سایر منابع:
سایر خبرها
دایی: درآمد همسرم گاهی از من بیشتر است
وارد بیزینس شدم. اولین پولی که گرفتم مربوط به سال 93 مقدماتی جام جهانی آمریکا می شود. آن موقع بهترین بازیکن و آقای گل شدم. با پول هایی که جمع کرده بودم با شراکت دوستم، مغازه ای در منیریه خریداری کردیم. از سال 93 تا الان این شراکت ادامه دارد. من دنبال ماشین عوض کردن نبودم و با توجه به اینکه پدرم کار فرش می کرد و قبل از آن در اردبیل برای خودش تجارتی داشت با بیزینس غریبه نبودم و به آن علاقه داشتم ...
ساعت ها پای دیگ نذری امام حسین(ع) بدون کمترین خستگی آشپزی می کنیم/مادرمان بهترین استاد آشپزی ما است
.... متاسفانه مزاج خیلی ها به سمت غذاهای مضر و ناسالم رفته است در حالی که غذاهای گیاهی و دریایی جزء بهترین سبد تغذیه ای خانواده است که پیشنهاد به مصرف این نوع غذاها داریم. سرآشپز رستوران گفت: ما پنج برادر هستیم و یک خواهر که خواهرمان بسیار برایمان عزیز و دوست داشتنی است. به جزء یک برادرم همگی در کار آشپزی فعالیت داریم و پدر عزیزمان هم در کار فروش برنج در تالش مشغول به کار است. ما خیلی ...
جنایت در بازگشت از عروسی
کرد و بعد هم عقب عقب رفت و سرش خورد به قفل در یک مغازه و بیهوش بر زمین افتاد. همان موقع او را به بیمارستان منتقل کردیم که چند روز بعد هم فوت شد.سپس متهم دیگر به نام محمدرضا پای میز محاکمه ایستاد و در دفاع از خود گفت: شب حادثه حدود ساعت 11 شب من از قهوه خانه می آمدم که جمشید (مقتول) را دیدم. با هم در حال صحبت بودیم که مهدی سر رسید و با هم درگیر شدیم. عامل قتل و دعوا هم مهدی بود.سپس کمال پدر ...
برادرم بخاطر مشکلات اخلاقی ام می خواهد من را بکشد/این دختر از پلیس کمک خواست
شد اما وقتی فهمید قبلا با نیما ارتباط داشته ام، خیلی راحت رهایم کرد. این گونه بود که برادرم در جریان دوستی های خیابانی من قرار گرفت و قصد مرا داشت که مجبور شدم از خانه پدرم فرار کنم. این در حالی بود که پس از مرگ پدرم، مادرم نیز دچار بیماری روانی شده بود و من نزد برادرم زندگی می کردم.این پنج ماه قبل رخ داد و من به امید یافتن سرپناهی امن، نزد خواهرم به مشهد آمدم. اگرچه خواهرم نیز به دلیل مشکلات حاد ...
خبرنگاری برای دفاع از خبرنگار دشت کربلا/ شهید محسن خزائی به آرزوی دیرینه اش رسید + تصاویر
سیمای استان گیلان معرفی شد و پس از فعالیت های تخصصی و حرفه ای خبر عشق دفاع از حرم او را به سوریه کشاند. او در سوریه بعد از هر گزارش خبری خود در بین رزمندگان مقاومت مداحی اهل بیت می کرد. شهید خزائی دارای سه فرزند یعنی دو پسر و یک دختر است که "زینب" دختر سه ساله وی در حالی به دنیا آمد که پدرش در سوریه در حال دفاع از حرم حضرت زینب(س) در جبهه رسانه ای بود. شهید محسن خزائی پیش از ...
داستان کارآفرینی تبدیل سرمایه 400 دلار به 20 میلیون دلار
چهارم مدرسه را ترک کرد و شروع به کار در مزرعه قهوه کرد و مادرم فاطیما هم هرگز به مدرسه نرفت. من بزرگترین فرزند خانواده هستم و سه خواهر جوان دارم. فرار از مدرسه پی سی: مصطفی ادامه می دهد: من علاقه ای به مدرسه نداشتم. هر روز پس از مدرسه و آخر هفته ها ترجیح می دادم به جای انجام تکالیف مدرسه و درس خواندن به صورت کارگر روزمزد به پدرم کمک کنم. هر چند نمره من در همه درس ها زیر متوسط بقیه افراد کلاس بود ...
پاسخ زیباکلام به این سئوال: چرا تو را نمی گیرند؟
مطمئن بود اگر ایران درس بخوانم، وارد کارهای سیاسی می شوم. پدرم بعد از کودتای 28 مرداد می گفت که به ما خیانت شد، در خودش هم بعد از 28 مرداد تحول عظیمی به وجود آمد و سیاست را به کل و به اصل و به فرع گذاشت کنار. ولی خب به هرحال، رگه های سیاسی همچنان بود؛ شوهرعمه من عضو حزب توده بود و پدربزرگم، پدر و مادرم و... این ایراد را می گیرند که آقا تخصص شما چیست؟ شما چرا در این حوزه دخالت کردی؟ شما ...
رویای هنرپیشگی دختر، انگیزه پدر برای قتل
روزنامه شرق: دختری که رؤیای هنرپیشه شدن داشت، وقتی به پدرش گفت که قرار است در یک فیلم بازی کند، به دست او به قتل رسید. اردیبهشت ماه سال گذشته مردی با مأموران پلیس تماس گرفت و گفت دخترش را در خانه به قتل رسانده و حالا هم جسد در خانه است. وقتی مأموران به محل رسیدند، جسد دختری جوان را که در تختش رها شده بود، پیدا کردند. پدر دختر که موضوع را به مأموران گزارش داده و در محل حضور داشت، گفت ...
هنرمند مبتلابه ام اس نورون های مغزش را به تصویر می کشد
یک هدیه از طرف خداوند بود. انگار پیامی بود که زندگی را از زاویه دیگری نگاه کنم.همه می گویند من یک آدم دیگری شده ام. الآن 30 سال دارم می دانم چطور باید زندگی کنم و جایگاه هر چیزی را درک می کنم اینکه چقدر برای کار جان و توان بگذارم و چقدر به فکر خودم باشم.من حالا می دانم ذهن ما چقدر قدرت دارد و چه کارهایی می تواند انجام بدهد.حال من بعد از ام اس این است که تواناتر شده ام ...
احساس می کنم برادرم هنوز زنده است
مخالف بودیم. او هم کمتر از من مخالف بود ولی بعد زیاد کار نداشت. پدر و مادرتان چندسالشان است؟ پدرم 70 سال دارد و مادرم هم 54 سال. چه شد که راضی شدی؟ دکترها و بزرگ ترها با من صحبت کردند و من کاملا از زنده ماندن برادرم ناامید و مطمئن شدم برگشتی وجود ندارد من هم راضی شدم. افرادی که به ختم آمده بودند و ماجرای اهدای عضو را می شنیدند، چه واکنشی نشان می دادند؟ مردم ...
توران میرهادی، یک زندگی درخشان
توران میرهادی، که از او به عنوان مادر آموزش و پرورش مدرن در ایران یاد می شود هفته گذشته چشم بر جهان فروبست. او در بیست و ششمین روز از بهار سال 1306 به دنیا آمده بود. در اینجا بخشی از خاطرات او از نظرتان می گذرد: زمانی که 17 ساله بودم ایران در اشغال متفقین بود. وقتی برای تحصیل به فرانسه رفتم این کشور به تازگی از اشغال آلمان خارج شده بود. دیدن ویرانه های این کشور ذهن مرا به شدت آشفته کرد. همیشه از خودم می پرسیدم چرا جنگ؟ این همه خرابی را چه کسی به بار آورده است؟ هیتلر چگونه آمد و چه کسانی او را به عنوان رهبری پذیرفتند؟ مادرم آلمانی بود؛ اما او هم هیچ و ...
شهره لرستانی: گفتند سر کلاس نیا چون بد آموزی داری
نسبی است؛ بعضی زمان ها خوب و زمان های دیگر احساسی ندارم اما به طور کلی با چیزهای کوچک٬ احساس خوشبختی می کنم. این بازیگر در پایان گفت: بعد از زلزله بم به آنجا رفتم. دختری 12 ساله نزدیک من شد و گفت شما شبیه مادرم هستید و در بغلم گریه کرد. نمی دانستم باید چکار کنم. آن دختر عطری که تنها یادگار مادرش بود را به من داد. من هم همان را به موزه دورهمی اهدا می کنم. مهمان بخش دوم برنامه ...
کار شیطانی مرد روستایی باعث اعدام او شد!
سال 93 بود که دختر بچه 8 ساله ای در روستای چلمه سنگ شهر مشهد ناپدید شد و ماموران در جست و جوی او بودند که پی بردند پسر جوانی جسد دخترک را در سرویس بهداشتی مدرسه پیدا کرده است. ماموران پس از تحقیقات ابتدایی متوجه شدند که قاتل قبل از جنایت دخترک را هدف آزار و اذیت قرار داده و برای پنهان ماندن این اقدام شیطانی دست به قتل دخترک زده است. تیم پلیسی در همان ابتدا به جوان 22 ساله که ...
حادثه یا قتل؟
...> پس از ثبت حرف های همسایه، بررسی های تیم جنایی نشان داد که ناصر با فریدون و همسرش نسبتی ندارد. همسر فریدون وقتی در این باره بازجویی شد، گفت: ناصر با ما رفت و آمد خانوادگی داشت. اهالی ساختمان به رفت و آمد او ایراد می گرفتند به خاطر همین گفته بودیم که او برادرم است تا دست از حرف زدن پشت سرمان بردارند. او در توضیح شب حادثه هم گفت: آن شب شوهرم از سر کار به خانه آمد. بعد راهی پشت بام شد که علت رفتنش را ...
آرزوی شهادت برای همه فرزندانم می کنم
15 اردیبهشت بود. برادرم محمود پایش درد می کرد. من را که دید از موتور پیاده شد. سلام کردم و چون عجله داشت سریع از هم خداحافظی کردیم. آن روز ساعت 5 که مجروح شدم، اطلاع داشتم برادرم تا این لحظه زنده است. بعد دیگر از او خبر نداشتم. پاسخ شما به عنوان رزمنده و جانباز مدافع حرم به طعنه زنندگان دفاع از حرم چیست؟ من به آنها می گویم قدم در این راه کاملاً اعتقادی است. اگر هزار بار دیگر نیاز به ...
کنایه مهران مدیری به تهیه کننده در دورهمی + عکس
جام ربات هاست که هر سال یک مسابقه جهانی دارد و ما هم یازده سال است، در ایران مسابقه ربوکاپ برگزار می کنم. وی ادامه داد:دانشگاه شریف اولین بار در این مسابقات جهانی شرکت کرد. بعد از این دانشگاه، دانشگاه صنعتی اصفهان و حالا ما (دانشگاه آزاد قزوین) از سال 2002 در این مسابقات شرکت می کنیم. موسی خانی در خصوص زندگی شخصی خود گفت:متولد تهران هستم. پدر و مادرم اصالتا اهل قزوین هستند ...
فرزند شهید: سرم برود ولایت و رهبری را ترک نمی کنم/ خواهر شهید: داعش بداند امثال محسن زیاد است/ برادرم ...
او فرزند دختری عنایت کند نامش را زینب می گذارد تا اینکه خدا دختری به او داد و زینب محسن شد. عصمت خزایی در پایان تصریح کرد: خوشحالم که برادرم به آرزویش که شهادت بود رسید ناراحتم از اینکه ما از این غافله عقبیم و به داعش می گویم امثال محسن جوان زیاد داریم که اجازه تجاوز به سرزمین های اسلامی را نمی دهند. صدای گریه های محمد مهدی پسر کوچک شهید فضای خانه را دگرگون کرد اشک های مهدی ...
روحانی فداکاری که عاشق حیوانات است
از این حیوان آن را در اینستاگرام قرار دادم و کمتر از 24 ساعت سیل پیام های تشکر و قدردانی مردم از این حرکت مرا شگفت زده کرد. وقتی به خانه پدری ام رفتم موضوع را برای او تعریف کردم. پدر سال هاست که به خاطر عذاب وجدانی که از نوجوانی خودش دارد از چند گربه در خانه نگهداری می کند. او در نوجوانی گربه ای را داخل رودخانه انداخته و شاهد مرگ این گربه بوده است. این صحنه همیشه مقابل چشمان پدرم قرار داد و ...
مجموعه اشعار ویژه اربعین حسینی
مفسر قرآن شدم حسین دیدی چگونه آخر عمری دلم شکست دیدی چگونه پاره گریبان شدم حسین تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم دارم سر مزار خودم گریه می کنم ای سایه بلند سرم ای برادرم! آیینه ی ترک ترک در برابرم بالم شکسته است و پرم پر نمی زند اما هنوز مثل همیشه کبوترم من قول داده ام که بگیرم سر تو را از دست ...
قصاص کردم تا دنیای دختران را خراب نکنند
گرفت و دستانم را هم با یکی از دستانش گرفت. خیلی ترسیده بودم. هرچه تقلا زدم از دستش فرار کنم، نتوانستم. او آهک را از ظرفی که کنارش بود برداشت و داخل چشمانم ریخت. چشمانم بشدت سوخت. فریاد زدم تا رهایم کند اما بی فایده بود. بعد مرا به سمت پله های خانه برد و رها کرد. تاکنون چند بار عمل جراحی انجام داده ای؟ در این هفت سال 20 عمل جراحی مختلف چشم انجام دادم. حتی وزیر بهداشت هم چشمانم را ...
برگ مروارید
.... گفت: چند روز است که گرسنه اید؟ شیرها به زبان آمدند و گفتند: یک هفته است که گرسنه ایم. گفت: دو برادرم را بخورید. شیرها برادرانش را خوردند. بعد پلنگ را صدا زد و گفت: ای پلنگ! چند روز است که گرسنه ای؟ پلنگ گفت: پنج روز است. گفت: تو هم پدرم را بخور. پدر و برادرها که لقمه ی چپ شیر و پلنگ شدند، ملک محمد با آن دختر پریزاد عروسی کرد و حاکم آن شهر شد و سه خواهر ...
همواره حقوق ام را زیر پا گذاشته اند
توانم بگویم یک علاقه است که من نمی توانم راجع بهش حرف بزنم و برای شما توصیفش کنم، گاهی وقت ها با خودم می گویم این چه نیرویی است و چه جاذبه ای است، بعد می بینم که دست من نیست و عشقی است که او به من فرمان می دهد، این فرمان انگار از کائنات به من می رسد و از عمق وجود من است که مرا هدایت می کند، آن فرمان که به من می رسد به من می گوید باید بمانی و بجنگی و کار بکنی، در عین حال ناملایمات را هم ببینی و ...
تبعیض جسنیتی عاملی تاثیر گذار در فرار دختران از خانه
زدند و به خاطر اختلافات والدینم منصرف می شدند تا اینکه بختم باز شد وازدواج کردم. خیلی تلاش کردم زندگی خوبی داشته باشم ولی باز هم والدینم درزندگیم دخالت کردند ، طوری شدکه با همسرم ناسازگارشدم وتوافقی از او جدا شدم ،اما بعد ازطلاق عمویم مرا به خانه خودش راه نداد ،چاره ای جز خانه پدری نداشتم به ناچار به امید اینکه شاید درکم کنند به خانه پدرم رفتم ولی این بارآنها مرا دختری فراری خواندند ...
غافلگیرم کن!
او بود. به تاریخ دهم نوامبر 2016 خانواده او در صفحه فیس بوک کوهن، خبر درگذشتش را اعلام کردند که مربوط به سه روز قبل از آن بوده است. پسرش آدام کوهن، نوشت: پدرم در آرامش کامل در خانه خود در لس آنجلس در حالی که می دانست یکی از بزرگترین ضبط ها را به پایان رسانده است، درگذشت. او تا آخرین لحظات عمر با همان حس بی همتای شوخ طبعی اش در حال نوشتن بود. مارک کریچ، کمدین مشهور کانادایی درباره درگذشت ...
تمام تلاش های عاشقانه زن جوان برای همسر معتادش
که وابسته اش شده ام و فکر می کردم لذت می برم. اما داشت از درون نابودم می کرد. بعد از دو سال متوجه شدم که تا تریاک مصرف نکنم، نمی توانم کاری انجام دهم. اولین گزینه ام همیشه مصرف مواد بود و کارهایم را انجام می دادم. همین مساله باعث شد تا دنبال ترک کردن بروم. سقوط آزاد کردم (کنار گذاشتن به یک باره)، قرص گیاهی دتا و ترامادول خوردم، تا یک ماه تحمل می کردم و بعد دوباره روز از نو روزی از نو ...
یلدا و نگرانی های عشقی زلال
فریاد بزند. باید سعی می کردم از الهه حصاری که دختر بزرگ خانواده است، فاصله بگیرم. او خیلی چیزها را دوست دارد، اما نمی گوید و شاید بعضی مسائل را با نگاهش منتقل می کند. بعدها این تغییرات و پر و بال گرفتن در خلق و خو به دلیل وجود فرزین است. سعی کردم به خودم مراجعه کنم و جست و جو کنم که برای خودم چه اتفاقی افتاده است. خواهر کوچکترم هنوز ازدواج نکرده و از نوع رفتارش کمک گرفتم. گاهی بعضی برخوردها به نظرم ...
شعر، من و سیلویا پلات را از هم جدا کرد
و زندگی دوگانه ای را تجربه می کردم. نوشتن و خواندن کم کم به دنیای من اضافه شدند. از سن حدود هشت یا نه سالگی بود که تنها علاقه ام خواندن تمام کتاب های کمیک انگلستان بود. آن زمان ها پدر و مادرم یک روزنامه فروشی داشتند. من مجلات و روزنامه های کمیک را از آنها قرض می گرفتم، می خواندم و برشان می گرداندم. این روند تا وقتی که دوازده سیزده ساله بشوم ادامه داشت. بعد از آن مادرم یک دانشنامه کودکان که بخش ...
فرزند شهید: سرم برود ولایت و رهبری را ترک نمی کنم/ خواهر شهید: داعش بداند امثال محسن زیاد است
محسن شد. عصمت خزایی در پایان تصریح کرد: خوشحالم که برادرم به آرزویش که شهادت بود رسید ناراحتم از اینکه ما از این غافله عقبیم و به داعش می گویم امثال محسن جوان زیاد داریم که اجازه تجاوز به سرزمین های اسلامی را نمی دهند. صدای گریه های محمد مهدی پسر کوچک شهید فضای خانه را دگرگون کرد اشک های مهدی در آغوش مادر بزرگ بیشتر شد از مریم رخشانی همسر شهید خواستیم تا چند لحظه ای در باره خصوصیات شهید ...
رشد و تکامل در زندگی زناشویی
، حالا واکنش همسرم چیه، اما بعد از یه مدت که شناخت بیشتر شد می تونستم به راحتی خواسته های خودم و همسرم رو مدیریت کنم و یواش یواش اون آرامش ایجاد شد و هر چی جلوتر می ریم بهتر می شه. (33 ساله، با 12 سال زندگی مشترک) انس و صمیمیت همسران با یکدیگر اطمینانِ خاطر از داشتن یک مونس و همدم در زندگی و ارتباط صمیمی با همسر از جمله عواملی بوده است که زنان به خاطر وجود آن، ازدواج و زندگی ...
علت و جزئیات طلاق چیستا یثربی از همسرش
آلمان بودم. با سختی زیادی زبان آلمانی یاد گرفتم و با رتبه اول از یکی از موسسات فارغ التحصیل شدم اما پدرم در آخرین روزها شناسنامه ام را نداد تا بتوانم پاسپورت و ویزا بگیرم. پدر و مادرم از هم جدا شده بودند و پدرم می گفت: تو اگر بروی من خیلی تنها می شوم. من هم لج کردم و گفتم با اولین کسی که به خواستگاری ام بیاید ازدواج می کنم. کسی هم که به خواستگاری ام آمد، با مادرش زندگی می کرد و با او مشکل داشت و ...