سایر منابع:
سایر خبرها
گفت و گو با قاتل نوجوان جنوب تهران
اینکه از دست او خلاص شوم ضربه ای به کتفش زدم و بعد فرار کردم. اصلا نمی خواستم او را به قتل برسانم. (با گریه) من فکر نمی کردم با آن یک ضربه زندگیش تمام می شود. امروز صبح در اداره آگاهی متوجه شدم که فوت شده و حالا من در برابر اتهام قتل قرار گرفته ام و شنیده ام که مادرم از وقتی متوجه شده دارد دق می کند. بعد از قتل چه کردی؟ به خانه دوستم رفتم تا با او قلیان بکشم. حتی ماجرای درگیری را ...
سرنوشت تکان دهنده دختری به نام ستاره
دلگیر چادرش را بر سرش انداخت و برای همیشه از خانه رفت. بعد از رفتنش مادر بزرگ می گفت: " به جهنّم، بذار بره زنیکّه بی آبرو! راست گفتن زن اگه خوب باشه مردش رو به عرش می رسونه و اگه بد باشه شوهرش رو نابود می کنه! این بی آبروهیچ وقت برای پسرم زن نبود . مدام سرکوفت، مدام بی مهری، مدام تحقیر. گیس بریده فکر کرده من خرم و نمی فهمم که چشم صاحب تولیدی دنبالشه و واسه اینکه زن اون آقا بشه مدام دعا می ...
سفرنامه اجتماعی اربعین (قسمت دوم)
ما را تا کوفه رساند. دیروز در نجف خیلی تلاش کردیم که با ابو محسن تماس بگیریم تا به دنبالمان بیاید و ما را به خانه ابو عامر ببرد؛ اما گویا شماره ای را که داده بود اشتباه گرفتیم یا هرچه که شد... نمی دانم، به هر حال وقتی ابو محسن را در محله شان پیدا کردیم یکی از همراهانمان به او گله کرد که چرا به دنبال ما نیامدی و شماره را اشتباه داده بودی و... که البته کار درستی نبود. ابو محسن و امثال او داشتند تمام ...
نرگس آبیار: من فیلمساز صلحم نه ضد جنگ!
به گزارش افکارنیوز ، نرگس آبیار که فیلم جدیدش با نام نفس بر پرده ی سینماهاست، تاکید می کند که برای ساخت فیلم تازه اش سوار بر موج موفقیت شیار 143 نشده و از آنجا که خیلی ها منتظر بودند او یک "شیار" دیگر بسازد سراغ کاری متفاوت رفته است. کارگردان فیلم نفس که در این فیلم تلاش کرده ثابت کند ساخت شیار 143 اتفاقی نبوده است، به بهانه اکران فیلم جدید خود به همراه اصغر نژادایمانی در ...
حجت الاسلام عالی: بداخلاقی اعمال خوب انسان را نابود می کند
من می کشید و زخم زبان و نیش می زد. خدمت استادمان آیت الله قاضی رسیدم و پرسیدم می توانم: از خانمم جدا شوم؟ مشکلم مادرخانمم است و همسرم مرا دوست دارد و من هم او را دوست دارم، همسرم نمی تواند از مادرش جدا شود. آیت الله قاضی فرمود: شما به هر رشدی بخواهید برسید در همان جا می رسید و جدا نشوید. با این حرف خیالم راحت شد. تا اینکه به خانه برگشتم و مادرخانم در منزل بود تا مرا دید شروع به فحش دادن کرد ...
عامل جنایت وحشتناک تهران: زمانی که به شوهرم زنگ زدم صدای دختری را شنیدم
شاهد ماجرا بودند به من گفتند اگر خودت را پرت کنی، هیچ اتفاقی برایت نمی افتد، فقط دست و پایت می شکند. اما می خواستم بمیرم. به همین خاطر رفتم داخل خانه که همسایه ها در را شکستند و وارد شدند. شوهرت شما را کتک هم می زد؟بله. آخرین بار طوری مرا در پارکینگ زد که گوشواره ام گم شد. اما من به خانواده ام چیزی نگفتم. زمانی که آنها برای دیدنم آمدند کاری کردم که کبودی صورتم را نبینند. همسرم مدام مست بود و ...
دکتر حسین فاطمی؛ از بستن سفارت انگلستان تا مبارزه با استبداد
. در اجتماعی که بعد از شکست کودتای 24 مرداد در میدان بهارستان تهران برگزار شده بود. من یک نوجوان 15 ساله بودم که به خاطر علاقه به فعالیت های اجتماعی در میدان بهارستان حضور پیدا کرده بودم و اتفاقا عکسی نیز از آن روز دارم. من شدیدا تحت تاثیر سخنرانی پر شور و احساس و شعار های دکتر فاطمی علیه شاه قرار گرفتم. تا جایی که به خاطر دارم، دکتر فاطمی در طول سخنرانی خود، چیزی برای دربار و شاه باقی نگذاشت ...
از هیچ تا همه چیز
بود که محیط خانه آرام و امن باشد. از همان دوران ابتدایی، علیرضا و محمدجواد در تحصیل موفق بودند و من هفته ای یک یا 2بار به مدرسه می رفتم و پیگیر وضعیت تحصیلی آنها می شدم. وقتی با بچه ها برای خرید به بازار می رفتیم و از من می خواستند تا چیزی برای آنها بخرم همان ساعت این کار را انجام نمی دادم و چندروز بعد خواسته آنها را عملی می کردم و همیشه از عامل تشویق برای تحریک آنها استفاده می کردم؛ مثلا اگر از من ...
پای یک زن درمیان بود!/ دستور بررسی سلامت روانی متهم
شده بودم و هر روز به خاطر زن مورد علاقه اش با هم درگیری داشتیم. نمی دانم چی شد که آن روز دست به چاقو بردم و او را به قتل رساندم. شب قبل جشن تولد برادر زاده ام بود. پس از جشن به خانه برگشتیم. همان شب با هم مشاجره لفظی داشتیم تا اینکه خوابیدیم. ساعت 10 صبح فرزندانم در حال تماشای برنامه کودکان بودند و من هم چایی و صبحانه را آماده کردم و به سراغ شوهرم رفتم تا او را بیدار کنم. چند بار از او خواستم تا ...
حفظ قرآن سخت نیست همت می خواهد/ حوزه را به دانشگاه ترجیح دادم/ روازنه 6 ساعت مطالعه می کنم
ای مذهبی و شهری معتقد به دین و قرآن متولد شدم. خانواده ام علاقه بسیاری به امور قرآنی داشتند و در تمام برنامه ها و تصمیم گیری ها به دستورات الهی توجه می کردند و همین امر باعث شد که با تشویق آن ها در عرصه حفظ قرآن قدم بگذارم و موفق به حفظ کل قرآن کریم شوم. در خانه ما در کنار قرآن به نماز و حجاب نیز توجه بسیاری می شد و پدرم همیشه سعی می کرد لقمه حلال به خانه بیاورد تا فرزندانی صالح و قرآنی تحویل ...
امروز در جشنواره ی فیلم کوتاه چه خبر است؟
سفید / سیف الله یزدانی / 19 دقیقه / قم یک روز بعد / احسان همتی / 20 دقیقه / تهران آرداک / اسماعیل منصف / 18 دقیقه / اردبیل هومائیتا / فریبا نجفی / 13 دقیقه / شیراز سالن دو ساعت 9- همایش بین المللی فیلم کوتاه (گذشته، حال، آینده) ساعت 15:30- نشست زیبایی شناسی صدا با حضور بهروز شهامت و اجرای امیر سحرخیز ساعت 17:30- بررسی آثار ...
جنگ برای من این طور شروع شد
مادرم می ترسید من به جبهه بروم. یادم می آید مادرم روبه روی مینی بوس روی زمین نشست؛ یعنی اگر می خواهید پسرم را به جبهه ببرید، باید از روی جنازه ام رد شوید! راننده اتوبوس به من گفت: برو پایین بتوانیم برویم، دیر شده. گفتم: از روی مادرم رد شو! می خواهم با شما به جبهه بیایم. بعد از این که آمدم دانشگاه از دسترس مادر دور بودم و توانستم از طریق واحد جنگ و کمیسیون جنگ انجمن اسلامی دانشگاه، به ...
شوهرم شراب خوار و حشیشی و تریاکی بود!
... به آخر خط رسیده بودم. وقتی خواستم خودم را بکشم فکر کردم بچه هایم بعد از من یتیم می شوند و پدر و مادری ندارند به همین دلیل تصمیم گرفتم، ابتدا آنها را بکشم. ابتدا دخترم فاطمه را زدم، بعد سراغ پسرم رفتم و او را هم با چاقو زدم. دختر دیگرم از ترس فرار کرد و به اتاق خواب رفت که به سراغش رفتم. وقتی دو ضربه به او زدم به من گفت مادر من مردم دیگر مرا نزن. فکر کردم او هم مرده است و به پذیرایی آمدم و ...
اظهارات دایی درباره ظریف، فرهادی، روحانی
پای گفت وگو بنشانیم ولی روی قولش با ما ماند و رأس ساعتی که وعده کرده بود، به دفتر ماهنامه آمد و به تمام پرسش ها با متانت و صبورانه پاسخ داد. در این مصاحبه یا بهتر است بگوییم گپ دوستانه حرف هایی زد که شاید تاکنون در هیچ مصاحبه ای بر زبان نیاورده بود. برای عکاسی از آقای گل جهان از او درخواست کردیم که با حضور در مدرسه مجاور دفتر نشریه با بچه ها عکس بگیرد که با اشتیاق پذیرفت. دایی یک بار دیگر نیز در ...
فکر می کردم می خواهد من را بکشد
.... محسن توی اتاق خواب روی تخت خوابیده بود. شب قبل همگی از جشن تولد دختر برادرم به خانه آمده بودیم. من صبحانه را آماده کرده بودم و چند بار بالای سر محسن رفتم تا برای صبحانه بیدارش کنم. اما او مدام می گفت 5 دقیقه دیگه. دفعه آخری که سراغش رفتم و گفت 5 دقیقه دیگر چاقو را از آشپزخانه برداشتم و رفتم بالای سرش. پشتش به من بود. چاقو را در پشتش فرو کردم. از جایش بلند شد و به طرف شوفاژ رفت. به او گفتم ...
همسرم خیانت کرد، من جنایت
. چاقوی دیگری برداشتم و به دستم زدم تا رگش پاره شود و بمیرم که نشد. سمت پنجره رفتم تا خودم را به پایین بیندازم که همسایه ها فریاد زدند خودت را نینداز پایین، دست و پایت می شکند. بعد در را شکستند و وارد خانه شدند. از مرگ بچه ها پشیمانی؟ آنها بچه هایم بودند، جگر گوشه هایم. هیچ مادری دوست ندارد خاری به پای بچه هایش برود. من هم عاشق بچه هایم بودم و از مرگ آنها پشیمانم، اما خیانتی که همسرم کرد، چشمانم را روی عشق مادرانه بست. از مرگ آنها پشیمانم. صدای گریه و التماس هایشان هنوز در گوشم است. ...
داستان 50 سال خودروسازی در ایران
تعجب کرد که در خیابان قزوین چطور یک نفر اتومبیل سازی می کند. شاه درخواست چهارپایه کرد و چای خواست و اصغر هم در برابر او روی چهارپایه ای نشست و با هم گفت و گو کردند. بعد از خروج از غرفه، شاه که از جلوی ما گذشت سری از رضایت تکان داد که یعنی ماجرای اولتیماتوم شش ماهه تمام شد و تو کارت را انجام دادی. فردای نمایشگاه اولین پروانه ساخت کامیون سازی را به قندچی دادیم و به او قول دادیم که در ...
برادرکشی به خاطر ارتباط زشت با زن برادر+عکس
قضاییه درخواست دیه را مطرح کرده است. سپس فاروق در جایگاه ویژه ایستاد و انگیزه ناموسی را برای قتل برادرش مطرح کرد. وی گفت: برادرم از 5سال قبل پشت سر همسرم حرف های نامربوط می زد. او بارها پیش دوستان و بستگان گفته بود که همسر مرا آزار داده است. از این موضوع ناراحت بودم تا اینکه ماجرا را با عمویم در میان گذاشتم. عمویم قول داد با داوود صحبت کند. به همین خاطر صبح من و عمویم مقابل خانه برادرم ...
آرام جعفری: تحصیل در رشته بازیگری را رها کردم
دیپلم ریاضی دارد. برادرم هم مهندس مکانیک است. وقتی خانواده ام متوجه علاقه ام به هنر شدند از پنج سالگی مرا به کلاس های کانون پرورش فکری فرستادند. از اول راهنمایی هم در کنار مدرسه به کلاس بازیگری می رفتم. از 16 سالگی هم در کلاس های زنده یاد سمندریان شرکت کردم و به شکل جدی وارد عرصه بازیگری شدم. جالب است با این که اعضای خانواده تان در رشته ریاضی تحصیل کرده اند، اما مخالف ورود شما به عرصه ...
عاشق صیاد بود و در سالروز شهادت او آسمانی شد
این پول برای خرج مراسمم باشد. چطور از شهادتش اطلاع پیدا کردید؟ روز 23 فروردین ماه ابتدا از طریق خانم یکی از همکاران آقا مجتبی متوجه شهادت ایشان شدم. قرارمان این بود من اولین کسی باشم که خبر شهادت را به من می گویند. اما این خبر همه جا پیچیده بود و تنها من بی خبر بودم. از ساعت یازده و نیم بلاتکلیف بودم تا ساعت دو و نیم عصر. بعد از اینکه مطمئن شدم لحظه ای گریه کردم. بعد رفتم نمازم را ...
عاقبت شوم رابطه پنهانی زن شوهردار با مرد متاهل
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، این مرد که حسن نام دارد ماجرای قتل را توضیح داده است. چطور با مقتول آشنا شدی؟ اولین بار او پیامک داد و نوشت با من تماس بگیر. چون شماره را نمی شناختم پیامک دادم و پرسیدم شما شماره من را از کجا آورده ای؟ بعد از آن مقتول زنگ زد و گفت ببخشید شماره شما شبیه شماره دوستم است و شماره آخر را اشتباه گرفته ام. ارتباط ما از آنجا شروع شد. بعد از مدتی او ...
همسرم را در ماشین یکی از همکلاسی هایم دیدم /آنها را تعقیب کردم
کبد پسر دو ساله ام، مدام مجبور بودم در بیمارستان ها باشم و کمتر می توانستم به خانه سر بزنم. روز حادثه پس از خوردن ناهار با موتورم از خانه بیرون آمدم تا به سوپری سر کوچه بروم و سیگار بخرم که همسرم را در ماشین مقتول دیدم. به آنها مشکوک شدم و تعقیب شان کردم. به پارک چیتگر رفتند. از پشت درخت ها نگاه شان کردم دیدم مقتول همسرم را به زور به سمت خودش می کشد. عصبانی شدم. رفتم جلو. فریاد زدم مگر ...
اخلاقی: پسرم می گوید کِی می آیی که دیگر اردو نروی!/ قول دادن باعث ایجاد استرس می شود
حبیب الله اخلاقی در مورد حضور در مسابقات المپیک 2016 ریو اظهار داشت: من در سن 31 سالگی و برای دومین بار عازم مسابقات المپیک هستم. در آخرین سال های کشتی خود به سر می برم و ان شاءالله بتوانم در پایان دوران فعالیت ورزشی ام عاقبت به خیر شوم. ان شاءالله با مدالی خوش رنگ از ریو برگردم و مردم را شاد کنم. وی ادامه داد: من در سال 75 و زمانی که 11 سال داشتم، کشتی را در اندیمشک خوزستان زیر نظر ...
حتی مادرم خبر نداشت .... تا اینکه عباس جدیدی فهمید
. شاید می توانستم دوم یا سوم هم بشوم اما دیگر حوصله نداشتم و راغب نبودم . بعد که برگشتم خانه، دیگر مرا تشویق کردند تا به کشتی ادامه بدهم. همان سال مهرشهر کرج شروع به تیم داری در لیگ کشتی کرد که من در اوزان 44، 47،51، 55، 60 و 65 کیلوگرم کشتی گرفتم. 14 - 15 ساله بودم و در وزن 60 کیلوگرم اتفاقا توانستم مهدی دودانگه را شکست دهم. در رده نو جو ا نان در وزن 65 کیلوگرم توانستم در کشور دوم شوم ...
گفتگوی خواندنی با مسعود جمشیدی / به خاطر خانواده ام پاکِ پاکم!
رفتم لباس هایم را از اتوشویی بگیرم 2 تا دختر در حال رد شدن بودن تا من را دیدند یهو یکی شان گفت این رو ببین همون که گند زد تو تیم ملی کشتی ..... در کمتر از 20 روز تیترها عوض شد . تا بیست روز قبل مسعود جمشیدی باهوش، توانا و فنی بود و فقط 20 روز بعد ضعیف، ناتوان و ترسو. آن موقع هم به این راحتی انتخاب نشده بودم. با اینکه در انتخابی همه را برده بودم اما باز به خاطر ملاحظاتی، معزی پور برای من ...
فردین معصومی راز آن پشتک معروف را افشا کرد/ میخواستم روحیه تایمازوف را خراب کنم
بسیاری از دوستانم هرکاری که از دستم بر بیاید انجام میدهم و هرجایی که بدانم می توانم به کسی در پیشبرد کاری کمک کنم دریغ نمی کنم من کمبودی به لحاظ جایگاهی احساس نمی کنم که بخواهم با حضور در جاهایی مثل شورای شهر آن را جبران کنم. خدا را شکر به همه چیز رسیده ام . من اگر وارد شورا شوم و بعد یک ماشین خوب سوار شوم اولین تصوری که ایجاد می شود این نیست که فردین معصومی سالها در کشتی عرق ریخت و حالا این ماشین ...
مادرم می گفت محمد مگر تو پاسدار نیستی؟ چرا به تو کوپن نمی دهند
، دوست داشتم یک روز جایی تنها پیدایت کنم و با چاقو سرت را ببرم. خب... این هم از لطف دوستان بود که چنین ذهنیتی از من ساخته بودند. خود خیرآبادی نشست روبروی من و همه این حرفها را زد. ولی الان تصورش در مورد من کاملا عوض شده. دید که من آن جلادی که سر از تن مردم جدا می کنم نیستم. خب حالا خیلی خیلی به من نزدیک شده و واقعا رابطه خوبی هم داریم. می دانستید که چنین جوی برای شما درست کرده اند و ...
به قلم تختی/ آیا قلب من صندوقچه محبت دختری نخواهد شد؟
در آنجا گذراندم. معادله صد مجهولی تا قبل ازالمپیک ملبورن پنج بار ازکشتی گیران جهان به زحمت شکست خوردم. در سال 51 و 52 در هلسینکی و در فستیوال ورشو به ترک ها و شوروی ها باختم و در جای دوم قرار گرفتم. ورشو آخرین شکست من از شوروی ها بود تا آنجا من بودم که می خواستم بر کرسی آنها سوار شوم اما از المپیک ملبورن به بعد آنها به دنبال من می دویدند تا عنوان قهرمانی را از من پس بگیرند ...
اختصاصی / جنگ افغانستان مسیر زندگی ام را عوض کرد / حالا یک مرد در خانه ام هست
است و من به او لقب شیطان داده ام . اما مهمترین رویداد زندگی من تولد پسرم بود که همسرم در سن چهل و نه سالگی ام به من هدیه داد و او پسرم والودی بود . یک پسر جذاب و با مزه که 3 ساله است. با این نوع تعریف کردن تان معلوم است که حساب والودی با بقیه بچه ها جداست . - بله، سه دختر زیبایم که من دیوانه وار عاشق شان هستم یک طرف اما ما همیشه برای تولد یک پسر امیدوار بودیم . بهرحال یک مرد ...
با حسن یزدانی از ریو تا شایعه ازدواج و پول 5 میلیاردی
توانستم با امتیاز عالی تری پیروز شوم ولی نشد. تسنیم: خیلی ها می گویند اگر یک بار دیگر بخواهی با انور گودیف کشتی بگیری، کشتی گیر روسیه ای پیروز می شود... برد و باخت دست خدا است. ما کشتی را می گیریم و حالا روی تشک هر چه پیش بیاید، همان است ولی با شرایطی که من در فینال داشتم، می توانستم بیشتر از اینها امتیاز بگیرم. می دانستم که می توانم. در 3 دقیقه اول به خاطر استراحت پزشکی، 6 پوئن ...