سایر منابع:
سایر خبرها
کرج؛ شهری که آیت الله خمینی در آن به امام ملقب شد
...، مهندس بازرگان، دکتر سحابی و ... حضور داشتند. در ان جلسه عجیب و غریب دکتر روحانی منبر رفت. بعدا به من گفت تردید داشتم آیاتی که درباره حضرت ابراهیم (ع) است بخوانم یا نخوانم و هدفی که داشتم پیاده کنم یا خیر و نهایت با خود گفتم هر چه بادا باد. در آنجا آیاتی که حضرت ابراهیم با خدا حرف می زد، در همان منبر روحانی همان آیات را خواند و گفت: بر این اساس پیشنهاد می کنم که از ...
روایتی از دلدادگی زائران اربعین به سیدالشهدا(ع)/ قدم قدم از خمینی شهر تا کربلا فقط به عشق ارباب
آینده کاروانتان خبرنگار خواست ما در خدمتیم، جای خالی برای من داشته باشید، او جواب داد: دعا کنید سال آینده توفیق حاصل شود و همه باهم برویم. علی کمی از ما جلوتر و سریع حرکت می کرد، همین که رسیدم، به من گفت: من بلد نیستم مصاحبه کنم. گفتم: چرا این همه راه را پیاده می روید، خب می رفتید کنار مرز راحت از آنجا پیاده می رفتید، این همه مسافت و خستگی هم نبود؟ جواب داد: اولا این عشق ارباب ...
خاطره ناصر ملک مطیعی از خاکسپاری تختی
یک مدت کم کار شدم تا از این فضا دور باشم و برای خودم وقت بگذارم. حتی مدتی در گوشه حیاط یک شیرینی فروشی درست کرده بودم که از خودم کار بکشم. به امریکا هم که رفتم در یکی از سوپرمارکت ها مشغول کار شدم تا بیکار نمانم و بعد دیدم وقتی می توانم اینجا کار کنم گفتم چرا در مملکت خودم کار نکنم. می خواهم بگویم فضای سینما همیشه هم دلچسب نیست و گاهی آدم خسته می شود و دلش می خواهد خودش را رها کند، چون ...
گفت وگو با بازیکنی که فردوسی پور باعث خداحافظی اش از فوتبال شد
. اگر بدون شنیدن حرف هایت چنین نتیجه ای بگیرم، می پذیری؟ فردوسی پور بعدها از من عذرخواهی کرد، اما دیگر به دردم نمی خورد. خانواده ام، افکار عمومی و ... متوجه قضایا شده بودند. * تسنیم: بعد از خداحافظی از فوتبال چه کردی؟ چهار سال از فوتبال دور بودم و نه دوست داشتم به داخل زمین بروم و نه فوتبال ببینم. از همه چیز بدم آمده بود، اما پس از آن به کلاس های مربیگری رفتم. با توجه به ...
نگاهِ "ظریف" به ظرافت های مردِ همیشه خندانِ سیاستِ خارجی
دانشگاه مشروبات الکلی می نوشیدم و آدم بی بند و باری بودم ولی همه ی اینها را کنار گذاشتم. این جمله ها را کاندیدای ریاست جمهوری امریکا در یکی از سخنرانی هایش گفت. باراک حسین اوباما می دانست که شانس ریاست جمهوری اش بسیار پایین است اما با استفاده از برندسازی در سیاست توانست رئیس جمهور امریکا شود. او با این جمله ها خود را انسانی صادق نشان داد تا برند صداقت را به نام خود بچسباند. پس ابایی نکرد تا ...
بلایی که گرگ بر سر ابوالفضل 4 ساله آورد
نفهمیدم تا اینکه بیدار شدم دیدم تو بیمارستانم . الآن هم همه جای بدنم درد می کند و میگن باید عمل جراحی بشم. مادر ابوالفضل حرف های فرزندش را تکمیل می کند و می گوید: پسرهایم حوالی ساعت 5 بود که به خانه برگشتند، من مشغول پاک کردن سبزی بودم که دیدم که ابوالفضل در آغوش برادرش غرق به خون بود و اصلاً صورتش دیده نمی شد و وضعیتش به نحوی بود که دیگر امیدی به نجات پسرم نداشتم. وی افزود ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (329)
دوستم یه پسر6ساله داره میگه شک ندارم آرایشگر میشه، گفتم یعنی اینقدر علاقه داره؟ میگه نه، به حرف همه گوش میده ولی کاری که دوست داره انجام میده. بفرما دشمن بیکار ننشسته همه جا با لباس مبدل مامور و جاسوس گذاشته. 28٫ رفیق بابام 5 میلیون داده واسه بچش اسکیت خریده والا وضعیت مالی ما تهش این بود نایلون فریزر بپوشیم تو پامون رو فرش سُر بخوریم. 29٫ یه کافه تو تهران سراغ ندارید ...
طلاق های جنجالی بازیگران و هنرمندان ایرانی در چندسال اخیر
، "آزاده نامداری" عکس منتشر کرد، متهم کرد و در چند مصاحبه از اشتباه اش در انتخاب فرزاد حسنی به عنوان شریک زندگی می گفت. "فرزاد حسنی" هم در مقابل بیانیه می داد و تهدید به شکایت می کرد. آزاده نامداری بعدها در گفتگویی از علت جدایی اش گفت: من ازدواج کرده بودم که زندگی کنم. با یک مهریه اندک پای سفره عقد رفتم. هیچ دختری ازدواج نمی کند که جدا شود. برای همین اصلا قرار نبود اینجوری شود. من وارد یک ...
تلخی و شیرینی های زندگی فریبا
خریدم و دستگیره بافتم و فروختم تا این که پولم 50 هزار تومان شد و همه آن را دادم و کلاف کاموا خریدم و کلی وسیله بافتم و به بهزیستی فومن رفتم. بارها به بهزیستی رفته بودم و درخواست کمک داده بودم اما همیشه پاسخ می شنیدم که جوانان سالم بیکار هستند و برای معلولان اصلا کار نیست و هیچ پیگیری ای نمی کردند. نامه ای را به مدیرکل بهزیستی فومن دادم و چند روز بعد با یک مینی بوس به خانه ما آمدند. همه کارهای من ...
توضیح درباره دلال های اخذ ویزا/ افتتاح دفتر اتحادیه اروپا در کوتاه مدت اتفاق نمی افتد
.... دارای نقاط منفی و مثبتی بود. در بخش هایی به جزئیات درباره ایران صحبت شده بود و به نظر می رسد مطالعات خوبی صورت گرفته است. البته در جاهایی نیز دارای نقاط منفی بود. با این حال، آن قطعنامه با رای اکثریت پارلمان یه تصویب رسید. روابط ایران با اتحادیه اروپایی به قطعنامه اخیر ربطی ندارد او با بیان اینکه روابط ما با اتحادیه اروپایی به این قطعنامه اخیر ربطی ندارد، عنوان کرد: این ...
هم نوایی شاعران آئینی با دو مادر دلسوخته کربلا
اشعار را سینه زنی خونین * مگه من مادر چندتا پسرم که کشتنت قربون دندونای شیریت برم که کشتنت هنوزم بعضی شبا خواب می بینم شیر می خوری هنوزم نمی شینه تو باورم که کشتنت هی می گفتم به خودم، عصای دستم اصغره پیر شدم، منو سر مزار جدّش می بره کاش می شد یه بار دیگه موی تو رو شونه کنم می میرم اگه یه شب گونه هاتو ...
25 بار زندان رفتم/رژیم شاه در عبادتگاه بهایی ها شکنجه ام کرد/ماجرای فوتبال بازی کردن آیت الله طالقانی
؟ مرحوم آقای قدسی مشهدی بود که از دوستان آیت الله خامنه ای بود. او را هم بردند و آویزان کردند و زدند که چرا نماز خواندی؟ سختگیری های عجیبی می کردند. بعد هم همان طور که اشاره کردم مسئله جاسوسی بود. به ما می گفتند اگر برایمان جاسوسی کنی، به تو اتاق بهتری می دهیم، چون اتاق ها بد و بدتر و خوب وخوب تر بودند. همه جور اتاقی داشتند. به آنها می گفتم: اگرجاسوسی بلد بودم، همان بیرون زندان این کار را ...
احسان خواجه امیری: با انتشار یک آلبوم منفجر نمی شوم!
چیزی که ساخته بودم را نمی توانست بخواند و مدام می گفتم که به چه شکلی بخواند، بعد عصبی شد و گفت: تو که خودت اینقدر خوب می خوانی چرا خودت نمی خوانی؟ دیدم حرف بدی نمی زند! راجع به حرفش فکر کردم. کمی فضای استودیو به سمت شوخی رفت و صدابرداری که آنجا نشسته بود به من گفت یک آلبوم منتشر کن و اسمش را بگذار: من و بابا . ابتدا خندیدیم. بعد هم دیدم که بیراه نمی گویند و خوب است و به این صورت شروع ...
ادبیات داستانی دفاع مقدس روند رو به رشدی دارد/خشکیدن قلم فکر تنها نگرانی اصلی هر نویسنده ای است
...، با تعدد شخصیت ها، مکان ها و زمان ها و جزئیات که به طور کامل مطرح می شوند. البته نوشتن رمان نیز سختی های خودش را دارد. کلاً نوشتن انرژی زیادی می طلبد. به ویژه اگر با تمام وجودت به اثر بپردازی. تا نیمه های شب از خوابت بزنی و ذهن را درگیر شخصیت ها و برخورد نیروهای خیر و شر داستان کنی. این طور مواقع ممکن است حتی در خواب هم با آنها کلنجار بروی. رمان، هنگام نوشتن می خواهد تو را تخلیه ...
بازیگر مرد معاشر از یک تجربه گفت
نیز تبعا انتظار داشت در همین زمینه ادامه تحصیل دهم، این شد که یکسال زودتر و در پایه سوم دبیرستان در کنکور دانشگاه آزاد شرکت کردم و در رشته مهندسی عمران تهران مرکز قبول شدم، کارنامه ام را به خانواده نشان دادم و گفتم حالا که تواناییم به اثبات رسید، می خواهم در پایان سال چهارم در کنکور هنر شرکت کنم که خوشبختانه مورد پذیرش آنها نیز قرار گرفت و خدا را شکر امروز از اینکه علاقه قلبی ام را پپگیری کردم راضی ...
ویشکا آسایش، زن ویرانگر می سی سی پی
کردم در تئاتر بازی کنم چون ترس همچنان با من بود. یک روز رامبد جوان زنگ زد و پرسید تئاتر بازی می کنی؟ گفت همایون غنی زاده دارد یک تئاتر کار می کند؛ همان کارگردانی که کالیگولا را اجرا کرده... بلافاصله گفتم: آره . اول متن کلفت ها را تمرین کردیم اما به خاطر مشکل سالن اجرا نرفت. بعد از یک ماه تمرین، من دیگر شیفته کارکردن با آقای غنی زاده شده بودم. هی زنگ می زدم که نمی خواهی تئاتر کار کنی؟ با این حال ...
خانه خورشید ؛ پناه امن زنان بی پناه
من شد. حرف های با محبت و نگاه برابر آنان، امید را دوباره در من زنده کرد و خواستم که بازگردم. الان با فرزندان خودم در کانون گرم خانواده زندگی می کنم و وقت خود را برای زنانی صرف می کنم که همانند من بی پناه و تنها هستند و چشم یاری به ما دوخته اند. **از لجبازی با خانواده تا 6 سال خیابان خوابی شب ها در پارک خوابیدن و قرار گرفتن در معرض انواع آزارهای روحی و جسمی، گوشه ای از رنجی است که ...
محمدرضا از دو سال قبل خبر شهادتش را داده بود
بیست دقیقه طول کشید انگار می دانست این بار دفعه آخر است. اتمام حجت کرد. گفت اگر میخواهی جلوی مرا بگیری بگیر، گفتم ما خودمان تورا راهی کردیم با روی باز. نگذارم بروی جواب حضرت را چه بدهیم؟ اما وقتی رفت، یک ربع سر به سجده گذاشتم و ضجه زدم! 46 روز بعد از اولین اعزامش آسمانی شد. از دو سال قبل خبر شهادتش را به ما داده بود از دو سال قبل از شهادتش به ما خبر داده بود. همه حرف هایش ...
سؤالات جنسی کودکان در سنین مختلف چیست؟/ نحوه پاسخ گویی به آن ها
را ملامت می کنند؛ زیرا صحبت در مورد مسائل جنسی به ویژه در فرهنگ ما خیلی سخت است. بر همین اساس از پاسخ گویی اجتناب می کنند و می گویند حرف زشتی زدی. برو دهانت را بشور. اصلاً به تو ربطی ندارد. بزرگ شوی، می فهمی و...؛ به نوعی صحبت می کنند که بچه ها احساس عذاب وجدان می کنند و تصور می کنند کار بدی کرده اند. برای پاسخ دقیقاً باید سن کودک را لحاظ کنیم. نکته مهم این است که باید دید چه اتفاقی باعث به وجود ...
ویژگیهای اخلاقی امام حسن مجتبی(ع)
بشارتگر و هشدار دهنده فرستادیم. و نیز درباره قیامت می فرماید: ذلِک یوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِک یوْمٌ مَشْهُود ؛ [9] آن روز، روزی است که مردم را برای آن گرد می آورند و روزی است که (جملگی در آن) حاضر می شوند. راوی داستان می گوید که پرسیدم: فردی که اول پاسخ داد که بود؟ گفتند: ابن عباس. پرسیدم: دومی که بود؟ گفتند: ابن عمر. سپس گفتم: آن کودک که از ...
تنها حسرت منصور پورحیدری در فوتبال
به قهرمانی برسیم. سال بعد آن هم قهرمان شدیم اما سال بعد در اولین دوره حرفه ای لیگ بازی ملوان را از دست دادیم و داستانهایش را می دانید. *نمی خواهید در مورد اتفاقات آن روز صحبت کنید؟ الان حسرت آن روز و آن شرایط را نمی خورید؟ دوست ندارم هیچ وقت در مورد آن روز و بازی مقابل ملوان در انزلی حرف بزنم. حسرت هم به خاطر خودم نمی خورم بلکه به خاطر مردم ناراحتم چون آنها در آن روز خیلی اذیت شدند ...
وقتی انسان، صالح شد، راه عاقبت به خیر شدن را پیدا می کند
...، مجزی است إن شاءالله و بعد می گویند: و الله العالم. یعنی من تا آن جایی که توانستم جهدم را با آن قواعدی که مجتهد در دست دارد، انجام دادم، ولی با این که یک عمر زحمت و تلاش کردم، باز هم نمی دانم. ادّعای علم نمی کنم، می گویم: آنچه فعلاً از قواعد ظاهری به دست آوردم، حکم است و من به این حکم رسیدم. چون به من گفتند: تو باید حکم را به دست آوری. من حکم را این طور به دست آوردم و مابقی را به خود خدا می ...
بازخوانی سخنان جنجالی شیخ جعفر شجونی؛ عکس هایم با یک خانم را که دیدم دیوانه شدم/آتش پاره بودیم
سمت ماشینم می رفتم، یک خانمی به من گیر داد، گفت شما آخوندها چرا از این مملکت نمی روید ما از شر شما راحت بشویم. گفتم خانم کجا برویم؟ کم کم مردم جلو ما جمع شدند. دیدم جواب حلی به او بدهم طول می کشد. جواب نقضی دادم، گفتم خانم ما کلی در این مملکت خدمت کردیم، گفت چه خدمتی؟ گفتم تو متولد شدی، ما آخوندها به گوشت نماز و اقامه خواندیم. وقتی هم شوهر می کردی، ما خطبه عقدت را خواندیم، بگذار بقیه خدماتمان را ...
عالیشاه: درگذشت مرحوم پورحیدری همه را داغدار کرد/دایی ام بعد از 50 روز حضور در جبهه شهید شد
که در بازی با استقلال گل بزنم و به همین دلیل در بازی با سپاهان و زمانی که گل اول پرسپولیس را زدم، عکس دایی شهیدم را به همه نشان دادم، البته هیچ هدف خاصی پشت این کار نبود و تنها هدف من زنده نگه داشتن یاد شهید عالیشاه بود که در 18 سالگی شهید شد و از بین ما رفت. درباره درگذشت مرحوم منصور پورحیدری پیشکسوت نامدار باشگاه استقلال چه صحبتی داری؟ واقعا اتفاق تلخی رخ داد که آقای ...
سلمان فارسی چگونه با پیامبر آشنا شد؟
سلمان چگونه مسلمان شد؟ کنیه او ابو عبدالله است و در مداین به روزگار خلافت عثمان، درگذشت در حالی که والی آنجا بود. روایت کرده اند که سلمان گفت: من دهقان زاده ای ( پدرش دهخدا بوده است ) بودم از دهکده جی اصفهان و پدرم چندان مرا دوست می داشت که هم چون دوشیزگان در خانه حبس می کرد و من در آیین مجوس کوشش بسیار کردم تا به خادمی آتشکده رسیدم. پس پدرم، در آن هنگام مرا به پاره ای زمین که داشت ...
در اوج راحتی از همه چیز دل کند و رفت
باورتون نمیشه هرچی زمان پیش می رفت من بزرگ می شدم. اون کودکی من در واقع با ایشون بزرگ شد و الگو گرفت، یه بچه دبیرستانی بودم. از پدر و مادرم دور شده بودم. ایشون جای همه رو برای من پر کرده بود. طوری محبت می کرد که من احساس کمبود نداشته باشم. تو خونه هم تا اونجایی که می تونست و تا جایی که می شد کمکم می کرد. مثلا من بافتنی می کردم، اگه نمی تونست ببافه، تشویقم می کرد یا مثلا خاتم که ایشون می زدن ...
مهندسی که سعادتش را با شهادت معماری کرد
زمان بچه ها را شیر می دادم با خدای خود مناجات می کردم و می گفتم ان شاءالله فرزندانم چون پدر و برادرم در راه اسلام شهید شوند و مانند اصحاب امام حسین(ع) فدایی ایشان باشند. این دعای مادر ریشه در تفکرات انقلابی و مذهبی ایشان داشت. پدر همواره داستان حضرت یوسف را برای ما تعریف می کرد و به من می گفت امیدوارم مانند حضرت یوسف باشی. به مصطفی هم می گفت امیدوارم مانند حر شوی. به نظر من این عاقبت بخیری مصطفی ...
نگاه دختران مجرد نسبت به تجرد خود چیست؟
با هم خیلی رفیقیم و همدیگه رو دوست داریم اما بعضی از رفتارای من اونا رو اقناع نمی کنه چون دوست دارن من مثل یه بچه حرف گوش کن باشم اما منم دوست دارم تو این سن درک بشه که یک دختر 20 ساله نیستم و می تونم برای خیلی از کارای زندگیم برنامه ریزی کنم و تصمیم بگیرم . اگر در نهایت موفقیت هم باشم باز می گویند چرا ازدواج نکردی او در رابطه با نگاه اطرافیان به مجرد بودن خود می گوید: همه ...
می خواستم بچه ننه نباشم، معتاد شدم!
در نگاه و حرف هایش پیداست. وقتی از آن دختر حرف می زند، صدایش به وضوح می لرزد: نامزدم وقتی فهمید قبلا مصرف کننده بودم، به پایم ماند. چیزی به عقدمان نمانده بود که پدرم فوت شد. نزدیک چهلم او مواد کشیدم با این تفکر که می توانم راحت کنار بگذارم اما نشد و بدبختانه همه چیزم را از دست دادم؛ نامزدم، کارگاهم و کل پس اندازم را. افسردگی گرفته بودم و معده ام هم خونریزی می کرد. 20 روز آخر اعتیادم توی پارک کارتن خواب شده بودم. منبع: ...
قتل جوان معتاد به خاطر کمک نکردن
ندارم و نمی دانم چه اتفاقی افتاده است. در تحقیقات بعدی ای که مأموران انجام دادند، متوجه شدند آخرین بار حامد در باغ دیده شده درحالی که با مرد باغدار صحبت می کرده است. بنابراین مرد باغدار بازداشت شد و بعد از انجام تحقیقات فراوان به قتل اعتراف کرد. او گفت: روز حادثه داشتم در باغ کار می کردم. بیل دستم بود و داشتم خاک را جابه جا می کردم. حامد نشسته بود. به او گفتم بیا کمکم کن با هم بیل بزنیم ...