سایر منابع:
سایر خبرها
مسن ترین فرد جهان، یک ایرانی است!
زندگی کردم اما بعد از انقلاب اسلامی ساکن روستای قشلاق شدم و در همین جا زندگی ام را ادامه دادم. در آن زمان که شما متولد شدید داشتن شناسنامه بین ایرانی ها زیاد رواج نداشت. به یاد دارید در چه سالی اولین شناسنامه به نام شما ثبت شد؟ به یاد ندارم. فقط از روی نوشته های شناسنامه ام می شود فهمید که در روز یکم مهرماه سال 1327 من برای اولین بار شناسنامه دار شده ام. احتمال دارد ...
فصل رقابت آلبوم اولی ها با چهره های سرشناس
بودند را راحت کند و مشخص شد که او در این عرصه هم می تواند اعتباری برای خود دست و پا کند. بد نیست مروری بر گذشته داشته باشیم و به این نکته اشاره کنیم که قطعه خسته شدم اولین تجربه خوانندگی روزبه بمانی نیست. او در سال 84 تیتراژ برنامه شب شیشه ای را خواند که این کیه که قد آیینه عکس شو زدن به دیوار/چقدر شبیه من نیست نه خدایا منم انگار مطلع ترانه اش بود. این هنرمند در سال 85 هم قطعه منو زیر سایه خودت بگیر ...
بی فرزندی از ترس معلول زایی
: خانواده همسرم پس انداز او را گرفتند و چون همسرم با برادرش کار می کند به علت ازدواج با من شغلش را نیز از دست داد. معلولان در مظلومیت غرق شده اند. تا زمانی که فرهنگ جامعه نسبت به معلولان تغییر نکند وضعیت به همین شکل است. او بیان می کند: درصد معلولیت من شدید است ولی بهزیستی عملا کمک هزینه نگهداری را نمی دهد، در حالی که معلولان باید در هفته دو تا سه روز پرستار داشته باشند، حتی من ماهانه ...
صریح با آیت الله علم الهدی : من سال 54 با آقای روحانی آشنا شدم...
برای ازدواج و وام چند میلیونی در کشور سرگردان می شوند. جوانان به ما می گویند دریافت وام ازدواج مصیبت بزرگی برایشان شده است و درست می گویند. واقعا جای تاسف دارد که یک جوان برای وام کم مدام باید در بانک ها سرگردان باشد اما آقایان تنها در یک صندوق چند هزار میلیارد فساد کنند؟ اگر اصول انقلاب اسلامی در دستگاه اجرایی حاکم باشد، دیگر یک دختر و پسر نباید نگران موانع ازدواجشان باشد. دولتی ها از ...
مردم آثار جشنواره یاس را قضاوت خواهند کرد
فیلم اینجا کسی نمی میرد یاس زرین جشنواره را به خانه برد. ثریا قاسمی : هنرمندان پیشکسوت را دریابیم در بخش بعدی تجلیل های این رویداد فرهنگی، مهدی صباغ زاده، سید مصطفی ابطحی و یدالله صمدی به روی سن آمدند تا از ثریا قاسمی تقدیر کنند. قاسمی پس از دریافت لوح و یاس زرین، اظهار کرد: بسیار از حضور دو بزرگی که اینجا ایستاده اند و به وسیله آنها تشویق شدم، خوشحال هستم. دو بزرگی ...
فرار به مرز پس از قتل آتشین برادر زن
دلیل بین من و او مشاجره کوتاهی اتفاق افتاد و او سه سیلی به من زد. علیرضا به خاطر بیماری که داشت هرازگاهی کنترلش را از دست می داد و عصبانی می شد، به همین خاطر من از دست او ناراحت نشدم و به دل نگرفتم. متهم ادامه داد: روز حادثه با موتور به خانه می رفتم که بنزین موتورم تمام شد و مجبور شدم موتور را جلوی مغازه ای پارک کنم. بعد به پمپ بنزین رفتم و یک گالن بنزین خریدم. می خواستم به طرف موتورم ...
درس عاشقی پشت کوه های بلند
تصمیم گرفت مسیر زندگی اش را در راه علم و دانش تغییر بدهد. دومین پسر خانواده هستم و تا 4 سالگی در یکی از روستاهای توابع بخش زاغه زندگی می کردیم. از کلاس دوم ابتدایی کمک خرج خانواده بودم. هر روز وقتی از مدرسه به خانه بازمی گشتم همراه برادرم به رودخانه نزدیک روستا می رفتیم و با بیل از کف رودخانه ماسه الک می کردیم و آنها را می فروختیم. همچنین 8 رأس بز را به چرا می بردم و چند گونی گیاهان مختلف کوهی می ...
هیئتی ها همیشه باید آراسته باشند / ریش و قیچی دست من است
خودم را گرفتم به پیشنهاد مادرم که خودش آرایشگر حرفه ای بود به دنبال این تخصص رفتم. *فکر می کردید یک روز آرایشگری بشوید که چهره های مطرح ، مشتری ثابتتان شوند؟ نه فکر نمی کردم؛ سال 64 که برای اولین بار با این حرفه آشنا شدم تا سال 66 شاگردی کردم و توانستم در ابعاد و زوایای مختلف این حرفه را بیاموزم. در همین سال های آغازین آرایشگری ، حاج محمود کریمی به من پیشنهاد داد که اصلاح دامادی ...
روایت 26 روز زندگی عاشقانه یک مدافع حرم
تماس گرفت گفت میخواهم برای بدرقه بیام، کسی نیست بیاردم. میای دنبالم؟ با وجودی که خیلی کار داشتیم گفت مامان آماده باش میام دنبالت. مامانش چون گریه کرده بود میخواست این بار بیاد که از دل ایمان در بیاره. ظهر نهار رو سه نفری خوردیم و بعد ایمان نماز خواند و از زیر قرآن ردش کردیم. مامان ایمان همون روز از ایمان عکس گرفت بعد با ایمان رفتیم جلوی محل کارش با هم خداحافظی کردیم و سوار اتوبوس شدم. هم منو هم ...
دوستی تلگرامی یک دختر با مردی جوان تا جایی پیش رفت که ..
حالم بد بود، مرا نزدیک خانه ام رها کرده و متواری شدند. شاکی ادامه داد: آن شب که به خانه بازگشتم، از این ماجرا چیزی به خانواده ام نگفتم. مرد آزارگر که با او پیش از این دوست بودم، مرا تهدید کرد که نباید از او شکایت کنم، در غیر این صورت بلایی سرم می آورد. اما من تصمیم به شکایت از او و دو همدستش گرفتم. همزمان با تشکیل پرونده قضایی تحقیقات برای بررسی صحت این ماجرا آغاز شد. در ...
بخشش از دیار باقی
فرزانه تماس گرفتم تا از حال عروس و پسرم باخبر شوم ولی او به من گفت که دیشب خانه ما بودند و آخر شب به خانه خودشان رفتند. من هم به دختر کوچکم مقداری میوه دادم تا برای آنها ببرد، اما دخترم خیلی زود برگشت و گفت کسی در را باز نمی کند. من بیشتر نگران شدم و خودم رفتم طبقه بالا ولی هرچقدر در زدم کسی در را باز نکرد. با پسرم علی تماس گرفتم. گفت که سر کار است و فرزانه هم احتمالا خوابش برده ولی با این حال من ...
حمله عظیم پلنگ باتبر به همسایه های زن صیغه ای / 3 ماه با او بودم وقتی نخواستم این آبرو ریزی را را ه ...
... می گذشت که او دچار سکته قلبی شد و جان خود را از دست داد. این در حالی بود که دخترم نیز ازدواج کرده بود .من هم بعد از مرگ همسرم زندگی آرامی داشتم تا این که روزی پسر خواهرم به خانه ام آمد و گفت مدتی قبل که در یک مرکز ترک اعتیاد بستری بودم با جوان 40 ساله ای آشنا شدم که ازدواج نکرده است. اما وقتی درباره اخلاق و زیبایی های تو صحبت کردم قرار شد به خواستگاری ات بیاید! من ابتدا قبول نکردم و گفتم من الان ...
بازداشت باند زورگیری به ریاست مادر زن
سرقت کردیم. چقدر از این سرقت ها به دست آوردی؟ 5 میلیون تومان به دست آوردیم که آن را خرج هزینه درمان مادرم کردم اما متاسفانه چند ماه بعد مادرم فوت کرد. من فقط در این سرقت ها نقش طعمه برای اعتماد کردن زنان را داشتم. همسر این زن که به جرم زورگیری دستگیر شده است مدعی شد پس از ازدواج با لیلا متوجه مشکل مادرزنم شدم. به همین دلیل پیشنهاد سرقت برای تامین هزینه درمان را دادم ...
هندویی که به برکت روضه امام حسین(ع) مسلمان شد
ما که همه شیعه بودند . آنها زمین زیاد داشتند، ما هم به خاطر شغلمان با آنها بر روی یک زمین کشاورزی می کردیم . من برای کمک به پدر بزرگم به آنجا می رفتم و با بچه های شیعیان دوست شدم، قبل ازآن خیلی متعصب بودم , اگر مسلمانان به چیزی دست می زدند آن را نجس می دانستیم و غذای آنها را لب نمی زدم، اما بعد از دوستی با شیعیان به تدریج این حس کم شد، مثلا با آنها انبه می خوردم . و اندک اندک تعصبم کاملا از بین ...
پسر همسایه فکرش را نمی کرد که مرا باردار کرده است!
بر قرار بماند. دختر جوان افزود: دلتنگی ها و عقده های دختر عمو تاثیر بسیار بدی روی من گذاشت. نگران آینده ام بودم و با خودم می گفتم مبادا در خانه بمانم و نتوانم ازدواج موفقی داشته باشم. در این شرایط سعی می کردم خودم را در دل پسر همسایه جا بدهم. از طرفی دختر عمویم تشویقم می کرد چه طوری پیش بروم تا داوود را بیشتر از بیش وابسته خودم کنم. متاسفانه با این تصورات اشتباه ...
انتقام عجیب زنی از شوهرش که با درخواست طلاق روبه رو شده بود
به گزارش ایران ویج به نقل از گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، زن 45 ساله وقتی با درخواست طلاق از سوی همسرش روبه رو شد نقشه کشید تا انتقام بی مهری های شوهر را بگیرد. به همین خاطر در موقعیتی مناسب یک برگ از دسته چک همسرش کند و پس از نوشتن یک چک 400 میلیون تومانی امضای شوهرش را جعل کرد و این چک را به دست یکی از دلال ها سپرد تا به این ترتیب شوهرش را گرفتار قانون کند. آن مرد ...
این دختر واقعا کثیف بود / او با کلک شهروز را به سمت خود کشید و ...
... 14-15 سالم که شد با بر و بچه هایی که 5 تاشون خواهرای خودم بودن دستفروشی می کردیم. وضعمون ای... بدک نبود. لااقل از گرسنگی کشیدن بهتر بود. تا این که یه روز یکی از بچه ها پیشنهاد کرد به جای دستفروشی و دله دزدیهای جزیی، یه دزدی حسابی کنیم. یه چیزی که بشه لااقل یه چند ماهی روش حساب کرد. خیلی مشورت کردیم و آخرش به این نتیجه رسیدیم که بهترین راه دزدی و نون حسابی درآوردن، خالی کردن یه ...
من خیلی دختر مورد علاقه ام را دوست داشتم ولی خواهر متاهلش از من می خواست با او هم باشم + عکس
میکائیل فقط پیامکی در ارتباط بودم. چون همسرم توجه زیادی به من نداشت می خواستم با این کار حس حسادت او را بر انگیخته و توجه او را جلب کنم . به همین خاطر با میکائیل ارتباط برقرار کردم. اما هیچ وقت او را به خانه مان دعوت نکردم و فقط برایش پیامک ارسال می کردم. سپس میکائیل در جایگاه ویژه ایستاد و منکر دست داشتن در جنایت شد. وی گفت: فوق دیپلم دارم و کارمند هستم. آمنه را از سالها قبل می شناختم. او ...
وقتی آن فیلم را دیدم مجبورم کرد هروقت برای همخوابی صدایم زد نزدش بروم!
می گوید گوش کنم. وی افزود: چند باری خواستم خودکشی کنم اما نشد افسرده شده بودم هر بار تلفنم زنگ می خورد وحشت می کردم که ناصر نباشد دیگر رابطه ای با خاله ناهید نداشتم و در میهمانی ها شرکت نمی کردم تا این که با فراز اشنا شدم او مهندس برق بوده و برادر دوستم بود فراز خیلی زود من را به شادی رساند و از من خواستگاری کرد اما وقتی از پسرخاله ام خواستم اجازه بدهد به زندگی ام برسم تهدید کرد ازدواج ...
دوستم شماره ای به من داد که باورم نمی شد / نمی دانستم زنی که صدای قشنگی دارد و با مردان دیگر بوده زنم ...
لبخندی گفت: این زن ها همه مثل هم هستند، جوش نزن و خودت را پیر نکن. بیا این شماره زن جوانی است که چند روز است مزاحمم می شود و صدای بسیار قشنگی هم دارد. می توانی خودت را با او سرگرم کنی و...! مرد 28 ساله دستی به موهای پریشان خود کشید و افزود: با خوشحالی شماره را گرفتم و به آن زنگ زدم. اما باورم نمی شد ملیحه گوشی را جواب بدهد او هم مثل من تحت تأثیر حرف های یکی از دوستان قدیمی اش سیمکارت ...
حوزه های امروز با حوزه دیروز متفاوت است/ حوزه های مبسوط الید و وظایفی که انقلاب بر عهده ما گذاشت
من این را اجرا نمی کنم (خنده حاضرین). من خودم یادم هست خدا شاهد است تا درس خارج را هفت صبح در سرمای قم می آمدیم در حرم حضرت معصومه می نشستیم و با دوستان مباحثه می کردیم بعدا هم ساعت هشت کلاس بود. ازدواج کرده بودیم، با خانواده در قم بودیم، ایشان تا هشت شب تنها در منزل بود و ما در مدرسه فیضیه کفایه مباحثه می کردیم. این مباحثه ها اثر دارد و مثل اینکه کسی پیش مطالعه کند بعدش مطالعه کند و مباحثه کند ...
عربی باید عربی امروز باشد/ چه میزان ادبیات را بخوانیم؟/ ادبیات امروز حوزه های علمیه کاربردی نیست
دانشگاه؟ پاسخ استاد: نخیر، من از سال 68 وارد حوزه شدم، آن وقتی که اغلب شما در صلب پدران بودید (خنده حاضرین). من مدرسه ذوالفقار بودم، آن وقت این ترمی و اینها نبود، بعد مشهد بودم یک سال درس آقای حجت هاشمی رفتم بعد دوباره برگشتم اصفهان، سال 76 هم قم بودم تا 81 و بعد برگشتم اصفهان، منتها من از اولش کارم ادبیات بوده است یعنی مثلا من و حاج آقای معصومی فقط ادبیات کار کردیم، نرفتیم فقه و اصول ...
علم الهدی:دشمن روحانی نیستم/اگر آمریکا ازهم بپاشد با آنها ارتباط برقرارمی کنیم/منتقد احمدی نژاد بودم
میلیونی در کشور سرگردان می شوند. جوانان به ما می گویند دریافت وام ازدواج مصیبت بزرگی برایشان شده است و درست می گویند. واقعا جای تاسف دارد که یک جوان برای وام کم مدام باید در بانک ها سرگردان باشد اما آقایان تنها در یک صندوق چند هزار میلیارد فساد کنند؟ اگر اصول انقلاب اسلامی در دستگاه اجرایی *امام جمعه جناحی نیست؛ وظایف و مسئولیتی دارد که باید انجام بدهد. بحث این است که آقایان می گویند ...
مصاحبه با مادرزن 30ساله که با همدستی شوهر و مادرش،باندسرقت راه انداخت/ مادرم مریض بود، پول نیازداشتم
به خاطر حمل مواد مخدر اعدام شد و مسئولیت مادرم بر عهده من بود. همین شد که راهی جز خلاف به ذهنم نرسید اما وقتی پول عمل را جور کردم و مادرم زیر تیغ جراحی رفت، چند روز بعد فوت شد. چقدر پول گیرت آمد؟ 7میلیون تومان که همه این پول را به حساب بیمارستان ریختم. گویا همدستانت، داماد و شوهرت بودند. درست است؟ من 14ساله بودم که ازدواج کردم و مدتی بعد صاحب دختری شدم اما چند سال ...
آبرویم رفت / دوست پسرم و دوستانش مرا در بد وضعیتی گرفتار کردند / آن ها هم آزار و اذیتم می کردند هم عکس ...
ندادم مدتی از این ماجرا گذشت؛ تازه داشتم همه چیز را فراموش می کردم تا اینکه اتفاقی افتاد . این دختر ادامه داد: آن روز بعد از اینکه از مدرسه تعطیل شدم، کمی با دوستانم زمان صرف کردم. هوا در حال تاریک شدن بود، خیلی نگران بودم و سعی داشتم قبل از تاریکی هوا به خانه برسم. این شد که خیلی زود خودم را به خیابان رساندم و برای اولین خودرویی که چراغ زد دست بلند کردم و سوار شدم. خودرویی که سوار شده ...
وقتی با دوست مجرد شوهرم خلوت کرده بودیم، مبین با پلیس بالای سرمان آمدند / نوعوس 7 ماهه دستگیر شد
مجردی با مبین، بیشتر به خانه ما رفت و آمد می کرد. مدتی بعد متوجه نگاه های مرموز بهرام شدم، اما چیزی به همسرم نگفتم. در این میان من که احساس می کردم همه آرزوهای دوران نوجوانی ام برباد رفته است از اعتماد همسرم سوءاستفاده کردم و به درخواست دوستی مخفیانه بهرام پاسخ مثبت دادم. او هنوز مجرد بود و از آن روز به بعد رفت و آمدهایش به خانه ما بیشتر شد. 7 ماه از این ارتباط بی شرمانه می گذشت تا این که چند روز ...
کار زشت داماد و مادرزن با زن های تهرانی در پراید سفید هاچ بک + عکس
، نخستین بار که ازدواج کردم 14 سالم بود اما اعتیاد باعث شد تا از همسرم جدا شوم و حاصل این ازدواج دختری بود که در 14 سالگی ازدواج کرد. چرا سرقت می کردید؟مادرم بیمار بود و پولی برای درمانش نداشتیم. یک روز که من و شوهرم و دامادم سوارماشین بودیم زن جوانی را به عنوان مسافر سوار کردیم که در میانه راه وقتی النگوهایش را دیدم وسوسه شدم و به شوهرم اشاره کردم که طلاهایش را سرقت کنیم. وقتی شوهرم با ...
شوهرم مانع رسیدنم به عشقم بود / تنها با این نقشه به دانیال می رسیدم!
کردم و چون مقصر بودم، شماره تلفنم را به راننده پژو دادم. این حادثه سرآغاز یک رابطه عاطفی شد که دو روز بعد هم نخستین قرار ملاقاتمان را در جاده چالوس گذاشتیم. از دانیال شنیدم که متأهل است اما همسرش مهریه اش را اجرا گذاشته و او یک ماه در زندان بوده است. برایم تعریف کرد که پیش از این اعتیاد داشته اما ترک کرده است. او با ابراز علاقه شدید از من درخواست ازدواج کرد و چون شوهرم مانع خوشبختی مان بود، تصمیم ...
رفتار زشت مستانه در باغ سیب / نوجوان 17 ساله گرفتار شد
زد و من برای دفاع از خودم چاقویی را که از امید گرفته بودم بیرون آوردم و به سمت آنها پرت کردم. هوا تاریک بود و من جایی را نمی دیدم و تحت تاثیر مصرف مشروب سر گیجه داشتم. من و دوستانم کردیم اما نزدیک به یکسال بعد به اتهام قتل در خانه پدرم بازداشت شدم. من بعد از دستگیری فهمیدم چاقویی که در تاریکی شب به سمت سه مرد جوان پرتاب کرده بودم به قلب او برخورد کرده است. این متهم درپاسخ به سوال درباره اینکه ...
ریحانه مچ شوهرش را با همسایه در انباری خانه اش گرفت
آنها دامنه وسیع تری پیدا کرد و بحث و دعوا جایش را به کتک کاری و فحاشی داد. ریحانه چند ماه بعد از نخستین کبودی زیر چشمش، وقتی که می خواست لباس های شهرام را داخل ماشین لباسشویی بیندازد، در جیب کت او وسیله ای پیدا کرد که تا آن روز ندیده بود. شیءای شیشه ای که با یک جست وجوی ساده در اینترنت فهمید اسمش پایپ است و از آن برای مصرف مواد مخدر صنعتی استفاده می شود. همان روز راز توهم های وقت و بی ...