریه رفته است. وقتی مطلع شدم خواستم با سردار ...
"اسیران و جانبازان کربلا" کتابی در توصیف 3 تن از شخصیت های کربلا
(ع) به نقل از امام سجّاد (ع) درباره ی ثواب گریه بر امام حسین (ع) فرموده است: "هر مؤمنی که به خاطر شهادت حسین بن علی (ع) گریه کند تا اشکش بر گونه هایش جاری گردد خداوند منّان، غرفه ای در بهشت به او می دهد که مدّت ها در آن ساکن گردد." در بخش دیگری از این کتاب در توصیف حضرت زینب (س) می خوانیم: یکی از ویژگی های این بانوی بزرگوار اسلام حالت معنوی و ارتباط قوی او با آفریدگار جهان بود ...
شهید مدافع حرم که تشنه لب به یاران سیدالشهداء (ع) پیوست+تصاویر و فیلم+نوای کویتی پور
کنم که من مانع شهادتش شدم. از طرفی می دانستم مرگ هر کسی دست خداوند است و زمانی مشخص و معین دارد، پیش خودم می گفتم چه خوب است که مرگ انسان ختم به شهادت شود تا مرگ طبیعی. در تنهایی هایم گاهی گریه می کردم، و نگران بچه هایم بعد از شهادت بودم. اما حالا حضور همیشگی و دائمی حسن را در زندگی به خوبی حس می کنم. چون یقین دارم حسن من زنده است و نزد خداوند عند ربهم یرزقون است. با خانواده اش هم خیلی زیاد حرف از ...
رمال گفت قمار کن و من زنم را باختم
نشود و از آن به بعد شب ها دیر به خانه می رفتم، وقتی باز نرگس اعتراض کرد این بار محکم در برابرش ایستادم و فریاد زدم مدل من همین طوری است سر نرگس نیز منت گذاشتم که به خاطر او بود از خانه رانده شده ام. آخرین باری که دکتر مادرم را دیدم شنیدم کار تمام است، بعد پدرم که وضعیت بدتری داشت خواست نوه اش را پیش از مرگ ببیند. احساس کردم تنها همین کار را می توانم برای پدر و مادر انجام دهم که همه آرزویشان من ...
شهادت دختر 8 ساله علیه پدر متهم به قتل
.... او گفت: من پدرم را دوست ندارم؛ چون مادرم را به قتل رساند. او روز حادثه با چاقو به مادرم حمله کرد و او را زد و بعد هم من از ترس در اتاق مخفی شدم. پدرم همیشه مادرم را کتک می زد. سپس خواهر مقتول در جایگاه حاضر شد. او گفت: یک روز از شوهرم ناراحت بودم و برای گلایه از او به خانه خواهرم رفتم و درباره شوهرم با او صحبت می کردم که به من گفت شوهر او هم کتکش می زند. بدنش را به من نشان داد که ...
پوریایی که در یک سالگی ولی مادرش شد/ سهم پوریا از داشتن پدر تنها یک قاب عکس است
... محمد ابراهیم 23 روز آنجا بود. خبر شهادتش را بعد از سه روز به پدر و مادرم دادند. خانواده ی من وضع مالی نسبتا خوبی دارند و پدرم برای اینکه بنر شهادت محمد ابراهیم روی دیوار بدون نما نباشد که بگویند به خاطر پول به جبهه رفته است کل خانه را نما کرد، بعد از نما دوباره گفتند با پولی که بدست آورده اند نما کردند. با درد دوری محمد داریم می سازیم ولی با این سخن ها نمی شود چکار کرد. فقط تنها خواهشی که دارم مردمی که همدرد نیستند لااقل درد ما نباشند. ما حاضریم تمام دنیای مان را بدهیم یک لحظه محمد را ببیینم. گفتگو/ رحمانی انتهای پیام/ ...
زیبایی شناسی عاشورا در سلوک عرفانی حضرت زینب (س) از منظر آیت الله مکارم شیرازی
مشاهده نمود؛ لذا علی بن الحسین علیه السلام می گوید: شبی که پدرم فردای آن به شهادت رسید، بیمار بودم و عمه ام زینب از من پرستاری می کرد. [32] هم چنین معرفت و شناخت امام علیه السلام در خطبه های آن حضرت در کوفه به خوبی نمایان است؛ حذیم بن شریک اسدی [33] می گوید: در آن روز به زینب دختر علی علیه السلام نگریستم که در کوفه خطبه می خواند و هرگز زنی را سخن ورتر و زبان آورتر از او ندیدم. گویا (زبان علی ...
دلدادگی زینبی جانبازی که همسرش عاشق پرستاری اوست
...، همچنین دشمنان سال هاست با جنگ تحمیلی و تحریم ها در تلاش هستند که علیه این نظام توطئه کنند و هدف آنها خاموشی چراغ انقلاب اسلامی ایران است که تا به امروز نتوانستند به هدف خود برسند. در این چند سال اخیر دشمن در تلاش بود تا ارتباط و اتحاد کشور ما را با کشورهایی چون سوریه، لبنان و عراق از بین ببرد، که با درایت رهبر معظم انقلاب اسلامی توطئه آنها نتیجه ای جز شکست نداشت. *در عملیات آزاد ...
تکدی گری و اعتیاد دو روی یک سکه/ زنگ خطر به گوش می رسد
روی سینی نهاده و راهم را پیش می گیرم. متکدی و تکدی گری نام واژه ای است که در این چند سال اخیر بسیار به گوشمان خورده و به اصطلاح عامیانه گدا و گدایی است. همه ما روزانه شاهد افرادی به اسم گدا در کنار خیابان های شهر هستیم. این افراد برای کسب پول از شیوه های مختلفی استفاده می کنند. همه گداها در شهر، افراد بی بضاعت یا فقیر نیستند. کسانی را دیده ام که خانه و همه چیز دارند اما گدایی ...
اتوبوس درون شهری 313 قزوین به فرمان یک بانو می چرخد
گذشته از لذتی که داشت، باعث می شد تا در هر مأموریت، مدت ها که گاه به 20 روز هم می رسید، از خانه و فرزندانم دورباشم؛ به خاطر مأموریت های خارج از کشور همسرم، این کار برای من به سبب دور شدن از فرزندانم سخت بود، برای همین با ورود فرزند کوچکم در سال جاری به کلاس اول و برای همراهی با فرزندانم به فکر رانندگی درون شهری افتادم. باقری در خصوص واکنش خانواده در خصوص این انتخاب هم اظهار کرد: چون ...
ارائه کامل ترین الگوی خانواده در روز واقعه
به ظاهر تو را محدود می کند اما باعث سعادت تو هستند، او نیز آزمون و خطا می کند و راحت تر به حقیقت می رسد. جوانان و نوجوانان، زنان و خانواده های جامعه امروز چه چیزی را از این چند روز عزاداری باید بیاموزند و چطور باید رفتار کنند؟ این روزها همه در شور و عزای اباعبدالله هستند و این شکوه و عظمت تمام کشور و دنیا را فراگرفته، هر جا را نگاه می کنیم، هر کوچه ای و هر خانه ای و هر فردی ...
3نسل فداکاری
همسرم را به بیمارستان بردم همان دکتر من را شناخت درصورتی که من او را به خاطر نداشتم. او برای جبران آن ماجرا، هزینه درمان همسرم را نگرفت. آقای بیات وقتی یاد همسرش می افتد متاثر می شود و ادامه می دهد: وقتی من سال77 بازنشست شدم همسرم چند وقت بعد از آن فوت کرد و من خیلی تنها شدم. به پیشنهاد فرزندانم تصمیم گرفتم که بار دیگر ازدواج کنم تا در نیشابور تنها نباشم. وقتی به من بنده خدایی معرفی شد خانم خوب، محجوب ...
آتش زیر خاکستر/ اعتیاد یکی از مهمترین عوامل جدایی هاست
امیدوار بودم که همسرم برگردد وزندگی مان سرو سامان بگیرد اما این اتفاق نیفتاد و مجبور شدم که برای طلاق اقدام کنم . تقریبا همه افرادی که در صف ایستاده اند زن هستند جز دو مرد که آنها هم همراه خواهرشان به مجتمع قضایی آمده اند و به جای او در صف ایستاده اند. برداشت دوم :بعد از36سال زندگی آمده ام جدا شوم شهلا زن 55ساله ای است که در صف ایستاده و مرتب سرش را به نشانه تاسف تکان ...
رابطه جنسی با وعده ازدواج چقدر قابل پیگیری قانونی است؟
حرف هایش عقلم رو دزدید و با تمام وجود بهش دلبسته شدم. بعد از یه مدت موضوع رو به مادرم گفتم و او که از ازدواج اجباری با پدرم دل خوشی نداشت، معتقد بود به هر قیمتی شده باید با پسر مورد علاقه ام ازدواج کنم تا یه عمر حسرت نخورم. تو مدت کوتاهی سعید حسابی اعتماد من و مادرم و به خودش جلب کرده بود، اما دلش می خواست قبل از خواستگاری و ازدواج با هم رابطه داشته باشیم تا مطمئن بشه من دختری هستم که می تونم ...
ترفند عجیب یک زن در قتل شوهر سابقش
بیوه جوان پیرمرد ثروتمند رفت و با نشان دادن حواله جعلی از او یک میلیون تومان پول نقد خواست اما زن که منکر چنین حواله ای بود به دادسرای تهران شکایت کرد و گفت: این حواله جعلی است و پیرمرد قصد کلاشی از او دارد. بیوه جوان هنگام طرح شکایت گفت: هرچند که همسرم سوادی نداشت اما هرگز به جای امضا به پای نوشته ای انگشت نمی زد، فقط یک مهر برنجی داشت و از آن استفاده می کرد. یک روز که برای تهیه خبر برای ...
مصطفی بعد از شهادت چشم باز کرد و لبخند زد
بگذارد موفق تر می شود. اوایل که این تصمیم را گرفت خانواده اش هم مخالفت کردند و می گفتند باید دانشگاه برود. ما از ایل بختیاری هستیم و همسرم اولین کسی بود که روحانی می شد. در بین ما خیلی رسم نیست کسی وارد حوزه شود. زمانی که مصطفی برای خواستگاری آمد تمام فامیل مخالفت کردند و می گفتند دخترتان را به روحانی ندهید. اما همسرم با رفتار و کردارش طوری رفتار کرد که دید و نگاه همه به روحانیت عوض شد. همه می گفتند ...
سرگذشت حضرت رقیه (س) در واقعه عاشورا
قرار دادند. دختر پارچه را برداشت و سر را در بغل گرفت در حالی که این گونه می گفت: ای پدر چه کسی تو را با خونت خضاب کرد؟ ای پدر چه کسی رگ گردن تو را بریده؟ ای پدر چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ ای پدر یتیمه تا بزرگ شود چه کسی را دارد؟ ای پدر زنان بدون رو بند چه کسی را دارند؟ ای پدر بیوه زنان اسیر چه کسی را دارند؟ ای پدر چشمان گریان چه کسی را دارند؟ ای پدر گمشده های غریب چه کسی را دارند؟ ای پدر بعد از ...
علم پزشکی از زمین تا آسمان تغییر کرده است
و در دانشگاه علوم پزشکی تهران کار می کند. مرآت- پدر شما چه شغلی داشتند؟ مرحوم پدرم کارمند بانک کشاورزی بود و سالها قبل در سمنان فوت شد. او وضع مالی خوبی نداشت و حقوقی را هم که می گرفت برای تحصیل من و فرزندانش هزینه می کرد. البته این را بگویم که شناسنامه من برای دامغان است چون پدرم مدتی در ثبت احوال دامغان مشغول به کار بود. پسرم متولد مشهد، دختر اولم متولد سمنان و ...
پایان دردناک تجاوز وقیحانه به زن جوان جلوی چشمان همسر بی غیرتش
و تاریکی ها، از مصایب و رنج و غم های زمانه که با خطوط سرنوشتم عجین شده و سخت آزرده ام ساخته است!؟ از بس قلب کوچکم مالامال از درد ها، ناامید ی ها و لبریز از ناراحتی ها و غم ها شده، احساس می کنم که روزی این همه اندوه و درد، سرانجام محو و نابودم خواهد ساخت. در یک خانواده ساده و معمولی زندگی می کردم ، مادرم مرا همیشه ایّام مورد مهر و محبّت فراوان خود قرار می داد، ولی پدرم آنگونه که می بایست ...
نگاهی به زن در آثار بلقیس سلیمانی؛ "زن"؛ از دوشیزه مکرمه تا مرحومه مغفوره
تسلیت در بیست روزنامه معتبر چاپ می کنند. من همسری مهربان و مادری فداکار هستم، وقتی شوهرم برای اثبات وفاداری اش البته تا چهلم آگهی وفات مرا در صفحه اول پرتیراژترین روزنامه شهر به چاپ می رساند. من زوجه هستم، وقتی شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه روز به حکم قاضی دادگاه خانواده قبول می کند به من و دختر شش ساله ام ماهانه بیست وپنج هزار تومان بدهد... یادداشت همین طور جلو می رفت و از وجه تسمیه خوشگله ...
آیت الله مکارم شیرازی: بلاغت زنان عاشورایی؛ تکمیل عنصر رسالت و تبیین و تبلیغ نهضت حسینی
و خون کشیدند و خاندان او و زنان و کودکان را به اسارت کشاندند و آنچه از دستشان بر می آمد از ظلم و ستم بود روا داشتند ولی زنان حماسه ساز صبر و استقامت کردند.[37] بلاغت زنان عاشورایی؛ تکمیل عنصر رسالت و تبیین و تبلیغ نهضت حسینی نباید فراموش کرد قسمت زیادی از حماسه های کربلا شوق آفرین و شورانگیز است و به دنبال آن سیلاب اشک شوق به خاطر آن همه رشادت ها، فداکاری ها، شجاعت ها ...
گفتگو با آشپز خیمه امام حسین(ع)+تصاویر
دیگه همه غذاهایش را ته چین می زند. 4 هزارماهی سرخ کردم آشپزی برای کاروان های زیارتی از شیرین ترین خاطره های حاج سیدعباس است: من برای اینکه مکه بروم هیچ وقت نیاز نداشتم کار کنم. پول داشتم همینطوری عادی مکه بروم. اما به دلیل علاقه ام به خدمت کردن به زائران همیشه به عنوان خادم و آشپز کاروان عازم خانه خدا می شدم. یک بار ماه رمضان مکه بودم که باید 2هزار غذا پخت می کردیم. قرار بود یک ...
ورود اسراء به کوفه و سخنرانی حضرت زینب (س)
گونه بلیغ و رسا و شورانگیز سخن بگوید. گویی سخنانش از کام امیرالمومنین برمی آمد. خطیب بلیغ و اسیر کوفه این گونه سخن آغاز کرد: خدا را ستایش می کنم و بر پدرم محمد(ص) و خاندان پاک و برگزیده اش درود می فرستم. همین نخستین جمله کافی است تا مخاطبینی که خود را پیروان پیامبر خاتم می دانند، بدانند از زبان چه کسی خطبه را می شنوند. بدانند دختر پیامبر حرف می زند. زینب درنگ کوتاهی کرد و آنگاه ...