سایر منابع:
سایر خبرها
خدایا! مرا ببخش تا جلوی حسینت شرمنده نباشم
زود جوابش می دهی، تو خیلی خوبی، من به تو خیلی علاقه دارم، ولی چه کنم، شیطان رهایم نمی کند. کمکم کن، خدا که این طنابی که شیطان به گردنم، انداخته آن را پاره پاره کنم. یا سیدی! یاران همگی رفتند، آنان برای تو بودند، همه چیزشان از آن تو بود. اصلا خود را به تو سپرده بودند. چون به تو اطمینان داشتند، چون این طور بودند تو هم آنان را به پیش خود خواندی تا در پیش حسین تو باشند و از یاران ...
گفت و گوی خواندنی با مسعود فروتن و امیرعلی نبویان
یا مثلا به عنوان یک پدیده کشف شوی برای نقش اول. نه فقط این کار که بعد از آن چند تا کار دیگر هم بود که مواظب بودم نرود بازی کند. نبویان: معمولا دایی ها پارتی بازی می کنند که خواهرزاده برود بازی کند اما ما یک دایی داریم که مدام می گفت نرو. (خنده همه) فروتن: من نمی گذاشتم برود برای اینکه می گفتم اگر بیهوده و زیاد دیده شوی حیف می شوی. تازه کلاس دیده بود و انتخاب شده بود و خودش ...
روایت دختر اهوازی از تماشای بازی پر تلفات پرسپولیس در استادیوم غدیر
. او هم موافقت کرد و با یکدیگر به ورزشگاه رفتیم چون سومین بار بود از این نظر حرفه ای شده بودم! از بین مأموران یا تماشاگران کسی متوجه این قضیه نشد؟ از بین مأموران که کسی شک نکرد و من به راحتی وارد ورزشگاه شدم اما در بین تماشاگران جایگاهی که من نشسته بودم، 90 درصد آن ها به واسطه حضور فعال من در صفحه های هواداری پرسپولیس، من را می شناختند! سمت من و پدرم می آمدند و می گفتند اصلاً ...
ما مرگ را تشییع می کنیم
اجازه نمی دهند همه چیز رسمی شده. خانم اینجا پر از شایعه است. چند نفر از صبح از من پرسیده باشند مرده ها را با دست می شویند یا ماشین، خوب است؟ بابا سازمان کلی آدم را برای همین کار استخدام کرده. اصلاً شما فکرش را بکنید چطور ماشین می تواند این کار را بکند؟ مردی که با تاج گلی بزرگ از گلایل و گل های زرد از گلفروشی بیرون می آید، می گوید: خانم اگر دنبال قبر در قطعه های قدیمی هستی اینجا نگرد ...
آیا هزینه های درمانی جزو نفقه زن است؟
.... همه بزرگ شده بودیم و یک خانه با دو اتاق جوابگوی ما نبود. در نتیجه هر خواستگاری که برای خواهرها می آمد مکث نمی کردند و پاسخ مثبت می دادند. هر چه خواستگار وضع مالی بهتری داشت سریع تر پاسخ بله می شنید. نوبت به من رسیده بود. دو سه خواستگار داشتم اما دلم نمی خواست بدبختی را در خانه دیگری تحمل کنم و خانه پدری را با همه مشقاتش ترجیح می دادم، زیر بار نمی رفتم تا اینکه پسرعمویم یکی از دوستانش را ...
قاتل علی چراغی به زودی اعدام می شود
. آنها هم گفتند که باید به شهرداری برویم تا پدرم تعهد بدهد که دیگر بدون مجوز زباله ها را جمع نکند. پدرم هم قبول کرد اما در راه منصرف شد و تصمیم گرفت با پلیس تماس بگیرد. برای همین درگیری پیش آمد و آنها به پدرم حمله کردند و کتکش زدند. در یک لحظه قاتل به سمت خودرو رفت و پنجه بوکس آورد و با همان به سر پدرم زد. بعد همگی با هم از آن جا فرار کردند و ما هم پدرم را به بیمارستان بردیم که هفت روز بعد فوت کرد ...
خوشگذرانی های دردسر ساز پسر جوان با دختر شیشه ای
.... هر زمان که شیشه می کشم صدای ارواح را می شنوم که به من می گویند چه کار کنم و چه کار نکنم. باور کنید دست خودم نیست؛ 10 روز پیش دوباره مواد کشیدن را آغاز کردم و دیگر به خانه نرفتم و بعد هم ماجرای سرقت ماشین ها بود. ماشین ها را چطور سرقت کردی؟ دو روز قبل در خیابان انقلاب راه می رفتم که چشمم به خودرو ون افتاد که شیشه اش پایین بود هیچ کس هم داخلش نبود.وقتی در را باز کردم و ...
علیرضا قربانی: عشقم روی مدار صفر درجه است
...، خیلی مورد توجه توده مردم قرار نگرفت. اما به هر صورت، من از آن پس سعی کردن تیتراژ سریال ها و فیلم هایی را بخوانم که مورد علاقه ام باشند. استاندارد شما برای خواندن تیتراژ یک فیلم یا سریال چه بود و هست؟ - مهم ترین آن شعر و ترانه است؛ و این که حضور من به عنوان خواننده تا چه اندازه مؤثر است؛ دیگر آن که شعر، چقدر با کلیت اثر تناسب دارد؛ اصلا کاری که انجام داده ابم به جهت ...
وطن اولم هندوستان، میهن دوم ایران ، بویراحمد
که آن زمان قم بود ماندم و در راه یاسوج از اردکان گذشتم که از اردکان به بعد جاده اش خاکی بود. عصر جمعه ما را به بیمارستان شهید بهشتی بردند که چند نفر والیبال بازی می کردند. گفتند امروز تعطیل است و شما در مهمانسرا استراحت کنید. عمویم روحانی بود و همراه من آمده بود. روز شنبه به ملاقات مدیرکل رفتیم. به ما گفت باید بروید لوداب. عمویم رفت و ما راه افتادیم و ساعت 10 شب به لوداب رسیدیم . ما را ...
همسر پورحیدری: به کسی نگفتیم بیماری منصور چیست
از مدتی کارش را از اول شروع کرد. همه چیز خوب پیش رفت تا چند روز پیش که دوباره حالش بد شد و دکترها گفتند باید تحت نظر باشد. عفونت کمی بدنش را گرفته بود که خدا را شکر به لطف پزشکان حالش بهتر شده است. یک هوادار خانم به اتاق وارد شد، آمده بود سراغی از اسطوره تیمش بگیرد و چند دقیقه ای کنار شجاعی نشست و باهم صحبت کردند. * شجاعی: برای اسطوره دعا کنید ساعت نزدیک 5 عصر است و ...
جزئیات طلاق چیستا یثربی از همسرش از زبان خودش
، من باید کارم را رها می کردم و دنبال او می رفتم. بیش فعالی نیایش باعث شد سال ها در خانه بنشینم و فقط نمایش و سریال بنویسم. نه می توانستم کارگردانی کنم و نه تدریس و حتی موقعیت عضویت در هیات علمی دانشگاه را هم از دست دادم. من از همسرم جدا شده بودم و به تنهایی باید هم دخترم را بزرگ می کردم و هم زندگی ام را اداره می کردم. پدرش به شما کمک نمی کرد؟ نه! او بعد از جدایی خیلی زود ...
واقعاً می خواستم با دست شکسته برای پرسپولیس بازی کنم
تا دستم را گچ بگیرم. دروازه بان ملی پوش پرسپولیس ادامه داد: من واقعاً می خواستم حتی با دست شکسته برای پرسپولیس و همینطور تیم ملی بازی کنم اما پزشکان به من گفتند به خاطر یک یا دو بازی ممکن است مصدومیتم بیشتر شده و ماه ها خانه نشین شوم. در حال حاضر هم پزشک دستم را گچ گرفته و به من گفته ظرف سه هفته آینده وضعیتم بهتر می شود و می توانم دستم را باز کنم. این سه هفته برای من یک سال می گذرد چون ...
روحانی قطعاً نامزد انتخابات 96 می شود/ آمادگی برگزاری الکترونیکی 20 درصد انتخابات/ تغییر60 فرماندار در ...
هستیم که نشان دهنده اختلافات است مثلا صحبت های آقای ترکان علیه آقای نعمت زاده در یک برنامه تلویزیونی و یا در تیم اقتصادی دولت چند حرف زده می شود شما این رفتارهای متقانض را چگونه ارزیابی می کنید؟ رحمانی فضلی: آیا در مجلس مخالف و موافق وجود دارد یا خیر؟ به هر حال وجود دارد و عده ای موافق یا مخالف یک لایحه هستند سپس رای گیری می کنند و هر نتیجه ای به دست آمد همه تابع آن هستند، آیا این به معنی ...
فوت برادرم تنها عامل جدایی دو ساله ام از فوتبال بود/به هیچ دلالی باج نمی دهم/دایی من را به نظرمحمدی ...
کشیده شد.اصلا این موضوع چه ارتباطی با شما داشت؟ حقیقت مطلب این است که شنیدم که سوشا را بازداشت کرده اند گفتم شاید مثلا در ماشین گرفته اند، خبرنگاری که زنگ زده بود، من در باشگاه وزنه برداری در چالوس بودم، که خبر را داد و من در جواب بدون غرض گفتم سوشا مگه دل نداره، هنوز آن موقع نمی دانستم که فیلمی هست و اصلا چه شده، بعد مرا پلیس فتا خواسته بود، قبل از من آقای پروین و دایی و باقری برای وساطت رفته ...
نجات خریدار اورانیوم با حکم آیت الله
.... او گفت در آفریقا ما اورانیوم برای فروش نداریم ولی تو کوشش ات را بکن. بعد منشی خودش را به من داد و گفت این خانم منشی تو باشد، او همه را می شناسد و می تواند ترتیب ملاقات های تو را بدهد. یک اتومبیل هم با راننده در اختیار من گذاشت. این خانم به زودی از همه شرکت های بزرگ تولید اورانیوم برای من وقت ملاقات گرفت. یکی یکی را رفتم و مذاکره کردم ولی همه گفتند ما اورانیوم نداریم.در ملاقات با ...
برای برادران مدافع حرم کلاه می بافیم+تصاویر
را تأمین کند: همین الآن از طریق اطلاع رسانی در جلسات و هیئت های ماه محرم در تلاشیم برای مردمی که اطراف حرم حضرت زینب (س) زندگی می کنند و در محاصره هستند، نان و مواد غذایی تهیه کنیم. قبل از فرستادن این لباس های گرم سعی می کنم عکس های مراسم امروز را برای دوستانم در سوریه بفرستم. فکرش را بکنید! مثلاً جوانی که مادر ندارد وقتی ببیند این حاج خانم ها بااین همه عشق و علاقه برایش لباس گرم می بافند، چه ...
طنز؛ خاطره بازی دهه 60ی ها از مدرسه
حاضرند جان بدهند، ولی عکس های دهه هفتاد خود را رو نکنند. در هر حال، کتک نخوردن من در مدرسه، کلی باعث خجالت بود، خصوصا ما یک معلم زبانی داشتیم که می آمد مثلا تکالیف رو چک می کرد و از نفر سمت راست میز اول، ردیف راست، چک و لگد می زد تا نفر سمت چپ میز اول، ردیف چپ. هر ردیف پنج میز بود یعنی کلا تو بیست و پنج تا سی دقیقه، سی نفر را چک و لگدی می کرد، غیر از من. چون من اشتباه نداشتم. ...
سرخط ...
دیدیم که این طور نشد. آمریکایی ها و غربی ها می گویند شما همه تعهدات خود را اول انجام دهید، بعد ما در انجام تعهدات خود اما و اگر می آوریم و بازی می کنیم! آمریکایی ها به چیزی جز باخت ما فکر نمی کنند. برد فقط در سایه مقاومت به دست می آید. از درون مذاکره، برد درنمی آید، مگر اینکه آنها از ما قدرت ببینند. اخیراً مقام معظم رهبری در دیدار با نخبگان فرمودند: - لحظه ای از دفاع از جامعه علمی و ...
کاهش جمعیت کیفری از ضرورت تا عمل
بازنگری جدی شود. چند سال پیش آقای دولت آبادی گفتند که زندان های ما دانشگاه جرم آموزی هستند، شما این مسئله را قبول دارید؟ طبع زندان و جاهایی که جمعیت در آن متراکم است حتی در خوابگاه های دانشجویی، سربازخانه و ... همین است. در زندان یک تعداد انسان هایی که جرمی مرتکب شدند دور هم جمع می شوند و اگر فرصت های اشتغال را بگیریم، 24 ساعت بیکار هستند، حتی همین الآن اگر من و شما دو ساعت دیگر ...
زندگی من پس از سرطان چه تغییراتی کرد؟
...، یک اجاره نامه 5 ساله امضا کردم. شریل نپ، 52 ساله، کارشناس سواد آموزی در ریجفیلد. *ورزشکار درونی ام را کشف کردم قبل از تشخیص سرطان خونم در سال 2006 ، من به شدت اهل مهمانی رفتن بودم و شب های زیادی را تا دیرقت در بیرون از خانه، نوشیدنی می خوردم. من تا سال 2009 یعنی زمانی که سرطانم دوباره عود کرد (این بار به عنوان لنفوم، چون هنگامی که یک نوع سرطان خون داشته باشید، ریسک ابتلای ...
روایت 4 روزنامه نگار از کودتا، انقلاب و ایران امروز/ انتظار برای رای دادگاه مطبوعات
اما اینطور نیست که بخواهم وارد جزئیات شوم. درواقع تاریخ از زبان این چهار روزنامه نگار و با تحلیل من از این دوران روایت می شود در اندازه ای که نمایش دراماتیک شود وگرنه مثلا در این اثر به مصدق نزدیک نمی شوم. اجلی خاطرنشان کرد: این داستان در هیچ جای دیگری جز این دفتر روزنامه نمی توانست اتفاق بیفتد؛ درواقع این نشریه بستری است برای روایت این سه دوره و زندگی این چهار شخصیت. این چهار نفر که فکر ...
نقشه شیطانی دو برادر بعد از دیدن عکسهای خصوصی در گوشی خواهرشان
...> سرهنگ جواد جهانشیری، رئیس پلیس فتای استان خراسان رضوی در این باره گفت: متهمان با قرار قانونی روانه زندان Prison شدند. تحقیقات پلیسی برای رازگشایی از دیگر جرایم آنها ادامه دارد. جام جم 110 کارهای زننده زن مطلقه در خانه مجردی / دوستانم وسوسه ام می کردند عمل غیر انسانی مردجوان با زن سرایداردر نیمه شب / من می دانستم که او متاهل است اعتراف های تکان ...
زندگی پر رمز و راز لوطی ها
هم نمایش لوطی گری داده بود، نمی رفتند و به این ترتیب می توان فهمید که باباشمل شدن و مطاع گشتن در نزد رؤسای یک محل چقدر کار مشکلی بوده و چقدر اخلاق لازم داشته است تا بتوان به همین مقامی رسید که هیچ کس برخلاف امر و اراده ی او نتواند رفتاری بنماید. همگی افراد مطیع و گوش به حرف باباشمل بودند و اگر حادثه ای برای بابای حاضر پیش می آمد برای تعیین جانشین او حاجتی به انتخاب نداشتند، زیرا قبلا همه می دانستند که بعد از این بابا کدام یک از رؤسا و سردسته ها لایق این مقام می باشد. بعضی از تاجر زاده ها و اعیان زاده ها و حتی در پاره ای موارد شاهزاده ها هم در این جمعیت بودند . ...
خاطرات سیده مریم خاتمی از پدر: روزی که به مراسم عقد نوه اش نیامد
حال بارها از من عذرخواهی کردند که من چقدر به شما زحمت دادم. صبح که برای نماز صبح وضو گرفتند و بر سر سجاده شان آمدند، دیدم آقا نماز را ایستاده می خواند؛ همان نشاط قبلی؛ چنان که گویی این او نیست که دچار مریضی شده است و بعد از نماز با همان شور همیشگی اش مشغول تعقیبات نماز شد و من چقدر خوشحال بودم که حالشان خوب شده است. از ایشان خداحافظی کردم و ایشان اصرار کردند که دیگر بیمارستان نیایم. می گفتند چون بچه ات مریض است، من راضی نیستم (پسر کوچکم کمی تب داشت) و او هنوز بر سر سجاده اش نشسته بود و مشغول دعا بود که از او جدا شدم و این آخرین دیدار من با ایشان بود. منبع: شرق ...
رای آوری کاندیدای اصلح را مدنظر داریم/ شاید نامزد یاران مصباح در انتخابات 96 جدید نباشد
. آقای حسینیان نیز قبلا در جلسات خیلی کم شرکت می کرد. آقای نبویان هم گفت من کارهای فردی زیاد دارم خیلی فرصت حضور در کارهای جمعی ندارم. در کل از همه آقایان برای نامزدی برای انتخابات شورای مرکزی دعوت کردیم ولی بحث خاصی نبود که بگوییم موضع شان مخالف است. در واقع هیچ کدام آنها از نظر فکری جدا نشدند حضور در شورای مرکزی مسئولیت روی دوششان می گذاشت که وقت انجامش را نداشتند. اینکه می گفتند آقایان ...
هوشنگ مرادی کرمانی؛ از سر قصه های مجید تا ته خیار
شوخی می سازد و حکایت و مثل و متل می گوید که تو محور شنیدن تک تک کلماتش می شوی و سراپا گوش برای این که کشف کنی در پس هر قصه او چه رازی نهفته است؛ از سر قصه های مجید تا ته خیار . شما که غریبه نیستید، بخوانید آنچه را ما به گوش جان شنیدیم و حظش را بردیم. قصه های مجید بعد از چهل سال هنوز زنده است. انگار همین امروز نوشته شده. نثر شیرین و روان و داستان پرکشش آن همه نوع مخاطب را جلب می کند. چه ...
من مشق نمی نویسم!
مجله اینترنتی کمونه (Kamooneh.com) : هنگامی که فرزند شما ناتوانی خود در حل مسائل ریاضی را ابراز می کند یا می گوید نمی تواند بدون کمک شما از پس نوشته کلمه ای سخت و دشوار برآید، زود تسلیم خواسته او نشوید. ساعت 5 بعدازظهر است. من در حال کمک به پسرم هستم که 8 سال دارد تا تکالیف خود را به نحو احسن انجام دهد. در همن حین فرزند دوساله ام ماژیکی را که فکر می کردم جای امنی پنهانش کرده ام ...
روایتی از خانواده ای قربانی سازمان منافقین
می خواهم که در مورد این دو خواهرش بیشتر بگوید و می گوید: دکتر محبوبه افراز، نابغه بود و هفت سال با معدل الف، شاگر اول دانشکده پزشکی بود. محبوبه، 16 سالگی وارد دانشکده پزشکی تهران شد و 23 سالگی فارغ التحصیل شد. رفعت هم بعد از آنکه تهران آمدیم، دو سال معلم مدرسه رضویه در جنوب شهر بود و بعد تأسیس مدرسه رفاه در سال 47-48، مدیریت و صاحب امتیازی دبستان را در کنار تدریس دینی و عربی دبیرستان رفاه، از مدارس به نام شهر را بر عهده داشت. ...
چهار گروه رانده شده از کربلا
منزلگاه عذیب الهجانات ، به همراه چهار سوار از کوفه به امام حسین (علیه السلام) پیوستند که طرماح راهنما و یکی از آنان بود. طرماح به امام گفت: با شما یارانِ اندکی می بینم و همین لشکریان حرّ در مبارزه با شما پیروزند و من یک روز پیش از آمدن از کوفه، مردم انبوهی را دیدم که آماده جنگ با شما می شدند و من تاکنون چنین لشکر عظیمی ندیده بودم، تو را به خدا سوگند! اگر می توانی یک وجب جلو نروی، نرو. ...
داود آزاد: نسل جدید برای شهرت عجله دارد
کردید اما این اثر با یک نام متفاوت یعنی لیلی نامه در ایران منتشر شد. اگر اشتباه نکنم، شخص دیگری نام آلبوم شما را برای خودش ثبت کرد و به بازار فرستاد. درست است؟ بله. یک نفر دیگر این نام را ثبت و آلبوم مشق نام لیلی را منتشر کرد. جالب است که در آن آلبوم هیچ نامی از لیلی نیست. در حالی که بنده از سه سال پیش در همه جای دنیا با این نام، تور کنسرت داشتم. * کارهای شما در واقع معرف ...