سایر خبرها
لک : رنگ دستشکم رابایدبااستقلالی ها هماهنگ کنم؟
بد ، کار بد است و نباید آن را توجیه کرد چه از من سر بزند چه از تماشاگر و چه از یک پیشکسوت. * یکی از همبازی هایت عنوان کرده به خاطر علاقه ات به علی کریمی باعث شده که فحش بخوری. واقعا این دلیل قانع کننده ای برای این همه شعار و فحاشی بود که من در روز جمعه با آن روبه رو شدم؟ من خانواده ندارم و فکر می کنید از این حرف ها ناراحت نمی شوم؟ قطعا ناراحت می شوم اما باز هم نسبت به این ...
گفتگوی حسین دهباشی با محمدرضا زائری اتفاقا معتقدم ایران لبنان است/ اینکه روحانیت در همه چیز درگیر شود ...
و بیاموزیم که چطور ما باید با دیگرانی که متفاوتند کنار بیاییم این به نظرم بسیار قابل مطالعه است. من یکی از بزرگترین درس هایی که از زندگی ام گرفتم همان اوایلی بود که لبنان مقیم شده بودم. شما وقتی جایی مقیم بشوید زمین تا آسمون با سفر فرق دارد. بارها من این را به دوستان گفتم. گفتم وقتی شما سفر می روید یک هفته در هتل هستید. در طول روز هم طبیعتاً می خواهید بیشترین استفاده را از وقتتون بکنید می روید ...
مصاحبه با نوحه خوان جوان کنگانی، مجید قائم پناه
به گزارش کوگانا مجید قائم پناه یکی از مداحان جوان و خوش صدای شهرستان کنگان می باشد گفتگو با مجید قائم پناه را در زیر می خوانید: برای آشنایی بیشتر خوانندگان لطفا خودتان رامعرفی بفرمایید؟ مجید قائم پناه هستم 26سال سن دارم دانشجوی رشته ی حقوق در مقطع کارشناسی از استان بوشهرشهرستان کنگان آقای قائم پناه شما به عنوان یک مداح محبوب شهرستان مختصر ومفید درباره مداحی توضیح ...
نگاهی به تعزیه از دید عباس کیارستمی
نخستین و آخرین پلان فیلم داشتن یا نداشتن را خودش فیلم برداری کرد. جدی! چرا؟ (می خندد) شاید حضور یک زنِ تنها در ماشین برایش جالب بود! باز هم جالب است بدانید همین ایده زنی در پشت رُل ماشین، باعث شد فیلم ده را بسازد! وقتی خبر فوت ایشان را شنیدید، چه واکنشی نشان دادید؟ زمان فوت ایشان در ایران نبودم و برای شرکت در مراسم، روز قبل به تهران رسیدم، شوکه شدم و ...
چله دعای عهد؛ گره گشای شهید نجفی/ امضاء مجوز شهادت، با پیاده روی اربعین
، اظهار کرد: به خودم گفتم، من یک عزیز در راه خدا دادم، اما دل ها بسوزد برای حضرت زینب(س) که در یک نصفه روز نزدیک 18تن از محارم خودش را تقدیم خدا کرد. وی، ضمن بیان اینکه هر وقت دلم برای شهید تنگ می شود، مصائب اهل بیت(ع) را برای خودم یادآوری می کنم، اظهار کرد: به خودم می گویم اگر عزیزان ما برای دفاع از حرم نروند، آن روز خیمه ها را آتش زدند، امروز به حرم اهل بیت(ع) جسارت می کنند، پس ما چه فرقی ...
جیم جارموش: برای جهان بیانیه صادر نمی کنم
دهه 1920 کار می کرد. کارتر گیتار می زند و همین طور یک دستگاه سینتی سایزر دارد؛ من هم گیتار و سینتی سایزر دارم و با هم کار می کنیم. یک روز آلفونسو گونالز، تدوینگرمان، به من گفت: جیم موسیقی خوبی شده ولی چرا تو و کارتر کاملش نمی کنید؟ خُب من آن موقع چون خیلی درگیر بودم، گفتم: در اوقات بی کاری مان؟ و او جواب داد: آره یک آخر هفته را به این کار اختصاص دهید. فقط شروع کنید و ببینید می توانید آن را ...
ارادت و محبت بزرگی میان من و امام خامنه ای وجود دارد
متر) از تروریستها در خط اول آتش ایستاده بود سوال کردم چرا از کلاه استفاده نمی کند ناخودآگاه و با آرامش خاصی پاسخ داد که خداوند خودش نگاه دارنده است. از طرفی وقتی ابعاد جنگ روانی دشمن را مدنظر قرار می دهیم پیداست آنها اهداف مختلفی را تعقیب می کنند که مهمترین آنها ایجاد رعب در دلهای ما است. در مقابل من همواره و در همه دیدارهایی که انجام می دهم این پیام را منتقل می کنم که آنها نه در روز اول و نه ...
نه زاهدی مزدور بود و نه سپهسالار خائن
. همین. دیگر از دنیا چه می دانستیم؟ هیچ. فقط اینکه آمریکا استعمارگر و زورگو است، نظام سرمایه داری زورگو است، همین... * من الآن خیلی با بی رحمی درباره خودم صحبت می کنم و این خوب است. چرا هشت سال انگلستان بودم، هشت میلی متر سواد و معرفت اجتماعی کسب نکردم؟! خوب است آدم خود را در آینه ببیند؛ ولی ما یک جورهایی قربانی بودیم، مقصر هم نبودیم برای اینکه من در یک خانواده مذهبی ملی گرا تربیت شده بودم ...
کاری که امام خانم دباغ را از انجامش نهی کردند
در باورش نمی گنجد. همان طور که پیش تر گفتم، خرید مایحتاج خانه به عهده من بود، هر روز فرصتی از مایحتاج بیت و آن چه که امام لازم داشتند تهیه می کردم و برای خرید می رفتم، برای این منظور مبلغی به عنوان تنخواه گردان- از امام می رفم و مبالغ قبلی را هم تسویه می کردم. یک بار خدمت امام رسیدم و خواستم حساب هزینه را مشخص و تسویه کنم. وقتی عدد و رقم را برای امام جمع زدم، امام پرسیدند ...
فقط کافی است پا پس نکشی!/ آداب تبلیغ چهره به چهره
چندین نفر ارتباط بر قرار می کردم و شماره می دادیم و می گرفتیم. وقتی دفترچه را می خواندم با خودم گفتم من اصلا نمی توانم این کار را بکنم. بروم به مردم چه بگویم؟ از کجا شروع کنم و... . خلاصه خیلی غیرممکن می نمود. ولی خود به خود زمینه ارتباط پیش می آمد و حتی گاهی حوصله اش را هم نداشتم ولی مجبور می شدم که بروم. مثلا یک بار که خیلی خسته بودم یکی از افراد که در موکب بود به من گفت: حاج آقا من که ...
تسبیح گرانبها
اش را تعریف کند. وزیر گفت: بیست سال پیش زمستانی سرد و خشک بود و باران و برف خیلی کمی بارید. خوب تو کشور قحطی شد. خانواده ی من فقیر بود. من با پدر و مادرم خداحافظی کردم و راه افتادم تا لقمه نانی پیدا کنم. از این شهر به آن شهر می رفتم. مدت ها این طرف و آن طرف سرگردان بودم و شب ها گرسنه خوابیدم تا آخر سر خبردار شدم که تو فلان شهر حاجی آقا زندگی می کند که حاضر است برای یک روز کار، چهل روز غذا و جای ...
من، رضا یک پایان نامه فروشم!
های پذیرفته شده به مدرسه های خاصی فرستاده می شوند که در آنجا هم فقط باید ریاضی بخوانند. ولی من هیچ وقت از ریاضی خوشم نمی آمد حتی توی بچگی هم وقتی به معلم شدن فکر می کردم هیچ وقت دوست نداشتم یک معلم ریاضی را تصور کنم. برای همین هم گفتم به این مدرسه نمی روم تا اینکه از ما آزمون دوم را گرفتند و من دومی را هم قبول شدم، این بار دیگر اصلا خوشحال نشدم و حتی پشیمان بودم چون کار به جایی رسیده بود که ...
طعم اشرافیت زیر زبان همه مسئولان/ مسئولان بیجا می کنند که از انتقادات مردم گلایه کنند
؟ محجوب: معمولاً عدد می دادند. چون عدد ندادند عدد رسمی ندارم، اعداد غیررسمی ما قابل استناد نیست. س: همین غیررسمی ها حدوداً چه میزان است؟ محجوب: وقتی عدد رسمی را گرفتم اعلام خواهم کرد. 4 سال قبل من یه عددی را گفتم، دفتر رهبری نامه نوشتند که این عدد مستند است، من هم گفتم بله مستندات من مستندات دولتی است. گزارش فقط برای من ارسال شده بود، عین آن را کپی کردم و فرستادم و ...
فراتر از برجام به تاسیسات هسته ای ضربه زده ایم
ترور بودند و سابقه این کار را در اوایل انقلاب داشتند، یک مقدار برای خانواده ما شبهاتی ایجاد شده بود و می ترسیدند یک وقت ترور شوم. آن برنامه رادیو منافقین را ضبط کردند و بستگان آوردند و به من دادند و گفتند چنین مطالبی از رادیو منافقین پخش می شود. گوش کردم و گفتم ببخشید خطرناک تر از اینی هستم که اینها می گویند. برایشان سئوال پیش آمد که یعنی چه؟ گفتم دارم آموزش می دهم و آدم متفکر تکثیر می کنم. این ...
سخت کار کردم تا زندگی ام را بسازم
چگونه توانمند شدید تا بتوانید روی پای خودتان بایستید و فعالیت هایتان را ادامه دهید؟ مجبور شدم خودم را قوی کنم! هیچ پس اندازی نداشتم و با دست خالی زندگی جدیدم را شروع کردم. آن زمان مشاور فرهنگی فرهنگستان بانو بودم و حقوق ثابت دریافت می کردم و اجرای چند برنامه تلویزیونی را هم به عهده داشتم که دریافت هایم از آنها ثابت نبود. برای همین مجبور بودم جاهای بیشتری کار کنم. آن زمان سه جا مشغول کار ...
سیمرغ زرین مدیر شایسته سال کشور در دستان بانوی جهرمی
...، چگونه بود؟ دوران طفولیت را در انگلیس ساکن بودم و در 21 سالگی به تنهایی تصمیم به اقامت در ایران گرفتم. تشکیل خانواده دادم و به عنوان مربی و مسئول حرفه آموزی در سازمان بهزیستی کشور مشغول به کار شدم. یک روز عادی برای شما چگونه سپری می شود؟ صبح زود ساعت 5 بیدار شده و پس از آماده کردن همزمان صبحانه و نهار و انجام کارهای منزل، ساعت 9 تا 12 به آموزشگاه می روم و دوباره ...
بازیگر ایرانی از شرایط بازیگری و میزان دستمزدش میگوید
کتاب قدیمی اش را دارم که زیر دیالوگ هایش خط کشیده ام یا نمایشنامه های بهرام بیضایی را رونویسی می کردم و آرش را حفظ بودم. اگر آن شور و علاقه ای را که آن سال ها به بازیگری داشتم، اکنون نسبت به چیز دیگری در خود حس می کردم بدون شک در آن بهترین می شدم. هانیه توسلی در پاسخ به فریدون جیرانی که از او پرسید به آن چیزی که دوست داشته رسیده است یا نه گفت: اگر صادقانه بگویم نه. من اصلا بازی ...
من منجی نیستم!
هنری هم بخرند.درست روز قبل از حراج در سالن برگزاری مشغول قدم زدن بودم که آقای کیارستمی آمد، تا من را دید گفت که از چشم هایت معلوم است خیلی استرس داری .گفتم :آره خیلی.کیارستمی به من گفت که قبل از خواب یک بار حراج را برای خودت برگزار کن.من فردا قبل از حراج که می خواستم کمی چرت بزنم و استراحت کنم همین کار را انجام دادم و آن روز حراج را به خیر و خوشی برگزار کردم. سال بعد تعداد آثار بیش تر شده بود و ...
هیچ کس حق توهین ندارد
از هنرمندان فعال در اینستاگرام هستید. چه چیز شما را برای حضور در این فضا ترغیب می کند؟ دنیای امروز، دنیای ارتباطات است و در این عصر نمی توانی دور از این تکنولوژی ها زندگی کنی. مهم ترین هدف من به عنوان بازیگر، احساس نزدیکی با مردم و اطلاع رسانی درباره فعالیت حرفه ای ام است. برایم جالب است که نظرات مردم درباره کارهایی که در حیطه بازیگری انجام می دهم و همچنین نگرش آنها به شخصیتم را بدانم. همین که با دنیا و طرفدارانت در ارتباط هستی، این فضا را شیرین و دوست داشتنی می کند. در کنار این جذابیت ها گاه به خاطر برخی رفتارهای توهین آمیز متاسف می شوم و چندبار خواسته ام که از این فضا خارج شوم. متاسفانه از این ابزارهای جدید درست استفاده نمی کنیم. ای کاش وقتی می خواهیم مطلبی را در صفحه شخصی مان پست کنیم، کمی درباره آن تامل کنیم. انتقادتان بیشتر متوجه کسانی است که نظرات توهین آمیز می دهند یا کاربرانی که پست های نامناسب می گذارند؟ روی سخن من بیشتر با کامنت های توهین آمیز و بی احترامی هاست. چون صفحه هر کس باب سلیقه اوست و قابل احترام است؛ من اگر از حضور در صفحه اش اذیت می شوم می توانم او را دنبال نکنم. تا به حال شده، خود را به جای کسانی بگذارید که نظرات تند می نویسند و برای خشم آنها نسبت به آدم های مشهور دلیل پیدا کنید؟ اصلا، چون با افکار آنها زندگی نکرده ام. من هرگز نمی توانم خودم را در شرایط این دسته از افراد بگذارم و با کفش های آنها راه بروم. به فرض محال اگر بتوانم نوع نگاهشان را درک کنم، باز هم معتقدم هیچ کس حق توهین کردن ندارد. چه کسی به ما اجازه داده است به همدیگر بی احترامی کنیم؟ می دانم که دید منفی به دستمزد بازیگران وجود دارد، اما باید بدانند هنرمندانی که به این جایگاه رسیده اند، مشقات زیادی را تحمل کرده اند. پست های همکارانم اغلب به منظور اطلاع رسانی کارهایشان، دعوت به کار خیر یا برای مثال پیشنهاد یک تئاتر و فیلم خوب است. چرا بعضی زیر چنین پست هایی کلمات زشت می نویسند و توهین می کنند!؟ اشکال ما این است که بدون آگاهی آدم ها را زود قضاوت می کنیم. برخی افراد به هر بهانه در صفحات داخلی و خارجی فحاشی می کنند. این اتفاق ناپسند محدود به هنرمندان نیست. موضوع ناخوشایند دیگری که دراین فضا شاهد هستم، این است که برخی ما را به چشم عابربانک نگاه می کنند و درخواست کمک مالی دارند. با این افراد چگونه برخورد می کنید؟ متاسفم که نمی توانم از نظر مالی پاسخگوی این اشخاص باشم. ای کاش بدانند که ما هم در شرایط سخت زندگی کرده ایم. در بخش نظرات هم با کسی بحث نمی کنم. فقط اگر توهین شده باشد پاک یا بلاک می کنم. پس از فضای حاکم بر شبکه های اجتماعی و صفحه اینستاگرام تان راضی نیستید؟ نه، این گونه نیست. درصد زیادی از مردم محبت دارند؛ قدرشناسند و تشویق می کنند. خدا شاهد است که گاهی با خواندن پیام های پرمهرشان، اشک در چشمانم جمع می شود. می توانم بگویم، یکی از بهترین صفحات و بهترین طرفداران را دارم. برخی معتقدند، تشویق و تخریب در فضای مجازی همچون نام آن واقعی نیست و گاه برای ابراز وجود بیان می شود. شما هم این گونه فکر می کنید؟ کاربران در فضای مجازی همدیگر را نمی شناسند. پس نمی توان گفت قصدشان از نظر دادن ابراز وجود است. وقتی به من محبت می کنند، قلبی است چون مرا از نزدیک نمی شناسند که بخواهند در ازای آن چیزی طلب کنند. من نفعی برای دنبال کنندگانم ندارم. در عالم واقع و در خیابان هم که با مردم برخورد می کنم، غیر از محبت چیزی نمی بینم. شاهدش این است که در اولین جشنواره چهل چراغ با رای مردم برگزیده شدم. در میان انتقادات نظری بوده که تا به حال نشنیده باشید و فکر شما را به خود مشغول کند؟ ذهنم را چندان درگیر حرف هایی که زده می شود، نمی کنم چون نظرات سلیقه ای است. برخی چون از شخصیت یک آدم خوششان نمی آید، آن را با کارش یکی می کنند و به همین دلیل، احساس می کنم پشت بعضی نظرات غرض وجود دارد. اگر انتقاد سازنده و بی غرض باشد، حتما می پذیرم. شناخت انتقادات حرفه ای و درست، مقوله ای پیچیده و تشخیص آن سخت است. به عنوان یک کاربر، چه فعالیت هایی در اینستاگرام دارید و چه صفحاتی را دنبال می کنید؟ به صفحات دوستانم سر می زنم. تا جایی که بتوانم به صفحات طرفدارانم هم می روم و برای تشکر عکس هایشان را لایک می کنم. به فضای مجازی وابسته اید یا می توانید زمان حضورتان در آن را کنترل کنید؟ دنیا با شتاب پیش می رود. قبل از این هر صد سال یکبار ممکن بود پیشرفتی حاصل شود، اما در عصر حاضر هر روز اتفاق تازه ای می افتد؛ پس کنترل این شتاب و دوری و گریز از پیشرفت های آن نظیر فضای مجازی کار ساده ای نیست. نسل ما با جوانان امروز فرق زیادی دارد. ما راحت تر می توانیم وابستگی خود به این فضا را کنترل کنیم. حضور در فضای مجازی، ویژگی های مثبت و منفی دارد. آشنایی با افراد جدید، حسن این فضا و دوری از خانواده و اطرافیان از معایب آن است. وقتی در یک جمع، اغلب افراد در دنیای تلفن همراه خود غرق هستند ناخودآگاه از نزدیکان خود دور می شوند. البته استفاده افراطی و وابستگی زیاد تا یک جایی جذاب است و بعد از آن آدم را خسته می کند. بخشی از زمانی که کسی مانند من در این فضا صرف می کند، به دلایل حرفه ای است. به عنوان بازیگر مجبورم برای مناسبت های مختلف پست بگذارم و اگر پست هم نگذارم، به فضای اینستاگرام و تلگرام می آیم و اخبار را رصد می کنم. همین به دفعات پست گذاشتن باعث می شود، اتفاقات زندگی شخصی ات را با تعداد زیادی به اشتراک ...
باران کوثری: از مادرم یاد گرفتم درجا نزنم
. لفظ زیرزمینی از ابتدا هم به غلط مطرح شد و البته کار بعضی دوستان تئاتر کم سواد بود. اجرای دوشس ملفی چگونه شکل گرفت؟ پشت صحنه نمایش قبلی بودیم که آقای رضایی راد باید متنی درباره نویسنده های همدوره شکسپیر می نوشتند. متن دوشس ملفی را همان زمان خواندم که ابتدا به نظرم کمی طولانی آمد ولی وقتی به پایان کار رسیدیم، متوجه شدم با یک نمایشنامه دیوانه وار مواجه هستیم. یک روز در دفتر آقای ...
روزگار مرضیه؛ زنی که چریک شد
قانع نشدند و گفتند بالأخره او ما را دیده، شناسایی کرده، ممکن است ساواک او را شناسایی کند و بیایند اینجا و بچه ها را بگیرند، ببرند و تنبیهی برای ما گذاشتند. به امام گفتم دو ماه است گرسنه ایم بی پولی مبارزان انقلابی در سوریه به جایی می رسد که آن ها تصمیم می گیرند ملاقاتی با امام در نجف داشته باشند و مرضیه دباغ گزینه انتخابی برای این ملاقات است، به همین منظور آن ها به نجف رفته ...
شعبده باز مازندرانی با چشم ها و دستان بسته و 10 کیلومتر رانندگی در جاده کوهستانی رکورد زد+ عکس
از دوستانم شده و می گویند تو با اینکه یک شعبده باز هستی، چرا اینقدر سخت می گیری. البته این را هم خدمت شما عرض کنم که رانندگی در ایران واقعا خطرناک است و خیلی از مردم ما مراعات بسیاری از موارد ایمنی را نمی کنند، ولی با این حال، من، مثل کسی که در اروپا رانندگی می کند، هستم و به همه قوانین راهنمایی و رانندگی هم احترام می گذارم. در ضمن من این کار را به دوستان هم سن و سال خودم توصیه نمی کنم ...
روایت عاشقانه ای از عملیات کربلای1
. هرگاه جویای احوالش می شدم با تبسم در چند کلمه مختصر و کوتاه پاسخ می داد. اهل روستای قاری محله شهرستان آمل بود. دوست داشتم پیمان رفاقت و دوستی با او ناگسستنی باشد. مجذوب ادب، اخلاق، فهم و رفتار عرفانی اش شدم.بنظر می رسید با خدا خلوتی دارد. سخت مشتاق بودم اوقات بیشتری را با او سپری کنم اما فرصت آن را نداشتم. بخود گفتم حسین هم شهید گردان ماست. روحیات عجیبی داشت. به او گفتم: بنظرم فردا تو آسمانی ...
مسئولان آلوده به اشرافیت شده اند
...: س: از اوضاع و احوال کارگرها چه خبر؟ در جایی گفته بودید 90 درصد جامعه کارگری زیر خط فقر هستند، این آمار درست است؟ اصلاً خط فقر ما مشخص است چه میزان است؟ محجوب: در مورد خط فقر تعریف متفاوت است. گاهی خط گرسنگی را خط فقر تعریف می کنند. سازمان بین المللی کار خط گرسنگی را این گونه تعریف کرده است که به هر نفر حداقل 2 دلار در روز پیش بینی شود. این خط گرسنگی است. س ...
چرخ زندگی این خانم با بادکنک می چرخد
از این بادکنک ها با خود می برند و اتفاقا خیلی خوشحال و راضی هم هستند. تمام لباس هایم را خودم طراحی کردم کلا به کار طراحی علاقه مند است. چه این طراحی با بادکنک باشد چه لباس و چه حتی بافتن فرش: کوچکتر که بودم، گاهی کنار مادربزرگم می نشستم و وقتی ایشان فرش می بافتند، من هم ناخنکی می زدم در قزاقستان هم به کار طراحی لباس مشغول بودم و موفقیت در این کارم را مدیون ایرانی بودنم هستم. چرا که ...
کامبیز درم بخش: حرف هایم را با تصویر می گویم
؟ آیا نمایشگاه گذاشتن به همین راحتی است؟ اینکه زیاد نمایشگاه می گذارم به خاطر این است که خیلی پرکار هستم و هر روز کار می کنم. معتقدم کسی که بین کارش فاصله بیندازد یا فعالیتش را متوقف کند رو به عقب می رود. این موضوع یکی از دلایل موفقیتم هم هست. این باعث می شود در کارم استمرار داشته باشم. شاید بخشی از آن هم به دلیل عشق و علاقه ای باشد که به کارم دارم. درست که کار اصلی من همین است اما این ...
روحانی مراقب باشد به خودش نبازد
تواند مورد حمایت اکثریت اصلاح طلبان قرار گیرد. در همان چارچوب تحلیلی که قبلا گفتم یعنی اصلاح طلبان به دلیل حمایت از روحانی ناچار از تکذیب خود شوند. اصلاحات موقعیتی است محتوم در سرنوشت سیاسی ما. انکار ضرورت اصلاحات، انکار بدیهیات تاریخی است. ** پس دنبال سهم خواهی هستید؟ در سال 92 من خود کاندیدا بودم، اما وقتی صلاحیتم تایید نشد لحظه ای در حمایت از نامزد معرفی شده توسط اصلاح طلبان و در ...
نباید ناامید و خسته شویم/ مسأله آلودگی هوا تنها به دست دولت حل و فصل نمی شود
اشاره به مشکلات استان کرج، تصریح کرد: می دانم ترافیک تعطیلات چه زحمتی برای کرج دارد. خود من یک بار 15 ساعت در این ترافیک بودم اولین هفته ای که من رییس جمهور شدم وزارت راه و بنیاد مستضعفان را صدا کردم و گفتم آزادراه شمال چه وقت درست می شود؟ همه تلاش من هم این بود که امسال قسمت اول آزادراه شمال یعنی از تهران به گچسر را افتتاح کنیم اما این کار سال آینده صورت می گیرد. من مدام وزیر و معاون اول را به ...
رضا شاهرودی: نمی توانستم موهایم را کوتاه کنم!
.... آنچه خوشحال تان می کرد؟ پیروزی بر استقلال و راضی فرستادن هواداران به خانه. از کی قرمز شدید؟ از بچگی قرمز بودم. برادر بزرگ ترم پرسپولیسی بود من هم قرمز شدم. فکر پرسپولیس؟ وقتی می رفتیم استادیوم بازی های پرسپولیس را تماشا کنیم آرزو می کردم یک روز در این تیم بازی کنم. شانس؟ در خانه ام را زده که شدم رضا ...
ناگفته های امیر حسین مدرس از زندگی شخصی با همسر دومش
گفتیم 12 ساعت، می گفتند مگر می شود؟ گفتم ممکن است وقت کم هم بیاید. وقتی خودم سر فیلمبرداری حاضر می شوم و می بینم که یک پلان چند بار تکرار می شود، جابجایی دوربین ها، آماده سازی صحنه خیلی زمان بر است یا اینکه گریم ها خیلی طولانی می شود. من خیلی این چیزها را ندیده بودم ولی وقتی از نزدیک رفتم دیدم و با سختی کار آشنا شدم، بهتر با این موضوع کنار آمدم. الان دوست دارید کافی شاپ با هم بروید؟ ...